موقعيت تجاري « درياي پارس» در عصر سلجوقي
چکيده:
پهنه ي جغرافياي انساني « درياي پارس» و مراکز بندري فعال در آن، يکي از کانون هاي مهم تجارت بين شرق و غرب آسيا بوده است. در دوره ي سلجوقي به مانند ديگر ادوار تاريخي ايران، تحولات تجاري خليج فارس در شکل انحطاط و يا رونق مجموعه ي مراکز و فعاليت هاي تجاري واقع در اين حوزه، بيشتر تحت تأثير تحولات سياسي و ظهور و سقوط حکومت هاي حاکم بر آن بوده است. به طوري که مهم ترين دگرگوني ها و رخدادهاي تجاري بنادر خليج فارس بيشتر در ارتباط با سقوط آل بويه و ظهور سلجوقيان نمود پيدا کرد و آثار خود را در شکل انحطاط موقعيت تجاري بندر « سيراف» و رونق موقعيت تجاري کرمان و مکران به مرکزيت بنادر تجاري « هرمز» و «تيز» نشان داد. بعد ديگر تحولات تجاري حوزه ي خليج فارس به واسطه ي زوال تدريجي موقعيت تأثيرگذار سلجوقيان در خليج فارس و مراکز تجاري آن قابل توجه است که منجر به انتقال مرکزيت تجاري اين منطقه از بنادر هرمز و تير به جزيره ي کيش و بندر بصره در مجاورت مرزهاي غربي درياي پارس گرديد.درياي فارس، تجارت دريايي، سيراف، هرمز، تيز، کيش، بصره، سلجوقيان
درآمد:
خليج فارس کنوني بخشي از « درياي پارس» بحث شده در آثار جغرافيايي و تاريخي ادوار گذشته ايراني - اسلامي است. اين منطقه از ايام باستان به عنوان يکي از مسيرهاي مهم در مناسبات دريايي و تجاري شرق و غرب بوده است. خصوصاً موقعيت تاريخي خليج فارس در زمينه ي مناسبات بازرگاني که امروزه هم اين موقعيت را به نحو فزاينده اي محفوظ داشته، در دو زمينه، داراي اهميت اساسي بوده است. از يک سو واسطه و پل تجاري بين شبه قاره ي هند و سيلان با غرب آسيا و آفريقا و اروپا بوده و از ديگر سو، بنادر تجاري خليج فارس مبدأ راه هاي تجاري متعددي در خشکي بوده اند که از جنوب به شمال به مقصد شهرها و مراکز تجاري واقع در ايران گسترش يافته و تا بلاد روم و سواحل مديترانه امتداد يافت.در عصر سلجوقي، به مانند ديگر ادوار تاريخي، موقعيت تجاري منطقه ي خليج فارس بيشتر با جايگاه تجاري بنادر فعال در اين حوزه ي دريايي مرتبط بوده است. موقعيت تجاري بنادر فعال در آن هم از نظر رونق يا رکود و انحطاط به شکل قابل توجهي متأثر از شرايط سياسي و سياست هاي تجاري حکومت هاي تأثير گذار در مقدرات اين منطقه بوده است. خصوصاً اينکه رونق و انحطاط موقعيت تجاري خليج فارس در ادوار مختلف تاريخي بيشتر تحت تأثير تحولات سياسي و اقدامات تأثيرگذار دولت ها و نظام هاي سياسي واقع در ايران بوده است. به عبارت ديگر تحولات جاري خليج فارس تابع شرايط سياسي ايران بوده است. هرگاه در ايران، نظام سياسي قدرتمند و تأثيرگذاري حضور داشته، تحت تأثير حمايت هاي آن، بنادر تجاري خليج فارس هم در مناسبات تجاري شرق و غرب و شمال و جنوب کاملاً فعال بوده اند و اين امر رونق تجارت را در بخش هاي مختلف اين حوزه ي دريايي در پي داشته است. هر گاه هم نظام هاي سياسي در ايران دچار ضعف يا هرج و مرج بوده اند، با وقوع بحران هاي اقتصادي و گسترش ناامني در راه ها و مراکز تجاري، موقعيت تجاري خليج فارس و بنادر تجاري واقع در آن دچار کساد و زوال مي شد.
وقتي تحولات تجاري خليج فارس را در عصر سلجوقي ( سده هاي 5 و 6 هجري/11 و 12 ميلادي) مورد توجه قرار مي دهيم، براي هر کدام از موارد مذکور، علي رغم قلت اخبار و اطلاعات، مصاديق و مثال هاي تاريخي قابل توجهي مي توان ارائه داد. براساس اين مقدمات مسأله ي اساسي تحقيق در اين پژوهش، تلاش براي ارائه ي منحني دگرگوني هاي صورت گرفته در موقعيت تجاري بنادر فعال در خليج فارس و چرايي عوامل تأثيرگذار در اين رخدادها و تحولات تجاري است.
