نويسنده: دکتر فاطمه گلشني





 

اين افراد نسبت به ترک و رها شدن بسيار حساسند. اگر احساس کنند کسي که با آن ها رابطه دارد، قصد دارد ترک شان کند بسيار نااميد و درمانده مي شوند و سعي مي کنند با رفتارهايي هيجاني و نامناسب مانند تلفن هاي مکرر، نظارت کردن، اغواگري، تهديد، التماس و ... جلو او را بگيرند و هميشه مي خواهند مطمئن شوند که فرد مهم زندگي شان آنان را ترک نخواهد کرد.
اين افراد در روابط شان با ديگران بسيار مشکل دارند و روابط شان در اکثر موارد تيره و تار است، مدام در حال قهر و آشتي هستند، دوستي هاي جديد را شروع مي کنند و روابط قديمي خود را قطع مي کنند. اکثر آن ها مي گويند واقعاً نمي دانند چه کسي هستند، چه اهدافي در زندگي دارند و ارزش ها و عقايد بنيادي شان چيست. عقيده شان در مورد تصويري که از خود دارند گاهي به شدت تغيير مي کند، گاهي خود را فردي قوي با احساس شايستگي، و چند دقيقه ديگر خود را فردي بي ارزش، به درد نخور و بيهوده مي دانند، آن ها در مورد خود و ارزش ها و اهداف مهم زندگي خودشان بي ثبات اند و نوسان دارند، گاهي اوقات در وضعيت هاي بسيار متضاد به سر مي برند و با افراد مختلفي مراوده دارند، اما نمي توانند به طور يکسان در مقابل آن ها رفتار کنند. هميشه در مورد اين که فرد خوب يا بدي هستند، ترديد دارند.
تکانشگري از ويژگي هاي ديگر اين افراد است. تکانه اي بودن يعني ناتواني فرد در مهار و اداره ي رفتارهاي خود، به صورت انجام رفتارهايي که در کوتاه مدت ارضا کننده و لذت بخش هستند ولي در طولاني مدت مخرب و ويران کننده اند. براي مثال گاهي زياد ولخرجي مي کنند و ناگهان بيش از توان مالي شان هزينه مي کنند، گاهي به صورت افراطي به الکل، مواد مخدر و دارو براي بهتر شدن روحيه شان پناه مي برند، ناگهان پرخوري مي کنند و بعد دچار احساس گناه مي شوند، يا در کلاس هاي آموزشي مختلف ثبت نام مي کنند، هزينه ي آن را مي پردازند اما در آن ها شرکت نمي کنند.
اين افراد دچار بي ثباتي عاطفي اند، ناگهان غمگين مي شوند و لحظه اي بعد خشمگين و ناگهان دچار اضطراب مي شوند. اين بي ثباتي هيجاني در مورد خشم بيش تر است، آن ها از خود و ديگران بسيار عصباني و خشمگين هستند، گاه به دليل احساس خشم شديد و رهايي از آن به اعمال خود تخريبي دست مي زنند. مثلاً قسمتي از بدن خود را مي سوزانند يا با وسيله اي برنده مي خراشند يا مي برند. به نحوي که اگر ساعد دست اين افراد را نگاه کنيد معمولآً جاي سوختگي ناشي از آتش سيگار با خط هاي ناشي از بريدگي با تيغ روي آن ديده مي شود. اين افراد تمايل به خودکشي دارند و گاهي 2 تا 3 بار اقدام به خودکشي مي کنند. معمولآً از احساس کسالت، پوچي و بي ارزشي رنج مي برند.
گاهي شدت کسالت شان به حدي است که نمي توانند کارهايي را که مي خواهند يا به عهده شان است، انجام دهند. گاهي براي رهايي از احساس کسالت و پوچي کارهاي زيادي انجام مي دهند و لحظه اي استراحت نمي کنند.
اين افراد معمولاً خشم هاي انفجاري دارند و نمي توانند آن را تعديل کنند، و معمولاً خشم شان به صورت حمله يا کتک زدن ديگران يا پرت کردن اشيا، فحاشي، جيغ و فرياد و کوبيدن درها به هم نمايان مي شود.
يکي ديگر از ويژگي هاي آن ها بدبيني و عدم اعتماد به ديگران است، هميشه به دنبال انگيزه هاي منفي در رفتار ديگران اند. به دليل ويژگي هايي که دارند زندگي شان پر از استرس و فشار رواني است، استرس هاي شديدي که گاهي نمي توانند آن ها را تحمل کنند و در مقابل آن ها ذهن شان از واقعيت جدا مي شود و گاهي هوشياري و حافظه شان را از دست مي دهند.

