نويسنده: سجاد راعي گلوجه




 

ضرورت و اهميت انعقاد پيمان اتحاد با ايران براي متفقين در دوره پس از اشغال ايران

براي انگليسي ها در آن برهه ي تاريخي جلب موافقت و همکاري ايران براي پيوستن به جبهه ي متفقين اهميت فراواني داشت که بايستي به هر صورت ممکن تحقق مي يافت. اين ضرورت از زماني پديد آمد که آلمان به شوروي حمله کرد و استراتژي انگليس در قبال جنگ جهاني دوم تغيير يافت و کمک به شوروي براي مقابله با پيشروي آلمان و جلوگيري از دستيابي آن کشور به چاه هاي نفت منطقه و دستيابي احتمالي به مناطق سنتي نفوذ انگليس، به ويژه ايران و هندوستان، به راهبرد اصلي سياست خارجي آن کشور تبديل شد. در اجراي اين راهبرد تا جايي که به ايران مربوط مي شد، ظاهراً پس از عدم اطمينان از تطابق کامل سياست خارجي رضاشاه با متفقين و وجود نگراني هايي در مورد همکاري و همراهي کامل وي با آن ها، تصميم به نقض بي طرفي و اشغال نظامي ايران و تغيير پادشاه مستقر- رضاشاه- گرفتند.
به دنبال نقض بي طرفي و اشغال ايران از شمال توسط روس ها و جنوب توسط انگليسي ها در سوم شهريور1320، ارتش رضاشاهي فروپاشيد و در روز ششم شهريور دستور ترک مخاصمه و پايان مقاومت در برابر ارتش متفقين به نيروهاي ايراني صادر گرديد. تسليم ايران براي متفقين وضعيت جديدي پديد آورد که تدابير تازه و نظم نويني را براي حضور در ايران مي طلبيد. در دوره پس از اشغال نظامي ايران که با تغيير اجباري در رأس حکومت و انتخاب جانشيني همگام با انگليسي ها همراه بود، براي متفقين اهميت زيادي داشت که اوضاع در ايران طوري باشد که ضمن اطمينان به اوضاع داخلي ايران بتوانند همه ي توان و تلاش خود را براي مقابله با پيشروي ارتش آلمان نازي در شوروي بسيج کنند و در صورت پيشروي آلمان، مانع از دستيابي آن کشور به مناطق نفت خيز قفقاز و ايران شوند.
بنابراين، متفقين پس از اشغال ايران، نيازمند انعقاد قرارداد يا قراردادهايي براي جلب همکاري قانوني ايران، ولو پوشالي و ظاهري بودند تا ضمن تغيير عنوان اشغال نظامي به اتحاد، بتوانند با کمترين هزينه و مشکلات و مقاومت هاي احتمالي، اهداف و برنامه هاي خود را پيش ببرند. در صورت قبول شرايط و همگامي کامل رضاشاه، حتي در نظر داشتند او را حفظ و از وي حمايت کنند و پايتخت را نيز اشغال نکنند و ترجيح مي دادند از نيروها و امکانات خود در جبهه ي شوروي استفاده کنند، ولي عدم اطمينانشان از همکاري کامل رضاشاه به علت بيم شديد وي از شوروي باعث شد پايتخت را نيز اشغال کنند تا رضاشاه را وادار به تسليم به متفقين يا خروج از ايران نمايند که با استعفا و خروجش از ايران اين مرحله به پايان رسيد.

نقش انگليس در طرح و تصويب پيمان اتحاد سه گانه

اسناد و مدارک منتشر شده و يا قابل دسترس در بايگاني ها نشان مي دهد ابتکار عمل اشغال ايران و طرح انعقاد پيمان اتحاد متفقين با ايران از سوي انگليسي ها بوده و روس ها هيچ تمايلي به انعقاد پيمان اتحاد با ايران نداشتند.
انعقاد پيمان بين متفقين و ايران در مطبوعات و اظهارنظرهاي رسمي و غيررسمي حتي قبل از اشغال ايران نيز مطرح بوده ولي تا سوم شهريور1320 چنين پيشنهادي به دولت ايران ارائه نشد. پس از اشغال ايران، بر مبناي استراتژي جديد متفقين بايستي به سرعت پيمان اتحادي با ايران بسته مي شد تا از همه امکانات و مقدورات نظمي و غيرنظامي آن در جبهه مقابله با آلمان در شوروي استفاده مي شد. در بخشي از نامه نخست وزير انگليس به وزيرمختار آن کشور در ايران ( ريدر ويليام بولارد ) به تاريخ 3سپتامبر 12/1941 شهريور1320 آمده است:
ما مي خواهيم آنچه را که احتياج داريم به وسيله انعقاد قراردادهايي با دولت ايران به دست آوريم و به هيچ وجه ميل نداريم با آنها علناً دشمني کنيم، ولي بايد به هر ترتيبي شده تقاضاهاي ما را برآورند. شما مي توانيد با تهديد ايراني ها به اين مسئله که تهران از طرف روس ها اشغال خواهد شد، تمام تقاضاهايي که ما داريم به آنها بقبولانيد. نبايد از تندرويها و سوءاستفاده هاي روس ها ترسيد؛ زيرا تنها آرزو و خواست آنها اين است که کمک هايي که از آمريکا مي رسد به آزادي از ايران عبور داده شود. (1)
انگليسي ها در تکميل اقدامات طراحي شده ي خود، روس ها را نيز متقاعد کردند که با انعقاد قراردادي با ايران، مي توانند نيروهاي نظامي خود را شامل چندين لشکر از ايران خارج و به جبهه ي مقابله با آلمان ها منتقل کنند و مسئوليت حفظ نظم در سراسر ايران را به نيروهاي انگليسي بسپارند. در تاريخ 12 اکتبر 20/1941 مهر1320 نخست وزير انگليس به استالين، رهبر شوروي مي نويسد:
تنها نفعي که ايران براي ما دارد اين است که به ما اجازه مي دهد سدي در برابر پيشروي آلمان ها به طرف مشرق ايجاد کنيم و سپس کمک هاي لازم به شما را به منطقه ي درياي خزر برسانيم. اگر شما مي خواهيد از پنج يا شش لشکري که در ايران داريد براي جنگ در جبهه ي روسيه استفاده کنيد ما مسئوليت حفظ نظم را در سراسر ايران و بهبودي وضع راههاي اين کشور را به عهده مي گيريم. من از طرف بريتانيا قول مي دهم که ما با قبول اين مسئوليت به هيچ وجه قصد نداريم چه در هنگام جنگ و چه پس از آن امتيازاتي در ايران به ضرر دولت شوروي براي خود به دست آوريم.
