نويسنده:بهناز قائدشرفی*
منبع:راسخون




 

چکیده

دوره‌ی رضا شاه و سقوط او، نشانگر وجود تضاد ها و بحران های بسیار است. از یک سو خودکامگی رضا شاه و از سوی دیگر رقابت قدرت های بزرگ جهانی، باعث شد تا رضا شاه به بن بست سیاسی برسد. دوری رضاشاه از بریتانیا و روسیه و نزدیکی اش به آلمان ها، روند متفاوتی بود که مورد قبول قدرت های جهانی واقع نشد و در پایان به سقوطش انجامید. رضا شاه که به پیروزی آلمانها امید بسته بود، با در پیش گرفتن سیاست دفع الوقت،موجبات تهاجم متفقین به ایران را فراهم ساخت. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای سعی دارد تنش موجود میان تفکر رضاشاه در برابر قدرتهای جهانی و بازتاب عکس العمل آنان در این برهه زمانی را بررسی کند.
کلید واژگان:
رضاشاه، سیاست، روسیه، انگلیس، آلمان

مقدمه

سلطنت رضاشاه، دوسویه‌ی متفاوت را در بر داشت. از یک سو در مقایسه با دوران قاجار به پیشرفت های نظامی و دگرگونی های اجتماعی دست یافت و از سوی دیگر نشانگر خودکامگی و استبداد بود. نماد حکومت و قدرت او ارتش بود که در دورانش به اوج رسید. و همچنین نمادهایی از غربگرایی را به نمایش نهاد. او به معاملات خارجی با بریتانیا و روسیه روی خوشی نشان نداد و به سمت آلمان گرایید. به نوعی می توان گفت او هم می خواست با غرب همراهی نماید و هم مستقل باشد که رویه ای دوسویه را می طلبید. این مسئله در ماجرای قرارداد نفتی نمایان است. در این دوران اگرچه قرار داد نفتی الغا گشت اما در عوض آن قراردادی دیگر که با آن مطابق بود، مجددا تمدید شد.
این سیاست در مقابل غرب و گرایش به آلمان هیتلری، سبب شد تا سلطنت رضاشاه دوام نیابد و در آخر به دست نیروهای خارجی سقوط کند. شوروی و بریتانیا از نفوذ آلمان دچار هراس بودند و از رضاشاه خواستند تا آلمان ها را اخراج سازد اما با سیاست دفع الوقت رضاشاه مواجه گشتند و نهایتا با ارتش خود وارد ایران شدند.
از دیر باز دولتهای بزرگ اروپا به دو دسته تقسیم می شدند، انگلیس و فرانسه و روس از یک طرف، و آلمان و اتریش و ایتالیا از سوی دیگر در برابر هم ایستاده و همواره کش و قوس های سیاسی باهم داشتند. ایران در ظرف ده سال به درجه‌ای از تحول و تغییر دست پیدا کرد که شاید از هرموقعی در تاریخ بیشتر باشد. بر اثر شخصیت رضا شاه یک حس ملیت قوی و شدیدی در مردم پدید آمده بود، قدرت و نفوذ ارتش در سراسر عرض و طول این کشور برقرار و استوار گردید، و این باعث شد تا اصلاحاتی در زمینه‌ی سیاست خارجی نیز صورت گیرد،چنانکه ایران از زیر بار کاپیتولاسیون که از یکصد سال پیش از جانب روسیه تحمیل شده بود شانه خالی کرد و خود را رهائی بخشید، پیمانها و قراردادهای دیگری با توجه به شرایط و مواد متقابله با دول اروپا بسته شد. (کسروی،1383، 587)
