مگر مي توان خود را آزار داد؟
ويژگي هاي اختلال شخصيت خودآزارگر
مگر مي توان خود را آزار داد؟
زندگي به اندازه ي کافي مشکل است، ديگر لازم نيست خود ما مشکلي در آن ايجاد کنيم. به نظر مي رسد برخي از مردم در راه رسيدن به اهداف خود موانعي مي سازند که باعث شکست شان شود تا از اين شکست رنج ببرند. گويي آن ها به شکست خوردن نياز دارند و خودشان عمداً کاري مي کنند که شکست بخورند. آن ها از يک آب و هواي ابري، سيل مي سازند؛ با يک شکست کوچک عزادار و سوگوار مي شوند، وقتي يک فرصت خوب براي لذت بردن به دست مي آورند از آن استفاده نمي کنند. پيشرفت ها و موفقيت هاي خود را به بخت و اقبال نسبت مي دهند و معمولآً به پيشرفت هاي ديگران کمک مي کنند، حتي اگر اين کمک باعث شود به اهداف خود نرسند. در روابط شان، افراد حمايتگر و مسئول را به بهانه ي خسته کننده و کسالت آور بودن، ترک مي کنند و به سوي افرادي مي روند که سوء استفاده گر هستند.
خودآزارگري با ديگر اختلالات شخصيت يک تفاوت اساسي دارد، در ساير اختلالات شخصيت، فرد با اين که متوجه مي شود که بارها و بارها اشتباه کرده باز هم مي خواهد به هر صورتي شده موفق شود و به اهداف خود برسد، اما شخصيت خودآزارگر درست در لبه ي موفقيت و هنگام رسيدن به نتيجه عمداً اشتباه مي کند و موجب شکست خود مي شود. گاهي با سخت کار کردن غير ضروري، بيش تر خود را عذاب مي دهد، به عنوان مثال مي توان به افرادي اشاره کرد که بدون اجبار در کلاس ها و دوره هاي بسيار سخت ثبت نام و شرکت مي کنند، اما هنگام امتحان از آن انصراف مي دهند، يعني بيهوده فقط وقت و پول خود را تلف مي کنند؛ يا کساني که بار مشکلات را به تنهايي به دوش مي کشند و وقتي ديگران به آنان پيشنهاد کمک مي کنند، مي گويند: « نمي خواهم مشکلم را به دوش کسي بيندازم». اين افراد وقتي اتفاق خوبي براي شان مي افتد کاري مي کنند که آن را خراب کنند، براي مثال اگر بعد از مدت ها به پارک يا مهماني بروند خود را سرزنش مي کنند، زود از آن جا مي روند و وقتي هم به خانه مي رسند کار مفيدي انجام نمي دهند. آن ها مي گويند براي معالجه ي دردهاي شان و نزد پزشک رفتن وقت ندارند، اما وقت زيادي را براي خريد کادو و هديه براي ديگران صرف مي کنند. به کمک ديگران مي روند ولي بعد شکايت مي کنند که کسي آنان را دوست ندارد يا آن ها را دوست خود نمي داند.
گونه هاي فرعي خودآزارگري کدام اند؟
شخصيت خودآزارگر مظلوم، پرهيزگار، انحصار طلب از گونه هاي فرعي اين اختلال هستند.الف) شخصيت خودآزارگر مظلوم:
اين افراد زانوي غم بغل مي گيرند و از وضعيت وحشتناک خود گله و شکايت مي کنند و در آخر شکايت ها را با اين جمله به پايان مي برند که « لازم نيست از ناراحتي هاي من نگران باشي، کاري را انجام بده که براي خودت بهتر است». پس از بيان ناراحتي ها، هر نوع کمکي را رد مي کنند و توضيح مي دهند که نمي خواهند بار مشکل خود را بر دوش ديگران بيندازند و دوباره خود را فردي نشان مي دهند که در رنج و عذاب است و نيزه هاي بدبختي، ظالمانه به سوي او پرتاب مي شوند. آن ها با کمک گرفتن از ديگران احساس گناه مي کنند و معمولاً با گله و شکايت، احساس مظلوميت يا شيوه ي خود بيمار انگاري سعي مي کنند عشق و علاقه ي ديگران را به دست آورند.اين افراد از انجام دادن کاري براي ديگران و از عذاب کشيدن لذت نمي برند، بلکه محزون شدن و رنج بردن، شيوه اي است براي اين که ديگران از آن ها مراقبت و حمايت کنند.