در هر صورت لازم است هرچه زودتر يک قرارداد سه جانبه با ايران امضا شود تا به اين ترتيب از وخامت وضع و توسعه ي اغتشاشات داخلي که منجر به قطع راه ارتباط با شما خواهد شد، جلوگيري به عمل آيد... (2)
يکي از علل اشغال ايران روي کار آوردن سلطاني مطيع تر و همسوتر از رضاشاه و نخست وزيري متمايل تر به همکاري بيشتر با متفقين بود تا به کمک آنها مرحله گذار از اشغال نظامي به اتحاد سياسي به آساني صورت گيرد. حمايت و مداخله مستقيم در انتخاب محمدرضا پهلوي به جاي پدرش (3) و حمايت از نخست وزيري محمدعلي فروغي، راه را براي برآورده شدن خواست هاي متفقين تا حدود زيادي هموار کرد. محمدرضا پهلوي در مورد همسويي خود و فروغي با متفقين مي گويد:
روزي که در سن بيست و دو سالگي مسئوليت تاج و تخت ايران را به عهده گرفتم خويشتن را با مشکلات فراواني روبه رو يافتم. اولين اقدام من، تعيين سياست خارجي جديد ايران بود؛ زيرا سياست بي طرفي رسمي که پدرم اتخاذ کرد نتيجه سوء بخشيده و يک سياست شکست خورده محسوب مي گرديد. من با کمال وضوح احساس کردم که همکاري با متفقين نه تنها غيرقابل اجتناب است، بلکه اتخاذ چنين سياستي بسيار لازم و به نفع کشور خواهد بود. خوشبختانه نخست وزير جديد من، محمدعلي فروغي که يکي از سياستمداران و دانشمندان بنام ايران بود با تمام نظريات من در اين مورد کاملاً موافق و همراه بود و به کوشش آن مرد مذاکرات به منظور انعقاد قرارداد اتحاد سه جانبه با انگليس و روسيه به عمل آمد... . (4)
وزيرمختار انگليس در ايران نيز درباره همسويي و همکاري محمدرضا پهلوي با متفقين در مورد طرح پيمان سه گانه مي گويد:
[محمدرضا پهلوي] صريحاً اظهار داشت که تمام کوشش خود را براي همکاري با متفقين به کار خو اهد بست و با برخورداري از حمايت متفقين سعي خواهد کرد مانند يک پادشاه مشروطه در ايران سلطنت کند. به همين جهت بود که پس از چندي، متفقين تصميم گرفتند روابط خود با ايران را بر روال و قاعده ي معيني تنظيم کنند و بر همين اساس قرار شد پيماني بين ايران و انگليس و شوروي منعقد گردد که تنظيم متن آن را وزارت خارجه ي انگليس تقبل کرد و بعد از کسب موافقت دولت شوروي با متن تهيه شده، دو نسخه از آن را يکي براي من و ديگري براي سفير شوروي در تهران ارسال داشتند تا مفاد آن را با دولت ايران در ميان بگذاريم. (5)
چنان که قبلاً نيز گفته شد، دولت شوروي تمايلي به بستن قرارداد همکاري با ايران نداشت، اما انگليسي ها از نيات و اهداف آن کشور آگاه بودند و نيک مي دانستند اتحادشان با شوروي نيز مقطعي و زودگذر است. بنابراين بهترين راه کار را در عقد پيمان اتحاد با ايران ديدند که در مفاد آن خروج نروهاي شوروي از ايران را نيز بگنجانند و در واقع آن کشور را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند. گذشت زمان برداشت انگليسي ها از اهداف روس ها را ثابت کرد، به طوري که عليرغم تعهداتشان در پيمان سه گانه و اعلاميه کنفرانس تهران و قولهاي مکررشان در مذاکرات گوناگون، پس از پايان جنگ جهاني دوم حاضر به تخليه ايران نشدند و از اين رهگذر بحران هاي بزرگي بر دولت و ملت ايران تحميل کردند. بولارد در مورد موضع مقامات شوروي در مورد پيمان سه گانه مي گويد:
تصور من اين بود که هنگام مذاکره با دولت ايران در مورد اين پيمان، اسميرنف [سفير شوروي در ايران] با من همراهي خواهد کرد، ولي او چون هيچ نظر مشخصي در اين باره نداشت، از شرکت در مذاکرات خودداري کرد و ناچار من به تنهايي به مذاکره با مقامات ايراني پرداختم، تا آن گاه که نتيجه ي بررسي ها و متن مورد توافق را به اطلاع اسميرنف برسانم. البته من به ياد نمي آورم که اسميرنف اعتراض و يا انتقاد قابل توجهي نسبت به آن چه که بين من و کميته ي ايراني مأمور بررسي پيمان- پس از جلسات طولاني- توافق شد، به عمل آورده باشد. به همين جهت پس از آن که متن اين پيمان مورد تأييد دو دولت انگليس و ايران قرار گرفت، بلافاصله دولت شوروي نيز موافقت خود را با آن اعلام داشت. با توجه به اقدامات بعدي شوروي در ايران، شايد بتوان حدس زد که اصولاً چون دولت شوروي براي اين پيمان اهميتي قائل نبوده، زحمت بررسي آن را نيز به خود نمي داده است.