رضا شاه ابتدا تصمیم گرفت تا قدرت خود را در تمام ولایات ایران تثبیت کند. ایلات را خلع سلاح کرد. وی نیز مانند مصطفی کمال از یک سو در دوری کردن از سیاست های قدرت های بزرگ جهانی می کوشید و از جانب دیگر برای استفاده از افکار و اختراعات اروپا نیز حاضر و آماده بود. وی اساس قدرت خود را بر قشون گذاشت. افسران و افراد پلیس جنوب و دیویزیون قزاق را دوباره به خدمت پذیرفته و قشون ملی به تعداد چهل هزار نفر جمع‌آوری کرد، که مشق دیده‌تر و مجهزتر از هرقشونی بود که در این اواخر تحت اداره قرار داشت. یکی از مشکل‌ترین مسائلی که پیش‌آمد، موضوع شیخ خزعل بود که بر اعراب ساکن اهواز تا شط العرب ریاست داشت. وی عملا سالیان دراز بود که مستقل بود، هرچند در اوقاتی که با فرستادگان و نمایندگان بریتانیائی رفتار می نمود، چنین وانمود میکرد که حکومت و فرمانروائی شاه را قبول دارد. وی مدام نیروی خود را در خدمت و مساعدت شرکت نفت ایران و انگلیس بکار می برد و در ایام جنگ گذشته با وجود بیطرفی،خدمات شایانی به انگلیس‌ها نمود. رضا خان تصمیم داشت قدرت دولت را در این سامان برقرار کند، در صورتی که شیخ خزعل پی‌برده بود که مقصود ملغی کردن امتیازات مختلفی است که او در زمان سلسله قاجاریه بدست آورده بود، بنابراین از روی نادانی و بی‌بصیرتی از قبول سیاست جدید شانه خالی کرد. بالاخره در سال 1925 توقیف شده و به تهران فرستاده شد و در آنجا ظاهرا با او بخوبی رفتار نمودند. (سایکس،1380، 757 و 758)
سیاست دوری گزیدن رضا شاه از انگلستان با الغاء قرارداد ایران و انگلیس نمود یافت، در 26 فوریه درست همان روزی که قرارداد ایران و روس در مسکو به امضاء رسید، کابینه جدید الغاء قرارداد را اعلام داشت. هیچ چیز در این هنگام،که بیش از این شکست قابل ملاحظه باشد وجود نداشت. مجلس از این تصمیم کابینه پشتیبانی کرده و در تمام مدت جلسه نسبت به انگلستان ابراز خصومت بعمل آمد. لرد کرزن واضع قرارداد،بشدت شکست خود را حس کرد.
ایرانیان قرارداد روس و انگلیس را در حکم تقسیم ایران بین دو نیروی رقیب می دانستند. موافقت و سازشی در 1915 میان روس و انگلیس بعمل آمده بود. بموجب این سازش دست روسیه در نقطه خودش بازگذاشته شد و سپس قرار شد روسیه هرچه را صلاح دانست در قسطنطنیه بعمل آورده و درازای آن منطقه بیطرف در ایران به منطقه بریتانیا اضافه شود. اوضاع ایران پس از جنگ بزرگ شبیه به اوضاعی بود که پس از جنگ دوم افغانستان باعث اضطراب و نگرانی بسیار انگلستان شده بود و در هردو مورد با ظهور دو سیاستمدار، امیر عبد الرحمن در افغانستان و رضا شاه در ایران، دست انگلستان در امور ایران بسته شد.
ایران در فوریه 1921 قرارداد ایران و انگلیس را لغو ساخت و در همان ماه روسیه تمام قروض و مطالبات خود را به موجب عهدنامه‌ای که امضاء شد به ایران واگذار نمود. انگلیس‌ها هرچند که از پیش‌آمد اوضاع موقتا ناراضی بودند، از آمدن مستشار مالی دکتر میلسپو که بتدریج بر اوضاع مشکل مسلط شد خوشحال گشتند. (سایکس، 1380، 760 و 759)
در این زمان رضا شاه با هیتلر نزدیک بود. در نتیجه این نقطه اتکا، رضا شاه در انتظار روزهای پرشکوه‌تری بسر می‌برد. در این ایام 40 درصد بودجه مملکت به مصرف امور نظامی می‌رسید. پول حاصله از فروش نفت در بانکهای انگلیس باقی می‌ماند که در عوض، ایران از کشورهای بزرگ تسلیحاتی اسلحه خریداری می‌کرد و در صورت ظاهر ایران با ارتش بزرگ 150 هزار نفری و نیروی دریایی و هوایی به یک قدرت بزرگ نظامی رسیده بود.