موقعيت تجاري بخش هاي مختلف « درياي پارس» با شکل گيري دولت سلجوقي، به سال 431 ق. در پي نبرد « دندانقان»، دچار دگرگوني هاي شگرف شد. دگرگوني هايي که در سه مرحله قابل توجه است. نخست انحطاط موقعيت تجاري بندر سيراف؛ مرحله ي دوم رونق جايگاه تجاري شرقي ترين بنادر درياي پارس يعني بنادر هرمز و تيز در مجاورت کرمان و مکران؛ و مرحله ي سوم هم مصادف است با انتقال جايگاه تجاري بنادر هرمز و تيز به جزيره ي کيش و بندر بصره در منتهااليه غربي مسير دريايي فارس. تمام اين رخدادهاي تجاري متأثر از شرايط سياسي و دخالت هاي قدرت هاي تأثيرگذار در اين منطقه بوده است. مراحل اول و دوم اين تغيير و دگرگوني تجاري ناشي از زوال قدرت سياسي آل بويه در فارس و قدرت گيري سلجوقيان در کرمان و شکل گيري سلسله ي محلي سلجوقيان کرمان بوده است. مرحله ي سوم هم ناشي از زوال موقعيت سلجوقيان در کرمان و مکران و قدرت گيري امراي محلي کيش و خلافت عباسي بوده که با تأمين امنيت و ايجاد امکانات لازم تلاش کردند کشتي هاي تجار فعال در مسير دريايي مذکور را به مناطق تحت حاکميت خود، جهت نيل به عوايد مالياتي حاصل از آن، مجذوب کنند.
موقعيت مسير تجاري درياي پارس
راه درياي جنوب که از خليج فارس عبور مي کرد، در عين حال که واسطه ي مناسبات تجاري هند و چين در جنوب شرق آسيا با ايران و مناطق هم جوار بود، تا بحر « قلزم» ( درياي احمر) در غرب شبه جزيره ي عربستان و « زنگبار» در سواحل شرقي آفريقا و از آنجا تا درياي مديترانه امتداد مي يافت. در مسير تجاري مذکور، بنادر تجاري متعدد و قابل توجهي قرار داشتند که مقصد و محل توقف کشتي هاي تجاري در حال حرکت از شرق به غرب آسيا و بالعکس بودند. مهم ترين بنادر تجاري واقع در راه دريايي جنوب که در درياي عمان و درياي فارس واقع بودند، از شرق به غرب به ترتيب عبارت بودند از بندر « تيز» در مکران، بندر « هرمز» در کرمان، بنادر « سيراف»، « نجيرم» و « بوشهر» در فارس، بنادر « گناوه»، « مهروبان» و « عبادان» ( آبادان) در خوزستان و نهايتاً بندر « بصره» در عراق (2).مسير تجاري واقع در درياي پارس بخشي از راه دريايي موسوم به « فلفل» يا « ادويه» هم محسوب مي شد. اطلاق اين نام ناشي از حمل ادويه جات هند و چين از طريق اين مسير به بلاد غربي آسيا، خصوصاً اروپا بود که از سواحل چين آغاز شده و از طريق سواحل هندوستان و سيلان و درياي پارس به درياي سرخ رسيده و نهايتاً به بندر اسکندريه منتهي مي شد. (3)
راه دريايي خليج فارس و بنادر تجاري واقع در مسير آن جدا از آنکه نقش تعيين کننده اي در جريان تجارت راه ادويه داشت، بخش مهمي از رونق و جريان تجارت در مراکز تجاري و شهري ايران هم وابسته به موقعيت جاري بنادر فعال در شاهراه دريايي خليج فارس بوده است. زيرا مسيرهايي که از طريق بنادر واقع در اين راه دريايي به سمت شمال منشعب مي گرديد، واسطه و شريان هاي حياتي مناسبات تجاري شهرهاي ايران با اره دريايي و تجاري جنوب بودند. از جمله مسيرهاي ارتباطي و تجاري منشعب از راه دريايي خليج فارس، راهي بود که از بندر « طيس» ( تيز) در جنوب مکران شروع شده و به سيستان و هرات ختم مي شد و واسطه ي مناسبات تجاري خراسان با راه درياي درياي پارس بود. راه ارتباطي و تجاري ديگر از بندر هرمز در جنوب کرمان شروع شده، به ميناب و جيرفت رسيده و تا يزد و بيهق امتداد مي يافت. اين راه ها واسطه ي تجاري سيستان و کرمان و خراسان بزرگ با درياي پارس بودند. راه تجاري ديگري در ايالت فارس از بندر سيراف به لار و ابرقوه رسيده و تا اصفهان امتداد مي يافت و واسطه ي مناسبات تجاري اصفهان به عنوان پر رونق ترين شهر تجاري عصر سلجوقي (4) با خليج فارس بود. ديگر مسير تجاري منشعب شده از خليج فارس در خشکي، راه بوشهر به کازرون و اصطخر تا اصفهان و ري بود که از مهم ترين مسيرهاي تجاري و ارتباطي مناطق داخلي ايران با راه دريايي جنوب بود. همچنين شعباتي از مسيرهاي تجاري مذکور در داخل ايران به سمت شمال غرب امتداد يافت و از طريق تبريز به طرابوزان و انطاکيه و درياي مديترانه مي رسيد. (5)
