سخنان کنفوسيوس
توصيه ي کنفوسيوس درباره ي اين که چطور مي توان گارگزار خوبي بود، و آثار آن:
چوان سون شيه از استاد پرسيد: « چه بايد بکنم تا مردي برتر شوم و به خدمت دولت درآيم؟ »
نويسنده: پل استراترن
مترجم: کاظم فيروزمند
مترجم: کاظم فيروزمند
توصيه ي کنفوسيوس درباره ي اين که چطور مي توان گارگزار خوبي بود، و آثار آن:
چوان سون شيه از استاد پرسيد: « چه بايد بکنم تا مردي برتر شوم و به خدمت دولت درآيم؟ »« بايد که پنج خصلت عالي را پيروي و از چهار زشتي بپرهيزي. »
« آن پنج خصلت عالي چيست؟ »
« مرد برتر لطف مي کند بي آن که رشوه بپذيرد. در کنار مردم کار مي کند بي آن که موجب رنجش شود. بلندپرواز است اما آزمند نيست. با عزت است بي آنکه غرور بيجا داشته باشد. احترام بر مي انگيزد اما ستمگر نيست. »
« مقصود از اين خصلت ها دقيقاً چيست؟ »
« کار کردن به نفع مردمان آيا بخشندگي بدون قبول رشوه نيست؟ اگر شغل درست را به شخص درست بسپاري، چه کسي خواهد رنجيد؟ اگر مردي براي تأمين خود هر آنچه را که استحقاقش را دارد به دست آورد، چطور مي تواند آزمند باشد؟ مرد برتر همواره به وظايف خود، بي توجه به دشواري يا مقدار آن، عمل مي کند و بنابراين تنبل نيست - اين آيا عزت عاري از غرور نيست؟ مرد برتر مراقب سر و وضع خود است. به شيوه ي شايسته لباس مي پوشد و کلاه بر سر مي گذارد و با ديگران با احترام رفتار مي کند. و به خاطر رفتار جدي اش مردم او را حرمت مي نهند - بدين سان احترام بر مي انگيزد بي آن که ستمگر باشد ».
« و آن چهار زشتي کدام است؟ »
« کشتن کسي که در وظيفه اش کوتاهي کرده در حالي که آموزه هاي لازم را نديده بوده، ستمگري است. توقع انجام دادن کاري را از کسي داشتن بي آن که سفارش لازم به او شده باشد، ظلم است. اصرار بر اين که کسي وظيفه اش را به سرعت انجام دهد در حالي که به او سفارش شده است آن را درست و بي نقص انجام دهد، زيان بخش است. وعده ي پاداش دادن و سپس از دادن آن خودداري کردن، تنگ نظري است. »
سخنان کنفوسيوس
چند نکته ي ديگري درباره ي حکومت نيک:
« اگر فرمانروايي خود درستکار باشد، در اين صورت از او اطاعت مي کنند بي آنکه نيازي به فرمان دادن باشد؛ اما اگر خود وي درستکار نباشد، حتي اگر فرمان هم داده شود اطاعتي در کار نخواهد بود. »« اگر فقط فرمانروايي به خدمتم مي گرفت، در عرض يک ماه همه چيز را سروسامان مي دادم. و در عرض سه سال همه ي کارها به روال شايسته و راحتي انجام مي گرفت. »
استاد ضمن صحبت از حکومت به چونگ يو گفت: « فقط کاري را که به ديگران آموخته اي از آنان بخواه. »
سخنان کنفوسيوس
کنفوسيوس بر لزوم مطالعه تأکيد مي ورزد و در خصوص نگرش کلي ما به آن نظر مي دهد:
« چنان مطالعه کن که گويي هرگز فرا نمي گيري، گويي در هراسي از اين که آنچه مي خواهي فراگيري از دست برود. »« يافتن کسي که مشتاق باشد سه سال تحصيل کند بي آن که آخرسر شغلي بيابد دشوار است. »
سخنان کنفوسيوس
چند اظهار نظر عميق از استاد اعظم:
« بر شيادي و فريبکاري پيشدستي مکن، در عين حال همواره مراقب آنها باش- اين ضروري است اگر مي خواهي که بر صدر نشيني. »« آن که بر دليري تواناست اما از فقر مي نالد دردسر مي آفريند. »
« بعضي کسان را مي توان به کاري واداشت بي آن که آن را درک کنند. »
سخنان کنفوسيوس
چند اظهار نظرنه چندان عميق از استاد اعظم:
« وقتي هوا سرد مي شود مي بينيم که کاج ها و صنوبرها آخر از همه مي پژمرند. »وقتي از استاد توصيه ي بيشتري درباره ي حکومت خواستند پاسخ داد: « هرگز خسته نشويد. »
استاد درباره ي کونگ تزوچينگ اهل وئي گفت: « او مي داند چگونه از چيزها بهره ببرد. بار اولي که موفق شد گفت: دارد درست مي شود. وقتي اندکي موفق تر شد گفت: دارد کفايت مي کند. و وقتي بسيار موفقيت يافت گفت: دارد کامل مي شود »
سخنان کنفوسيوس
توصيف مشهور کنفوسيوس از خود و مراحل زندگي اش:
« پانزده ساله که بودم فقط به مطالعه علاقه داشتم؛ در سي سالگي زندگيم را شروع کردم؛ در چهل سالگي متکي به خودم بودم؛ در پنجاه سالگي جايگاهم را در طرح عظيم هستي يافتم؛ در شصت سالگي آموختم که بحث نکنم؛ و اکنون در هفتاد سالگي مي توانم هر آنچه را که دوست دارم بي برآشفتن زندگيم انجام دهم. »سخنان کنفوسيوس
يک مقام درباري از کنفوسيوس پرسيد که آيا ارباب چائو همواره آداب و رسوم را به جا مي آورد، و کنفوسيوس پاسخ داد که به جا مي آورد.
