پایی که جا ماند؛ روایتی مستند و تأثیرگذار
یک؛ شهریور در خاطره جمعی ایرانیها به عنوان ماه هجوم بیگانگان به خاک ایران ثبت شده است. در تاریخ معاصر ایران نخستبار در سال 1320 قوای متفقین خاک سرزمینمان را اشغال کردند و دوم بار نیروهای متجاوز رژیم بعث عراق به سرکردگی دیکتاتور صدام به خاک ایران حمله کردند.
در نخستین تجاوز به ایران و اشغال ایران از سوی نیروهای متفقین اسناد و مکتوبات و خاطرههای اندکی بر جای مانده است، اما در تجاوز دوم ایرانیها نه تنها هشت سال در جنگی نابرابر از میهنشان دفاع کردند بلکه در ثبت رویدادها، خاطرهها و اسناد متعدد در قالبهای مختلف ادبی، تاریخی و هنری اهتمام جدی به خرج دادند. گرچه متولی بخش عمدهای از این دست فعالیتها در تقریر و روایتهای جنگ نهادهای دولتی بودند اما بخش زیادی از رزمندهها، سربازان و فرماندهان جنگ در این حرکت گسترده نقش داشتند.سید ناصر حسینی پور در زمان جنگ تحمیلی
هر چه از سالهای جنگ فاصله گرفته میشود، بر کمیت آثار تولیدی متأثر از جنگ افزوده میشود. نهادهای متعددی اعم از بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، حوزه هنری، دفتر ادبیات و هنر مقاومت، نهادهای انتظامی، ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی و... در تولید و عرضه آثار تاریخی، ادبی، مستند، فیلم و موسیقی درباره دفاع مردم ایران از کشور فعالیت گستردهای دارند. از میان انبوه فعالیتهایی که در این حوزه انجام میشود، چندی است کتاب «خاطره» رزمندگان و فرماندهان و اسرا و جانبازان از جنگ رونقی دو چندان گرفته است. کتابهایی مانند «دا»، «نورالدین پسر ایران» و «پایی که جا ماند» بارها تجدید چاپ شدند. این آثار گرچه به معنای دقیق کلمه «رمان» نیستند و عموماً خاطره نگاری رزمندگان است؛ اما سعی شده است به نوعی برخی تمهیدهای روایی و داستانی در آنها لحاظ شود. همچنین حمایت گسترده نهادهای عمومی برای عرضه و توزیع این دست آثار در کنار جذابیتهای توصیفی و روایی عمده دلیل موفقیت این دست آثار بوده است.دوم: کتاب «پایی که جا ماند» یادداشتهای روزانه سید ناصر حسینیپور از زندانهای مخفی عراق است. امتیاز این آثار به دیگر آثار تولید شده در این حوزه به آن است که مبتنی بر یادداشتهای مستند و روزانه نویسنده است. در حالی که دیگر آثار عرضه شده در این حوزه عموماً بر گرفته از خاطرهها و حافظههای افراد است.
سیدناصر حسینی، از آن دست رزمندههایی بود که در سالهای نوجوانی به عنوان داوطلب به جبهههای جنگ رفت. در 16 سالگی در سال آخر جنگ تحمیلی در جزیره مجنون به اسارات نیروهای رژیم بعث عراق در آمد. در زندانهای مخفی رژیم بعث عراق به صرافت نوشتن یادداشتهای روزانه میافتد. آن یادداشتهای کوتاه سالها بعد از آزادی از اسارت مبنای تألیف کتابش میشود. کتابی که دهها بار تجدید چاپ شده است.علاقه این رزمنده به یادداشتنویسی به قبل از اسارتش باز میگردد. در کتابش میگوید: «علاقه من به یادداشتهای روزانه به آذرماه 1365 برمیگردد. آن روز به همراه حمید جبل عاملی، بچه اصفهان از پادگان تیپ 48 فتح، عازم دزفول شدیم.... بین راه جبل عاملی در صفحه روز دوشنبه هفدهم آذر 1365 در تقویمش نوشت: امروز با سید ناصر حسینی رفتیم دزفول. روز خوبی بود. سید یک دوربین عکاسی کداک 110 خرید و من یک دست لباس پلنگی...»
سوم؛ سید ناصر حسینیپور سوم تیرماه 1367 به اسارت نیروهای دشمن درمیآید و عراقیها او را بهعنوان پیک شهید سردار علی هاشمی معرفی کرده بودند و این یعنی آغاز شکنجههای دردآور برای بهدست آوردن اطلاعات؛ آن هم روی نوجوان 16 سالهای که یک پایش هم قطع شده بود. بعد او را یک ماه در بیمارستان بستری کردند تا حالش بهتر شود و سپس به پادگان صلاحالدین بردند، محلی که در آن حدود 22 هزار اسیر مفقودالاثر ایرانی که نامشان در فهرست صلیب سرخ ثبت نشده بود، بهصورت مخفیانه نگهداری میشدند.