سلجوقيان کرمان و رونق بنادر تجاري تيز و هرمز
از جمله مهم ترين تحولات اقتصادي عصر سلجوقي در زمينه ي تجارت و مبادلات بازرگاني در خليج فارس، از رونق افتادن موقعيت تجاري ايالت فارس و بندر سيراف بود. اين رويداد اقتصادي در حالي صورت مي گرفت که در دوره ي آل بويه سراف پررونق ترين بندر تجاري درياي فارس محسوب مي شد (6). در مورد علت انحطاط جايگاه تجاري بندر سيراف در خليج فارس، به سياست عمدي و ضد عباسي فاطميان، در زمينه ي انتقال مرکزيت تجاري راه تجاري هند و چين از سيراف به عربستان جنوبي و درياي سرخ اشاره شده است. اما عامل خارجي مذکور نمي تواند به تنهايي بيان کننده ي اين مسأله باشد. چرا که انحطاط موقعيت تجار سيراف بيشتر از عوامل دوردست بيروني مذکور، تحت تأثير تحولات سياسي و تجاري فارس و کرمان و مراکز تجاري خليج فارس بوده است.(7) در اين دوره، در داخل ايالت فارس و نواحي هم جوار آن تحولاتي روي داد که مجموعاً منجر به رکود موقعيت تجاري فارس و بندر سيراف گرديد. سقوط آل بويه و زوال موقعيت سياسي فارسي به مرکزيت شيراز و تسلط اقوام و طوايف موسوم به شبانکاره ها بر غالب نقاط ايالت فارس و وقوع جنگ هاي مرکز و طولاني بين ترکمانان و شبانکاره ها و حاکم شدن ناامني بر کل نواحي فارس که سلجوقيان حتي در دوره ي ملک شاه هم نتوانستند بر اين بحران ها فايق آيند، نقش اساسي در انحطاط موقعيت تجاري فارس داشت. (8) حاکم شدن ناامني هاي فراگير و مداوم و انحطاط موقعيت سياسي و اقتصادي ايالت فارس و رکود توليدات داخلي و تجاري اين ايالت (9) در کنار عوامل مورد بحث نقش اساسي در انحطاط موقعيت تجاري بندر سيراف در درياي فارس داشت. تنها در اواخر حکومت سلجوقي، و از سال 540 هـ. ق به بعد بود که با اداره شدن فارس توسط حکومت هاي اتابکي و خصوصاً شکل گيري حکومت اتابکي سلغريان فارس، که قبيله اي از قبايل ترکان غز بودند، شرايط فارس به واسطه ي امنيت و آرامش و ايجاد عمارت و آباداني در زراعت و تجارت مساعد گرديد. (10) ياقوت که در اواخر عصر سلجوقي چندين بار به قصد کارهاي تجاري وارد فارس شده بود، به رونق مجدد موقعيت تجاري شهرهاي فارس اشاره کرده است. (11)با اين وجود اقدامات صورت گرفته هيچ گاه موقعيت تجاري از دست رفته ي فارس و بندر سيراف را باز نگرداند، چرا که اين منطقه ديگر داراي شرايط با ثبات و مرکزيت سياسي نبود. در مقابل، اين امتياز در ناحيه ي « کرمان» تحقق يافته بود. به همين خاطر انتقال جايگاه تجاري ولايت فارس و بندر سيراف دوره ي آل بويه به ولايت کرمان و بندر هرمز تحت حاکميت سلجوقيان کرمان از مهم ترين دگرگوني هاي تجاري صورت رفته در موقيت تجاري بنادر فعال در درياي فارس در اين دوره بود. ولايت کرمان که مشتمل بر دو منطقه ي جغرافيايي سرد « صروم» و گرم « جروم»، با شهرها و نواحي جيرفت، بم، نرماشير، بردسير بود. از سال 444 هـ. ق از عمال ملک با کاليجار بويهي به تصرف ملک عمادالدوله قاورد بک سلجوقي و قواي ترکمان تحت امر وي درآمد و تا پايان سده ي ششم هجري، تحت حکومت و قدرت سلسله اي قرار گرفت که موسوم به سلجوقيان کرمان شدند. شهر بردسير « دارالملک اعظم و مصر جامع ممالک» و « واسطه ي عقد و نقطه دايره و بيت القصيده ولايت» کرمان اين دوره بود. (12)