در ژوئن سال 1941 م. هیتلر پیمان خود را با اتحاد جماهیر شوروی شکست و سرزمینهای روسیه را مورد تجاوز خود قرار داد. دولتهای بزرگ غرب برای کمک به روسیه شوروی، کشور ایران را به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی مورد توجه قرار دادند.
گذشته از این، دولتهای بزرگ از ترس اینکه مبادا روزی منابع سرشار نفت جنوب به دست آلمان‌ها بیفتد، از دولت ایران،اخراج کلیه متخصصان آلمانی و ایتالیایی و واگذاری راه‌آهن سراسری را خواستار شدند، لیکن رضا شاه به اتکای دوستی با هیتلر با تقاضای آنها مخالفت کرد. دو دولت روس و انگلیس همین‌که مأیوس شدند به دولت ایران اولتیماتومی مبنی بر اخراج تعداد زیادی از جاسوسان آلمانی و ایتالیایی که در لباس مهندس و متخصص و غیره در ایران فعالیت می‌کردند، دادند. (بیات،1384، 572 و 571)
این سیاست خارجی رضا شاه که نزدیکی با آلمان ها بود، باعث شد تا رضا شاه از سیاست روابط حسن همجواری با اتحاد شوروی، روی برتابد. در سال 1937 دولت ایران پیمان سعدآباد را امضاء کرد، به موجب این پیمان ایران به منزله یکی از حلقه‌های مهم زنجیر سیاست انگلیسها و دولتهای دیگر امپریالیستی بشمار آمد که درعین‌حال به منظور محاصره کشور اتحاد شوروی و جدا نگاهداشتن آن کشور از تماس با ملت‌های دیگر به کار می‌رفت. در سال 1938 رضا شاه امضای قرارداد بازرگانی جدید با دولت شوروی را رد کرد، و این مسئله باعث کاهش شدید روابط بازرگانی ایران و شوروی گردید و اینگونه از حجم بازرگانی خارجی ایران به سال 1938، 38% کاسته شد.
به‌ویژه در آخرین سال پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، سیاست خارجی خصمانه رضا شاه نسبت به دولت شوروی شدیدتر شد، در این هنگام شاه با آلمان هیتلری، که به طور روزافزون به دامنه نفوذش در ایران می‌افزود، روابط بسیار نزدیکی برقرار کرد، منظور آلمان،بهره بردن از سرزمین ایران به عنوان پایگاه استراتژیک به منظور انجام نقشه‌های تجاوزکارانه‌اش علیه اتحاد شوروی بود.
آلمان که در نتیجه شکست جنگ جهانی اول، از صحنه سیاسی ایران بیرون رانده شده بود، در نخستین سالهای قرن بیستم، دوباره نفوذ به کشور ایران را آغاز کرد. «شركت هواپيمائى يونكرس از سال 1924 به ايجاد خطوط هوائى در ايران اقدام كرد.در سال 1927، ليندن بلات، به جاى ميلسپو به سمت مستشار مالى ايران برگزيده شد، و بعدها به عنوان مدير كل بانك ملى ايران منصوب شد. كارشناسان و مشاوران ديگر آلمانى در ايران به كار گماشته شدند. در سالهاى 1937و 1938، آلمان از لحاظ بازرگانى خارجى ايران جاى دوم را پس از اتحاد شوروى اشغال كرد. و انگليس را در اين زمينه عقب نشاند چرا که در اين سال حجم بازرگانى خارجى ايرانى با آلمان 27% و با انگليس فقط 7% كل معاملات بازرگانى بود. پس از آن كه رضا شاه در سال 1938 ،از امضاى پيمان بازرگانى جديد با شوروى خوددارى كرد، آلمان در سالهاى 1938و 1939،نخستين محل را در بازرگانى خارجى ايران اشغال كرد (5/ 41%)، اما در سالهاى 1940 و 41 اين نسبت به 5/ 45% رسيد. آلمان ضمن بهره‏بردارى از دشواري هاى ارزى ايران، در 30 اكتبر 1935 با ايران قرارداد بازرگانى پاياپاى امضاء كرد. ضمن اين قرارداد به ازاى كالاهاى آلمانى وارده به ايران (بهاى آنها بسيار بالاتر از سطح بهاى جهانى كالاهاى متشابه بود) ريال دريافت نمى‏گرديد، اما مقدار زيادى مواد خام كه ارزش آنها ضمن مقايسه با كالاهاى آلمانى وارده بارها بيشتر بود، بايستى به آلمان صادر مى‏شد.»
