نويسنده: دکتر محمد شورميج




 

مقدمه

ميرزا ملکم خان براي تمام پژوهشگران ايراني چهره بسيار آشنايي است. در اينکه نقش او در روند تجددخواهي و الگوي ترقي، مثبت يا منفي بوده، سخنان بسيار گفته شده است. به هر حال ميرزا ملکم خان ارمني از معدود کساني است که از نظر شخصيت فردي، نقش اجتماعي و فکري، جلوه هاي مختلف و متناقض از خود بروز داده است. اختلاف نظر شديد و عميق پژوهشگران درباره او از همين جا نشأت گرفته است. کتاب ها و مقالات بسياري درباره شخصيت، افکار، آراء و نقش فرهنگي و اجتماعي ملکم نگاشته شده است و هر کدام به ابعادي از انديشه ها، نقش اجتماعي و عملکرد شخصي او پرداخته اند. اين پژوهش سعي دارد افکار اقتصادي ملکم خان را با استفاده از نظرات محققين بررسي و به بوته نقد بگذارد تا براي خوانندگان گوشه اي از عملکرد اين شخص روشن شود. فرضيه اصلي تحقيق، بر اين اصل استوار است که ميرزا ملکم خان و تفکر اقتصادي اش، بر روند نوخواهي و تجددطلبي ايران تأثيرگذار بوده است.
سؤالات اصلي اين پژوهش عبارتند از:
1. تفکرات اقتصادي ميرزاملکم خان از کدام الگوي فکري اقتصادي نشأت مي گرفت؟ 2. آيا تفکرات اقتصادي ملکم خان در رشد و ترقي اقتصاد ايران مؤثر بوده است؟ 3. آيا ميرزاملکم خان آگاهانه در فکر ترقي و تعالي اقتصادي ايران بوده است؟ 4. آيا تفکرات اقتصادي ملکم خان در نهايت در خدمت استعمار غرب بخصوص انگليس نبوده است؟
در اين پژوهش با استناد به نوشته هاي ملکم خان و منابعي که از نوشته هاي وي نقل مستقيم کرده اند و همچنين با بررسي نظرات پژوهشگران معروف در مورد افکار اقتصادي ميرزاملکم خان، به سؤالات بالا با روش کتابخانه اي، علمي و تحليل تاريخي پاسخ داده مي شود.