به جهت توجه به ويژه ي سلجوقيان کرمان به حدود شرقي کرمان و جنوب سيستان و ناحيه ي مکران در سواحل درياي عمان، بندر « تيز» به يکي از پررونق ترين بنادر تجاري واقع در مسير دريايي جنوب مبدل گرديد. توصيف افضل الدين کرماني از موقعيت تجاري بندر تيز به خوبي وسعت و دامنه ي مبادلات تجاري صورت گرفته و در راه دريايي جنوب را به واسطه ي اقدامات سلجوقيان کرمان نشان مي دهد. به نوشته ي وي « از خصايص کرمان ثغر تيز است که از آنجا مال هاي وافر از عشور تجار و اجرت سفاين و خزاين به پادشاه ( ملوک سلجوقي) رسد و اهل هند و سند و حبشه و زنج ( زنگبار) و مصر و دريار عرب از عمان و بحرين را فرضه ( بندرگاه) آنجا است و هر مشک و عنبر و نيل و بقم و عقاقير هندي و برده ي هندي و حبشي و زنگي و مخمل هاي لطيف و ساده هاي پرآگين و فوطهاي دنبلي و امثال اين طرايف در جهان است. از اين ثغر برند (13)». بندر تيز علاوه بر جايگاه تجاري دريايي اش نقش مهمي در رونق تجارت برخي از شهرهاي خراسان داشته است. چرا که از اين بندر راهي تجاري به هرات و خراسان مي رسيد و رونق و امنيت اين مسير هم ناشي از اقدامات سلجوقيان کرمان در ايجاد ثبات و آرامش مرزهاي شرقي کرمان با ناحيه ي مکران در جنوب سيستان بود. (14) در اين دوره، به منظور توسعه مناسبات تجاري بندر تيز با مراکز تجاري اطراف و روابط تجاري مکران و سيستان با کرمان، اقداماتي مانند احداث کاروانسراها و حوض انبارها و ميله ها براي سهولت رفت و آمد و عبور کاروان ها و جلب توجه و اعتماد تجار، راه سيستان - کرمان صورت گرفت تا « خلايق و عبادالله» در راه تفرقه و تشويق نکنند. (15)
بندر « هرمز» در سواحل کرمان و در غرب بندر تيز، از ديگر بنادر پر رونق تجاري در راه تجاري خليج فارس بود. بندر هرمز، در فاصله ي صد و بيست کيلومتري بندرعباس فعلي و در مصب رودخانه ي ميناب واقع بود (16). « بر جنوب جيرفت ناحيت هرمز است. ولايتي معمور بر لب دريا و ارتفاع ( محصول) او زر خراجي و اسب تازي و مرواريد باشد و امروز فرضه ي آن ساحل است و قوافل عراق روي به وي دارد و مرکز ثوري دريابار و مقصد تجار اقطار آنجاست. (17) روابط تجاري کرمان با بندر هرمز از طريق مسير ارتباطي جيرفت - هرمز صورت مي گرفت و اين راه تجاري به مرکز تجاري کرمان يعني شهر « قمادين» در مجاورت جيرفت ختم مي شد. به واسطه ي بندر هرمز، کالاهاي تجاري متعددي توسط تجار از چين و خطا و هندوستان و حبشه و زنگبار و روم و مصر، وارد قمادين شده و از آنجا به نواحي مختلف تجاري واقع در خراسان و ماوراء النهر و فارس و عراق و آذربايجان و ارمينيه فرستاده مي شد. افضل الدين جايگاه تجاري قمادين را « مسکن غرباي روم و هند و منزل مسافران بر و بحر، خزينه متمولان، گنج خانه اي ارباب بضايع شرق و غرب» و « مخزن نفايس چين و خطا و هندوستان و حبشه و زنگبار و دريابار و روم و مصر و ارمينيه و آذربايجان و ماوراء النهر و خراسان و فارس و عراق» توصيف کرده است (18). گزارش مذکور وسعت و گستردگي تجارت کرمان با اقصي نقاط مختلف را که فراتر از بلاد اسلامي بوده و بيشتر از طريق دريا و بندر هرمز صورت مي گرفت. نشان مي دهد در اين دوره، به واسطه ي حمايت هاي مستقيم سلجوقيان در تأمين امنيت و تسهيلات، براي رونق تجارت و رفت و آمد تجار و کاروان هاي تجاري، مسير تجاري بندر هرمز به جيرفت در داخل کرمان، از تمام مسيرهاي تجاري منشعب شده از بنادر خليج فارس پر رونق تر بود. زيرا بيشترين کالاها به يزد و عراق و روم و طرابوزان تا اروپا از راه تجاري مذکور انتقال مي يافت.
