نويسنده: سيد حسين نصر
مترجم: سيد محمد صادق خرازي



 

واحد بنيادين جامعه ي اسلامي خانواده است که به موجب وحي قرآني جانشين قبيله شده و موجوديت اجتماعي بلافصل هر شخص است. يکي از مهم ترين اصلاحات اجتماعي اسلام، محکم کردن بناي خانواده و پيوند ازدواج بود. در جامعه ي اسلامي نيز همانند بسياري از ديگر جوامع سنتي، خانواده تنها به خانواده ي هسته اي، يعني پدر و مادر و فرزندان محدود نمي شود، بلکه خانواده ي گسترده اي شامل پدربزرگ، مادربزرگ، عموها، دايي ها، خاله ها و عمه ها، فرزندان آن ها و اقوام همسر مي شود. خانواده ي گسترده نقش عمده اي در تربيت فرزندان و حمايت از نسل جوان تر در برابر فشار هاي اجتماعي و اقتصادي و انتقال مذهب، آداب و رسوم، سنت ها و رموز حرفه ي خانوادگي دارد. بيش از اين نمي توان بر نقش خانواده ي گسترده در جامعه ي اسلامي امروز تأکيد کرد. در اثر مدرنيته بسياري از نهاد هاي اسلامي از بين رفته، اما خانواده هنوز پا بر جاست. در غرب خانواده ي گسترده به خانواده ي هسته اي تقليل يافته و اخيراً نيز طي پاره اي تغييرات اجتماعي، خانواده ي هسته اي به خانواده ي تک فرزندي تبديل شده و نهاد خانواده به شدت تضعيف شده است. اغلب مسلمانان اين تحولات جامعه ي غرب را همراه با آداب جديد جنسي و نقش هاي جديد زنان و مردان، به شکل تجارب ناقص اجتماعي نگاه مي کنند که نتايج آن هنوز مشخص نيست و هيچ الگوي ريشه دار و مشخصي نيز براي دنبال کردن به وجود نياورده است. به همين دليل گروه هاي فوق مدرن غرب و جهان اسلام اين مطلب را در مورد تعمق قرار داده اند. در عين حال، بسياري از رفتارهاي متجددانه در خود غرب مورد مخالفت شديد يهوديان و مسيحيان محافظه کار قرار دارد. نگرش مسلمانان معمولي نسبت به اين تجربيات اجتماعي اخير در مورد ازدواج و خانواده چندان تفاوتي با ديدگاه يهوديان و مسيحيان محافظ کار در غرب ندارد. من خانواده هاي يهودي، پروتستان و کاتوليک بسياري را در آمريکا ديده ام که درکشان نسبت به مفهوم و اهميت خانواده، به برداشت همنوعان مسلمانشان نزديک تر از دوستان دوران کودکي شان بوده است. جايگاه مسئله ي ازدواج را قبل از فهميدن اهميت مسائل جنسي نزد مسلمانان نمي توان درک کرد. در تعاليم مرسوم مسيحيت غربي تمايلات جنسي خود گناه محسوب مي شود و تنها به عنوان وسيله اي براي توليد مثل پذيرفته شده است؛ به همين دليل اين عمل در قاموس مذهب نياز به تطهير دارد و آيين مقدس ازدواج آن را تطهير مي کند. اما در اسلام همانند دين يهود، جنسيت خود مقدس است و برکت محسوب مي شود؛ به همين دليل به هيچ آيين مقدسي در مفهوم مسيحيت براي تطهير آن احتياج نيست. به علاوه، ازدواج در اسلام قراردادي است که بر اساس شريعت منعقد مي شود تا روابط جنسي را قانوني سازد و حقوق هر دو طرف را حفظ کند. هم در اسلام و مسيحيت و هم در يهود بر اين امر تأکيد شده است که روابط جنسي خارج از ازدواج مجاز نيست و نزد خداوند گناه شمرده مي شود.