در روزهای اسارت در پادگان صلاحالدین، با صفحههای آخر کتابهایی که برای مطالعه در اختیارش قرار میدادند، دفترچه یادداشت درست کرد و حوادث روزانه را با کدگذاری روی آنها نوشت. البته از کاغذ سیگار و حاشیههای روزنامههای القادسیه و الجمهوریه هم استفاده کرد. سپس این یادداشتها را در یک عصا و اسامی 780 اسیر ایرانی کمپی که در آن بود را در عصای دیگرش جاسازی کرد و در روز آزادی (22 تیر 1369) به ایران آورد. نویسنده در این اثر به بیانی توصیفی و جزئینگر به نحوه اسارتش همچنین برخورد عراقیها با اسرای ایرانی میپردازد. شرح مکالمه و حتی مجادلههای صورت گرفته میان او و بازجوهای عراقی، یکی دیگر از امتیازهای این کتاب است. بیان اعترافهای سربازان عراقی درباره جنگ و ناحق بودنشان نیز در کتاب آمده است و طبیعتاً بیان سفاکیهای افسران عراقی و پایمردی اسیران ایرانی هم در کتاب به چشم میخورد.کابل، باتوم، شلنگ و چوب خیزران، اسکان در توالت خیس و نجس، فروکردن سر درون توالت، کندن ریش با انبر، خوابیدن روی زمین داغ، بیهوشی از تشنگی، بستن آب و مکیدن لوله خالی برای یک قطره آب، سوزاندن ابرو، سیلی زدن به گوش همدیگر، قضای حاجت در داخل خوابگاه از شدت فشار وقتی که نمیگذارند بچهها به دستشویی بروند، شهید شدن از شدت تشنگی و گرسنگی، پاشیدن آب جوش به صورت، برهنه کامل نشستن زیر آفتاب و جلوی چشم دیگر اسرا و نگهبانها، کتک خوردن داخل گونی، انداختن داخل کانال فاضلاب و خوراندن تاید به بچهها؛ برخی از شکنجهها و آزار و اذیتهای نگهبانهای عراقی است.
طرح جلد کتاب پایی که جاماند
نویسنده مخاطب را به چهره دردناک و تراژیک اسارت و وضعیت هولناک اردوگاههای اسرای ایرانی در عراق را روایت میکند. نویسنده اثر این کتاب را به شکنجهگرش تقدیم کرده است؛ به گروهبان عراقی ولید فرحان. به کسی که با اعمالش برای نویسنده اثر زیباییهای بسیاری را رقم زد. مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری درباره این اثر گفته است: «یک روز وقتی به دفتر کارم رسیدم، نگاهم به میزی افتاد که دو جزوه قطور روی آن گذاشته شده بود، اول ناراحت شدم که در شلوغی کارها، این دیگر چیست؟ بعد از دقایقی آن را ورق زدم و رسیدم به تقدیمیه کتاب، همانجا ماندم و تا چند روز جلوتر نرفتم. وقتی دیدم این کتاب به کسی تقدیم شده که شکنجهگر این آزاده بوده است، نخستین چیزی که به ذهنم رسید، این بود که این شخص برای اسارتش و به تبع آن برای جنگیدنش، معنای عالی قائل بوده است. تا مدتها من و این متن مانده بودیم و به هم نگاه میکردیم تا این که خواندن آن را شروع کردم و یک ماه طول کشید.»تقدیمیه اثر پایی که جا ماند به این شرح است: «این کتاب را به ولید فرحان، خشنترین گروهبان بعث عراق تقدیم میکنم! نمیدانم شاید در جنگهای خلیج فارس توسط بوش پدر یا بوش پسر کشته شده باشد. شاید هم هنوز زنده باشد. مردی که اعمال حاکمانش باعث نفرین ابدی سرزمینش شد. مردی که مرا سالها در همسایگی حرم مطهر جدم شکنجه کرد. مردی که هر وقت اذیتم میکرد، نگهبان شیعه عراقی، علی جار الله در گوشهای مینگریست و میگریست. شاید اکنون فرحان شرمنده باشد. با عشق فراوان این کتاب را به او تقدیم میکنم، به خاطر آن همه زیبایی که با اعمالش آفرید و آنچه بر من گذشت، جز زیبایی نبود.»
بر اساس این کتاب برنامه تلویزیونی «پایی که جاماند» در 100 قسمت 7 دقیقهای به کارگردانی حسین بیات و تهیهکنندگی سهراب تازی در گروه فیلمهای تلویزیونی تهیه شده است. این برنامه به بازخوانی کتاب «پایی که جا ماند» به نویسندگی سیدناصر حسینیپور و تعدادی از آزادگان و جانبازان دفاع مقدس میپردازد.
منبع مقاله : روزنامه ایران
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}