در 8 اکتبر 1939 بین ایران و آلمان توافق نامه‌ای مخفی به امضاء رسید که به موجب آن، ایران باید چند قلم از محصولات کشاورزی را که از نظر آلمان ها ارزش فراوانی داشتند به آلمان صادر می‌کرد. می توان گفت که در آن زمان، ایران یگانه منبع تدارک مواد خام استراتژیک از قبیل پنبه و پشم برای آن کشور بود.
آلمان، در این زمان، رساندن ابزار، تجهیزات راه‌آهن و تأسیسات صنعتی ایران را در انحصار خود گرفت. آلمان ها به ساختن فرودگاهها، راه‌آهن سرتاسری و ساختمانهای صنعتی،در ایران اقدام کردند. در کلیه تأسیسات و بنگاه‌های صنعتی مهم ایران حتی در تأسیسات کشاورزی، کارشناسان، تکنیسین‌ها و مشاوران آلمانی حضور داشتند. آلمان ها به دولت ایران اسلحه می‌دادند و کارخانجات نظامی کشور را زیر نظارت داشتند. هزاران افراد وابسته به شبکه جاسوسی فاشیست‌ها به نام تکنیسین، کارشناس و مشاور در ایران مقیم شدند و به تبلیغات عوام فریبانه نازی بر پایه به اصطلاح اشتراک نژادی آریائی آلمانها و ایرانیان، سرگرم بودند. و در ایران دست به تبلیغات می زدند. در آستانه جنگ جهانی دوم، ایران به «استوارترين پايگاه شبكه جاسوسى آلمان هيتلرى درآمد كه از آنجا اين جاسوسان به توطئه‏گرى عليه اتحاد جماهير شوروى سرگرم شدند.»(پتروشفسکی، 1359،475- 476)
دولت اتحاد جماهیر شوروی در موقعیتی حساس، سه بار (26 ژوئن، 19 ژوئیه و 16 اوت 1941) دولت ایران را آگاه کرد که منافع ملی دولت های شوروی در معرض خطر قرار گرفته است. اما رضا شاه و دولتش، ضمن بی‌اعتنائی به این هشدارها از فعالیت شبکه جاسوسی هیتلری جلوگیری نکرد و آلمان ها هنوز در کشور به فعالیت مشغول بودند. در آن هنگام، بر پایه ماده 6 قرارداد 1921 ایران و شوروی، دولت شوروی ناگزیر شد در 25 اوت 1941 نیروهای خود را به خاک ایران گسیل دارد. در همان هنگام ارتش بریتانیا هم از باختر و جنوب وارد ایران شدند.
در 27 اوت دولت علی منصور، نخست‌وزیر ایران استعفا داد و دولت تازه به ریاست فروغی به ارتش ایران دستور ترک مقاومت در برابر ارتشهای انگلیس و شوروی را صادر کرد. مجلس ایران در 28 اوت این تصمیم دولت را تصویب کرد. در پی این رویدادها مذاکرات میان شوروی، انگلستان و ایران آغاز و موافقت شد که ارتش ایران از چند منطقه شمالی و جنوبی و غربی کشور عقب‌نشینی و این مناطق به وسیله ارتش‌های شوروی و انگلیس اشغال گردد. ضمنا موافقت شد که کلیه شبکه‌های جاسوسی و کادر دیپلماسی آلمان و ایتالیا و تبعه کشورهای دست‌نشانده این دولت‌ها در ظرف مدت معینی از ایران اخراج گردند.