موقع بررسي متن پيمان اتحاد سه کشور، پيشرفت مذاکرات من با مقامات ايراني خيلي به کندي پيش مي رفت و دليل آن هم- به گمان من- اصرار دولت انگليس به قبولاندن متن تهيه شده به دولت ايران بود، بدون آن که لزوم انجام اصلاحاتي در آن مورد نظر قرار گرفته شده باشد. از سوي ديگر نيز ايران مجبور بود متن اين پيمان را به تصويب مجلس هم برساند و انجام اين کار در حالي که اغلب وکلاي مجلس و افکار عمومي مردم هنوز به شدت تحت تأثير عمليات آلمان نازي و پيشرفت هاي سريعش در داخل خاک شوروي قرار داشتند، امري مشکل به نظر مي آمد. (6)
مکاتبات چرچيل با استالين نيز نشان مي دهد شوروي مايل به انعقاد پيمان نامه با ايران نبوده و چرچيل با ترسيم اوضاع داخلي ايران به عنوان وضعيت خطرناک و احتمال شورش عشاير بر ضد متفقين و عواقب زيانبار آن، سعي مي کند استالين را به بستن قرارداد اتحاد با ايران راغب کند:
من آرزومندم با ايران [قرارداد] اتحادي منعقد کنيم و در اين کشور همکاري نزديک و دوستانه اي با نيروهاي شما برقرار سازيم. علايمي در دست است که نشان مي دهد در قبايل ايران اغتشاش هايي به وقوع خواهد پيوست و قدرت حکومت مرکزي از هم خواهد پاشيد. اگر اين اغتشاشات دامنه پيدا کند، ما بايد از نيروهاي خود براي از ميان بردن آن استفاده کنيم، و نقل و انتقال مهمات و خواربار ايشان در راه هاي شوسه و راه آهن مانع از رساندن کمک به شما خواهد شد، در حالي که منظور اصلي ما اين است که تا حد ممکن ميزان استفاده از راه هاي ايران را براي انتقال آنچه مي خواهيم به شما برسانيم، بالا ببريم. هدف اصلي ما بايد اين باشد که ايرانيان را وادار سازيم نظم را در داخل کشور خود حفظ کنند تا ما به جنگ ادامه دهيم. دستورهايي که آن جناب در اين خصوص داده ايد وضع ما را در اين صحنه، که از جهت عمليات نظامي در درجه ي دوم اهميت قرار دارد، بهبود خواهد بخشيد. (7)

پيمان اتحاد سه گانه؛ استراتژي يا تحميل؟

با استراتژي جديد متفقين و اشغال ايران، پادشاه ايران مجبور به ترک تاج و تخت و تبعيد از کشور شد؛ و حتي محل تبعيدش را نيز انگليسي ها انتخاب نمودند. اين موضوع به خودي خود بارزترين دليل و نشانه تحميلي بودن اوضاع پديد آمده براي کشور ايران بود. (8)
بر اساس حقوق بين الملل تغيير رئيس حکومت يک کشور مستقل به دست قواي خارجي اقدامي غيرقانوني است و هر نوع قرارداد يا معاهده اي با کشوري در اين شرايط غيرقانوني و تحميلي است. اين بند از حقوق بين الملل کاملاً در مورد ايران زمان اشغال متفقين صدق مي کند.
نکته مهم و دليل ديگري که تحميلي بودن قرارداد را نشان مي دهد، اين است که موافقت يا مخالفت روس ها براي انگليسي ها اهميت نداشت و منتظر تأييد و تصويب پيمان اتحاد از سوي دولت و مجلس شوراي ملي هم نبودند، بلکه اهداف و برنامه هاي از پيش طراحي شده خود را پيش مي بردند و در ضمن به دولت ايران فشار مي آوردند تا هرچه زودتر پيمان را تصويب کند. محمدعلي فروغي نيز در زمان بررسي طرح پيمان اتحاد در مقابل اعتراض هاي نمايندگان گفت، بخش هاي مهمي از متن پيمان قبل از تصويب از سوي انگليسي ها اجرا شده است. لذا نمايندگان مجلس و دولت چاره اي جز تصويب آن نداشتند.
در اسناد، گزارش ها و نيز مکاتبات تقي زاده ( وزيرمختار ايران در لندن ) به تحميلي بودن پيمان سه گانه و ادبيات تحميلي و استعماري حاکم بر اظهارنظرها و مکاتبات مقامات انگليسي اشاره شده است. در بخشي از نامه وزير امور خارجه ( علي سهيلي ) به تقي زاده در مورد طرح پيشنهادي از سوي انگليس درباره پيمان اتحاد سه گانه و مذاکره اي که در اين زمينه با وزيرمختار انگليس در ايران داشته، آمده است:
... ضمن مذاکرات، وزيرمختار انگليس اظهار داشت بايد جواب رد و قبول را در ظرف بيست وچهار ساعت بدهد امروز نظر دولت شاهنشاهي را اين طور به او ابلاغ نمودم: با اين که دولت شاهنشاهي ايران در مقابل تبليغات دشمنان شما در محظور است و به واسطه اعلان آزادي در کشور افکار عامه را بايد کاملاً رعايت کند و با اين که خيلي از مردم مخالف با انعقاد اين عهدنامه هستند و معتقدند با بودن اين عهدنامه در صورت نزديکي آلمان، خاک ايران به خاک و خون کشيده خواهد شد و هيچ ميل ندارند جزء متخاصمين قرار گيرند و با اين که قواي مسلح شوروي در ايران اقداماتي کرده که موجب انزجار مردم را فراهم نموده اند و با اين که فعلاً دولتين هرچه مي خواهند مي کنند، مع هذا براي اين که دولت کنوني منافع کشور را از نزديکي با انگليس تشخيص داده است حاضر شده عهدنامه را امضاء کند به شرط اين که تقاضاهاي اساسي ايران هم پذيرفته شود تا بتواند در مقابل مجلس شورا از خود و از اين عهدنامه دفاع