نويسنده: حضرت آيت الله حاج سيد ابوالقاسم خوئي ( ره )
مترجم:
محمد صادق نجمي
هاشم هاشم زاده هريسي




 

هر چند قرآن از جهات مختلفي داراي اعجاز است و اعجاز آن را از نظر معارف عقلي و فلسفي مبرهن است، ليکن ما به جنبه اي ديگر از اعجاز قرآن مي پردازيم و آن، هماهنگي کامل و نظم و انسجام حاکم در آيات قرآن است، يعني کوچک ترين اختلاف و تناقضي در ميان آيات و مفاهيم آن وجود ندارد.
توضيح اين که: هر انسان عاقل، مطلع و با تجربه به خوبي مي داند: کسي که بر پايه ي دروغ و افترا، تشريع و قانون گذاري کند يا سخن گويد، قهراً در سخنان و قوانين وي تناقض هايي ديده مي شود. مخصوصاً اگر قانون گذاري و دروغ سازي وي در مسائل و موضوعات مهم اعتقادي و اخلاقي و در اصول دقيق زندگي و در نظامات مختلف اجتماعي گسترش داشته باشد و ساليان درازي نيز به طول انجامد.
آري! هر انسان دروغگو خواه ناخواه در تناقض گويي و اختلاف در گفتار قرار خواهد گرفت و هيچ گونه راه فراري از آن نخواهد داشت زيرا اقتضاي طبيعت بشر اين است به طوري که در مثل آمده است که: «دروغگو کم حافظه است.»
ولي قرآن مجيد که در تمام شئون و امور زندگي انسان ها به طور وسيع و دامنه دار وارد شده، در اين موارد سخن گفته و تشريع و قانون گذاري نموده است، با اين حال کوچک ترين اختلاف و تناقض در آن مشاهده نشده است.
در موضوع خداشناسي بحث کرده، مسئله نبوت را پيش کشيده و درباره ي سياست و اداره کردن مُدُن و اجتماعات، در مسائل اخلاقي و تمام شئون زندگي قانون گذاري نموده است و به امور ديگر نيز مانند: کيهان شناسي، تاريخ و قوانين جنگ و صلح وارد شده، موجودات آسماني و زميني را از قبيل ملائکه و ستارگان، بادها، درياها، نباتات، حيوانات و انسان توصيف کرده است و مثل هاي گوناگون آورده، مناظر هولناک قيامت را بازگو نموده، از هر بابي سخن رانده است ولي با اين وصف کوچک ترين تضاد و تناقضي در ميان گفتار، تشريعات و نظريات آن ديده نشده و در سرتاسر اين مباحث از دايره عقل و خرد به دور نرفته است.
قرآن گاهي به يک حادثه در دو مورد و يا در موارد بيش تر متعرض گرديده ولي در ميان اين موارد کوچک ترين اختلاف و تناقضي نمي توان يافت.
براي نمونه داستان موسي را در قرآن مجيد ملاحظه کنيد که اين داستان در قرآن تکرار شده و در چندين مورد آمده است ولي در هر مورد، داراي نکات و امتيازات خاصي بوده که موارد ديگر آن نکات و امتيازها را نداشته اند، بدون اين که در اصل مطلب و ريشه داستان کوچک ترين اختلاف و تناقضي ديده شود.
اگر بدين نکته نيز توجه شود که آيات قرآن يک دفعه نازل نگرديده بلکه در مدت بيست و سه سال تدريجاً با مناسبت هاي مختلف و در حوادث گوناگون نازل شده است اين حقيقت بيش تر روشن خواهد گرديد که قران از ناحيه خداوند بزرگ فرود آمده، از قدرت بشر خارج مي باشد زيرا اقتضاي طول زمان و فاصله هاي طولاني در نزول آيات قرآن و در عين حال گستردگي آن، اين بود که وقتي اين آيات در يک جا جمع گرديد، در ميان آن ها ناهماهنگي و اختلاف ديده شود. ولي مي بينيم که قرآن در هر دو صورت اعجاز خود را حفظ نموده است؛ آن روز که قطعه قطعه نازل مي شد، در همان متفرق بودنش معجزه بود و زماني هم که از حالت قطعه قطعه بودن خارج و در يک جا جمع آوري شد، جنبه ديگري از اعجاز به خود گرفت.
(أَ فَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلاَفاً کَثِيراً. )(1)
آيا درباره ي قرآن نمي انديشيد که اگر از سوي غير خدا بود، اختلاف فراواني در آن مي يافتند.
اين آيه شريفه انسان را به يک موضوع فطري و وجداني رهبري مي کند که: هر کس ادعا و گفتار خويش بر کذب و دروغ متکي باشد، در نظرياتش اختلاف و در بيانش تناقض، ظاهر و آشکار خواهد شد ولي اين اختلاف و تناقض در کتاب آسماني (قرآن) وجود ندارد، پس بنابراين، قرآن ساخته و پرداخته ي فکر بشر نبوده، بر پايه ي دروغ و افترا بنيان نشده است.