1. مروري بر زندگي ملکم خان ارمني

ميرزاملکم خان در سال1249هـ.ق در جلفاي اصفهان متولد شد.(1) پدرش ميرزايعقوب، فردي تحصيلکرده و اروپا رفته بود. ميرزايعفوب مدتي معلم زبان فرانسه ظل السلطان و مترجم سفارت روس در تهران بود. وي براي پيشرفت زندگي سياسي و اجتماعي خود در ايران مسلمان شد.(2)
ميرزاملکم خان در ده سالگي به پاريس رفت و در مدرسه پلي تکنيک، انواع علوم، بخصوص علوم طبيعي و رياضي را آموخت و با مکاتب فکري انديشمندان فرانسه آشنا شد.(3) از جمله در مذهب انسانيت پيرو اگوست کنت و در مهندسي اجتماعي دنباله رو سن سيمون شد.(4) ملکم خان تقريباً سه چهارم عمر هفتادوهفت ساله (1326-1249هـ.ق) خود را در خارج از ايران (فرانسه، عثماني، مصر، انگلستان، ايتاليا، سوئيس و...) گذراند.
ملکم در سال1267هـ.ق پس از اتمام تحصيلات و در دوران صدارت ميرزاآقاخان نوري به ايران آمد. او به عنوان مترجم استادان اروپايي و در عين حال براي تدريس درس جغرافيا و علوم مقدماتي وارد دارالفنون شد. البته براي اينکه مشکلي در کسب شغل در ايران نداشته باشد، مانند پدر به اسلام گرويد.(5) از او به عنوان نخستين ناقل دستگاه تلگراف از اروپا به ايران ياد شده است.(6)
ميرزاملکم خان به مقام و پست هاي متعددي در ايران و به نمايندگي ايران در خارج نايل شد، از اين قرار است: مترجمي دارالفنون، شاه و صدراعظم؛ همراهي با نماينده ايران در عهدنامه پاريس؛ رايزن سفير ايران در استانبول؛ کنسول ايران در مصر؛ رايزن صدراعظم سپهسالار؛ وزيرمختار ايران در لندن؛ نماينده ايران در کنگره برلن؛ سفارت کبراي ايران در لندن؛ و سفارت ايران در رُم در زمان ناصرالدين شاه.(7)
ميرزاملکم خان در زمان ناصرالدين شاه بخصوص بعد از بازگشت از اجلاس عهدنامه پاريس، سعي کرد نظر شاه و دربار را به اصلاحات جلب کند. ميرزاملکم خان با اقتباس از تنظيمات عثماني، رساله اي به نام «کتابچه ي غيبي» يا دفتر تنظيمات نوشت و به وسيله جعفرخان مشيرالدوله به نزد شاه فرستاد،(8) ملکم براي اينکه زمينه فکري عموم را براي طرح جديدش آماده کند، به تقليد از اصول فراماسونري غرب، فراموشخانه داير کرد. فراموشخانه ملکم از مشرب فکري اگوست کنت الهام گرفته بود(9) و ازسوي انجمن هاي فراماسونري جهان به رسميت شناخته نشد.(10) عمده ترين علل انحلال فراموشخانه ملکم خان عبارتند از: مخالفت علماي دين مانند ملاعلي کني با تفکرات ضد ديني و مغاير اسلام ملکم؛ مخالفت کساني که از نفوذ ملکم در دربار شاه احساس وحشت داشتند؛ اتهام اعضاي فراموشخانه به طرفداري از بابي ها و در نهايت تحريک شاه توسط روسها.(11)
ملکم از طريق جامع آدميت که توسط عباسقلي قزويني (آدميت) و به دستور وي ايجاد شده بود، کار خود را دنبال کرد؛ اما دوباره با شکست مواجه شد و به بغداد و استانبول رفت.(12) ملکم خان در استانبول با پيشروان اصلاحات عثماني و مشروطه خواهان آنجا مانند کمال پاشا، عالي پاشا و فؤاد پاشا تماس داشت.(13) ملکم خان، رساله «رفيق و وزير» و «مبدأ ترقي و شيخ و وزير» را تحت تأثير آخوندزاده، در همين زمان نوشت و جالب اينکه دوباره مسيحي شد.(14)
ميرزاملکم خان مدتي در استانبول و مصر بود و زماني که ميرزاحسين خان مشيرالدوله (سپهسالار) به صدارت رسيد، مستشار وي شد. البته در استانبول نيز مستشار وي در سفارت ايران بود. در اين زمان رساله «تنظيمات حسنه» را نوشت و تقديم صدراعظم کرد که اولين طرح مجلس شورا بوده است. ملکم خان در سفر شاه به اروپا بوده و در واگذاري امتياز رويتر نقش داشته است، همين امر به حيثيت سياسي او لطمه وارد کرد.
بعد از اينکه در کنگره برلن توانست موجبات تخليه قطور از عثماني را فراهم کند، لقب ناظم الدوله و پرنس گرفت و به مقام سفارت کبري رسيد.(15) بعد از امتياز لاتاري (قرعه، بخت آزمايي) و اعتراض علما، به حيثيت او لطمه شديدي وارد شد و از کليه مقامات دولتي عزل شد. به دنبال آن، ملکم در لندن براي توجيه کارهايش و کسب حيثيت از دست رفته، به انتشار نشريه قانون دست زد و به علي اصغرخان اتابک و شاه حمله کرد.(16) در آنجا با سيدجمال اسدآبادي آشنا شد(17) و شايد تحت تأثير سيدجمال بود که در اين زمان از رهبري روحانيون و نقش دين در روزنامه قانون حرف مي زند. علاوه بر آن با ميرزاآقاخان کرماني ازلي بابي ملک دوست مي شود و تحت تأثير برخي تفکراتش قرار مي گيرد.(18) بنابراين حرف هاي او در زمينه نقش دين و روحانيون از سر مصلحت بوده است؛ نه اعتقاد قلبي.
به طور کلي ميرزاملکم خان در دوران هفتاد و هفت ساله عمرش، در حدود بيست و هشت رساله مختلف نوشته است. در اين رساله ها، از آزادي و حکومت قانون به سبک استوارت ميل و اگوست کنت صحبت مي کند و در فلسفه قانون گذاري به نوشته هاي منتسکيو و در انتقاد اجتماعي به ولتر توجه داشته است. به طور خلاصه سرچشمه افکار اجتماعي و سياسي ملکم خان، آراي متفکران عصر روشنگري قرن هجدهم و معتقدان به فلسفه ترقي ليبراليسم قرن نوزدهم اروپاست.(19) در اواخر عمر، ميرزاملکم خان وزيرمختار ايران در رُم (1908-1898م) بود. او در سال1908م/1326هـ.ق در شهر لوزان سوئيس درگذشت. ملکم احتمالاً دوباره تغيير دين داده بود چون طبق وصيتش، جسد او را سوزانيدند. او از لحاظ عقيدتي، چندان پاي بند به دين خاصي نبود و به مقتضيات زندگي اش مسلمان و مسيحي مي شد و بر اصل آدميت تأکيد داشت و مذهب را ابداعي مي دانست.(20)

