نظم خود جوش زبان
« نظم خود جوش زبان» مفهوم جديدي است که ماهيت معرفتي آن، غالباً پوشيده مانده است. اين نظم در عقل عملي انسان ريشه دارد و حاصل تبلور اعمال غير ارادي انسانها و نتيجه ي تحول کند و تدريجي و بسيار طولاني است، تحولي
نويسنده: دکتر فتحعلي اکبري*
چکيده ي مقاله:
« نظم خود جوش زبان» مفهوم جديدي است که ماهيت معرفتي آن، غالباً پوشيده مانده است. اين نظم در عقل عملي انسان ريشه دارد و حاصل تبلور اعمال غير ارادي انسانها و نتيجه ي تحول کند و تدريجي و بسيار طولاني است، تحولي که از راه يک مکانيسم انتخابي آزمون و خطا با حذف شدن ساختارهاي بدون کار آيي رخ مي دهد. نظريه ي نظم خود جوش همانا تقدم عقل عملي انسان، به معني تجربه ي عملي غير ارادي انسانها، بر عقل نظري است.اين نظم غير از نظم طبيعي، به معني فيزيکي است که هويتي مستقل از انسان دارد و غير از نظم مصنوع است که با برنامه ريزي قبلي و با تدبير عقل نظري انسان صورت مي گيرد.»
مقدمه:
در اين صفحات اندک و سطوري معدود، نظري از سويي تند و پرّان و از سويي ژرف و ريشه ياب به رابطه ي زبان و نظم اجتماعي و عملکرد و منزلت زبان در جامعه مي افکنيم که يک امر گزينشي است. اصولاً هر بحث جدي درباره ي زبان و هر دانشي از دانشهاي مربوط به زبان، يک امر گزينشي است و بعدي از ابعاد زبان را انتخاب مي کند و مورد بررسي قرار مي دهد. هيچ بحثي و هيچ علمي نمي تواند ادعا کند که همه ي تفسيرهاي ممکن و همه ي تئوريهاي معقول را درباره ي زبان کشف کرده است. اين عين حکم به مرگ آن بحثها و آن علوم است. هر وجهي از وجوه مختلف مطالعات مربوط به زبان، دست به برشي و گزينشي در حجم پديده ي زبان مي زند و مقطعهايي گوناگون در آن ايجاد مي کند و با هر مقطعي سطحي پديد مي آورد. اما هيچگاه يک حجم به سطح تبديل نمي شود و هيچگاه اين مقطع زدنها پايان نمي پذيرد. در واقع دستگاه ماوراء پيچيده و ارگانيک زبان هنوز عرصه ي پر برکت براي هر جوينده و کاونده است.زبان پوسته ي مادي تفکر آدمي است. هر چه تفکر بغرنجتر، پرمحتواتر، دقيقتر، رنگينتر، پرنرمشتر، به زبان همانند نيازمند تر است. طرفداران مکتب « متالنگيستيک» ( Metalimguistique) گر چه با غلوي نامعقول و اثبات نشده، ولي با اساسي معقول و اثبات شده، معتقد به تأثير فعال زبان در تفکرند، يعني روند معکوس تأثير تفکر بر زبان را ياد آور مي شوند. بنا به قول آنها، هر قدر زباني کاملتر، تفکري که به مدد آن زبان انجام مي گيرد کاملتر است.
زبانهاي عمده ي جهان ما به مرحله اي شگرف از رشد رسيده اند. اکنون اين زبانها از اصطلاحات فراوان و فزاينده ي انواع علوم طبيعي و انساني انباشته اند. اصطلاحات و دانشواژه هاي آنها حتي در زبان روزنامه ها رخنه کرده است. بغرنجي تفکر، شيوه هاي مبتذل تشريح مطالب و بيان سطحي پديده ها را عقب زده است.
زبان به عنوان شکلي از اشکالات علامت گذاري جهان وجود، دراين دوران سيبرنتيک و تکنيک اتميک، دمبدم چهره اي به خود مي گيرد که با چهره ي مألوف و مأنوس آن تفاوتي بين دارد. زبانهاي رايج، دراين دوران بزرگ و عجيب در معرض آزمون قرار گرفته اند و اگر هر کدام از آنها، در اين آزمون، خود را کوشنده و آگاه نشان ندهد سرنوشتش روشن نيست.