پاک و عاري بودن قرآن از اختلاف و تناقض، مطلبي نيست که به دليل و برهان نيازمند باشد بلکه حقيقت روشني است که حتي عرب آن روز نيز اين حقيقت را کاملاً درک نموده است و فصحا، بلغا و سخن دانان آن زمان هم بر آن اذعان داشتند.
گفتار وليدبن مغيره گواه زنده ي آن است؛ آن جا که ابوجهل خواست که وي نظر خود را درباره ي قرآن ابراز نمايد، چنين گفت:
من درباره ي قرآن چه بگويم؟ به خدا سوگند در ميان شما کسي نيست که به اندازه ي من با اشعار و قصايد عرب آشنا باشد، در شناخت رموز فصاحت و بلاغت و فنون شعر و رجز کسي به پاي من نمي رسد، من به هرگونه شعر، حتي به اشعار جنيان نيز آگاهم ولي به خدا سوگند! اين که محمد مي گويد به هيچ يک از اين ها که گفتم شباهت ندارد، آري به خدا قسم! گفتار محمد داراي حلاوت خاصي است که هر سخن بليغ و شيريني را در هم مي شکند و بر تمام گفتارها برتري دارد و برتر از آن سخني متصور نيست.
ابوجهل گفت: به خدا سوگند! اقوام و عشيره تو، از تو راضي نخواهند گرديد مگر بر ضد آن چيزي بگويي.
وليد گفت: پس صبر کن تا در اين باره فکر کنم، پس از فکر و تأمل زياد چنين گفت: قرآن سِحري است که محمد آن را از ساحران گرفته است.(2)
و بنابراين بعضي نقل ها وليد چنين گفت: به خدا سوگند! از محمد سخني شنيدم که نه انس را چنين سخني است و نه جن را. کلام او داراي حلاوت و شيريني فوق العاده اي است. سخن تازه، ريشه دار، پرثمر و بي سابقه اي است برجسته ترين سخن است که برجسته تر از آن سخني نيست و بشر از گفتن آن عاجز و زبون است.
و اِنَّ لَهُ لحَلاوةً وَ إنَّ عَلَيه لَطاوَةً و اِنَّ اَعلاهُ لَمُثِمرُ وَ اِنَّ أَسفلَهُ لَمُغدِقُ وَ اِنّهُ لَيَعلُو وَ لايُعلي عَلَيهِ وَ ما يَقُولُ هَذا بَشَرُ(3)
اگر شما کتب عهدين را که آسماني قلمداد مي شود، کاملاً بررسي نماييد، اين حقيقت برايتان روشن تر خواهد شد و حق و باطل خود را نمايان خواهد ساخت. اينک قسمتي از تناقضات انجيل را بررسي مي کنيم:
1- در انجيل لوقا آمده که مسيح گفت:
هر کس با من نباشد مخالف من است.(4)
ولي در جاي ديگر از همان انجيل، نقيض آن را مي خوانيم که مسيح گفت:
هر کس مخالف ما نباشد، او با ما است.(5)
2- در اناجيل مي خوانيم که وقتي مسيح را معلم صالح خطاب نمودند، گفت:
چرا صالح؟ به جز خدا صالحي وجود ندارد.(6)
ولي در جاي ديگر اناجيل، درست عکس آن را مي خوانيم که مسيح گفت:
«منم نگهبان صالح» و باز گفت:
اما من همان نگهبان صالحم.(7)
3- در انجيل متي آمده است:
آن دو نفر دزد که با مسيح به دار آويخته شدند، هر دو مسيح را سرزنش مي نمودند و نيش زبان مي زدند.(8)
و در انجيل ديگر درست ضد آن گفتار آمده است که:
يکي از آن دو مجرم به مسيح گفت: «تو اگر مسيح هستي، هم خود و هم ما را از چوبه ي دار برهان.» و مجرم دوم گفت: « تو از خدا و مجازات وي نمي ترسي که مسيح را سرزنش مي کني.»(9)
4- در انجيل يوحنا چنين آمده است که:
اگر من به نفع خودم شهادت دهم، شهادتم درست نخواهد بود.(10)
ولي در همين انجيل آمده است که:
عيسي گفت: اگر من به نفع خودم شهادت دهم شهادتم درست است.(11)
اين ها نمونه هاي مختصري از اختلافات و تناقض هايي است که در اناجيل با آن حجم کوچکي که دارد، مشاهده مي شود و همين نمونه ها مي تواند بر افراد حقيقت جو و دور از تعصب و عناد، يک دليل و راهنماي خوب و روشنگري باشد.

پي‌نوشت‌ها:

1-نساء/82.
2- تفسير طبري، 29/ 98.
3- تفسير قرطبي، 19/ 72.
4-متي، فصل12؛ لوقا، فصل 11.
5- مرقس و لوقا، فصل 9.
6- متي، فصل 19؛ مرقس، فصل10؛ لوقا، فصل 18.
7- يوحنا، فصل 10.
8- متي، فصل 27.
9- لوقا،فصل 5.
10- يوحنا، فصل 5.
11- همان، فصل 8.

منبع مقاله:
خوئي، سيد ابوالقاسم، (1385)، البيان في تفسير القرآن، ترجمه محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ دوم.