2. مبناي الگوي تفکر ملکم خان

ملکم در زمان تحصيل در فرانسه، با مکاتب سياسي آنجا بخصوص اگوست کنت، سن سيمون و منتسکيو آشنا شد. ميرزاملکم خان در رساله دفتر تنظيمات، نخستين طرح قانون اساسي را به ناصرالدين شاه عرضه کرد. وي در اين طرح، اصول نظم غربي را پيشنهاد مي کند.
چارچوب هاي فکري فراموشخانه ميرزاملکم خان، در واقع معجوني از اصول فلسفي و انديشه هاي مکاتب غربي بود و کاملاً تحت تأثير فلسفه اگوست کنت بود.(21)
البته اين تفکرات بيش از آن که در خدمت کشور باشد، در جهت توجيه استعمار به خصوص انگليس بود. در زمينه اقتصادي، داراي تفکر ليبرالي متأثر از ليبراليسم غربي سده ي نوزدهم بوده است. تفکرات اقتصادي ملکم خان، در راستاي انديشه هاي سياسي اش قرار داشت.

3. تفکر اقتصادي ملکم

اصولاً اقتصاد صنعتي بر پايه دو عامل اصلي، يکي به کار انداختن و توليد سرمايه، ديگري به کار بستن دانش فني قرار دارد. از نظر اقتصادي مسئله اصلي جوامع توسعه نيافته از جمله آسيايي اين بود که از غرب، دانش صنعتي فرا گيرند و با کمک سرمايه داخلي، صنعت توليدي به کار اندازند. در اين سير تحولي، دولت مسئوليت بزرگي داشته است. اما در تأسيس اقتصاد صنعتي، مشرق زمين با تعرض اقتصادي غرب دست به گريبان شد.(22)
اقتصاد داخلي در شرق با دو پديده اقتصادي خارجي يعني سرمايه گذاري خارجي و تجارت آزاد برخورد داشته است. در سرلوحه پيشرفت اقتصادي، تقريباً اکثر کشورهاي آسيايي، به استفاده از سرمايه خارجي علاقمند بودند و بسياري از هواداران رشد صنعتي از جمله ملکم خان ارمني نيز متمايل به سرمايه خارجي بودند. اما نفس استفاده از سرمايه خارجي، ضامن رشد اقتصادي کشور سرمايه پذير نيست. از نظر عملي و تجربه عيني نيز سرمايه گذاري خارجي در کشورهاي مانند مصر، عثماني و ايران به حقوق ح اکميت آنها ضربه هاي سخت زد و بر نفوذ اقتصادي و سياسي دولت هاي سرمايه گذار افزود.
کشوري مانند ايران پيش از آنکه به فکر ترقي اقتصادي بيفتد، تحت نفوذ سياسي و اقتصادي غرب قرار گرفته بود و تجارت آزاد و امتيازات بازرگاني به زيانش تمام شد. در ايران قائم مقام جلوي گسترش تجارت آزاد را گرفت و اميرکبير تجارت آزاد را بر هم زد و اقتصاد صنعتي ملّي را ايجاد کرد.(23) سپهسالار، تحت تأثير تفکرات اقتصادي ملکم خان، توجه زيادي به سرمايه گذاري خارجي داشت. در زمينه دستگاه ماليه و بانک، سپهسالار صدراعظم ناصرالدين شاه تحت تأثير تفکرات ملکم خان بود. ملکم خان به تجارت پول و اسباب آن يعني بانک اهميت بسياري مي داد و آن را لازمه رشد تجاري صنعتي مي دانست.(24)
