نويسنده: مارتين گريفيتس
مترجم: عليرضا طيب



 
دولت هايي كه در نظام بين المللِ اقتدارگريز به سر مي برند بين مسلح شدن و نشدن بر سر دوراهي قرار دارند: گرچه مسلح نشدن مي تواند امنيت كشور را در كوتاه مدت به مخاطره اندازد، افزايش هزينه هاي دفاعي نيز مي تواند موجب مسلح شدن دولت هاي همسايه شود و در درازمدت به كاهش خالص امنيت همه ي دولت ها بينجامد. اين معما حتي ميان دولت هاي طرفدار وضع موجود هم مطرح است زيرا هرگونه تسليح حتي به قصد دفاع مي تواند در چشم ديگر دولت ها تهديدكننده به نظر رسد. معماي امنيت يك نمونه از مشكل اقدام جمعي است كه بر اساس آن، راهبردهايي كه از ديدگاه فردي عقلايي و بخردانه است نتيجه اي به بار مي آورد كه براي جمع مطلوب ترين نتيجه ي ممكن نيست. بر اين اساس، غالباً معماي امنيت را به صورت بازي معماي زنداني مدل بندي مي كنند.
ساختار اقتدارگريز نظام بين الملل به دولت ها اجازه مي دهد تا براي پيگيري هدف هاي سياسي خود به نيروي نظامي متوسل شوند. با توجه به نبود نهادي بين المللي از قدرت اجبارآميز كافي براي كنترل رفتار دولت ها برخوردار باشد هر دولت ناچار است در نهايت براي تضمين امنيت خويش به خودش متكّي باشد. از ديرباز دولت ها امنيت خودشان را يا از طريق افزايش هزينه هاي دفاعي داخلي خود تقويت كرده اند يا از طريق تشكيل اتحاد. بدبختانه، اين سياست ها مي تواند در چشم ديگر دولت ها تهديد كننده به نظر آيد. گرچه غالباً معماي امنيت را يكي از ثابت هاي روابط بين لملل دانسته اند، برخي از نويسندگان آن را متغيري مي دانند كه مي توان به كمك عوامل مختلف مطرح در سطح سيستمي، بين دولتي، داخلي يا فردي بر آن تأثير گذاشت. به طور كلي در حالي كه واقع گرايان (ـــ واقع گرايي) معماي امنيت را به واسطه ي ساختار اقتدارگريز نظام بين الملل تا اندازه ي زيادي ثابت مي دانند انترناسيوناليست ليبرال (ـــ انترناسيوناليسم ليبرال) مدعي اند كه عوامل مختلفي مي تواند بر معماي امنيت اثر بگذارد.
در سطح سيستمي، ليبرال ها و واقع گرايان در اين نكته هم نظرند كه توازن فناوري ميان آفند و پدافند مي تواند بر شدت معماي امنيت و انعطاف ناپذيري اقتدارگريزي تأثير بگذارد. هرگاه آفند بر پدافند بچربد (يعني زماني كه تصرف سرزمين ها آسان تر از دفاع از آن ها باشد) معماي امنيت تشديد مي شود زيرا دولت ها در برابر حملات غافلگيرانه و تغييرات جزئي در توازن قدرت آسيب پذيرند. ليبرال ها مدعي اند كه در سطح بين دولت ها، رژيم هاي بين المللي مي توانند با كاهش هزينه هاي تعامل زير نظر داشتن رفتارها، و پيشكش كردن پاداش ها و جريمه ها شدت معماي امنيت را كم تر كنند. در سطح هر دولت، ساختارها و هنجارهاي داخلي در عين حال مي توانند بر تفسيري كه آن دولت از رفتار ديگر دولت ها دارد تأثير بگذارند. براي نمونه، هواداران صلح مردم سالارانه مي گويند كه ساختارها و باورهاي نهادين مشترك از احتمال اين كه اقدامات دفاعي يك مردم سالاري از سوي ديگر مردم سالاري ها با سوء ظن تلقي شود مي كاهد. به همين سان، ادعاي لنين داير بر اين كه دولت هاي سرمايه داري ذاتاً مستعد امپرياليسم هستند تلويحاً حكايت از آن دارد كه با افزايش شمار دولت هاي سرمايه داري بايد بر شدت معماي امنيت افزوده شود. سرانجام، در سطح فردي، ليبرال ها و، جديد تر از آن، هواداران مكتب برسازي معتقدند كه خط فاصلي كه بين «خودي ها» و «غيرخودي ها» كشيده مي شود مي تواند برداشت ما را از تهديدات تحت تأثير قرار دهد. مسلح شدن يكي از اعضاي گروه خودي احتمالاً به مراتب كم تر از مسلح شدن يكي از غيرخودي ها تهديدكننده تلقي خواهد شد. شواهد تجربي كه به تازگي به دست آمده است مؤيد اين ادعاست كه افراد به احتمال بيش تر با خودي ها به همكاري خواهند پرداخت و دستاوردهاي غيرخودي ها را تهديدكننده به شمار خواهند آورد.
