نويسنده: آيت الله سيّد علي حسيني ميلاني





 

واژه ي « ثقل » از نظر لغوي

اين حديث شريف، به « حديث ثَقَلين » مشهور است. واژه ي ثَقَلَين تثنيه ي « ثَقَل » است، و کلمه ي ثَقَل در لغت به معناي متاعي است که مسافر با خود حمل مي کند.
البتّه عدّه اي از محدّثان و لغويان، اين کلمه را « ثِقلَين » - يعني به کسرء ثاء و سکون قاف – قرائت کرده اند، که در اين صورت تثنيه ي « ثِقل » خواهد بود، و ثِقل در لغت به معناي بار سنگين و گنج آمده است.
ولي به نظر مي رسد کلمه ي « ثقلين » در اين حديث شريف، به فتح ثاء و قاف باشد.
فيروزآبادي در کتاب القاموس المحيط مي نويسد:
ثَقَل (به حرکت قاف) به معناي متاع و کالاي مسافر و نيز هر چيز نفيسي را که پنهان و محفوظش مي دارند مي باشد؛ و حديثي که از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نقل شده است که فرمود « إنِّي تارِکٌ فِيکُمُ الثَّقَلَينِ: کِتابَ اللهِ وَ عِترَتي » از همين لغت است. (1)
اين که ما ضبط نخست را بر ضبط دوم ترجيح داديم به اين جهت است که تناسب ضبط نخست ( ثَقَلَين ) با موقعيّتي که اين حديث شريف از رسول خدا صلي الله عليه و آله صادر گرديده بيشتر است؛ چرا که مسافري که از شهري به شهر ديگري کوچ مي کند – به خصوص که هرگز قصد بازگشت به آن شهر را نداشته باشد – اسباب و اثاثيه ي زندگي خود را مي برد، و از آن جا که حمل و نقل در آن زمان به سختي و مشقّت انجام مي گرفت و انسان نمي توانست تمام لوازم و اثاثيه ي زندگي را از جايي به جايي ببرد، ناگزير در هنگام کوچ، به برداشتن گران بها ترين و نفيس ترين دارايي خود اکتفا مي کرد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله در حديث ثقلين مي فرمايد:
إنّي قد دعيت فأجبت.
به راستي که من فرا خوانده شده ام و به اين فراخواني پاسخ گفته ام.
در نقل ديگري آمده است که فرمود:
يوشک أن اُدعي فاُجيب.
نزديک است که فرا خوانده شده و به آن پاسخ مثبت دهم.
آن حضرت با اين سخنان، از نزديکي رحلت جانگدازش خبر مي دهد؛ از اين رو فرمود:
و إنّي تارکٌ.
همانا باقي گذاردم.
آري، قرار گرفتن آن حضرت در موقعيّت سفر آخرت، اقتضا مي کند که عزيزترين و گران بها ترين اشياي خود را که قرآن و عترت است با خود ببرد؛ ولي به مقتضاي رأفت و لطفي که بر امّت دارد، و از آن جايي که بر ماندگاري اين دين حرص مي ورزد، اين گران بهاترين اشياي خود را که در طول حيات پربرکتش، نهايت اعتنا و توجّه به آن ها داشت، در بين امّت باقي گذاشت. بنا بر اين آن چه را که به جهت مسافرت بايد از اين دار فاني با خود ببرد، به جهت رأفت و محبّت بي دريغي که به امّت دارد در بين آن ها باقي گذارده و مي فرمايد:
إنّي تارک فيکم الثَّقَلَين: کتاب الله و عترتي أهل بيتي.
من دو چيز گران بها در بين شما مي گذارم: کتاب خدا و عترت و خاندانم.
آن گاه حضرتش اين گونه توصيه مي فرمايد:
ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا.
مادامي که به آن ها تمسّک کنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد.
از اين رو غرض اين است که دو گوهر نفيس و گران بها در ميان امّت باقي بماند تا امّت پس از آن حضرت گمراه نشوند.
پس با توجّه به قراين و تناسب هاي موجود در حديث واژه ي « ثَقَلين » بر « ثِقلَين » ترجيح دارد.