کند. اگر بنا بشود به مباحثه و مذاکره در مواد نشويد و براي رد و قبول آن مهلت محدود معلوم کنيد دولت ترجيح مي دهد استعفا داده و از کار کناره گيري نمايد. وزيرمختار باز يک رشته گلگي از تعويق کار نموده و گفت: اگر دولت ايران حاضر براي امضاي اين عهدنامه نشود ما اين عمل دولت ايران را حمل بر خصومت مي کنيم. بالاخره بعد از مذاکرات زياد قرار شده است امروز با حضور خود آقاي رئيس الوزراء جلسات ديگري تشکيل تا ببينيم کار به کجا مي رسد. دولت از جنابعالي خواهش دارد با وزير امور خارجه ملاقات، حسن نيت دولت ايران را خاطرنشان و اشکالات را گوشزد و بخواهيد به مأمور خود دستور دهند با روح همکاري داخل مذاکره شود تا بتوان شايد به نتيجه رسيد... ما در عين حال حاضريم قواي آنها در ايران باشد و راه هاي ايران را به اختيار آنها گذاشتيم و همه قسم مساعدت مي کنيم، نمي توانيم قراردادي را امضا کنيم که منافع مردم و کشور محفوظ نماند. و با اين که مخاطرات زياد به ما روي خواهد داد و اگر اين مهمانان نخوانده به ايران نيامده بودند قطعاً اين مخاطرات متوجه ما نبود با اين حال ما که حاضر به تحمل تمام اين پيشامدها شده ايم دولت انگليس هم بايد موقع مشکل ما را از نظر دور ندارد و عهدنامه را طوري ببندد که ما بتوانيم حيثيت ايران و خودمان را محفوظ نگاه داريم و در غير اين صورت چاره نخواهيم داشت جز اين که استعفا داده و آينده را هم نمي توانيم پيش بيني کنيم. آنچه فهميده مي شود روس ها به بستن اين عهدنامه مثل انگليسي ها علاقه نشان نمي دهند و در اين عمل پيروي از نظر انگليسي ها مي کنند. بنابراين ما اگر بتوانيم انگليسي ها را قانع کنيم مقصود حاصل است منتظر جواب فوري. (9)
ولي مکاتبات بعدي نشان مي دهد انگليسي ها اصلاحات مورد نظر ايران را نپذيرفته اند. سهيلي در نامه ديگري به تاريخ 13 آبان 1320 به اين موضوع اشاره مي کند و ضمن آن به تعديات روس ها مي پردازد:
... موارد اختلاف را به لندن مراجعه کرده اند. آنچه که ما خيلي اهميت مي دهيم [و آنها] هنوز قبول نکرده اند، دفاع ايران در مقابل هر دولت ثالثي است که آنها مي خواهند محدود به آلمان و متحدين آن بکنند. اين ترتيب نظر ما را تأمين نمي کند؛ تبديل کلمه اتحاد به ائتلاف را هنوز جواب نداده اند؛ در باب امور اقتصادي اصولي را قبول مي کنند ولي مي خواهند موکول به قرارداد جداگانه و انعقاد آن را به بعد موکول کنند...؛ آنچه را که در ايران بسازند يا بياورند بايد بلاعوض بعد از جنگ به ما واگذار کنند. مطلب ديگر که مهم است عمليات روس ها در ايران است که متوالياً کليه اجناس و مال التجاره هاي مردم را از گمرکات شمالي به روسيه حمل مي کنند، هرچه مي گوييم و مي نويسيم به جايي نمي رسد. به انگليس ها هم شکايت مي کنيم، مي گويند زودتر قرارداد را ببنديد تا ما هم بتوانيم به شما کمک کنيم.
اين رفتار روس ها حقيقتاً دولت را در مقابل مردم به وضع بدي انداخته و حتي انگليس ها را منفور کرده؛ هر روزي مراسلات تهديدآميز و بي امضا به دولت مي رسد. با اين ترتيب به طور کلي از طرف مردم با بسته شدن قرارداد روي مساعد نشان داده نمي شود، بلکه روز به روز مخالفين آنها هم زيادتر مي شود، تبليغات آلمان ها و راديو آلمان هم که به جاي خود دامن به آتش مي زند. با اين وضعيت آيا جاي آن نيست که دولت انگليس جداً از عمليات روس ها جلوگيري کند و مسئول اين همه اموالي که از ايرانيان برده اند کي است؟ با اين عمليات چطور ممکن است دولت مدافع عقد قرارداد باشد؟ مخصوصاً خواهشمنديم اين مراتب را مذاکره و نتيجه بگيريد. مذاکرات ما اينجا به جايي منتهي نشده، عده زياد از صاحب منصبان ما را روس ها پس از ورود به ايران حبس کرده اند که تا به حال آزاد ننموده اند. کسان آنها هر روز داد و فرياد راه انداخته اند و ما را به ستوه آورده اند، پاسخ معلوم نيست. چرا آنها را آزاد نمي کنند؟
دولت انگليس اگر با متحد خودش مي خواهد زمينه صاف و روشني در کارهاي آنها در ايران پيدا شود بايد قلب مردم را تسخير کند نه اين که به روز و مجاني بخواهند کار خودشان را پيش ببرند. اين رويه ادامه نخواهد داشت و آقاي فروغي هم ناچار به استعفا خواهد شد و معلوم نيست بعد از ايشان کار به کجا برسد؟ و آيا نفعي عايد حضرات خواهد شد؟ (10)
در حالي که پيمان اتحاد در مجلس ايران بررسي مي شد، روس ها در قلمرو اشغالي خود به هر نوع تجاوز و تعدي دست مي زدند و اقدام به مداخله آشکار در امور ايران مي کردند. مثلاً در يکي از نامه هاي وزير امور خارجه به وزيرمختار ايران در لندن در مورد اقدامات و تجاوزات روس ها در منطقه آذربايجان آمده است:
