نويسنده: محمد سلمان




 

 ديدگاه هاي سياسي ابن رشد
آراي ابن رشد در مورد الگوهاي سياسي عام ترين وظيفه هر حکومتي، تأمين امنيّت و وحدت مردم است که رسيدن به آن در عرصه هاي گوناگون فرهنگي، اقتصادي و سياسي در قالب ارزش هاي متعدد تجلي مي يابد. اين حقوق هم انواع و اقسامي داد که مهم ترين آن، حقوق و وظايف فرهنگي حکومت مي باشد.

حقوق و وظايف فرهنگي

1. شناسايي ارزش ها، هنجارها و سازوکارهاي نگه داري آن ها

حقوق فرهنگي، حقي است که حکومت درعرصه ي فرهنگ، پس از شناسايي ارزش ها و هنجارهاي مطلوب معطوف به پاسخ گويي به نيازهاي فرهنگي تعريف مي نمايد. ابن رشد در بحث تفکيک قلمرو علوم نظري - که علم را براي ذات علم مي داند - و علوم عملي فنوني مانند سياست و طبابت که لحاظ قُرب و بُعد طبقه بندي مي شود- به دو سطح از وظايف مي رسد:
اوّل، شناسايي عادت ها و رويه ها که از افعال ارادي در عرصه ي امور فرهنگي به دست مي آيد و همين طور، تحليل نسبت بين آنها و تأثير پذيري يا تأثير گذاري ها چگونه بايد بوده باشد؟
دوم، فهم اين که اين آداب، سنت ها و ملکات مطلوب را چگونه به افراد جديد آموزش داده شود و چگونه از تعامل بين آنها فعلِ نيکو و ملکه و عادات شايسته توليد گردد، هم چنين چگونه برخي ارزش ها با وضع قانون و...نردبان رسيدن به ارزش هاي ديگر مي شوند. (1) بدين صورت است که ارزش ها و هنجارهاي مطلوب فرهنگ و مکانيزم هاي انتقال و حفظ آن استقرار مي يابد و پاسخ گويي به نيازهاي فرهنگي رخ خواهد مي دهد.

2. وضع قانون

يکي ديگر از وظايف حکومت ها شناسايي قواعد و سنن ماندگار گذشتگان است تا پس از سنجش به لحاظ امکان عملي و مفيد بودن، در قالب نيازي جديد بازسازي و تقرير گردد که از آن به قانون تعبير مي شود و بر اساس آن زمينه ي ترويج ارزش ها و فضايل تحقق مي يابد. در وضع قوانين فرهنگي، مهم دريافت اين نکته است که آگاه شوند کدام مردم با چه قانوني اصلاح مي شوند و کدام اصلاح نمي شوند (2) تا مکانيزم هاي ديگر تعريف گردد.

3. آموزش و عادت

وظيفه ي ديگر حکومت، راه اندازي دوره هاي آموزشي است که به تدريج ذهنيت مردم را با باورها و هنجارها و اهداف آشنا سازد و فرصت تجربه و حصول ملکه را براي آنها مهيا کند. بر اين اساس، تحول فرهنگي انسان ها، تابع تحول در عرصه ي باور و ذهنيت و تغيير در خُلق و خوي است؛ (3) در آن فعاليت ها مفاهيم و باورهايي متناسب با آن توليد مي شود و مردم نيز همدلانه ازآن پيروي مي نمايند که ابن رشد به آن عدالت فرهنگي مي گويد.

4. عدالت فرهنگي

درنظر گرفتن ظرفيت ادراکي افراد در مرحله تلقي باورها و ارزش ها، اهميت ويژه اي دارد. به همين علت، ابن رشد افراد را به سه دسته تقسيم مي کند: نخبگان، متفکران و ديگران. نخبگان توليد کنندگان آثارند و دو دسته ديگر مصرف کنندگان اين اقلام مي باشند.
از نظر ابن رشد حکومت ها موظف به پاسداشت اين ظرفيت مي باشند و منطق تعامل با ديگران را صداقت (4) عنوان مي کند و رعايت مصالح عمومي را دو گرو رعايت ظرفيت ادراکي و تأمين امنيت رواني مي داند تا نخبگان از گزند عوام رهايي يابند و در عرصه هاي نظري بتوانند آزادانه و بر اساس منطق و دليل به کاوش بپردازند و با متفکران ديگر در تعامل باشند و دستاوردهاي علمي خود را در مسائل نظري عرضه نمايند، منتها نبايد اين دستاوردها را در اختيار افراد عادي بگذارند، چون آنان را به تشويش ذهني مي اندازد يا ممکن است آنها را ابزاري براي بر آوردن سليقه هاي مشخص شان سازند يا چنين سرکوبي ديگران کنند؛ در اين صورت خودگمران شده اند و ديگران گمراه خواهند کرد. (5)