رضا شاه رسما این شرایط را پذیرفت. اما عملا آنها را اجرا نکرد. پلیس ایران از شبکه فاشیستی مقیم ایران پشتیبانی می‌کرد. بسیاری از جاسوسان آلمانی فعالیت‌های خود را در سرزمین ایران دنبال کردند. در 10 سپتامبر 1941 روزنامه نیمه رسمی «اطلاعات» آشکارا از بسته شدن سفارت‌های آلمان و ایتالیا در تهران اظهار تأسف کرد. خارج شدن سفیران این دو دولت از تهران به امروز و فردا موکول می‌شد. در همین هنگام بود که در تهران حکومت نظامی اعلام و گردهم‌آئی‌ها ممنوع گردید، هرکس برخلاف این دستور رفتار می‌کرد به دادگاه نظامی تسلیم و محکوم می‌شد. این جریان ها خشم توده‌های مردم را برانگیخت و در بعضی جاها تظاهرات اعتراض مردم نسبت به رفتار دولت آغاز گردید. اینگونه رضاشاه پایگاه مردمی خود را بیش از پیش از دست داد.
آشکار شد که سیاست همکاری دولت ایران با تجاوزکاران فاشیست و چشم پوشیدن این دولت از بیطرفی، با شکست روبرو شده است. رضا شاه حتی پشتیبانی عناصر نزدیک به خود در ایران را هم از دست داد، اینان می‌ترسیدند که سرسختی شاه،رشد جنبش مردمی را موجب گردد و سرانجام سرتاسر ایران را فراگیرد. در 16 سپتامبر رضا شاه ناچار شد به نفع محمد رضا پسرش از تاج و تخت سلطنت چشم بپوشد و رسما استعفا دهد. دیپلماتها و نمایندگان دیگر هیتلر، دست‌نشاندگانش و بیشتر جاسوسان آلمانی بازداشت و از ایران اخراج گردیدند. اما باز هم قسمتی از جاسوسان آلمانی موفق شدند خود را پنهان کنند. (پتروشفسکی، 1359، 479 و 478)
به طور مجموع،سیاست خارجی رضاشاه مکملی برای برنامه‌ی نوسازی او بود و قصد داشت که زمینه ای آرام و مساعد را برای تسهیل تحولات اقتصادی کشور فراهم کند. سیاست خارجی رسمی ایران در قبال دیگر کشور ها بر اساس بی طرفی کامل بود تا از درگیری و برخورد یا مناقشه‌ی جهانی جلوگیری به عمل آید. این اصل در طول حکومت رضاشاه به خوبی رعایت شدو بارها هم مورد تایید قرار گرفت. هدف اصلی سیاست خارجی شاه این بود که مملکت را از لحاظ سیاسی و اقتصادی از تسلط خارجی رها سازد و اعلام کرد که هرگونه وابستگی و تبعیت از مقامات خارجی باید فورا و برای همیشه خاتمه پیدا کند. (زرگر؛ علی اصغر،139،1372)
رضاشاه نسبت به آمریکاییان نیز سردی نشان می دهد.نفرت رضاشاه از بیگانگان تا جایی پیش رفت که به اتباعش دستور داد تا از رفت و آمد به سفارتخانه های بیگانه خودداری کنند و عملا به هرگونه تماس اجتماعی بین ایرانیان و دیپلماتهای خارجی پایان داد ولی در عین حال دولت به استخدام کارشناسان بیگانه خصوصا از آمان و سویس ادامه داد. (میلسپو؛ آرتور،41،1370)
در مورد روسیه هم رضاشاه سعی می کرد که ایران را از نفوذ بیرویه‌ی غرب دور نگه دارد و به این هم توجه داشت که در دامان روسیه نیافتد. از سال 1921 آنچه که بیش از همه روابط ایران و شوروی را با اشکال مواجه می کرد مسئله نفت شمال بود. هنگامی که شعبه کمپانی نفت ایران و انگلیس بنام کمپانی شمالی ایران بوجود آمد، رخته‌ی بریتانیا در شمال ایران با آزردگی شدید روس ها مواجه شدو مورد قبول حکومت ایران و کمپانی های آمریکایی هم قرار نگرفت چرا که آمریکاییها خود می کوشیدند تا امتیازات را به چنگ آورند و حکومت ایران هم چون از طرف روس ها در فشار بود دوست نداشت که این امتیاز را به رسمیت بشناسد و ادعا می کرد که این امتیاز توسط شاهان قاجار اعطا شده است. (لنچافسکی؛ ژرژ،105،1359)
