ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون




 
زندگی با پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها ممکن است باعث تشدید افسردگی بعد از زایمان مادران شود

آیا زندگی کردن با پدر بزرگ و مادر بزرگ باعث به بود افسردگی پس از زایمان می گردد یا این بیماری را تشدید می کند؟ طبق یک تحقیق جدید، پاسخ این سؤال ممکن است به وضعیت تأهل مادر بستگی داشته باشد. مادران متأهل و مجردی که با همسرشان زندگی نمی کنند در صورت زندگی در خانواده ای که در آن چند رده ی متفاوت سنی وجود دارند، در سال اول تولد فرزندشان دچار افسردگی شدیدتری می شوند. ولی برای مادرانی که با نامزدشان ازدواج نکرده ولی با آنها زندگی می-کنند این قضیه دقیقاً بر عکس است.
نتیجه ی این تحقیق این بود که مادران متأهلی که با همسرشان زندگی نمی کنند در صورت زندگی در خانواده ای چند نسلی، در سال اول تولد فرزندشان دچار افسردگی شدیدتری می شوند. ولی برای مادرانی که با نامزد خود زندگی می کنند اما با وی ازدواج نکرده اند، حضور پدر بزرگ یا مادر بزرگ در خانه باعث کاهش افسردگی می شود.
این نتایج برای زنان با وضع مالی عالی، متوسط و ضعیف، صدق می کند ولی برای نژادهای مختلف متفاوت است. مثلاً مادران مجرد کشورهای آمریکای لاتین که در خانواده ای چند نسلی زندگی می کنند مخصوصاً اگر وضع مالی ضعیفی داشته باشند نسبت به کسانی که در خانواده های چند نسلی زندگی نمی کنند شش برابر احتمال بیشتری دارد که در سال اول تولد فرزندشان دچار افسردگی شوند.
رهبر گروه مؤلفین این تحقیق، جوی پیونتک است. وی که در مرکز تحقیقات خانواده و فرزندان در دانشگاه دوک، تحلیلگر پژوهش می باشد معتقد است تفاوت بین زیر گروه ها ممکن است، تا اندازه ای باعث به وجود آمدن انتظارات متفاوتی شود. برای مثال، زوج هایی که با هم ازدواج کرده اند به طور معمول انتظار دارند که خانه ی جداگانه ای داشته باشند ولی آن طور که دیگر محققان اشاره کرده اند، زوج هایی که با هم ازدواج نکرده اند معمولاً با چنین انتظاراتی مواجه نیستند.
بنا به نظر پیونتک "توقع می رود که زوج های ازدواج کرده از نظر اقتصادی مستقل و خود کفا باشند. اینها یک سری ارزشهای فرهنگی قوی هستند. بنا بر این زمانی که زوجی مجبور شوند با پدر و مادرشان زندگی کنند احساس شکست شدیدتری می‌کنند."
ولی پیونتیک هم چنان معتقد است که نمی توان به یقین گفت که چه رابطه علت و معلولی وجود دارد. یعنی آیا این حضور پدر بزرگها و مادر بزرگها است که باعث تشدید افسردگی مادران متأهلی که با همسرانشان زندگی نمی کنند، می شود یا این خود مادران افسرده هستند که تمایلی به ترک منزل والدینشان ندارند.
او می گوید: در این تحقیق هیچ اطلاعاتی راجع به کیفیت رابطه ی بین اعضای خانواده نیز در دست نبود. حال آن که چنین داده هایی می تواند ارتباط روابط خانوادگی با سلامت روانی افراد را نیز مشخص کند.
در این تحقیق که روی 3000 مادر شامل مادرانی که با زوجشان زندگی می کنند، مادران متأهل و مادران مجرد انجام شد، بر خلاف سایر تحقیق ها، تمرکز کار بر روی خانواده های چند نسلی است. در اغلب تحقیق ها توجه محققین، بیشتر، به مادران مجرد جلب شده و آنها را مورد مطالعه قرار داده اند، و در نتیجه خانواده هایی که دارای سه رده ی سنی متفاوت هستند کمتر مورد بررسی قرار گرفتند.
حال آن که چنین خانواده هایی کاملاً رایج هستند تا آن جا که 7.8 میلیون کودک در آمریکا یعنی 11 درصد از کل کودکان آمریکا در خانواده های چند نسلی زندگی می کنند. چنین مدل زندگی هایی بالأخص در زیر گروه های خاص بیشتر یافت می‌شود. برای مثال نزدیک به نیمی از بچه هایی که مادرانشان مجردند برخی اوقات با پدر بزرگ و یا مادر بزرگشان زندگی می‌کنند.
پینوتک گفت که امیدوار است، محققان بیشتری، این فرم خانواده ی آمریکایی را که به شدت هم در حال رایج شدن است، مورد مطالعه قرار دهند. وی گفت :" ما اغلب اوقات وقتی در مورد خانواده صحبت می کنیم خانواده را متشکل از پدر، مادر، و فرزندان می بینیم و یا صرفاً وضعیت تأهل مادر را مورد توجه قرار می دهیم درحالی که خانواده ها اغلب، پیچیده تر از چیزی هستند که ما فکر می کنیم و این پیچیدگی می تواند بر سلامت روانی مادر تأثیر بگذارد."