در زمينه توسعه راه و راه آهن، دولت سپهسالار، به تأسي از انديشه هاي ملکم خان آن را عامل اصلي پيشرفت اقتصادي مي دانست. انگيزه اصلي سپهسالار در واگذاري امتياز رويتر، اين بود که با بکارانداختن سرمايه خارجي توسعه اقتصادي و صنعتي ايران را ممکن سازد.(25) اين انگيزه نيز تحت القائات تفکرات ملکم خان، مشاور اول صدراعظم بود. اما نکته مهم اين است که تفکرات اقتصادي ملکم، همانند تفکرات سياسي اش، حلال مشکلات ايران نبود؛ بلکه زمينه را براي نفوذ اقتصادي سرمايه گذاران خارجي در ايران فراهم مي کرد. به طوري که عملاً در قرارداد رويتر و قراردادهاي بعدي، سرمايه گذاران قصد داشتند با کمترين پرداخت حق الامتياز، بيشترين بهره را ببرند. لذا تأکيد صرف بر سرمايه گذاري خارجي براي رشد کشور، سياست درستي نبود.
ملکم عامل اصلي خرابي ايران را، غفلت و جهالت اولياي امور و بزرگان ايران مي داند و راه حل آن را اخذ و اقتباس تمدن فرنگي و شيو هاي غربي مديريت، نظام اداري و سياسي مي داند.(26) ميرزاملکم خان فکر مي کرد مي توان اصول نظم و ترقي غرب را مثل تلگراف به راحتي وارد کرد. در حالي که اينها در خود غرب نيز با شرايط و زمينه هاي اقتصادي- اجتماعي نوين و تحول در ساختار جامعه مدني آنها ميسر شد.(27) به نظر ملکم خان در ايران هميشه عقل بي علم به کار رفته و همين عامل، راه ترقي و پيشرفت را به روي مردم ايران بسته است. در واقع علت عدم ترقي را نتيجه جهل ايراني ها مي داند؛ نه نتيجه طبيعت، ذات و نقص جنس ايراني.(28)
تفکر اقتصادي ملکم خان، همانند عقايد سياسي او، از فلسفه ليبراليسم قرن نوزدهم سرچشمه مي گرفت. وي به حق مالکيت شخصي و اقتصاد فردي و سرمايه گذاري خصوصي معتقد بود.(29) او مي گفت دولت بايد مشوق و محرک اقتصاد بخش خصوصي باشد؛ و اگر شرايط سياسي و اجتماعي کشور طوري باشد که افراد تشويق به جمع کردن سرمايه و جلب منفعت شوند، در نتيجه سرمايه توليدي بيشتري جمع مي شود و اين سرمايه، براي ترقي جامعه به کار مي افتد. ملکم در رساله اصول ترقي مي گويد: «بدون ترديد و معطلي بايد استقلال دولت را بر آبادي ملک و آبادي ملک را بر اصول علم قرار بدهيم».(30) ملکم قدرت دولت را در کثرت امتعه مي بيند و تکثير امتعه و تجارت آزاد را لازم و ملزوم يکديگر مي داند.(31)
ملکم پيرو نحله آزادي رقابت اقتصادي است و در اين زمينه تحت تأثير افکار آدام اسميت و جان استوارت ميل در انگلستان و تا حدودي سنت منتسکيو يا ژان باتيست سي در فرانسه بود.(32)
ملکم خان رساله اي به نام حرف غريب دارد. در اين رساله، ايجاد امنيت در ايران را براي به کار انداختن سرمايه هاي شخصي، استعداد مالي، جاني و ايجاد مراکز صنعتي لازم مي داند. ملکم به طور کلي نقش دولت را در فعاليت هاي اقتصادي و در فراهم آوردن وسايل ايمني و ايجاد محيطي مساعد مي داند که در آنجا انسانها بتوانند با اطمينان سرمايه خود را در کارهاي اقتصادي به کار اندازند.(33) از نظر او، اولين شرط فعاليت اقتصادي، تکثير و تحرک سرمايه، با ايجاد امنيت اجتماعي است.
ملکم معتقد است هر مملکتي تجارت زياد دارد يعني آن مملکت زياد علم و صنايع دارد. ملکم در مورد تجارت معتقد است: «هر دولتي که ممالک خود را آباد و تجارت دنيا را زياد بکند، ملل فرنگستان به حکم مصلحت خود مجبوراً دوست و حامي آن دولت هستند».(34)