نظم خود جوش زبان
« نظم خودجوش زبان: مفهوم جديدي است که ماهيت معرفتي ( اپستمولوژيک) آن، غالباً، پوشيده مانده است. اين نظم غير از نظم طبيعي به معني فيزيکي است که هويتي مستقل از انسان دارد و غير از نظمي است که حاصل طراحي عقل نظري انسان ( نظم مصنوع) است.زبان، پيش از آنکه انسان به سودمند بودن آن پي ببرد، به وجود مي آيد که ريشه در عقل عملي انسان دارد. يعني هنگامي که انسانها به طور فردي، با انگيزه تأمين منافع شخصي خود به فعاليتهايي مي پردازند و با اين فعاليتها، به برکت نظم خود جوش و خود سامان يافته، وادار مي شوند اهدافي جمعي را بر آورده سازند که اصلاً قصد آن را نداشته اند، و در نتيجه موجب پيدايش زبان مي شوند. نظم خودجوش زبان که منافع خصوصي و عمومي انسان ها را هماهنگ مي سازد، نتيجه ي تجربه ي عملي غير ارادي انسانها در طي قرون و اعصار است، بدون آن که عقل نظري هيچ انساني طراح آن باشد. و آن در واقع، حاصل عقل عملي انسان يعني حاصل تبلور اعمال غير ارادي آحاد انسانها و نتيجه ي تحول کند و تدريجي و بسيار طولاني است. اين تحول که از راه يک مکانيسم انتخاب آزمون و خطا، با حذف شدن ساختارهاي بدون کار آيي رخ مي نمايد، از سوي هيچ جامعه ي زباني قابل پيش بيني نيست.
گرايش افراد، در هر زمان، به بر آوردن نيازهاي گوناگون خودشان و دلپذير ساختن ( رفاه) زندگي خاص خودشان، بدون پيش بيني قبلي، و کوشش آنان در راه به کارگيري حداکثر توان و اطلاع خودشان، منجر به شکل گيري زبان مي شود که امري است ماهيتاً عمومي و اشتراک پذير. گرچه هر فرد تنها به دنبال نفع شخص است، اما به برکت نظم خودجوش، اهدافي جمعي را بر آورده مي سازد که قصد آن را نداشته است.
سنت فکري « نظم خودجوش» که زبان يکي از مصاديق آن است، از اوئل قرن 17م. به بعدمطرح گرديد و پيش از آن تاريخ، اين سنت فکري مطمح نظر دانشمندان نبود. هنوز هم سرشت معرفتي آن در بسياري از جاها از جمله ايران، ناشناخته مانده است. و آن را با نظم طبيعي که هويتي مستقل از انسان دارد، و احياناً با نظم مصنوع، يکي پنداشته اند. پيش از آن تاريخ، متفکران بر آن بودند. که نهادهاي اجتماعي، از جمله زبان، حاصل عقل نظري و نظم مصنوع است و بايستي به توسط دولت و تدبير آگاهانه ي بشري اصلاح گردد. بنا به قول آنان، جامعه و نهادهاي اجتماعي زاييده ي اراده ي آگاهانه و نشأت گرفته از افراد داد است. « هايک» يکي از پيشگامان نظريه ي نظم خودجوش، اين طرز فکر ( نظم مصنوع) را که مطابق آن « نهادهاي اجتماعي، مثل بازار و زبان محصول خواست ارادي و آگاهانه ي انسان است» به نام تعقل « سازنده گرا» ( Rationalismr Constructiviste) مي خواند و آن را دنباله ي گرايشي در تفکر بدوي يعني « آنتروپومورفيسم» تلقي مي کند. (1) وي بر آن است که بسياري از نهادهاي اجتماعي از قبيل زبان، پول، قيمت موجود در بازار آزاد و خود بازار، به وسيله ي هيچ ذهن بشري با پيش بيني قبلي طرح ريزي نشده است. و اگر ما نهادهاي خود جوش را به وسيله ي عمل ارادي، از ميان برداريم، خطر بازگشت به توحش را به همراه دارد.(2) « هايک» سنت فکري « تعقل سازنده گرا» را رد مي کند و « تعقل تحولي» را پيش مي نهد که مطابق آن، نهادهاي اجتماعي محصول « نظم خودجوش» و عمل غير ارادي انسان است. به نظر او هدفهايي که مثلاً در زبان يا ساير نهادهاي اجتماعي ديده مي شود شبيه عملکرد ارگانهاي بيولوژيک است.(3) لذا نبايد از وجود سودمندي در زبان که وسيله ي برقراري ارتباط، بيان عواطف و اقناع ديگران است، چنين بپنداريم که اين نهاد اجتماعي ساخته و پرداخته خواست ارادي و آگاهانه ي انسانها است. بنابراين، برداشت دوگانه از « زبان» به توسط هواداران نظم خود جوش و مخالفان آن، زائيده دو برخورد متفاوت معرفتي است و از دو درک متفاوت از جايگاه اجتماعي انسان نشأت مي گيرد. پيش از هايک، آدام اسميت به « نظم خودجوش» اشاره نمود و آن را با تعبير « دست نامرئي» بيان کرده است. و علت اينکه اسميت نقطه ي عطف بسيار بارز در تاريخ تفکرات اجتماعي و بنيانگذار علم اقتصاد سياسي محسوب مي شود، اين است که « دست نامرئي» و « تقسيم کار» از ديدگاه او، ماهيت معرفتي ويژه اي دارد. به نظر او، « تقسيم کار» درنهادهاي اجتماعي به معني عملي مدبرانه و