در میان نزاع میان ایران و انگلیس درباره نفت در سالهای 1932- 1933،رضا شاه نخست موضع دفاع از منافع ملی ایران را در این‌باره به خود گرفت اما چندی نگذشت که با امپریالیست‌های انگلیسی سازش کرد. مسئله تجدید نظر در قرارداد شرکت نفت انگلیسی نیز از آنجا ناشی شد که انگلیسها مبلغی را که بابت حق السهم سود به دولت ایران پرداختند 4 برابر کمتر از اندازه واقعی بود، به سال 1931 کمپانی انگلیسی بابت 16% درآمد نفت ایران فقط 8/ 306 هزار لیره استرلینگ داد،در صورتی که سال قبل یعنی 1930- 300/ 228/ 1 لیره استرلینگ پرداخته بود. در جواب این اقدام ضمن نوامبر 1923 دولت ایران، لغو امتیاز نفت به کمپانی را اعلام داشت، سررسید این قرارداد سال 1961 بود. موضوع دعوا برای رسیدگی به جامعه ملل ارجاع شد. اما در 29 آوریل 1933 دولت رضا شاه قرارداد تازه‌ای با انگلیسها امضاء کرد که به موجب آن سررسید امتیاز تا سال 1993 تمدید شد. (پتروشفسکی، 1359، 462)
انگلیسی ها به دلیل استفاده نفت به جای زغال سنگ در ناو های نیروی دریایی شان و خریداری اکثریت سهام شرکت نفت ایران و انگلیس از طرف بریتانیا در پایان جنگ جهانی اول منافع نفتی شان در ایران دنبال می کردند. (رایت؛ دنیس،22،1383) در جنگ دوم هم نفت عامل مهمی بود این ماده در هواپیما های جنگی و شکاری و توسعه‌ی زیر دریایی ها و کشتی های جنگی و ...نقش مهمی داشت. انگلستان که همواره در صدد تصرف چاه های ایران بود جنگ برایش فرصتی بوجود آورد چرا که شروع جنگ باعث نیاز شوروی به کمک های انگلیس بود و تصرف ایران به انگلستان فرصتی می داد تا منابع نفتی را تحت کنترل درآورد. (زهیری؛ علیرضا،124،1379) اگر نفت ایران از تسلط انگلستان خارج می شد عملیات نظامی برای ارتش انگلستان تقریبا ناممکن می شد. زیرا نیروی دریایی انگلیس در اقیانوس هند و خلیج فارس و...متکی به نفت بودند. (امینی؛ علیرضا،65،1381 و الهی؛ همایون،110،1369)

سیاست قدرت های بزرگ در جنگ جهانی دوم

در این مقطع نیز اهمیت نفت برای متفقین وجود داشت.وقتی جنگ جهانی دوم شروع شد پیشرفت های سریع قوای آلمان در اروپا موجب شد که بازار های اروپایی از دست شرکت نفت ایران و انگلیس برود و صادرات نفت ایران محدود به بازار های شرقی شود در 1940 که ایتالیا وارد جنگ شد دریای مدیترانه میدان نبردهای دریایی شد و حمل نفت با کشتی محدود شد و مشکل شد و غرق کشتی های نفت کش باعث شد که حمل نفت ایران به انگلستان متوقف گردد هرچند که دولت ایران سعی می کرد بی طرفی خود را حفظ کند اما متفقین به دنبال بهانه بودند و همچنین ارتباط بین شوروی و انگلستان حیاتی بود و بنابراین در 1941 ایران اشغال شد. (امینی،67)