سرزمين عمان در سواحل جنوبي درياي عمان از ديگر مناطق مطرح در تجارت دريايي خليج فارس بود که از دوره ي قاوردبک، حاکم سلجوقي کرمان به تصرف درآمده و در حوزه ي نفوذ سياسي سلجوقيان قرار گرفته بود. منافع اقتصادي و تجاري حاصله از عمان نقش اساسي در توجه سلجوقيان به اين ناحيه داشت. عمان تا اواخر حکومت سلاجقه ي کرمان، تحت حکومت و نظارت آن ها بود. (19)
موقعيت تجاري بنادر مهروبان و آبادان
از ديگر بنادر مهم تجاري خليج فارس که غربي ترين بندر تجاري ايالت فارس محسوب مي شد، بندر « مهروبان» بود . مهروبان شهري بوده در مجاورت دريا، چنان که امواج دريا همواره بر کنار شهر برخورد مي کرده و داراي بازاري بزرگ و سه کاروان سراي گسترده و در حکم « باجگاه» و « کشتي بندان» محسوب مي شد (20). بندر مذکور مرکز و تلافي راه هاي ارتباطي و تجاري ايالت هاي فارسي و خوزستان و بصره از طريق دريا بوده است. به نوشته ي ابن بلخي « مهروبان... مشروعه دريا است. هر کي از پارس به راه خوزستان به دريا رود و آنکه از بصره و خوزستان به دريا رود، همگان را راه آنجا باشد و کشتي ها کي از دريا برآيد و بر اين اعمال رود به مهروبان بيرون آيد و دخل آن بيشتر از کشتي ها باشد».(21)« عبادان » ( آبادان) از ديگر بنادر تجاري واقع در مسير دريايي خليج فارس و از شهرهاي بندري ساحل دريا در ايالت خوزستان بود. بيشترين رفت و آمد کشتي ها و مناسبات تجاري آبادان با بصره بود. به نوشته ي ناصر خسرو، در داخل دريا و در مجاورت سواحل آبادان، جهت تسهيل در رفت و آمد کشتي ها و مسافران و جلوگيري از برگل نشستن کشتي ها و حفاظت آن ها از حملات احتمالي دزدان دريايي، تأسيسات و علايم خاصي نصب شده و بر آن در شب ها چراغي در آبگينه همواره روشن بوده است (22).
موقعيت تجاري کيش و بندر بصره
از ديگر تحولات تجارت در درياي فارس، برتري تدريجي موقعيت تجاري جزيره ي « کيش» و بندر « بصره» بر بنادر « هرمز» و « تيز» در اواخر عصر سلجوقي است. چرا که امراي کيش با استفاده از ضعف قدرت سياسي سلجوقيان در خليج فارس موفق شده بودند بعد از تسلط بر سيراف و بنادر اطراف آن، تدريجاً کنترل تجارت دريايي خليج فارس را در بنادر تجاري واقع در مجاورت ايالت فارس و کرمان هم به دست گيرند. اقدامات امراي جزيره ي کيش در زمينه ي تسهيل شرايط براي تجارت و ايجاد امنيت و امکانات براي تجار و کاروان هاي تجاري اطراف منجر به آن گرديد که بخشي از مرکزيت تجاري درياي فارس به جزيره ي کيش انتقال يابد. طبق گزارش ابن بلخي، امراي کيش توانسته بودند با استفاده از ضعف موقعيت تجاري سيراف در عصر سلجوقي، ضربه ي قطعي را به جايگاه تجاري آن در درياي فارس وارد کنند، به نوشته ي وي با قدرت گيري و تسلط امراي کيش بر جزاير اطراف و ضعف نظارتي سلجوقيان در بندر سيراف « آن دخل که سيراف را مي بود بريده گشت و به دست ايشان ( امراي کيش) افتاد و رکن الدوله خمارتکين ( والي سلجوقي فارس)، قوت رأي و تدبير آن نداشت که تلافي اين حال کند. وي با اين همه، يکي، دوبار به سيراف رفت تا کشتي هاي جنگي سازد و جزيره ي قيس و ديگر جزاير اطراف بگيرد و هر بار امير کيش، او را تحفه ها فرستادي و کسان او را رشوت ها دادي تا او را باز گردانيدندي و به عاقبت چنان شد که يکي بود از جمله خانان نام او ابوالقاسم و سيراف نيز به دست گرفت و به هر