اطلاعات واصله از آذربايجان خيلي وخيم و ما را دچار زحمت کرده است. کردها و مسيحي هاي رضائيه جمعيتي به اسم کميته نجات تشکيل داده، مأمورين دولت را تهديد به خروج کرده اند که کارها را خودشان عهده دار شوند. رئيس آگاهي و نظميه و چند نفر ديگر را به قتل رسانده اند. کوپال حاکم آن جا را تهديد به قتل کرده اند. در ماکو مأمورين نظامي شوروي به ادارات دولتي اخطار کرده اند که خارج شوند و به جاي آنها بايد مأمورين ترک زبان گماشته، در بعضي نقاط مازندران اشرار دست به تعدي دراز کرده اند. در خلخال هم دسته هاي زياد تشکيل و با مأمورين امنيه زد و خورد مي کنند. تمام اين وقايع ناشي از آن است که روس ها اجازه نمي دهند قواي نظامي ايران به قسمت هاي اشغال شده آنها برود... بدين ترتيب آذربايجان از دست ما خواهد رفت. هرچه با روس ها مذاکره مي کنيم جواب مي دهند که ما دخالت نداريم ولي از طرف ديگر اين قبيل عمليات را هم مرتکب مي شوند. اگر کار بدين ترتيب ادامه يابد ناچار خواهيم بود قواي نظامي اعزام داريم اگرچه روس ها ممانعت کنند؛ زيرا در غير اين صورت قسمتي از کشور خود را از دست خواهيم داد. جنابعالي با وزير امور خارجه [انگلستان] مذاکره کنيد، چاره بينديشيد. انگليسي ها دست روس ها را به ايران باز کردند اقلاً حالا به ما کمک کنند. تبليغات آنها هم در کمال قوت رواج دارد. روزنامه به زبان ترکي در تبريز و يک روزنامه بالشويکي در رشت منتشر مي کنند. منتظر اقدامات جنابعالي هستيم. سهيلي. (11)
موضوع ديگري که تحميلي بودن رفتار متفقين را نشان مي دهد اين است که قبل از انعقاد و تصويب پيمان اتحاد، ايران را وادار به اخراج اعضاي سفارت آلمان و متحدين آن، يعني روماني، ايتاليا و مجارستان نمودند. بر اثر اصرار متفقين، وزارت امور خارجه ايران در تاريخ 20 شهريور 1320 يادداشت زير را به سفارتخانه هاي کشورهاي متحد آلمان تسليم کرد:
تاريخ 20 شهريور 1320 يادداشت
سفارتخانه ايتاليا- تهران، سفارتخانه روماني- تهران، سفارتخانه مجارستان- تهران، همان طور که حضوراً و در موقع خود به استحضار جناب وزيرمختار آلمان رسانده شد، دولتين اتحاد جماهير شوروي و انگلستان در تاريخ 15 شهريور رسماً به دولت ايران اعلام داشته اند که سفارتخانه هاي آلمان، ايتاليا، مجارستان و روماني بايد برچيده شوند و کارکنان آنها خاک ايران را ترک کنند. بنابراين، مراتب را به استحضار آن سفارت رسانده و ضمناً متذکر مي گردد چون کارکنان آن سفارت، از جريان حادثه عبور قواي نظامي دولتين انگليس و شوروي به خاک ايران و شرايطي را که به ايران تحميل کرده اند، استحضار دارند، در اين موقع زايد مي داند به شرح واقعه بپردازد همين قدر اظهار تأسف دولت شاهنشاهي ايران را از اين پيش آمد تجديد و ابلاغ مي نمايد.
وزير امور خارجه. علي سهيلي (12)
چنان که ملاحظه مي شود در اين سند رسمي وزير امور خارجه ايران واژه تحميلي را به کار برده و به تحميلي بودن رفتار و اقدامات دولت هاي انگليس و شوروي به وضوح اشاره مي کند. نکته ديگر اين که سند ياد شده با ابراز تأسف به پايان مي رسد. در حالي که در عرف ديپلماتيک، دشمني اگر واقعي باشد با الفاظ تند و تهديدآميز و حتي تحقيرآميز بيان مي شود.
در تلگراف فروغي نخست وزير به سفارت ايران در لندن به تاريخ 29 دي 1320 نيز آشکارا به تحميلي بودن رفتار انگليسي ها و پيمان سه گانه اشاره مي کند:
... از مضمون مراسله ي ايدن که در تلگراف 236 به وزارت خارجه داده بوديد مستحضر شدم. با مذاکراتي که حضوراً و تفصيلاً با وزيرمختار انگليس کرده بودم، نظريات خود را نسبت به پيشنهادات اصلاحي که از طرف مجلس شوراي ملي شده بود بيان نمودم. مخصوصاً بعد از آن که سفير کبير شوروي سه روز قبل قبولي دولت خود را نسبت به آن پيشنهادات اظهار داشت، انتظار داشتم که دولت انگليس هم با اطلاعاتي که از اوضاع ايران دارند و اشکالاتي که براي دولت از هر جهت هست نظر مخالفي ابراز نکنند. متأسفانه امروز وزيرمختار انگليس به وزير امور خارجه گفته که دولت انگليس پيشنهادهاي مجلس را قبول نکرده است. چون اين جانب آن چه لازم بود، در انجام کار قرارداد، صادقانه اقدام نموده ام و از لحاظ مصلحت کشور، هر نوع تهديد و توهين مخالفين را بر خود و اعضاي دولت هموار کردم، ديگر انتظار نداشتم در اين وهله ي آخر نسبت به پيشنهادهايي که به هيچ وجه به اساس مطلب خلل وارد نمي آورد و براي حيثيت دولت و اقدام مجلس شوراي ملي و موقعيت انگليس در ايران قبول آن ها بسيار مفيد مي شد... چون حقيقتاً، هم براي من موجب خجلت است، و هم براي انگليس در نزد افکار مضر است که به مجلس شوراي ملي بگويم هيچ يک از پيشنهادات آن ها قبول نشده و عهدنامه را فقط به تحميل مي خواهند بقبولانند.