بی طرفی کشوری که اهمیت جغرافیایی داشت و خود از توان جنگی بهره ای نبرده بود نمی توانست مورد احترام قرار گیرد (رستمی؛ فرهاد،49،1384). برای شوروی در زمان جنگ ایران اهمیت سوق الجیشی فوق العاده ای داشت چرا که به عنوان خط ارتباطی بین شوروی و متحدان غربی اش بود ایران به عنوان کوتاه ترین راه و مطمئن ترین راه نقش مهمی در ارسال مایحتاج نظامی و غذایی توسط متفقین به شوروی داشت.چرچیل (نخست وزیر وقت انگلیس) در خاطرات خود می نویسد: ایجاد یک راه ارتباطی از طریق ایران برای تماس با روسیه اهمیت زیادی داشت چون در یک طرف برای فرستادن سلاح ها و مهمات جنگی برای شوروی اقیانوس منجمد شمالی راه دشواری بود و چاه های ایران هم عامل درجه اولی در جنگ محسوب میشد.راه آهن سراسری از خلیج فارس تا دریای خزر هم بهترین وسیله برای ارسال کمک ها به روسیه بود. (زهیری،123) همچنین انگلستان در این زمان در پی حفظ منافعش در شرق یعنی هندوستان هم بود چرا که نفوذ آلمان زیاد شده بود و انگلستان با اشغال ایران سعی داشت سدی مستحکم در این منطقه ایجاد کند و دفاع از هند آنقدر اهمیت داشت که گاهی اعلام می شد برای دفاع از هند لازم است که آلمانی ها هرچه زودتر از ایران خارج شوند. (مکی، حسین،97،1363) آلمان خیلی دیرتر از روسیه و انگلستان در صحنه‌ی سیاسی و اقتصادی ایران ظاهر شد علت این امر هم ممانعت کردن این دو قدرت اروپایی از نفوذ یک قدرت سوم در این منطقه بود. (زهیری،117) در سال 1938 رضا شاه امضای قرارداد بازرگانی ایران و شوروی را رد کرد و این باعث کاهش روابط با شوروی شد و آلمان توانست روسیه را عقب بزند و در سالهای 1940-41 رقم بازرگانی را به چهل و پنج و نیم برساند و مقام ممتاز خود را حفظ کرد. (پتروشفسکی. ای.پ و پنج مورخ روسی دیگر،475،1359) رمز موفقیت آلمان در نفوذ در ایران دو چیز بود: اول مردم و مجلس ایران به روسیه و انگلستان بدبین بودند و دوم تبلیغات گسترده‌ی کمونیست ها و نفوذ آنها در ایران که انگلیس ها را نگران کرده بود و این باعث شد تا در مقابل کمونیسم از نفوذ آلمان حمایت کنند و آلمان ها توانستند در ایران نفوذ کنندو امتیازاتی را در این جا حاصل کنند.کارشناسان آلمانی سرپرستی بخش های اداری را در ایران بر عهده گرفتند،جمعی از مهندسان و متخصصین آلمان در بعضی کارخانجات صنعتی ایران خدمت می کردند (والیزاده معجزی،293،1382) و نفوذ آلمان در ایران کم کم زیاد شد اما از سال 1938 م،سیاست انگلستان نسبت به آلمان تغییر کرد چرا که همانطور که گفته شد این نفوذ خطر جدی برای انگلستان بود.(زهیری،117-119)
رضاشاه هم تمایلی به آلمان پیدا کرد و تصمیم گرفت صبر کند تا نتیجه‌ی جنگ مشخص شود چرا که رضا شاه اگر آلمانی ها را اخراج می کرد و اجازه‌ی حمل اسلحه را به روسیه می داد مرتکب یک عمل خصمانه با آلمان شده بود که اگر آلمان در جنگ پیروز می شد بعد ها امکان تلافی وجود داشت و از جهت دیگر هم خطری که انگلیسی ها در بصره و عراق و شوروی در قفقاز و ترکمنستان برای امنیت ایران بوجود آورده بودند و رضاشاه می دانست که انگلیسی ها از تاسیسات نفت جنوب دفاع خواهند کرد. پس رضا شاه این رویه را در پیش گرفت و سرانجام در سوم شهریور 1320 روسیه و انگلستان اعلام کردند که چون ایران رویه خطرناکی در پیش گرفته است و آلمانی ها را اخراج نکرده است،شوروی و انگلستان ناگزیر گشته اند تا از مرز های ایران عبور کنند. (موید امینی،7،1321) هرچند رضا شاه خود بعد ها در سخنانی اینگونه توضیح داد که: «چرا به من نگفتید که انگلیسی ها به کمک من احتیاج دارند؟ اگروزیر مختار شما برای من توضیح داده بود که کشور من چقدر برای استراتنژیبقزرگ متفقین ضرورت دارد من فرصت همکاری میافتم.شما انگلیسی ها ادعا می کنید که من جاسوسان آلمانی را پناه داده بودم، این حرف بی معنی است [...](استوارت؛ ریچارد،348،1370)