ملکم معتقد بود با توسعه تجارت داخلي و خارجي، مي توان وسايل احياء و ترقي مملکت را فراهم ساخت.(35) در نظر ملکم خان عوامل قدرت توليد کالا و تجارت، عبارتند از: اول اسباب طبيعي مانند آب، خاک، آفتاب، دوم کار، سوم سرمايه. وي معتقد بود تا اين قواي طبيعي و آدم هاي کارکن با سرمايه جمع نشوند، حصول امتعه ممکن نخواهد بود. در ايران دو عامل اول موجود است. اما چون سرمايه ندارند، جميع نعمات طبيعي و قواي بشري ايران بي فايده و بي مصرف مانده است. ملکم معتقد است، بايد حواس خود را صرف تحقيق علوم ماليه فرنگستان بکنيم تا سرمايه کسب کنيم.(36) ملکم معتقد بود، پول يک کشور مانند خون بدن يک انسان است که بايد به سرعت در گردش باشد. اما در ايران، علاوه بر اينکه خيلي کم است، آن مقدار کم هم، بي حرکت و منجمد است. به همين خاطر بايد سرمايه ايران زياد و تداول آن را آسان کرد؛ لذا از بانک صحبت مي کند. در اينجا ملکم سلطه استعمار را در کشورهاي ضعيف، براي استقرار امنيت و ايجاد مشتري براي کالاي خود تفسير و توجيه مي کند. ملکم، در راستاي همين تفکر مي گويد بايد از کمپاني ها و مشاورين خارجي دعوت کرد و به آنها امتيازات دولتي داد و آنها را تشويق به ايجاد راه آهن، بانک و کارهاي عمومي ديگر کرد. او خيال مي کرد اگر دولت ايران در کار امتيازات هر اشتباهي بکند، صدمرتبه بهتر از آن خواهد بود که مثل ايام گذشته بيکار بنشينم و منتظر باشيم که ملائکه آسمانها بيايند، از براي ما کار کنند.(37) ملکم براي رشد تجاري صنعتي، چاره کار را در اين مي ديد که بايد از مديران، مشاوران و کمپاني هاي خارجي کمک گرفت و انجام امور را بدست آنها سپرد.
سومين عامل در نظر ملکم خان براي آبادي و پپيشرفت اقتصادي، به کار انداختن سرمايه خارجي است. او از دستگاه شراکت يا کمپاني صحبت مي کند و معتقد است، تشکيل کمپاني ايراني در آن زمان امکان پذير نيست، لذا بايد به کمپاني هاي خارجي امتيازات دولتي داد. ملکم پيشنهاد تشکيل بانک که مسئله اي کاملاً اقتصادي است را، در رساله دفتر تنظيماتش به دولت مطرح مي کند اما در اين راه موفق نمي شود. زيرا هيچ يک از سرمايه داران و رجال و شاهزادگان ثروتمند حاضر به سرمايه گذاري در بانک نشدند و در خزانه دولت هم پول کافي براي انجام اين امر مهم نبود.
ملکم فکر تأسيس بانک را از سال1283هـ.ق دنبال کرد و همواره ايجاد بانک را مايه احياء و ترقي کشور مي دانست. وي بانک را سرچشمه ثروت ملل و محرک تجارت و آبادي مملکت مي دانست. يکي از دلايل اصلي شکست تفکر اقتصادي ملکم همانند تفکر سياسي اش، تناقض انديشه هاي اقتصادي اش با شرايط اقتصادي ايران بود. او اصول اقتصادي جديد غربي را به طور ناقص و پراکنده کسب کرد، بدون اينکه با شرايط اقتصادي ايران تطبيق دهد. او بدون پيش زمينه اي از وضعيت اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ايران، خواهان رشد سريع و عجولانه تجاري و صنعتي ايران بود که عملاً نه تنها اين گونه نشد، بلکه تفکر او بيشتر به خدمت کشورهاي استعماري صنعتي به خصوص انگليس و به ضرر ايران درآمد.