بررسي واژگان ديگر

همچنان که ملاحظه نموديد، در نقل نخست اين گونه آمده است که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
ما إن أَخَذتُم بِهِما لَن تَضلّوا.
و بنا بر نقل دوم آن حضرت فرمود:
ما إن تَمَسَّکتُم بِهِمَا لن تضلّوا.
اين دو متن در کتاب هاي ديگري نيز غير از تِرمذي موجود است.
با توجه به تحقيقي که انجام شده است، عبارت « ما إن أَخَذتُم » و يا عبارتي که مشتمل بر واژه ي « اَخذ » باشد در مدارک زير آمده است:
مسند احمد بن حنبل، مسند ابن راهويه، طبقات ابن سعد، صحيح تِرمذي، مسندابي يَعلي، المعجم الکبير طبراني، مصابيح السنّه ي بغوي، جامع الاصول ابن اثير و مصادر ديگر. (2)
و واژه ي « تمسّک » در مسند عبدبن حميد، تفسير الدرّ المنثور، الجامع الصغير و احياء المَيت موجود است. (3)
با مراجعه ي به کتاب هاي لغت در مي يابيم که منظور از واژه ي « اَخذ » و يا کلمه ي « تمسّک » در چنين مواردي، تبعيّت و پيروي است. علاوه بر آن کلمه ي « الإتّباع » نيز که در متن روايات ابن ابي شيبه در کتاب المصنَّف آمده است، به معناي همان « تبعيّت و پيروي » است. (4)
در ادامه ي نقل واژگان حديث ثقلين، با نقل ديگري رو به رو مي شويم و آن وجود واژه ي « الأعتصام » به جاي واژه ي « الأخذ » و « التمسّک » است. خطيب بغدادي اين حديث را اين گونه نقل مي کند که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
إنّي ترکت فيکم ما لن تضلّوا بعدي إن اعتصمتم به: کتاب الله و عترتي. (5)
من در بين شما چيزي را باقي گذاردم که اگر پس از من به آن تمسّک کرديد، هرگز گمراه نخواهيد شد: کتاب خدا و خاندانم.
واژه ي « اعتصام » در قرآن، حديث، لغت عربي و استعمالات فصيح همان معناي تمسّک است. (6)
شاهد بر اين که « اعتصام در قرآن و حديث به معناي « تمسّک » است، روايتي است که در کتاب هاي شيعه و سنّي آمده است که امام صادق عليه السلام در تفسير آيه ي مبارکه اي که مي فرمايد:
( وَاَعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ ) (7)
همگي به ريسمان خدا تمسّک کرده و پراکنده نشويد؛ فرمود:
نحنُ حَبلُ اللهِ.
ما همان ريسمان خداوند هستيم.
اين تفسير امام صادق عليه السلام در منابع اهل تسنّن: از جمله تفسير ثعلبي و الصواعق المحرقه آمده است. (8) و آن گاه که به التفسير الکبير فخر رازي در ذيل اين آيه ي مبارکه، و نيز به تفسير الخازن و تفاسير ديگر مراجعه کنيم، مشاهده خواهيم کرد که آنان در هنگام تفسير اين آيه، حديث ثقلين را متذکّر مي شوند. (9)
البته حاکم نيشابوري نيز در المستدرک به سندي صحيح همين گونه نقل کرده است. (10)
بنابر اين، « اعتصام » همان « تمسّک »، و « تمسّک » به معناي « اتّباع و پيروي » است، و با وجوب تبعيّت و پيروي که مفاد « حديث ثقلين » است، بدون هيچ تأمّل و نزاعي امامت و خلافت ثابت خواهد شد؛ در نتيجه علي و اهل بيت عليهم السلام خلفاي رسول خدا صلي الله عليه و آله بعد از آن حضرت مي باشند.