حقوق و وظايف اقتصادي حکومت

از خلال آراي ابن رشد، درباره ي ضرورت پيوستن افراد به اجتماع به دست مي آيد که حکومت وظايف اقتصادي اي دارد که به چند مورد اشاره مي شود:

1. رفع نيازهاي عمومي

يکي از محورهاي اقتصادي وظايف حکومت، رفع نيازهاي عمومي مردم است. اين امر از طريق توزيع مشاغل و گماشتن هر فرد به کاري صورت مي پذيرد. (6) پذيرش اتباع باعث مي شود که نيازها در سطوح مختلف تأمين شود و زمينه ي استغناي اقتصادي در عرصه ي تغذيه، بهداشت و.... به وجود آيد و فقر عمومي رفع شود.

2. رفع فقر عمومي

از نظر ابن رشد، يکي ديگر از وظايف اقتصادي حکومت، رفع فقر عمومي هر منطقه مي باشد که از طريق توزيع مشاغل سازگار با سرشت افراد و متناسب با هر منطقه تحقق مي يابد. با توجه به پيامدهاي منفي فقر مردم، يکي از شيوه هاي رفع آن، شکل دهي نظامي از عقود و معاملات که به وجود آوردن قواعدي براي اجراي اين نظام مي باشد، و تسهيل کننده ي مبادله و تجارت است و ديگري تأکيد بر استقلال مالي و عدالت اقتصادي مي باشد.

3. عدالت اقتصادي

توجه به عدالت اقتصادي به معناي پوشش نياز همه اقشار در زمان ها و مکان هاي مختلف مي باشد. (7) که در حاکميت قوه ي عاقله بر قوه شهويه تجلي مي يابد. (8)، توسعه اقتصادي را در پي دارد. از وظايف حکومت ها تدوين و اجراي قوانين متناسب با توليد و توزيع است؛ در اين صورت عدل در همه اجزاي جامعه رسوخ مي يابد. (9)

حقوق و وظايف سياسي حکومت ها

1. تأمين امنيت

مهم ترين وظيفه ي سياسي حکومت، تأمين امنيت است که با شکل دهي به قواي نظامي و انتظامي صورت مي پذيرد، اوصافي که او براي اين نيروها ذکر مي کند گواه اهميت و ضرورت کارکرد آنهامي باشد، از قبيل: داشتن سرشت حکيمانه، دوست داري دانش و عالمان، جهل ستيزي و داشتن درکي صحيح از زمانه و موقعيت و موضوع، برخورداري از سرعت عمل و قوت در جسم و فکر مي باشد. (10) تا بتواند به آساني تهديدها و توطئه ها را تشخيص دهد و عکس العمل لازم را داشته باشند. ابن رشد، اينها را عاشقان و دوست داران ساکنان و منزجر از دشمنان معرفي مي کند. چنانچه اين مدافعان داراي ويژگي هاي ذکر شده باشند، اولين ثمره ي آن ارتقاي توان دفاعي از سرزمين، سرکوبي متمردان و برقراري امنيّت مي باشد. (11)
از حقوق حکومت، وضع معيارهاي ويژه براي گزينش نظاميان است، از جمله تأکيد بر اصل اعتدال و ميانه روي و تشخيص صحيح امور است که چنانچه درست عمل شود، امنيت برآورده مي شود.