پس از رفتن کنفوسيوس صاحب منصب گفت: « شنيده بودم استاد اعظم کنفوسيوس مرد خردمندي است اما مي بينيم که نيست. ارباب چائو با زن بردن از خانواده ي خود رسوم را زير پا گذاشت و آن را با تغيير دادن اسم همسرش پنهان کرد. »
وقتي ماجرا را کنفوسيوس گفتند، پاسخ داد: « وقتي من اشتباهي مي کنم، مطمئن باشيد که به گوش همه خواهد رسيد. »
سخنان کنفوسيوس
نمونه ي بارزي از واقع بيني، بصيرت، و توصيه ي استاد درباره ي زندگي:
« حسن نيتي راسخ داشته باش، آموختن را دوست بدار، آماده باش که با جان خود از راه نيک دفاع کني. به ايالتي که بي ثبات است مرو؛ هرگز در ايالتي که در آن انقلاب است زندگي نکن. بکوش که جلوه کني وقتي راه و رسم در امپراتوري برقرار است؛ وقتي که برقرار نيست پنهان شو. شرم آور است فقير و گمنام بودن در کشوري که راه و رسم در آن برقرار است. همين طور شرم آور است ثروتمند و شهره بودن در کشوري که راه و رسم در آن برقرار نيست. »سخنان کنفوسيوس
نزديک ترين مورد به ارائه ي نظريه اي دقيق در آداب لباس پوشيدن در آثار کنفوسيوس:
« مرد والا نبايد يقه ي سرخ يا ارغواني روي لباسش بپوشد. لباسي که در اندروني مي پوشد نبايد گلگون يا بنفش باشد. در تابستان بايد در محيط خانه ردايي تنها از کنف زبر يا نرم بپوشد. وقتي که بيرون مي رود همواره بايد ردا به تن کند. در زمستان بايد رداي روييِ مشکي روي لباس با آستر پشمي بپوشد. وقتي رداي رنگ نشده مي پوشد، لباس زيري اش بايد آستر پوست گوزن داشته باشد. وقتي رداي زرد رنگش را به تن مي کند، رداي زيري اش بايد آستر پوست روباه داشته باشد. وقتي در خانه است بايد ردايي راه راه به تن کند که بلندتر از ردايي باشد که در مراسم و آيينها مي پوشد و بايد آستين راست اش کوتاه باشد تا بتواند دست اش را راحت تکان دهد. وقتي به بستر مي رود بايد لباس خوابي به بلندي نصف قامتش به تن داشته باشد. در خانه رداهايش بايد داراي آستر پوست روباه يا گورکن باشد. همواره بايد علامت شغل و مقامش را بر شال خود بياويزد مگر در مراسم تدفين. لباس هايش هميشه بايد خوش دوخت باشد مگر وقتي که در مراسم قرباني شرکت مي کند. وقتي از کسي ديدن مي کند که عزادار است هرگز نبايد ردايي با آستر پشمي به تن کند يا کلاه مشکي به سر بگذارد. در روز اول ماه بايد در لباس رسمي به ديدار فرمانرواي خود برود. وقتي روزه مي دارد همواره بايد رخت کنفيِ پاکيزه بپوشد. »سخنان کنفوسيوس
برخي مفسران مي گويند اين توصيه با آن طول و تفصيلش در واقع نظريه اي اصيل در آداب پوشاک است. به نظر خود من اين طور نيست، زيرا متن فاقد اصول نظري است و برخي تناقض هاي ضمني در آن حل نشده مي مانند. مثلاً مرد والا وقتي روز اول ماه در مراسم قرباني به همراه فرمانروايش شرکت مي کند چه بايد بپوشد؟
چند اظهار نظر غربي:
« من براي کنفوسيوس احترام قائلم. او نخستين کسي بود که از آسمان برايش وحي نازل نمي شد. »ولتر
« آنچه او منتقل مي کرد ارزش هايي بود که مردم چين قرن ها پيش از او پديد آورده بودند. بنابراين بيش از آن که چين کنفوسيوسي باشد، آيين کنفوسيوس چيني است. »
ويليام مک نوتن
« اگر مجبور باشيم يک واژه براي توصيف اخلاقيات کنفوسيوسي برگزينيم، آن واژه بايد انسانيت باشد. غرض و مقصود اصلي اخلاقيات کنفوسيوسي کل فرايند فراگيري براي انسان بودن است. اين فرايند مستلزم تعهدي تام، تلاشي مداوم براي خودپالايي يا خودپروري، و نگاهي کل نگر به همه ي برنامه ي تربيت اخلاقي است.»
دکتر تو وئي - مينگ، استاد تاريخ و فلسفه ي چين، دانشگاه هاروارد
کنفوسيوس بيش از هر فيلسوف ديگري به ضروريات حکومت و اداره ي حکومت توجه داشت.
ازرا پاند
منبع مقاله :
استراترن، پل؛ (1389)، ترجمه ي کاظم فيروزمند، آشنايي با کنفوسيوس، تهران: نشر مرکز، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}