گونه هاي فرعي اختلال شخصيت مرزي کدام اند؟
شخصيت مرزي بي جرئت، تکانشي، کج خلق و خود مخرب از تيپ هاي فرعي اختلال شخصيت مرزي هستند.

الف) شخصيت مرزي بي جرئت:
اين افراد دلبستگي سلطه پذيرانه اي فقط به يک يا دو نفر نشان مي دهند و ويژگي هاي اصلي شان عبارتند از: اجتناب از رقابت، وفاداري و فروتني، فرمانبرداري آزار طلبانه و چسبندگي انگل وار به ديگران.
به دليل اين که اين افراد فقط به يک نفر تکيه مي کنند هميشه نگرانند که فرد مورد علاقه شان آنان را ترک کند، دايم احساس ناامني مي کنند، احساس درماندگي و ضعف اعتماد به نفس دارند، براي تقويت روابط شان سرسختانه خود را به هر کسي مي چسبانند و از خود هويت باثباتي ندارند. با توجه به چنين نيازهاي عميقي، با کم ترين احساس تنهايي، سريعاً مضطرب مي شوند و احساس بي قدرتي و ناتواني مي کنند.
اين افراد مسئوليت هاي کوچک زندگي را بسيار بزرگ جلوه مي دهند، براي مثال از اين که بايد امور خانه را انجام دهند بسيار ناله و شکايت مي کنند. از نظر آن ها هر چيزي بار اضافه ي زندگي محسوب مي شود و زندگي بسيار مشکل است.
هر قدر احساس پوچي بيش تري داشته باشند، بيش تر به وضعيت افسردگي و وابستگي هاي کودکانه، واپس روي مي کنند. چنين افرادي ياد گرفته اند وظيفه شناس باشند و به مراجع قدرت احترام بگذارند و انتظار دارند به دليل سلطه پذيري تحسين شوند.

ب) شخصيت مرزي تکانشي:
چنين افرادي اگر به طور مدام در معرض توجه نباشند، به صورت تکانشي، دمدمي مزاج و غير مسئولانه رفتار مي کنند. گاهي بسيار بي فکر و بي ملاحظه اند و تمامي حس قضاوت خود را از دست مي دهند، به قيود اجتماعي توجه ندارند، در اجراي برنامه هاي شان شکست مي خورند و به نتايج اعمال شان توجه ندارند، اين افراد معمولاً در خانواده هايي پرورش يافته اند که اغلب آشفته اند، احساساتي يا نمايشي هستند، تمايل به تنوع دارند و تحمل کسالت را ندارند. بسياري از اين افراد تنها زماني احساس امنيت مي کنند که والدين شان نمايش هاي متظاهرانه ي آن ها را تصويق کنند، در غير اين صورت با بدرفتاري هاي شديد، سعي مي کنند به خواسته هاي خود برسند. اين افراد به پاداش هايي که از بيرون دريافت مي کنند، وابسته اند و از درون احساس خوبي نسبت به خود ندارند و به همين دليل است که در دوره هاي استرس نمي توانند از خود محافظت کنند و به ديگران متوسل مي شوند. بدين ترتيب هميشه در وضعيت نامطمئني قرار دارند و درگير اين موضوع هستند که چه کسي نيازهاي آنان را برآورده مي کند.