نکته اي جالب

نکته ي جالب اين که در بعضي از متون حديث ثقلين، به جاي « ثقلين »، « خليفتين » آمده است. اين واژه ي « خليفه »، صريح در مدّعاي شيعه ي اماميّه مي باشد. اين متن را احمد بن حنبل در مسند، ابن ابي عاصم در کتاب السنّه و طبراني در المعجم الکبير آورده اند. (11)
حافظ هيثمي، بعد از نقل اين حديث از کتاب المعجم الکبير طبراني مي گويد: همه ي رجال سند آن مورد وثوق و اعتماد هستند و جلال الدّين سيوطي نيز پس از نقل روايت، به صحّت سند آن تصريح مي نمايد. (12)
نکته ي لطيف تر اين که : عبدالرؤؤف مَناوي مصري، در کتاب فيض القدير في شرح الجامع الصّغير، در شرح کلمه ي « عِترَتي » مي گويد:
« عترت رسول خدا صلي الله عليه و آله همان اصحاب کساني هستند که خداوند متعال هر گونه پليدي را از آن ها دور کرده و آنان را به طور کامل پاک فرموده است. » (13)
ملاحظه مي فرماييد که نتيجه ي الفاظ مختلف حديث ثقلين، تعيين امام و خليفه ي بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله و بيان گر منصب خلافت و امامت خواهد بود.

نتيجه ي بحث

نتيجه ي سخن اين که حديث ثقلين گر چه به متن هاي گوناگون نقل شده است؛ ولي تماميِ آن ها مفيد يک معنا بوده و آن « امامت و خلافت » است؛ و در بين اين متون، دلالت کلمه ي « خليفتين » از همه صريح تر است که هيچ اختلافي در اين مورد نيست.
به راستي چه متني در دلالت بر امامت و خلافت از اين متن صريح تر است، آن جا که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود :
إنِّي تارک فيکم خليفتين [ الخليفتين ]: کتاب الله و عترتي. ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدي.
به راستي که من در بين شما دو جانشين گذاردم: کتاب خدا و خاندانم. مادامي که به آن دو تمسّک کنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد.
آري از اين جا در مي يابيم که قرآن کريم و روايات صادره از رسول خدا صلي الله عليه و آله چگونه يکديگر را تصديق مي نمايند. قرآن کريم مي فرمايد:
(وَ اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَقُوا). (14)
و همگي به ريسمان خدا تمسّک کنيد و پراکنده نشويد.
و رسول خدا صلي الله عليه و آله نيز در حديث ثقلين مي فرمايد:
إنِّي تارک فيکم الثَّقلين : کتاب الله و عترتي أهل بيتي، ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدي أبداً.
من دو چيز گران بها در بين شما مي گذارم. کتاب خدا و عترت و خاندانم. مادامي که به آن ها تمسّک کنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد.
آن چه را که قرآن کريم به عنوان « حبل الله » به تمسّک به آن امر مي فرمايد، رسول خدا صلي الله عليه و آله به عنوان « عِترتي أهل بيتي » به تمسّک به آن دستور مي دهد.

پي‌نوشت‌ها:

1. القاموس المحيط: 468/3، ماده ي « ثقل ».
2. مسند احمد: 59/3، مسند ابن راهويه، به نقل از المطالب العاليه ابن حجر عسقلاني:
حديث 1873، الطبقات الکبري: 194/2، صحيح تِرمذي: 124/6، حديث 3786، مسند ابي يعلي: 376/2، حديث 1140، المعجم الکبير: 62/3 و 63، حديث 2678 و 2680، مصابيح السنّه: 189/4، حديث 4815، جامع الأصول: 277/1، حديث 65.
3. منتخب مسند عبد بن حميد: 114،حديث 265، الدّر المنثور: 285/2، احياء الميت: 36، حديث 7.
4. المصنّف: 505/10، حديث 10127.
5. کنز العمّال: 187/1، حديث 951.
6. الصحاح: 1608/4، ماده « مسک »، لسان العرب: 488/10، ماده ي « مسک ».
7. سوره ي آل عمران: آيه 103.
8. الصّواعق المحرقه: 233، شواهد التنزيل: 169/1 و 170.
9. تفسير الکبير: 173/8، تفسير الخازن: 277/1.
10. السمتدرک:110/3.
11. مسند احمد: 181/5، حديث 21068 و ص189، حديث 21145، کتاب السنة : 336، حديث 754، المعجم الکبير: 53/5.
12. مجمع الزوائد: 165/9، الجامع الصغير، 402/1، حديث 263.
13. فيض القدير: 14/3، شرح حديث 2631.
14. سوره ي آل عمران: آيه ي 103.

منبع مقاله :
حسيني ميلاني، علي؛ (1390)، نگاهي به حديث ثقلين، قم: الحقايق، چاپ چهارم