متغير انگاشتن معماي امنيت تلويحاً بدين معني است كه دولت ها مي توانند به شكل آگاهانه يا در پيش گرفتن سياست هاي چند جانبه، دوجانبه و يك جانبه بر شدت معماي امنيت تأثير بگذارند. در سطح چند جانبه، پيمان هايي چون مقاوله نامه ي منع كاربرد جنگ افزارهاي شيميايي مي توانند با زير نظر قرار دادن رفتار اعضا و حمايت كردن از قربانيان حملات جنگ افزارهاي شيميايي از شدت معماي امنيت بكاهند. در سطح دوجانبه، موافقت نامه هاي كنترل تسليحات مي توانند معماي امنيت را خفيف تر سازند. سرانجام، دولت ها مي توانند به شكل يك جانبه با محدود ساختن سمت گيري آفندي تاكتيك هاي خود و توانايي هاي آفندي جنگ افزارهاي شان از شدت معماي امنيت براي همسايگان شان بكاهند. براي نمونه، تصميم حكومت سوئد داير بر صرف نظر كردن از كسب توانايي سوخت گيري دوباره ي هنگام پرواز براي نيروي هوايي اش در دوران جنگ سرد، تلاش آشكاري براي تخفيف معماي امنيت براي اتحاد شوروي از طريق محدودساختن توانايي هواپيماهاي نظامي اش به انجام مأموريت هاي دفاعي كوتاه برد بود.
بدبختانه، توانايي دولت ها براي تعديل معماي امنيت نامحدود نيست زيرا غالباً جنگ افزارهاي آفندي و پدافندي را نمي توان از هم تميز داد (براي نمونه از يك تانك هم مي توان هم به قصد آفند و هم براي پدافند استفاده كرد). وانگهي، حتي جنگ افزارها و راهبردهايي كه پدافندي محض قلمداد مي شوند، مانند حفر خندق يا احداث استحكامات ثابت، مي تواند در پيوند با ديگر سيستم هاي تسليحاتي براي مقاصد آفندي به كار روند. براي نمونه، استحكامات ثابت به دولت ها امكان مي دهد تا به اميد رخنه كردن به خطوط دشمن نيروهاي خود را در ديگر نواحي عرصه ي نبرد متمركز سازند. در دوره ي فعلي، توسعه ي سيستم هاي دفاع ضد موشك هاي بالستيك دقيقاً به همين دلايل، فوق العاده مناقشه برانگيز بوده است. گرچه اين گونه سيستم ها به خودي خود پدافندي محض هستند اگر در پيوند با موشك هاي بالستيك آفندي به كار روند مي توانند سيستم هايي آفندي قلمداد شوند. براي نمونه، يك سيستم مقاوم دفاع ضد موش هاي بالستيك از لحاظ نظري به دارنده ي چنين سيستمي اجازه مي دهد تا در كمال مصونيت دست به حملات هسته اي زند زيرا ساير قدرت هاي هسته اي، ديگر از توانايي امن و بي خطري براي وارد ساختن ضربه ي دوم برخوردار نخواهند بود. معماي امنيت، نگراني هاي همه ي طرف ها از بابت پيشنهاد به ميدان آوردن سيستم دفاع ضد موشك هاي بالستيك توسط ايالات متحده را به خوبي بازگو مي كند. گرچه ممكن است بسياري از امريكاييان صادقانه معتقد باشند كه جنگ افزارهاي كشورشان تنها براي پدافند است اين واقعيت كه جنگ افزارهاي ياد شده مي توانند براي مجبور ساختن سايرين به كار روند تلويحاً به معني كاهش احتمالي امنيت ديگران است. اگر ساير دولت ها با افزايش هزينه هايي كه صرف تهيه ي جنگ افزارهاي نابودي جمعي يا جنگ افزارهاي متعارف مي كنند از خود واكنش نشان دهند همه ي دولت ها (از جمله ايالات متحده) در بلندمدت وضع و حال بدتري خواهند داشت.
بايد خاطر نشان ساخت كه معماي امنيت زاده ي اقتدارگريزي موجود در سطح نظام است. سياست هاي دولت مي تواند از شدت معماي امنيت بكاهد ولي تا زماني كه ساختار اقتدارگريز نظام جاي خود را به ساختاري سلسله مراتبي نداده است اين معما از بين نخواهد رفت. در حالي كه چنين چيزي شايد در برخي مناطق (مانند اروپاي غربي) شدني باشد پيدايش سلسله مراتب در سطح بين المللي در زمان حاضر امري بعيد به نظر مي رسد.
ـــ اقتدارگريزي؛ دفاع ضد موشك هاي بالستيك؛ دفاع غيرتهاجمي؛ رژيم؛ مسابقه ي تسليحاتي؛ معماي زنداني


-1997 Glaser,C.The Security Dilemma Revisited World Politics 50(1),177-201.
-Hertz,J.Idealist Internationalism and the Security Dilemma,World Politics 2(2),157-80.
-1978 Jervis,R.Cooperation Under the Security Dilemma,World Politics 30(2),167-214.
ديويد روسو

منبع مقاله :
گريفيتس، مارتين؛ (1388)، دانشنامه روابط بين الملل و سياست جهان، ترجمه ي عليرضا طيب، تهران: نشر ني، چاپ دوم1390