دو، سه سال که ( حاکم سلجوقي) لشگر آنجا فرستادي و رنج ها کشيدندي از وي چيزي نتوانستندي ستدن و چون حال آن بر اين گونه بود، هيچ بازرگاني به سيراف کشتي نيارست آورد. از بهر ايمني راه کرمان يا مهربان يا دورق و بصره اوگندند و بر راه سيرف جز چرم و زرافه و اسباني که پارسيان را به کار آيد نياوردند و از اين سبب ( سيراف) خراب شد» (23)به غير از تحرکات و تلاش هاي امراي کيش و خلافت عباسي در جلب توجه تجار فعال در مسير تجاري درياي فارس، دامنه ي تأثيرات مخرب يورش غزان به سال 573 هـ. ق به کران به سرکردگي ملک دنيا و همزماني با آن ضعف و انحطاط حکومت سلجوقيان کرمان و جنگ هاي داخلي ناشي از آن، ضربه ي نهايي را به موقعيت تجاري کرمان و بنادر هم جوار آن وارد کرد. تحت تأثير جنگ هاي داخلي بين مدعيان حکومت از خاندان سلجوقي و امرا و اتابکان و هجوم غزان، مراکز تجاري بندر « هرمز» در دريا و « قمادين» در جيرفت دچار رکود اساسي شد و جزيره ي کيش جايگاه تجاري بندر هرمز را سلب نمود و راه هاي تجاري کرمان در خشکي با بلاد مجاور مسدود گرديد. از شدت جنگ ها و ناامني هاي داخلي « نفس مملکت کرمان که از ضعف و بي طاقتي به سينه رسيده بود، به لب رسيد و مسالک و قوافل به سبب اضطراب بسته شد و امداد که از اقطار متواصل بود منقطع گرديد و مخايل قحط روي نمود (24)». آثار سوء بحران هاي سياسي و اقتصادي حاکم بر کرمان و تلاش امراي کيش در تسلط بر راه دريايي خليج فارس منجر به آن گرديد که از اواخر قرن ششم هجري جزيره ي « قيس»[ کيش] به آبادترين مرکز تجاري درياي پارس و توقف گاه و بندرگاه کشتي هاي هند و محل صيد مرواريد مبدل گردد. (25) دراين زمان نفوذ امراي کيش در خليج فارس به حدي رسيده بود که آن ها جداي از تسلط بر کل بنادر ايالت فارس و جزاير اطراف، مانند « لار» و « خارک» و « جاسک»، در سواحل خوزستان در زمينه ي تسلط بر بندر تجاري « بلجان» ( روستايي بندري بين عبادن ( آبادان و بصره) با حاکم بصره به رقابت و تنازع پرازند. بندرگاه کشتي هاي کيش که حامل کالاهاي هند از شرق به غرب بودند در « بلجان» واقع بود و امراي کيش با احداث قلعه اي در بندر مذکور نماينده اي را از طرف خود در آنجا گماشته بودند. ياقوت که در سال 588 هـ. ق از نواحي مذکور ديدن کرده بود، شاهد جنگ شديدي بين حاکم بصره و امير کيش بوده که نهايتاً حاکم بصره موفق شده بود بندر تجاري بلجان را تصرف کند. (26)
بصره، غربي ترين بندر و شهر تجاري واقع در امتداد راه تجاري درياي پارس، همواره از طريق دجله و فرات با بغداد، بزرگ ترين شهر مصرفي کالاهاي تجاري و ديگر شهرهاي عراق در ارتباط بوده و بازارهاي پررونقي داشت و هر روز در سه نقطه ي شهر با تشکيل بازار مبادلات تجاير گسترده اي صورت مي گرفت. (27) در واقع در اواخر عصر سلجوقي پررونق ترين بنادر تجاري درياي پارس « بصره» و « کيش» بودند که هر کدام بر ديگر بخش هاي تجاري و بندري سواحل درياي پارس مسلط شده و رفت و آمد کل کشتي هاي تجاري در درياي پارس و عوايد حاصله از گذر آن ها تحت نظارت حکام بصره و کيش قرار گرفته بود؛ (28) به طوري که در اواخر عصر سلجوقي با سقوط حکومت سلجوقيان کرمان و ضعف حکومت اتابکان فارس، تحت تأثير حمايت ها و تلاش هاي امراي کيش و حکام بصره مراکز تجاري خليج فارس از هرمز و تيز به کيش و بصره منتقل شده بود.