از طرف ديگر با اين رويه که پيش گرفته اند، هيچ معلوم نيست که در آتيه حتي با بستن پيمان اتحاد چه نوع با ما معامله خواهند کرد و اطمينان به قول و پيمان نيست و از طرف ديگر روش روس ها در نقاطي که اشغال کرده اند مخصوصاً در آذربايجان و تبليغات آن ها و عملياتي که مي کنند و بيم آن مي رود که يک قسمت از کشور ما از دست برود، هيچ معلوم نيست کار مملکت را به کجا منتهي نمايد. اين است که خواهشمند است از قول اين جانب به طور مقتضي مراتب را به ايدن بگوييد و مخصوصاً متذکر شويد که اکنون اگر اين روش را داشته باشند، و حتي براي اصلاحات پيشنهادي نخواهند قدمي بردارند و نسبت به آينده رفع نگراني خاطر نکنند، براي اين دولت ديگر اعتبار باقي نخواهد ماند و کاري از او پيشرفت نخواهد کرد. در اين جا هم در همين زمينه با نمايندگان روس و انگليس مذاکره خواهد شد. (13)
مقاومت انگليسي ها در برابر درخواست هاي اصلاحي نمايندگان مجلس شوراي ملي و عدم پذيرش خواست هاي به حق و قانوني آنها دليل ديگري بر تحميل پيمان مزبور است. در جريان بررسي لايحه ي مربوط به پيمان سه گانه در مجلس نيز گرچه به دليل ساختار مجلس که قبلاً اشاراتي به آن شد و فضاي حاکم بر روابط ايران با متفقين، عده ي کمي از نمايندگان ابراز مخالفت کردند، اما انگليسي ها زير بار همان اعتراض ها و تذکرات اندک نيز نرفتند، و خواستار تصويب سريع پيمان در مجلس بودند و حتي با دو شوروي بودن لايحه ي مربوط به پيمان در مجلس نيز مخالف بودند. در نامه ي وزيرمختار انگليس در تهران به فروغي به تاريخ 14 دي 1320 آمده است:
... دوستدار اين نکته را انکار نمي کنم که جناب عالي مساعي زياد به کار برده و مي بريد که قرارداد منعقد گردد و لزوم تحصيل موافقت مجلس را نيز مورد ترديد و بحث قرار نمي دهم. لکن بايد در اين نکته اصرار مي ورزم که قبل از اين که در 20 دسامبر اين جانب به مسکو عزيمت نمايم از مذاکراتي که با آقاي سهيلي به عمل آوردم دلايلي در دست داشتم که چنين تصور نمايم که اگر مذاکره و بحث در باب قرارداد در 20 دسامبر به اتمام نرسد در تاريخ 24 دسامبر تمام خواهد شد و آن وقت ممکن است قرارداد امضا شود. به استناد اين مذاکرات بود که دوستار، هم به مستر ايدن و هم به مسيو مولوتف در مسکو اطلاع دادم که شايد امضاي قرارداد در آن روز انجام گيرد. در کليه ي مذاکرات خويش با خود جناب عالي و جناب آقاي سهيلي به هيچ وجه به دوستدار اظهار نشد که دو شور خواهد بود و دولت اصلاحات را در تحت عنوان پيشنهادات مورد مطالعه قرار خواهد داد. مع هذا احتياجي به توضيح نيست؛ زيرا آقاي سهيلي امروز صبح در حضور جناب عالي تصديق نمودند که ايشان در حقيقت اين جانب را در اين مورد- گرچه به صورت غيرعمدي و در اثر عدم اطلاع از جريان امور مجلس بوده- گمراه نموده اند.
فروغي در جواب وي مي گويد:
... اگر کار قرارداد به سرعتي که مطلوب بود در مجلس جريان نيافته، قيودي بوده است که در گذشتن لوايح قانوني و عهدنامه ها به موجب نظامنامه ي مجلس موجود و اختياراتي که نمايندگان در مذاکرات و پيشنهاد دارند، و از طرف دولت در اين باب مسامحه نشده است. (14)
تحميلي بودن پيمان اتحاد سه گانه بيش از هر سند و مدرکي در مفاد و روح پيمان نامه مندرج و مستتر است. از ميان فصول نه گانه قرارداد نيز، فصل هاي سوم و چهارم بيش از ساير قسمت ها بيانگر تحميل خواست هاي متفقين، به ويژه انگليس بر ايران است:
فصل سوم:.... 2- اعلي حضرت همايون شاهنشاه ايران متعهد مي شوند که:
الف- به جميع وسايلي که در دست دارند و به هر وجه ممکن شود با دول متحده همکاري کنند تا تعهد فوق [دفاع از ايران در مقابل حمله آلمان و يا دولت هاي ديگر] انجام يابد و ليکن معاضدت قواي ايراني محدود به حفظ امنيت داخلي در خاک ايران خواهد بود.
ب- براي عبور لشکريان يا مهمات از يک دولت متحد به دولت متحد ديگر يا براي مقاصد مشابه ديگر براي دول متحده حق غيرمحدود بدهند که آنها جميع وسايل ارتباطي را در خاک ايران به کار ببرند و نگاهداري کنند و حفظ بنمايند و در صورتي که ضرورت نظامي ايجاب نمايد به هر نحوي که مقتضي بدانند در دست بگيرند. راه هاي آهن و راه ها و رودخانه ها و ميدان هاي هواپيمايي و بنادر و لوله هاي نفت و تأسيسات تلفني و تلگرافي و بي سيم مشمول اين فقره مي باشد... .
د- به اتفاق دول متحده هرگونه عمليات سانسوري که نسبت به وسايل ارتباطيه مذکور در فقره ( ب ) لازم بدانند برقرار کنند و نگاه بدارند... .
فصل چهارم: 1- دول متحده مي توانند در خاک ايران قواي زميني و دريايي و هوايي به عده[اي] که لازم بدانند نگاه دارند و تا جايي که مقتضيات استراتژيک اجازه بدهد نقاطي که اين قوا آن جا نگاه داشته خواهند شد با موافقت دولت ايران تعيين خواهد شد. جميع مسائل مربوط به روابط بين قواي دول متحده و ادارات ايران حتي الإمکان با همکاري ادارات ايران تسويه خواهد شد به نحوي که مأمونيت قواي مزبور محفوظ باشد... .
2- هرچه زودتر ممکن شود بعد از اعتبار يافتن اين پيمان يک يا چند قرارداد راجع به تعهدات مالي که دول متحده به سبب مقررات اين فصل و فقره ( ب، ج، د ) از بند دوم فصل سوم برعهده خواهند داشت در اموري از قبيل خريدهاي محلي و اجاره انبيه و تأسيسات صنعتي و به کار گرفتن کارگران و مخارج حمل و نقل و امثال آن في مابين منعقد خواهد شد... . (15)
چنان که ملاحظه مي شود همه اختياراتي را که در چهارچوب حاکميت يک دولت مي گنجد اجباراً از ايران گرفته اند و در مقابل در اختيار قرار دادن تمام عيار امکانات و مقدورات کشور، تعهد کرده اند در جريان جنگ بخشي از مشکلات ناشي از جنگ را در ايران حل کنند و در پايان جنگ نيز خاک ايران را تخليه کنند. در عمل اين دو خواسته که حق مسلم ايران بود نيز جامه عمل نپوشيد و بحران هاي بزرگي نيز از آن ناشي شد.