نتیجه گیری

ایران همواره در معرض رقابت های بین المللی میان قدرت های بزرگ بوده است. موقعیت استراتژیکی ایران ایجاب می کرد تا چشم دولت های غربی به دنبال دست یابی به راه نفوذ در ایران باشد. مسئله‌ی نفت و دسترسی به هندوستان از جمله موارد مهم ایجاد اختلاف و چالش بین دولت های غربی بر سر ایران بود. رضاشاه هنگامی که به قدرت رسید تلاش نمود تا از روسیه و بریتانی دوری گزیند چرا که نوعی هراس از بیگانه بر او مسلط بود اما او در هرحال نمی توانست حکومتی مستقل داشته باشد. حکومت گری به شیوه‌ی خودکامه‌ی او باعث شده بود تا از پایگاه مردمی محکمی برخوردار نباشد و هم چنین نزدیکی به آلمان در برهه حساس جنگ جهانی، موجب شد تا مقدمات سقوطش فراهم گردد. شوروی در زمان جنگ به خط آذوقه رسانی که از ایران عبور می کرد نیاز داشت و منابع نفتی نیز برای متفقین حیاتی بود. در نهایت متفقین با برکناری رضاشاه راه نفوذ بیشتر خود را فراهم نمودند.

پي‌نوشت‌ها:

* دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ دانشگاه اصفهان

کتابنامه
-استوارت؛ ریچارد، در آخرین روزهای رضاشاه تهاجم روس و انگلیس به ایران، ترجمه هوشنگ مهدوی، تهران، انتشارات معین،1370، چاپ سوم
-الهی؛ همایون، اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، تهران، نشر دانشگاهی،1369
-امینی؛ علیرضا، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، انتشارات صدای معاصر،1381
-بیات، عزیزاله، تاریخ تطبیقی ایران با کشورهای جهان، تهران، امیرکبیر،1384، چاپ دوم
-پتروشفسکی. ای.پ و پنج مورخ روسی دیگر، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی، تهران، انتشارات پویش،1359
-رایت، دنیس، انگلیسیان در ایران، ترجمه غلامحسین افشار، تهران، نشر اختران،1383
-رستمی؛ فرهاد، پهلوی ها-خاندان پهلوی به روایت اسناد، جلد اول، بی جا، موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر،1384، چاپ سوم
-زرگر؛ علی اصغر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره‌ی رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران، انتشارات پروین و معین،1372
-زهیری؛ علیرضا، عصر پهلوی به روایت اسناد، قم، دفتر نشر و پخش معارف،1379
-سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران، ترجمه سید محمد تقی فخر داعی گیلانی، ج دوم،تهران، افسون،1380، چاپ هفتم
-کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران، امیر کبیر،1383
-لنچافسکی؛ ژرژ، سی سال رقابت غرب و شوروی در ایران، ترجمه حورا یاوری، بی جا، انتشارات ابن سینا،1351
-مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، جلد هفتم، تهران، نشر ناشر،1363
-موید امینی؛ داود، سوم تا بیست و پنجم شهریور 1320، تهران، انتشارات بهار،1321
-میلسپو؛ آرتور، خاطرات دوران جنگ جهانی دوم-آمریکاییها در ایران، ترجمه هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز،1370
- والیزاده معجزی؛ محمد رضا، تاریخ لرستان روزگار پهلوی، تصحیح حسین والیزاده معجزی و محمد والیزاده معجزی،تهران، انتشارات حروفیه،1382