برآمد:
در اين دوره، علي رغم اينکه سلجوقيان يک نظام سياسي گسترده و به ظاهر قدرتمندي از جيحون در شرق تا شام و بلاد روم در غرب شکل دادند، اما حضور و نفوذ آن ها در سواحل و بنادر و راه دريايي خليج فارس کاملاً کم رنگ و محدود به مناطق خاص مانند: سواحل کرمان و مکران و عمان بود که آن هم ناشي از تلاش هاي سلجوقيان کرمان بود نه حکومت سلجوقيان بزرگ. به واسطه ي عدم قدرت تأثيرگذار سلجوقيان بر غالب آب هاي سرزميني خليج فارس و نبود ثبات فراگير در موقعيت سياسي و اقتصادي نظام هاي سياسي حاکم بر ايران، شرايط تجاري و اقتصادي بنادر خليج فارس همواره در تغيير و نوسان بوده است. انحطاط موقعيت تجاري بندر سيراف بيش از هر عامل ديگري ناشي از سقوط حکومت آل بويه و از مرکزيت افتادن موقعيت سياسي ايالت فارس بود. به همان ميزان انتقال مرکزيت به تجاري خليج فارس به بنادر هرمز و تيز، ناشي از اقدامات سلجوقيان کرمان در امنيت بخشيدن به اين بنادر و مرکزيت سياسي کرمان و مکران بوده است. به همان شکل انحطاط موقعيت تجاري هرمز و تيز و انتقال مرکزيت تجاري خليج فارس در اواخر عصر سلجوقي به کيش و بصره ناشي از انحطاط موقعيت سياسي کرمان و ناامني هاي شديد حاکم بر آن و قدرت گيري امراي کيش و حکام بصره و تلاش آن ها براي تسلط بر تجارت خليج فارس و جذب تجار و بازرگانان و کشتي هاي تجاري به مراکز مذکور بوده است. در واقع بين رونق و موقعيت تجاري راه دريايي خليج فارس و بنادر تجاري واقع در آن با موقعيت سياسي حکومت هاي ايراني پيوند متقابل برقرار بود. چرا که رونق با انحطاط مراکز بندري و تجاري واقع در خليج فارس دوره ي سلجوقي و تغيير پيوسته ي مراکز تجاري آن بيشتر از هر عامل ديگري ناشي از شرايط سياسي ايران و تغييرات و تبديلات پيوسته و مکرر در موقعيت نظام هاي سياسي حاکم بر ايران بوده و اين امر پيوند هرچه بيشتر سرنوشت و تحولات خليج فارس را با موقعيت نظام هاي سياسي حاکم بر جامعه ي ايراني نشان مي دهد. مسأله اي که در تمام ادوار تاريخي صادق بوده است و اين سابقه ي تاريخي، امروزه بيش از هر دوره اي مؤيد ضرورت تلاش براي افزايش هر چه بيشتر پيوندهاي تنگاتنگ ايران با خليج فارس بوده و تأثيرگذاري حداکثري ايران را بر تحولات خليج فارس ضروري مي سازد و بر اين امر صحه مي گذارد که خليج فارس همواره سرزميني ايراني بوده و موقعيت و موجوديت آن در پيوند با سياست و جامعه ايراني معنادار بوده است.کتابنامه :
1- ابن بلخي: فارسنامه، تصحيح گاي لسترنج و آلن نيکسون، چاپ دوم، تهران، دنياي کتاب، 1363.
2- ابن حوقل: صوره الارض، ترجمه ي جعفر شعار، چاپ دوم، تهران: اميرکبير، 1366.
3- اصطخري، ابواسحاق ابراهيم: مسالک و ممالک، به کوشش ايرج افشار، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1340.
4- اصفهانيان، داود: تحولات اروپا در عصر رنسانس، انتشارات دانشگاه تبريز، 1367.
5- باساني پاريزي، محمد ابراهيم: بازيگران کاخ سبز، تهران: نشر خرم، 1374.
6- تاريخ ايران کمبريج، ترجمه ي حسن انوشه، جلد پنجم، تهران: اميرکبير، چاپ چهارم، 1380.
7- حدود العالم من المشرق الي المغرب، به کوشش منوچهر ستوده، تهران: کتابخانه طهوري، سال 1362.
8- قبادياني مروزي، ناصرخسرو: سفرنامه ناصر خسرو، تصحيح دکتر محمد دبير سياقي، تهران: زوار، چاپ هفتم، 1381.
9- کرماني، افضل الدين ابوحامد: سلجوقيان و غز در کرمان، تحرير ميرزا محمد ابراهيم خبيصي، مقدمه و تصحيح باستاني پاريزي، تهران: انتشارات کورش، 1373.
10- کرماني، افضل الدين ابوحامد: عقد العلي للموقف الاعلي، به تصحيح و اهتمام علي محمد عامري نائيني، چاپ دوم، تهران: روزبهان، 1356.
11- کرماني، افضل الدين ابوحامد: مجموعه آثار افضل الدين ابوحامد کرماني، به کوشش دکتر محمد صادق بصيري، کرمان، دانشگاه شهيد باهنر و انجمن آثار و مفاخر فرهنگي کرمان، 1383.
12- کرومر، جوئل: احياي فرهنگي در عهد آل بويه، ترجمه ي محمد سعيد حنايي کاشاني: تهران: مرکز نشر دانشگاهي، 1375.
13- لمبتون، آن ک. س: تداوم و تحول در تاريخ ميانه ايران، ترجمه ي يعقوب آژند، تهران: نشر ني، چاپ دوم، 1382.
14- مجمل التواريخ و القصص، ويرايش سيف الدين نجم آبادي و زيگفريد و بر، دومونده - نيکارهوزن، 1378/ 2000.
15- ياقوت الحموي، شهاب الدين ابي عبدالله: معجم البلدان، المجلد الاول، بيروت: دار صادر و دار بيروت، 1374/ 1955.