در واقع يکي از مهم ترين لوايح و تصميمات مجلس سيزدهم، بررسي و تصويب پيمان اتحاد سه گانه مي باشد که با رسميت بخشيدن به اشغال و حضور و مداخله ي تمام عيار بيگانگان در امور کشور، در سرنوشت آينده ي مردم و کشور تأثيرات منفي فراوان کوتاه مدت و بلندمدت برجاي گذاشت؛ و نتيجه چند ماه تطويل و بررسي پيمان در دولت و مجلس و اعتراض هاي اقشار مختلف مردم، افزودن يک ضميمه به متن تقديمي پيمان نامه به مجلس بود که تغيير چنداني را پديد نياورد و از تحميلي بودن پيمان چيزي نکاست. (16)
نکته مهمتر اين است که متفقين با استناد به پيمان اتحاد، قراردادها و موافقتنامه هاي گوناگوني هم با ايران منعقد کردند که همچون فصول ذکر شده پيمان اتحاد سه گانه، يک طرفه و تحميلي بوده و ايران هيچ نيازي بدان ها نداشته و هيچ سودي در حال و آينده از آنها نمي برد. از جمله مي توان به موافقتنامه مالي ايران و انگليس در تاريخ 5 مرداد 132، موافقتنامه مالي ايران و شوروي به تاريخ 27 اسفند 1321 و قرارداد مالي ايران و آمريکا در تاريخ 18 فروردين 1322 اشاره کرد. (17)
متفقين مفاد پيمان اتحاد سه گانه را طوري تنظيم کرده بودند که مي توانستند چندين قرارداد ديگر را هر زماني که احساس نياز کردند منعقد کنند يا در برخي موارد قرارداد هم منعقد نمي کردند، بلکه صرفاً با استناد به يکي از بندهاي پيمان اتحاد سه گانه درخواست هاي خود را به صورت الزامي مطرح مي کردند و ايران نيز راهي جز تصويب آنها نداشت. البته متفقين منتظر تصويب پيمان اتحاد نمانده بودند و از لحظه ورود به ايران و چند ماه قبل از آن، تحميلات و مداخله هاي خود را در امور ايران شروع کرده بودند.
مداخله در امور ايران، شامل مداخله در امور راه ها، راه آهن، فرودگاه ها، سانسور مطبوعات و مراسلات پستي، راديو، امور پولي، مالي و مالياتي، اشغال مناطق، مراکز، ساختمانها، تعديات به جان، مال و حقوق مردم، تصادف هاي رانندگي، قتل و غارت اموال مردم و مواردي از اين قبيل بوده که در تاريخ هيچ ملتي به عنوان عملکرد يک متحد و هم پيمان ثبت و ضبط نشده است، مگر اينکه ظاهر قرارداد يا پيمان نامه اتحاد همکاري باشد، ولي باطن، ماهيت و محتواي آن جنبه تحميلي و استعماري داشته باشد.
تنها در يک صورت، ولو به ظاهر اتحاد ايران با متفقين مي توانست به عنوان استراتژي پذيرفته شود و آن اين که قبل از تهديد و اشغال منعقد مي شد. مقامات ايراني، از جمله محمدعلي فروغي به هيچ وجه حاضر به پذيرش چنين پيمان اتحادي نبودند و حداکثر آن را به عنوان « همکاري » مي پذيرفتند، اما کشور انگليس به منظور فريب افکار عمومي و آرام کردن نارضايتي هاي گسترده داخلي و شکل قانوني دادن به اشغال نظامي ايران، با اصرار فراوان عنوان « پيمان » را تحميل کرد. شوروي نيز نياز چنداني به پيمان اتحاد نمي ديد؛ زيرا مي خواست براي در اختيار نگهداشتن قلمروهاي اشغالي در دوره بعد از پايان جنگ دستش باز باشد. (18)
با وجود اين اسناد و ده ها سند و خاطره چاپ شده و نشده ديگر، محمدرضا پهلوي و برخي از مقامات تصميم گير و فعال در اين زمينه سعي کرده اند اقدام به اتحاد با متفقين و بعد از آن اعلام جنگ به آلمان را به عنوان استراتژي و حتي بهترين تصميم و استراتژي قلمداد کنند. محمدرضا پهلوي همانگونه که گذشت با ناديده انگاشتن آن همه تحميل اراده و خواست متفقين، اتحاد با متفقين را راهبرد و استراتژي، آن هم به ابتکار خودش مي دانست.
در دوره قبل از آغاز جنگ جهاني و بعد از آن، هيچ دليلي بر موضع گيري مخالف و دشمنانه ايران در قبال دولت آلمان و دول محور وجود نداشته، بلکه با آن کشورها همواره رابطه خوب و مفيدي داشته است. ايران با آلمان و ژاپن قراردادهاي همکاري نيز داشته است. لذا همانطور که با فشار فزاينده شوروي و انگليس، ايران پيمان اتحاد سه گانه را امضا کرد، در 17 شهريور 1322 نيز مجبور شد به آلمان و در اسفند 1323 به ژاپن اعلام جنگ کند. ايران از هيچ نظر توان ورود به عرصه جنگ را نداشت؛ زيرا در شهريور 1320 نتوانسته بود چند روز در مقابل متفقين مقاومت کند. اکنون چه تغييراتي در توان نظامي خود داده بود؟ البته برخي از دولتمردان ايران تصور مي کردند در صورت اعلام جنگ به آلمان، از مزاياي آن در دوره بعد از جنگ استفاده خواهند کرد، ولي از تاريخچه سياه روابط طولاني ايران با انگليس و روسيه غافل بودند. محمد ساعد مراغه اي که در آن زمان وزير امور خارجه بود، چنين ديدگاهي داشت:
من و سهيلي مي دانستيم صدور اعلان جنگ صددرصد متضمن منافع براي ايران است و هرچند در 17 شهريور 1322 که ما اعلان جنگ به دولت آلمان داديم، قواي آلمان نازي قسمت اعظم اروپا را در اختيار داشت و در قفقاز مشغول پيشروي و وارد کردن شديدترين ضربات به ارتش سرخ بود، ولي شکست قطعي آلمان نازي و متحدين اين دول در تمام جبهه هاي جنگ براي ناظرين سياسي جهان مسلم و روشن بوده است. بنابراين چرا اعلان جنگ به آلمان نمي داديم تا از مزاياي ورود رسمي به جنگ استفاده نماييم؟ ما مي دانستيم اگر تأخيري در اين باره نماييم از بسياري از امتيازات پس از جنگ محروم مي شويم... به هرحال با درنظر گرفتن عاقبت و سرانجام جنگ جهاني دوم و براي اينکه ايران بتواند بعد از پايان جنگ از بسياري از امتيازها بهره مند شود و در ايجاد سازمان ملل متحد که از همان ايام گفتگو از تأسيس اين سازمان جهاني بود، جزء مؤسسين سازمان ملل متحد باشد، علي رغم مخالفت بولارد و کارشکني هاي او، لايحه مربوط به اعلان جنگ به آلمان نازي را تهيه و تقديم مجلس شوراي ملي نماييم و پس از تصويب لايحه مزبور حالت جنگ بين ما و آلمان نازي برقرار گرديد. (19)
محمدرضا پهلوي نيز در مصاحبه با خبرنگار خبرگزاري رويتر در 23 شهريور 1322 مي گويد:
من شخصاً در ماه ژانويه 1942 [بهمن 1320] که پيمان ايران و انگليس و شوروي امضاء گرديد مايل به اعلان جنگ به آلمان بودم و مي خواستم که ايران در دفاع از آزادي سهم به سزايي داشته باشد، ليکن نظر به علل داخلي وزيران من بر آن بودند که هنوز اوضاع براي شرکت ايران در جنگ مساعد نيست، آنگاه آلماني ها در ايران چترباز پياده کرده و با استقرار مراکز جاسوسي و اقدام به خرابکاري کوشيدند که قدرت دولت مرا بکاهند و بالاخره پس از مشورت با دولت هاي انگليس، آمريکا و شوروي دولت من به آلمان اعلان جنگ داد... .