سازماندهي آگاهانه ي فعاليتهاي انسان در جامعه، نيست. و اين چنين نيست که حاصل تدبير مصنوع و نتيجه ي عقل نظري انسان با پيش بيني قبلي، باشد، بلکه از ديدگاه او، انسانها به نفع شخصي خود فکر مي کنند، اما در بازار، تجارت، و در ساير نهادهاي اجتماعي، از جمله زبان، همان انسانهايي که در صدد نفع شخصي خود هستند، به توسط « دست نامرئي» وادار به برآوردن هدفي مي شوند که به هيچ وجه قصد آن را نداشتند. او در کتاب « ثروت ملل» خاستگاه تقسيم کار را بدين گونه توضيح مي دهد: « اين تقسيم کار که اين همه منافع فراوان از آن حاصل مي شود در اصل نتيجه ي هيچ خرد انساني نيست که با پيش بيني قبلي بخواهد به فراواني عمومي حاصل از آن برسد. اين تقسيم کار همانا نتيجه ي ضروري، هر چند بسيار آهسته و تدريجي، نوع گرايش همانا گرايش به معاوضه، داد و ستد و مبادله ي يک شيء درمقابل شيء ديگر است.» (4) بنابراين، خود جامعه ي بشري و همه نهادهاي آن، از جمله زبان، نتيجه ي تقسيم کار هستند. اما اين تقسيم کار، تدبير مصنوع و سازماندهي آگاهانه نيست، بلکه جنبه ي معرفتي خاصي دارد که به درک خاصي از جايگاه اجتماعي انسان مربوط مي شود و توضيحي است در باره ي اينکه انسانها چگونه اند و عملکرد عقل عملي خود سامان يافته و غير ارادي آنان چگونه است. پس، نکته ي مهمي که غالباً از آن غفلت شده است، همانا سرشت معرفتي تقسيم کار در تفکر اوست. او بر خلاف طرز فکر رايج، تقسيم کار را نتيجه ي مبادله مي داند، نه مقدمه آن. و مبادله ريشه در فطرت انسان دارد که موجودي است ذاتاً مبادله گر. و پيش از آن که انسان به سودمند بودن تقسيم کار پي ببرد، از فطرت او نشأت گرفته است. ميل به مبادله، منشأ بسياري از نهادهاي اجتماعي است.
پس، گسترش آزادانه ي نظم خودجوش و خود سامان يافته ي زبان باعث برخورداري از مهارت و اطلاع همه ي آحاد انسانهايي که با آن سروکار دارند، و موجب پويايي و شکوفايي آن مي گردد. و عملکرد نظم خودجوش، هماهنگي منافع خصوصي و عمومي انسانها است.
از ديدگاه اسميت و هايک، تعقل نظري و آگاهانه و ارادي، در بسياري از نهادهاي اجتماعي، فقط پس از به وجود آمدن آن نهادها در طي تجربه ي عملي و آزمون و خطاي فراوان ميسر مي گردد.
هايک نظريه ي نظم خود جوش را که همانا تقدم عقل عملي، به معني تجربه ي عملي غير ارادي انسانها، بر عقل نظري است، با طرح نظريه ي تقسيم معرفت تبيين مي نمايد و آن را بدين نحو به ثبوت مي رساند که تقسيم اطلاعات در جامعه اي رخ مي دهد که متشکل از افراد فراوان است و هر کدام از آحاد انسانهاي جامعه بخشي از اطلاعات را در اختيار دارد که بسيار محدود است. با اين حال، هر فرد تلاشي مي کند که حداکثر استفاده را از اطلاعات محدود خويش بنمايد.
و جامعه همواره از تمام اطلاعات و مهارتهاي پراکنده برخوردار مي شود. و در نتيجه همه از همه ي مهارتها برخوردار مي شوند. عادتها و مهارتهاي عملي وسيله ي انتقال معرفتها است پس، نظم خود جوش مايه ي انتقال قواعد رفتاري و مايه ي هماهنگي اطلاعات فراوان است.
نبايد معرفت را منحصر به معرفت نظري بدانيم. زيرا معرفت عملي غير ارادي نيز وجود دارد که مهمتر از عقل نظري است و نقش اساسي در زندگي روزمره ي ما دارد. مثلاً وقتي متکلم يک زبان بدون آنکه از دستور زبان آگاه باشد، قواعد آن را در تکلم مراعات مي نمايد، چنين متکلمي از معرفت عملي برخودار است. خصلت اساسي بسياري از نهادهاي اجتماعي هماها ماهيت عملي غير ارادي آنها است.
در خاتمه اشاره مي کنيم که نظريه ي خود جوش زبان، به معني رها کردن آن به حال خود نيست، بلکه بدين معني است که همان شرايط مناسبي که براي شکوفايي تمدن بشري ضروري است براي شکوفايي زبان نيز فراهم آيد. بحث از اين شرايط و توضيح آن، شايان بررسي جداگانه است.
پينوشتها:
* دانشگاه اصفهان
1- F. V. Hayek, Droit, legislation, Paris, PUF, 1989, p. 190.
2- F. V. Hayek, Scientisme, Paris, Plon, Agora, 1953,p.9.
3- Hayek, op. Cit, P. 131.
4- A. Smith. The Wealth of Nations, Penguin, 1986, p. 117.
مير عمادي، دکتر سيد علي ؛( 1379)، مجموعه مقالات چهارمين کنفرانس زبانشناسي نظري و کاربردي، تهران: سازمان مرکزي، چاپ دوم.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}