ب) شخصيت خودآزارگر پرهيزگار:
اين افراد بسيار از خودگذشتگي نشان مي دهند و خودپسند نيستند، رياضت کشيدن، تحمل کردن درد و ترک فعاليت هاي لذت آور زندگي را نشانه اي از خلوص و روحانيت مي دانند و به اين شيوه ها بدبختي را تکريم مي کنند. آن ها خود را قرباني ديگران مي کنند و تمام تلاش شان بر اين است که همه ي اطرافيان شان متوجه انگيزه ها و رفتارهاي خوب آنان شوند. اگر ديگران در مقابل فداکاري هاي آن ها با بي توجهي عکس العمل نشان دهند، از اين موضوع شکايت مي کنند که ديگران بي فکر و بي ملاحظه اند و بخشندگي آنان را فراموش کرده اند. بنابراين کردار خوب و از خودگذشتگي هاي اين افراد و دوستي هاي ظاهري آنان شيوه اي براي کسب حمايت و تأييد ديگران است.پ) شخصيت خودآزارگر انحصار طلب:
مانند ديگر خودآزارگرها اين افراد نيز خود را فراموش مي کنند و حقوق و خواسته هاي خود را ناديده مي گيرند. اين افراد معمولاً در روابط عاطفي به ديگران بسيار وابسته مي شوند و هر کاري را براي ديگران انجام مي دهند و با اين کار اجازه نمي دهند کسي آن ها را ترک کند. آن ها آن چنان خواسته هاي فرد مقابل را برآورده مي کنند که ديگري نزد خود مي گويد: « خيلي بي رحمانه و سنگدلانه است که او را ترک کنم». به اين ترتيب ديگران با برآورده شدن خواسته هاي شان در تله و دام وابستگي آن ها مي افتند.اين افراد با فداکاري هاي زياد، خود را وارد رابطه هاي همسر، فرزندان، دوستان و همکاران شان مي کنند و هر جايي که مي توانند جاي پايي براي خود محکم مي کنند. با اعمال به ظاهر نوع دوستانه زمينه اي براي ايجاد احساس گناه در ديگران ايجاد مي کنند و براي اين که روابط شان خاتمه نيابد از طرف مقابل بسيار حمايت مي کنند. در يک جمله مي توان گفت اين افراد براي کسب عشق و علاقه ي ديگران، به شکل هاي مختلف رشوه و باج مي دهند.
با چه ملاک هايي مي توان اختلال شخصيت خودآزارگر را تشخيص داد؟
رفتارهاي خودمخرب در همه ي موقعيت ها و شرايط، اجتناب از لذت بردن و امتناع از کمک گرفتن از ديگران از ملاک هاي تشخيص اختلال شخصيت خودآزارگر هستند:
1- انتخاب افرادي که موجب عدم تأييد و باعث شکست فرد مي شوند، حتي زماني که فرصت انتخاب افراد بهتر را دارد.
2- رد کردن کمک ديگران.
3- به دنبال يک تجربه ي مثبت، احساس گناه پيدا کردن، افسرده شدن و انجام دادن رفتارهايي که براي فرد رنج و درد ايجاد مي کند.
4- برانگيختن خشم ديگران يا فراهم آوردن موجبات طرد شدن از سوي آنان و سپس احساس صدمه ديدن.
5- رد کردن فرصت هايي که منجر به احساس لذت مي شود ( با اين که فرد وقت و مهارت لازم را براي کسب لذت دارد).
6- شکست خوردن در اتمام وظايف و تکاليف خود ( در حالي که به تکميل و اتمام امور و تکاليف ديگران کمک مي کند).
7- طرد کردن افرادي که با او به خوبي رفتار مي کنند.
گلشني، فاطمه؛ (1389)، اختلالات شخصيت (مشکل از ماست يا ديگران)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}