اما درباره انتظارات ايران از متفقين بايد بگويم که ما در هيچ انجمن به دريوزه نمي رويم. آنچه ما مي خواهيم اين است که حقي که از لحاظ سياسي و اقتصادي به ما مي رسد داده شود. ما دعاوي ارضي جديدي نداريم، فقط توقع داريم که تصديق شود ما متفقين را در رسيدن به پيروزي کمک کرده ايم و انتظار داريم که در جامعه ملت ها براي ما به منزله عضو مفيد و سودمندي مقام شايسته اي تعيين گردد. (20)
محمدرضا پهلوي در 25 شهريور 1322 در ديدار با رئيس مجلس شوراي ملي و اعضاي هيأت دولت نيز گفت:
با عقد پيمان کشور از صورت اشغال درآمد و با همسايگان خود مؤتلف شديم و براي اينکه منافع و آمال ملي ما به نحوه اکمل تأمين شود اقدامات ديگري را شروع کرديم و با دادن اعلان جنگ به آلمان آشکارا دوش به دوش متفقين وارد جهاد آزادي شديم. اينک که وضع خود را از لحاظ سياست خارجي روشن ساخته ايم، اميدواريم با کمک متفقين خود بتوانيم در موقع صلح که انشاءالله نزديک است آمال ملي خودمان را که برقراري آزادي و عدالت در جهان و احترام به استقلال و تماميت دول است برآورده سازيم. (21)
بدين ترتيب، ايران اجباراً به جمع کشورهاي در حال جنگ با آلمان پيوست؛ اما اين پيوستن هيچ تغييري در اوضاع به وجود نياورد و پس از پايان جنگ نيز فايده و سودي از آن نصيب ايران نشد.

پي نوشت ها :

1- چرچيل، همان، ص338.
2- همان، ص339.
3- نامه هاي خصوصي و گزارش هاي محرمانه سر ريدر بولارد سفير کبير انگلستان در ايران، ترجمه غلامحسين ميرزاصالح، تهران، طرح نو، 1371، ص128.
4- درباره سوم شهريور...، همان، ص10.
5- بولارد، ريدر ويليام و اسکراين، کلارمونت، شترها بايد بروند، ترجمه ي حسين ابوترابيان، تهران، نشر نو، چ دوم، 1363، ص61.
6- همان، صص62-61.
7- چرچيل، همان، صص339-338.
8- براي آگاهي بيشتر در اين زمينه رک: راعي گلوجه، سجاد، « اتحاد ايران با متفقين؛ استراتژي يا ائتلاف تحميلي »، فصلنامه تاريخ روابط خارجي، ش41، ص171.
9- پيمان سه گانه، تهران، مرکز اسناد و آمار شاهنشاهي، کميته آموزش و اطلاعات مردم، بي تا، صص15-8.
10- همان، صص20-19.
11- آرشيو مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، اسناد روابط ايران و انگليس، سند شماره975.
12- درباره سوم شهريور...، ص102.
13- پيمان سه گانه...، صص40-39.
14- درباره سوم شهريور...، صص125-124.
15- اسنادي از اشغال ايران در جنگ جهاني دوم؛ تحميل پيمان سه گانه، اعلان جنگ به آلمان، تصرف اماکن و اموال، جلد اول، به کوشش سجاد راعي گلوجه، سعيد حصاري، حشمت الله سليمي و ايرج محمدي، تهران، مرکز پژوهش و اسناد رياست جمهوري و مؤسسه خانه کتاب، 1389، صص9-8.
16- نگارنده مقاله حاضر مقاله اي تحت عنوان: « مجلس سيزدهم و تصويب پيمان اتحاد سه گانه » براي نخستين همايش تاريخ مجلس نگاشته ام که در شماره آينده فصلنامه « نامه بهارستان » منتشر خواهد شد.
17- خان ملک ( يزدي )، محمد، ارزش مساعي ايران در جنگ جهاني دوم 1945-1939، جلد1، تهران، چاپخانه وزارت کشاورزي، 1324، ص148.
18- مفتاح، عبدالحسين، ايران پل پيروزي جنگ جهاني دوم، تهران، مرد امروز، 1367، ص270.
19- ساعدمراغه اي، محمد، خاطرات سياسي محمد ساعدمراغه اي، به کوشش باقر عاقلي، تهران، نشر نامک، 1373، ص142.
20- مجموعه تأليفات، نطق ها، پيام ها، مصاحبه ها و بيانات اعليحضرت همايون محمدرضا شاه پهلوي آريامهر شاهنشاه ايران، جلد2، بي جا، بي نا، بي تا، صص1004-1003.
21- همان، صص1006-1005.

منبع مقاله :
-، ايران و استعمار انگليس: مجموعه سخنراني ها و مقالات؛ ( 1391 )، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، جلد اول