4. تفکرات اقتصادي ميرزاملکم خان در توجيه استعمار

ملکم در تفکر اقتصادي خود به امنيت اجتماعي و تجارت اهميت زياد مي دهد و آنها را لازمه رشد سرمايه و تکثير کالاي صنعتي مي داند. وي در همين راستا، در رساله اصول ترقي نه تنها استعمار غربي را توجيه مي کند بلکه زمينه ساز ورود آن به کشور مي شود. او معتقد است، دول اروپايي بواسطه عدم امنيت جاني و مالي، ضبط و تصرف کل ممالک آسيا را حق آسماني و وظيفه خود مي دانند. اينکه دولتهاي اروپايي در آسيا و آفريقا و ديگر نقاط، با همه حرص و شدت، مملکت تازه پيدا و ضبط مي کنند، هيچ مقصود و فايده اي ندارند، مگر اينکه با استقرار امنيت و باز کردن بنادر و افزايش آبادي آن ممالک، براي کالاهاي خود مشتري تازه پيدا مي کنند.(38) ملکم در رساله اصول تمدن باز هم استعمار را آگاهانه توجيه مي کند و مي نويسد «دول فرنگستان در ضمن اين اقدامات گاهي مجبور مي شوند که بعضي از ممالک خارج را تصرف کنند. مقصود ايشان در اين تصرفات به هيچ وجه مملکت گيري نيست، مقصود اصلي ايشان فقط کسب منافع تجاري است. از براي اثبات اين معني يک نکته کافي است که ماليات اغلب ممالک خارجه که دول فرنگستان در تصرف خود دارند، کفايت خرج محافظت و اداره اين ممالک را نمي کند. از ماليات هند يک دينار عايد خزانه انگليس نمي شود». با اين حساب، استعمار غربي خدمتگزار هندوستان و ساير ملل شرق بوده است.(39)
ملکم خان بر اساس وابستگي فکري اش به نظام استعماري انگليس و تفکرات ليبراليسم غربي، اين هجوم غرب به شرق را توجيه مي کند. ملکم افزايش تجارت در ايران را عامل رشد اقتصادي مي داند و در همين راستا، معاهدات و عهدنامه هاي انگليسي ها در ايران را توجيه مي کند و مبلغ آنها مي شود و هدف آنها را برقراري ارتباط تجاري مي داند. او هدف ملل اروپايي را در هر نقطه اي، توسعه تجارت و کسب منافع مادي مي داند.(40)
در رابطه با استفاده از سرمايه خارجي، که سخت مورد نظر ملکم است، وي معتقد است بايد از کمپاني ها و مشاورين خارجي دعوت کرد و به آنها امتيازات دولتي داد. ظاهراً به نظر ملکم توجه بريتانيا به خوزستان، يک گام مطلوب در جهت شرکت کاملتر آن کشور در امور ايران و تشويق و توسعه اصلاحات تلقي مي گردد. عجيب نيست که تشابه زيادي بين مقالات اصول تمدن و حرف غريب ملکم با مکاتبات و القائات انگليس به مقامات ايراني، به منظور گرفتن امتياز کشتيراني کارون وجود داشته است.(41)
اين تئوري هاي اقتصادي ملکم، نتيجه اش همان امتياز رويتر، امتياز تنباکو و صدها امتياز ريز و درشت ديگر بود. البته سرنوشت و وضعيت هندوستان نيز مي توانست نمونه اتم و اکمل اجراي تئوري هاي مترقيانه(!) ملکم باشد.

پي نوشت ها :