2. پي گيري هدف بنيادين ارزش ها و هنجارها به مثابه خير سياسي

تکيه بر عنصر تقواي سياسي به مثابه عنصري کليدي در فرهنگ سازي که از آن مهرورزي، تعاون، عدالت سياسي، اصلاح سياسي و آزادي سياسي توليد مي گردد و در پي گيري ارزش ها و هنجارها به عنوان هدف بنيادين حکومت مورد توجه قرار مي گيرد. چنانچه فرهنگ سياسي بر تقوا بنا شود (12) در آن محاسبه ي دقيق سنت ها و ارزش ها از حيث مفيد و به مصلحت بودن صورت مي پذيرد و در صورت نبود قانون به وضع قانون مورد نياز دست مي زنند (13) تا علاوه بر تأمين نيازهاي عمومي، عدالتِ دست يافته تحققِ سياسي يعني واگذاري امور به افرادي که اهليّت و صلاحيت آن کار را دارند، بيابد(14) و اصلاح سياسي که منوط به اصلاح رفتار مردم و زمامدار باشد صورت گيرد.
هم چنين ترويج روحيه تحمّل در برابر ارزيابي ها، نقدها و تحليل منصفانه اعمال کارگزاران حکومتي ... به عنوان امر به معروف و نهي از منکر (15) و حلم(16) و تحقق آزادي سياسي به معناي گره خوردن تصميم گيري ها در امور عمومي به اراده ي مردم و برآوردن احساس عادلانه و اعتدال سياسي مي باشد. (17) در اين صورت، صلاح حال و احوال و حسن فعل به وجود مي آيد و در يک کلمه خير سياسي رخ داده است که موجب تحقق امنيت مردم در وجود، اموال و حيثيات افراد شده و اقامه ي عدل(18) مي گردد.
ابن رشد، اقامه ي عدل و اعتدال درحکومت را از سنت هاي شريف پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) دانسته که به دليل تعدد در هدف گذاري، گوناگون تجلي يافته است و سنت اختلاف هم چنين درگزينش وسيله و روش رسيدن به هدف باعث تعدد شکل اقامه ي عدل مي باشد. (19) بدين صورت، امور جزئي که اصلاح احوال مردم بدان مي باشد، به خودشان واگذار شده تا بر اساس منافع و مصالح عمل کنند. (20)

جمع بندي

حقوق و وظايف مردم و حکومت در سه عرصه ي فرهنگي، اقتصادي و سياسي قابل طرح است. حق حيات و زيستن به عنوان حقوق فرهنگي، حق اشتغال و مالکيت به عنوان حقوق اقتصادي و حق پيروي از اعتدال سياسي، اقامه امر به معروف و نهي از منکر و آگاهي عمومي و طرح دعوا و شکايت و طرف مشورت بودن از حقوق سياسي مردم ذکر شد که حکومت موظف به رعايت آن است.
حکومت هم در قابل وظايف از حقوقي برخوردار است که به نظر ابن رشد مردم موظف به رعايت آن مي باشند. وظايف فرهنگي حکومت در شناسايي ارزش ها و هنجارها و وضع قوانين، آموزش و رعايت عدالت فرهنگي و رفع نيازهاي عمومي، رفع فقر و اجراي عدالت اقتصادي از وظايف و حقوق حکومت مي باشد. تامين امنيت، پيگيري از ارزش ها و هنجار ها از وظايف حکومت است. در قبال آن داشتن شغل واحد، تمکين به ارزش ها، انجام امر به معروف و نهي از منکر و ارائه نظر در مقام مشورت از وظايف مردم است.

پي‌نوشت‌ها:

1. همان، ص 73.
2. همو، تلخيص الخطابه، ص 100.
3. همو، الضروري في السياسه: « إنّ طرق بلوغ الفضائل العلميّة هو التعوّد کما أنّ طريق بلوغ العلوم النظريّة هو التعليم...کما أنّ تحوّل الإنسان...إنّما يکون تابعاً لتحوّل السنن، ومرتّب علي ترتيبها ».
4. همان، ص 91.
5. همو، فصل المقال، ص 123.
6. همو، الضروري في السياسه، ص 83.
7. همان، ص 108.
8. همان، ص 120.
9. همو، بداية المجتهد و نهاية المقصد، ج 2، ص 289.
10. همو، الضروري في السياسه، ص 84- 85.
11. همان، ص 81.
12. همو، تلخيص السياسه، ص 118 و الضروري في السياسه، ص 130.
13. همو، تلخيص الخطابه، ص 38.
14. همان، ص 72.
15. همو، بداية المجتهد و نهاية المقتصد، ج2، ص 289.
16. مقدمه اصلاح.
17. همو، تفسير مابعدالطبيعه، ج 3، ص 1714.
18. همان، ص 72.
19. همان، ص 68.
20. الضروري في السياسه، ص 115.

منبع مقاله:
سلمان، محمد؛ (1390)، انديشه سياسي ابن رشد، قم: موسسه بوستان کتاب، چاپ اول.