اسلام طلاق را به طور قانوني مجاز مي شمارد؛ اما آن را از نظر اخلاقي و اجتماعي بسيار مشکل مي سازد. بنا به يکي از احاديث از ميان تمامي چيزهايي که خداوند اجازه داده است، آنچه بيش تراز بقيه نفرت او را بر مي انگيزد، طلاق است. به همين دليل گرچه از نظر قانوني براي مردان به نظر آسان مي رسد که همسر خود را طلاق دهند و زنان نيز در شرايط خاصي مي توانند همسر خود را طلاق دهند، اما در عمل مي بينيم که ميزان طلاق به ويژه در بخش سنتي تر جامعه اندک است و ميزان آن نسبت به جامعه ي امروز آمريکا و اروپا بسيار نادرتر است. تا آن جا که به موارد واقعي در اين زمينه مربوط مي شود، بحث هاي زيادي در جهان اسلام در مورد حمايت از حقوق زناني که شوهرانشان آنان را مورد سوء استفاده قرار مي دهند اما از طلاق دادنشان امتناع مي کنند، در جريان است و در بسياري و در بسياري ازکشورها دادگاه هاي خانواده تأسيس شده تا عدالت را نه بر اساس آداب مرسوم بلکه بر اساس روح و قوانين قرآن برقرار سازند. لازم به ذکر نيست که در جوامع اسلامي هم نظير ديگر جوامع سوء استفاده و بد رفتاري ديده مي شود؛ اما نکته ي مهم، درک تأکيدي است که بر اهميت خانواده و ازدواج شده است و مسئوليتيکه بر گردن زن و شوهر نهاده شده است. البته نبايد فراموش کرد کساني هستند که خود را مسلمان مي دانند اما اين مسئوليت ها را بر عهده نمي گيرند.
در مورد خود ازدواج بايد گفت که در اسلام و مسيحيت، ازدواج بر اساس دو کهن الگوي روحاني متفاوت قرار دارند. به همين دليل است که مسيحيان و حتي فرامسيحيان (1) در غرب ازدواج را تنها در تک همسري مي دانند؛ در حالي که اسلام گر چه در درجه ي اول آن را بر اساس تک همسري مي داند اما در مواردي نيز امکان چند همسري را ميسر ساخته است. هيچ کس نتوانسته است بهتر از تيتوس بورکهارت (2) که از برجسته ترين محققان غربي در سنت هاي اسلامي است، تفاوت اين کهن الگوها را بيان کند. او مي نويسد:
اروپاييان تمايل دارند که به چند همسري مسلمانان به شکل يک مجوز جنسي نگاه کنند و در اين ميان فراموش مي کنند که اين «مجوز» به شدت جبران کننده ي خلوت زاهدانه ي زندگي خانوادگي است. نکته ي اساسي اين است که ازدواج اسلامي بر کهن الگوي معنوي کاملاً متفاوتي نسبت به ازدواج مسيحي دلالت مي کند: تک همسري مسيحيت بازتابي از ازدواج کليسا - يا روح - با مسيح است و اين اتحاد بر مبناي عشق شخصي و انتقال ناپذير شکل گرفته است. از سوي ديگر، چند همسري اسلام در ارتباط بين يک حقيقت (الحق) با چندين آوند زنده توجيه مي شود: مرد به شکل امام خانواده اش نشانگر حقيقت است؛ نقش او در ارتباط با آوند فعاليت است، که روح خوانده مي شود. همسرش در حکم آوند پذير است که جان نام دارد و به همين جهت است که يک مرد مسلمان مي تواند با زني مسيحي يا يهودي ازدواج کند؛ اما زن مسلمان تنها بايد مردي هم کيش خود اختيار نمايد. اين کهن الگو هاي معنوي، در هر دو مورد، چيزي نيست که از خارج بر ازدواج تحميل شده باشد، بلکه در نهاد آن نهفته است. نمادگرايي که در اين مورد مطرح شده الزاماً بر همه آشکار نيست، بلکه کاملاً بر عکس است، اما بخش ذاتي اين سنت است و در نتيجه بخشي از تفکرکلي را تشکيل مي دهد. ت. بورکهارت. فاس: شهر اسلام. ترجمه ي ويليام استودارت، کمبريج، 1992 (ص ص 103- 102).