1- ناظم الاسلام کرماني، ج1، 1371: 117؛ رضواني، 1356: 14.
2- رائين، 1353، ص7.
3- ناظم الاسلام کرماني، همان، ص117؛ نورايي، 1352، ص12.
4- وحدت، 1382، ص61؛ آدميت، 1356، صص65-64.
5- وحدت، همان، ص61.
6- ناظم الاسلام، همان، ص117، محيط طباطبايي، 1337: ب.
7- حائري، 1364، صص41-40؛ ناظم الاسلام، همان، صص119-117.
8- حائري، همان، ص40.
9- آدميت، 1356، صص65-64.
10- حائري، 1368، ص49.
11- الگار، 1369، صص44-43 و 49-48؛ حائري، 1368، ص49.
12- الگار، 1369، ص237.
13- حائري، همان، ص41.
14- محيط طباطبايي، همان.
15- ناظم الاسلام، همان، ص118.
16- رائين، 1353، صص110-109؛ نورايي، همان، ص25؛ آجوداني، 1382، صص307-305.
17- امين الدوله، 1370، ص143.
18- آدميت، 1357، ص28.
19- نورايي، 1352، صص26 و58.
20- الگار، 1369، صص12 و14.
21- آدميت، 1356، صص65-64.
22- آدميت، 1356، ص296.
23- آدميت، همان، صص8-298.
24- همان، ص303.
25- همان، ص353.
26- رحمانيان، 1388، ص73.
27- مجتهدي، 1357، شماره1 و2، ص22؛ ناطق، 1355، ص22.
28- رحمانيان، 1388، ص73.
29- نورايي، 1352، ص112.
30- همان، ص84.
31- همان جا.
32- مجتهدي، 1357، شماره3-4، ص291؛ وحدت، 1382، ص61.
33- نورايي، همان، ص83.
34- ربيع زاده، 1325، به نقل از رساله اصول تمدن، ص28.
35- آدميت، 1340، ص151.
36- نورايي، همان، ص86.
37- الگار، 1369، ص249.
38- نورايي، همان، به نقل از رساله اصول ترقي، ص87.
39- ربيع زاده، به نقل از رساله اصول تمدن، 1325، ص29.
40- نورايي، همان، ص84.
41- همان، ص145.

فهرست منابع تحقيق:
- آدميت، فريدون (1356)، انديشه ترقي و حکومت قانون عصر سپهسالار، تهران، خوارزمي، چاپ دوم.
- آدميت، فريدون، (1357)، انديشه هاي ميرزاآقاخان کرماني، تهران، پيام، چاپ دوم.
- آدميت، فريدون، (1340)، فکر آزادي و مقدمه نهضت مشروطيت، تهران، سخن.
- الگار، حامد، (1369)، قانون ميرزاملکم خان، ترجمه متن: جهانگير عظيما، ترجمه حواشي: مجيد تفرشي، تهران، مدرس، چاپ اول.
- آجوداني، ماشاءالله، (1382)، مشروطه ايراني، تهران، اختران، چاپ اول.
- امين الدوله، علي اصغرخان، (1370)، خاطرات سياسي امين الدوله، به کوشش حافظ فرمانفرماييان، زير نظر ايرج افشار، تهران، اميرکبير.
- حائري، عبدالهادي، (1364)، تشيع و مشروطيت در ايران و نقش ايرانيان مقيم عراق، تهران، اميرکبير، چاپ دوم.
- حائري، عبدالهادي، (1368)، تاريخ جنبش ها و تکاپوي فراماسونگري در کشورهاي اسلامي، مشهد، آستان قدس رضوي.
- رائين، اسماعيل، (1353)، ميرزاملکم خان (زندگي و کوشش هاي سياسي او)، تهران، فرانکلين، چاپ دوم.
- ربيع زاده، هاشم، (1325)، کليات ميرزاملکم خان، تهران، مطبعه مجلس.
- رحمانيان، داريوش، (1388)، تاريخ تفکر سياسي در دوره قاجاريه، تهران، پيام نور، چاپ اول.
- رضواني، محمداسماعيل، (1356)، انقلاب مشروطيت ايران، تهران، فرانکلين، چاپ سوم.
- کرماني، ناظم الاسلام، (1371)، بيداري ايرانيان، ج1، تهران، اميرکبير.
- مجتهدي، کريم، (1357)، ميرزاملکم خان و اصول نظري نظام پيشنهادي او، مجله راهنماي کتاب، فروردين و ارديبهشت1357، سال بيست و يکم، شماره هاي1 و2 و3 و4.
- ميرزاملکم خان، (1369)، روزنامه قانون، تهران، کوير.
- محيط طباطبايي، سيدمحمد، (1337)، مجموعه آثار ميرزا ملکم خان، تهران، کتابفروشي تهران.
- ناطق، هما، (1355)، قانون، تهران، اميرکبير.
- نورايي، فرشته، (1352)، تحقيق در افکار ميرزاملکم خان ناظم الدوله، تهران، فرانکلين، چاپ اول، شماره28.
- وحدت، فرزين، (1382)، رويارويي فکر ايران با مدرنيته، ترجمه مهدي حقيقت خواه، تهران، ققنوس.

منبع مقاله :
-، ايران و استعمار انگليس: مجموعه سخنراني ها و مقالات؛ ( 1391 )، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، جلد اول