پ) شخصيت مرزي کج خلق:
اين افراد غير قابل پيش بيني، بي قرار، عصبي، کله شق، بدبين و نسبت به خوش حالي و موفقيت ديگران حسود هستند. از افرادي که به آن وابسته اند منزجر و از کساني که بايد براي دوست داشته شدن و محبت به آن ها التماس کنند متنفرند. با توجه به اين که بسيار پرتوقع اند آشکارا نااميدي هاي خود را نشان مي دهند، هميشه از ديگران ناراحتند، احساس بي ارزشي و پوچي مي کنند، بسيار برانگيخته مي شوند و بيش تر اوقات خود را به دليل رفتارشان سرزنش و تصور مي کنند گناهکارند. منفي بافي هاي غير منطقي دارند و به همين دليل آن چنان دچار خشم مي شوند که واقعيت را تحريف مي کنند و بيش از حد از ديگران توقع دارند.
بعد از رنجش هاي شديد از ديگران، خصومت را به سمت خود مي برند، پشيمان مي شوند، از ديگران تقاضاي بخشش مي کنند و قول مي دهند از اين به بعد درست رفتار کنند. اين افراد از ابراز خستگي و ناراحتي هاي جسمي به عنوان ابزاري براي جلب توجه استفاده مي کنند.

ت) شخصيت مرزي خود مخرب:
همه ي افراد داراي اختلال شخصيت مرزي، خود مخرب هستند، اما اين دسته، از الگوهاي خودآزاري و خود مخربي در جهت برآورده کردن نيازهاي خود استفاده مي کنند. اين گروه نيز در ارتباطات خود با ديگران احساس راحتي نمي کنند اما زودرنج و حساس نيستند، چون خودآزاري و درون گرا هستند، و احساسات منفي را که در مورد خود دارند بيان مي کنند. مي خواهند مستقل باشند اما از خودمختاري مي ترسند. بسيار سلطه پذيرند و ناتواني در « نه گفتن» به انتظارات ديگران را تحت پوشش « اجتماعي بودن» پنهان مي کنند و خود را بسيار فداکار نشان مي دهند. با احترام و مورد لطف قرار دادن ديگران، هم نوايي بيش تري به دست مي آورند و به دنبال آن بيش تر به ديگران وابسته مي شوند. براي افراد فداکاري مي کنند، اما از اين که در موردشان ناعادلانه رفتار شده، شکايت دارند. نسبت به افراد احساسات دوسوگرا دارند و گاهي آنان را خوب و گاهي بد مي بينند.

ملاک هاي تشخيص اختلال شخصيت مرزي کدام اند؟
کوشش هاي بي نهايت افراطي براي اجتناب از ترک شدن خيالي يا واقعي از ملاک هاي تشخيص اختلال شخصيت مرزي هستند که با پنج مورد يا بيش تر از موارد زير خود را نشان مي دهد:

1- داشتن روابط بين فردي بي ثبات و شديد که ويژگي برجسته ي آن نوسان ميان ارزنده سازي و ناارزنده سازي خود و ديگران است. بدين معنا که خود يا ديگران را گاهي بسيار بالا مي برند و گاهي نيز بي ارزش مي دانند.
2- سردرگمي هويتي، سردرگمي مقاوم و مشخص، تصوير بي ثبات از خود، احساس بي ثباتي کلي.
3- تکانشگري، حداقل در دو زمينه که بالقوه به فرد آسيب مي رساند. مانند ولخرجي، رفتارهاي جنسي، سوء مصرف مواد، دزدي، راننندگي بي احتياط، پرخوري و ...
4- تهديد به خودکشي يا اقدام به خودکشي، رفتارهاي خود تخريبي.
5- بي ثباتي عاطفي، واکنش هاي خلقي گوناگون مانند دوره هاي بدخلقي، تحريک پذيري يا اضطراب ( اغلب در حدود يک يا چند ساعت طول مي کشد و به ندرت بيش تر از چند روز است).
6- احساس کسالت و پوچي مزمن.
7- خسم نامناسب و شديد و عدم توانايي در مهار کردن آن ( مانند خشم هاي مکرر، خشم هميشگي، برخوردهاي فيزيکي مکرر).
8- داشتن عقايد بدبينانه و نشانه هاي گسستگي زودگذر که به استرس وابسته هستند.

منبع مقاله :
گلشني، فاطمه؛ (1389)، اختلالات شخصيت (مشکل از ماست يا ديگران)، تهران: نشر قطره، چاپ اول