16- ياقوت الحموي، شهاب الدين ابي عبدالله: معجم البلدان، المجلد الثاني، بيروت: دار صادر و دار بيروت، 1375 /1956.
17- ياقوت الحموي، شهاب الدين ابي عبدالله: معجم البلدان، المجلد السابع، عني به تصحيح محمد امين الخانجي الکتبي، مطبعه السعاده ، قاهره: الطبعه الاولي، 1324 /1906.
پي نوشت :
1- عضو هيأت علمي گروه تاريخ دانشگاه تبريز.
2- ياقوت الحموي، شهاب الدين ابي عبدالله: معجم البلدان، بيروت: دار صادر و دار بيروت، المجلد الاول، 1374 /1955، صص 344-343 و المجلد الثاني، 1375/ 1956، ص 95؛ ابن بلخي: فارسنامه، تصحيح گاي لسترنج و آلن نيکلسون، چاپ دوم، تهران: دنياي کتاب، 1363، ص 136؛ کرماني، افضل الدين ابوحامد: عقدالعلي للموقف الاعلي، به تصحيح و اهتمام علي محمد عامري نائيني، چاپ دوم، تهران: روزبهان، 1356، ص 127.
3- باستاني پاريزي، بازيگران کاخ سبز، تهران: نشر خرم، 1374، صص 7-6.
4- مجمل التواريخ و القصص، ويرايش سيف الدين نجم آبادي و زيگفريد وبر، دومونده - نيکارهوزن، 1378/ 2000، ص 406.
5- باستاني پاريزي: پيشين، ص 223.
6- اصطخري، ابواسحاق ابراهيم بن محمد: مسالک و ممالک، به کوشش ايرج افشار، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1340، ص 131.
7- تاريخ ايران کمبريج، ترجمه ي حسن انوشه، جلد پنجم، تهران: اميرکبير، چاپ چهارم، 1380، ص 90؛ کرومر، جوئل: احياي فرهنگي در عهد آل بويه، ترجمه ي محمد سعيد حنايي کاشاني، تهران: مرکز نشر دانشگاهي، 1375، ص 91؛ لمبتون، آن ک. س: تداوم و تحول در تاريخ ميانه ايران، ترجمه ي يعقوب آژند: تهران: نشر ني، چاپ دوم، 1382، ص 358.
8- ابن بلخي، فارسنامه، تصحيح گاي لسترنج و آلن نيکلسون ، چاپ دوم، تهران: دنياي کتاب، 1363، صص 132-133، 164 و 172.
9- همان، ص 146.
10- همان، صص 133-132.
11- ياقوت حموي: جلد دوم، پيشين، ص 56.
12- کرماني، افضل الدين ابوحامد: مجموعه آثار افضل الدين ابوحامد کرماني، به کوشش دکتر محمد صادق بصيري، کرمان، دانشگاه شهيد باهنر و انجمن آثار و مفاخر فرهنگي کرمان، 1383، صص 98-100.
13- کرماني، عقدالعلي للموقف الاعلي، پيشين، ص 127؛ کرماني، مجموعه آثار...، پيشين، ص 99.
14- کرماني، افضل الدين ابوحامد: سلجوقيان و غز در کرمان تحرير ميرزا محمد ابراهيم خبيصي، مقدمه و تصحيح باستاني پاريزي، تهران: انتشارات کورش، 1373، صص 321 و 232.
15- همان، صص 343-341.
16- همان، صص 29 و 27 و 13.
17- کرماني، مجموعه آثار...، پيشين، ص 99.
18- کرماني، سلجوقيان و غز در کرمان، پيشين، صص 479 و 426.
19- همان، صص 343-341.
20- قبادياني مروزي، ناصرخسرو: سفرنامه، تصحيح دکتر محمد دبير سياقي، تهران: زوار، چاپ هفتم، 1381، ص 163.
21- ابن بلخي، پيشين، ص 150.
22- قبادياني مروزي؛ پيشين، صص 162-161.
23- ابن بلخي، پيشين، صص 136-137.
24- کرماني، سلجوقيان و غز در کرمان، پيشين، ص 503.
25- ياقوت الحموي، شهاب الدين ابي عبدالله: معجم البلدان، المجلد السابع، عني به تصحيح محمد امين الخانجي الکتبي، قاهره: مطبعه السعاده، الطبعه الاولي، 1324 /1906، صص 197-196.
26- ياقوت حموي، معجم البلدان، المجلد الاول، پيشين، ص 479.
27- قبادياني، مروزي: پيشين، صص 154-153.
28- ياقوت حمويي، معجم البلدان، المجلد الاول، پيشين، ص 479.
خيرانديش و تبريزنيا، عبدالرسول و مجتبي؛ (1391)، پژوهشنامه خليج فارس، تهران: خانه کتاب، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}