اگر مسيحيان تعداد ازدواج هاي پيامبر (صَلَّي اللهُ عَلَيه وآله) را تضعيف کننده ي موقعيت معنوي او مي دانند، براي مسلمانان اين امر مايه ي منزلت و تطهير ازدواج است. به علاوه، اگر کسي ازدواج را به رابطه ي جنسي مربوط بداند و بپذيرد که رابطه ي جنسي خارج از ازدواج نبايد وجود داشته باشد، در اين صورت از يک سو مي توان گفت که چند همسري در اسلام بسيار کمتر از آن چيزي است که بسياري از نويسندگان غربي ادعا مي کنند؛ و از سوي ديگر، حتي قبل از انقلاب جنسي دهه ي 1960 غرب، در عمل و نه به طور قانوني، چند همسري بسيار بيش تر رواج داشته و دارد. در غرب، جهان اسلام براي مدت هاي مديد متمم به بي بندي و باري جنسي بوده است؛ درحالي که مسيحيت به شکل حامي تقوي و مخالف سر سخت روابط جنسيي فرا - همسري تصوير شده است. واقعيت اجتماعي اين امر، کاملاً چيز ديگري است. هيچ تريدي نيست که چند همسري در جهان اسلام و ازدواج موقت در تشيع وجود دارد، اما بيش تر مردها تک همسر هستند و اين در حالي است که روابط جنسي خارج از ازدواج در جهان اسلام سنتي بسيار به ندرت ديده مي شود. در عوض، روابط جنسي خارج از ازدواج تا حد بسيار زيادي در غرب ديده مي شود؛ در حالي که چند همسري رسماً صورت نمي گيرد. در هر صورت در جامعه ي اسلامي، گر چه نمي توان گفت که روابط جنسي غير قانوني وجود ندارد، اما نادر است و عملاً فرزندان نامشروع وجود خارجي ندارند؛ چون در تمام انواع ازدواج ها، حتي ازدواج موقت، بچه ها رسماً قانوني هستند و پدر وظيفه دارد از آن ها حمايت کند. پيامبر (صَلَّي اللهُ عَلَيه وآله) فرموده است: «ازدواج نيمي از دين است» و مسلمانان متأهل شدن را راه پر برکتي براي پيروي از سنت پيامبر مي دانند؛ هر چند که در حقيقت، شريعت آن را الزامي ندانسته است. به دليل اهميت مذهبي اين امر تقريباً همه در جهان اسلام و حتي در شهرهاي بزرگ ازدواج مي کنند و فشار زيادي بر جوانان وارد مي آورند تا آن ها را نيز متأهل نمايند و به خصوص از اعمال گناه بپرهيزند. به ندرت مي توان زن و مرد مجردي در جامعه ي اسلامي پيدا کرد؛ هر چند که تعدادي به طور جسته گريخته ديده مي شوند. در روستاها بسيار بيش تر از شهرها مي بينيم زني که شوهرش مي ميرد با فرد ديگري ازدواج مي کند، حتي اگر جوان نباشد و چندين فرزند نيز داشته باشد. به همين ترتيب، به بيوه ها اغلب براي ازدواج دوباره فشار مي آورند. حتي کساني که مجرد هستند، چه زن چه مرد، معمولاً با اقوام خود زندگي مي کنند و بخشي از خانواده ي گسترده به حساب مي آيند.

پي نوشت ها :

1- Post- christians.
2- Titus Burkhart.

منبع مقاله :
نصر، سيد حسين، (1385)، قلب اسلام، ترجمه ي سيد محمد صادق خرازي، تهران: نشرني، چاپ چهارم