نویسنده: رضا خانی پور(1)





 


چکیده

دو هنرمند عالی رتبه و دو خورشید پر فروغ آسمان هنر خوش نویسی ( ابن مقله و ابن بواب )، از جایگاهی رفیع در تمدن اسلامی برخوردارند. ابن مقله وزیر، اولین اصول مدرن خط را به رشته تحریر درآورد و توانست تناسب هندسی را بر قامت حروف استوار سازد. زندگی او پر از فراز و نشیب و ناملایمات بود.
پس از او ابن بواب یکی دیگر از نوابغ مسلمان، پرچم دار این نهضت گردید. با نگاهی کوتاه بر پیشینه این هنر، بر همگان معلوم می گردد کسی که قوانین و قواعد مدون ابن مقله را بر مصطبه درس برافراشت و هزار سال پیش با برنامه ریزی دقیق و به کار بستن دستورات او، خطوط را به کمال و جمال شایسته ای رساند، ابن بواب بود. او نیز جایگاهی والا در سلسله اقطاب خوش نویسان اسلامی دارد.
در این جستار برآنیم تا ضمن بررسی مختصر زندگانی این دو هنرمند و استاد، نگاهی گذرا در حد بضاعت مزجات نگارنده به ارزش های هنری ایشان در حوزه خوش نویسی داشته باشیم.
کلید واژه ها: ابن مقله، ابن بواب، تاریخ خط و خوش نویسی، قواعد خط، آثار، نقد و نظر.
الخط الحسن یزید الحقَّ و ضحاً. « خط زیبا بر روشنی حق می افزاید (2) »
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم )

مختصری درباره ی زندگی نامه ابن مقله (272-328 ه.ق )

ابوعلی محمد بن علی بغدادی، ادیب، هنرمند خوش نویس، مبدع انواع خطوط که مدتی وزیر عباسیان بود در ( شوال 272 ه.ق ) در شهر بغداد متولد شد. بنابر قول برخی از متأخرین، اصل و نسب خاندان او از بیضای فارس بوده است (9: ج 4، ص 5، 20: ج 8، ص 227 ).
مقله لقب پدرش ابوالعباس علی بن حسین، به معنی چشم یا سیاهی و سفیدی یا حدقه چشم است. ابوالعباس پدر ابن مقله، خطی زیبا داشت و قرآنی نوشته بود که ابن ندیم نقل می کند آن را دیده است (6: 12 ).
ابن مقله نزد افرادی مانند ابوالعباس ثعلب و ابوبکر ابن درید به کسب دانش پرداخت و در علوم ادبی به مهارت رسید (13: ج 25، ص 224-225 ). او در شانزده سالگی به دستگاه ابوعبدالله محمد بن داوود جراح راه یافت و به دبیری پرداخت، ولی پس از هشت ماه از او کناره گرفت (3: ج 9، ص 309، 13: ج 5، ص 225 ). از قرار معلوم نخستین سمت دیوانی او گردآوری مالیات اراضی فارس بوده است (4: ج 5، ص 13 ). او بعد از گذشت مدتی در دستگاه ابوالحسن علی بن محمد فرات سمت دبیری یافت (10: 168 ). ابن فرات بسیار به ابن مقله نیکی کرد و غیر از شغل دبیری، مسئولیت هایی دیگر نیز بر عهده او نهاد که برای او دارای منافعی بود (27: 208-209 ).
ابن مقله در نخستین دوره وزارت ابن فرات که تقریباً سه سال به طول انجامید (296-299 ه.ق ) سمت دبیری و نیز ریاست دیوان خاتم را بر عهده داشت (17: 135، 198، 237، 340 ). در سال (299 ه.ق ) پس از دستگیری ابن فرات و برکناری او از وزارت و روی کار آمدن ابوعلی محمد بن عبید بن یحیی بن خاقان و علی بن عیسی بن جراح، ابن مقله مخفی شد.
در دوره دوم وزارت ابن فرات (304-306 ه.ق ) ابن مقله در زمره خواص دستگاه او بود. او هم چنین در این دوره عهده دار دبیری سیده مادر المقتدر و فرزندان الراضی، امیر ابوجعفر و امیر ابوالفضل و حاجب المقتدر نصر قشوری و شفیع مقتدری گردید. از آن جا که وی به طمع وزارت در این دوره با
مخالفان ابن فرات، نصر قشوری و ابن حواری، هم دست شده بود، پس از برکناری وی از سوی علی بن عیسی، که در این زمان ریاست دیوان ها را بر عهده داشت، به شغل نظارت امور مالی ناحیه سواد انتخاب شد (1: ج 8، ص 140، 20: ج 4، ص 28، 26: 18-19، 3: ج 6، ص 309، 17: 44 ).
در سال (311 ه.ق ) ابن فرات برای سومین بار به وزارت المقتدر رسید. بعد از رسیدن به قدرت او ابن مقله را دستگیر کرد و همراه با همدستان، ابن حواری و ابوالقاسم سلیمان بن حسن، نخست به بصره، سپس به اهواز و سرانجام به شیراز تبعید نمود. ابن مقله در سال (312 ه.ق ) به شیراز رسید و با آن که ابن فرات به حاکم شیراز دستور قتل او را داده بود، جان سالم به در برد (23: 113-114، 17: 44-47، 26: 42-46 ). اما بنا به نقل ابن جوزی اموال ابن مقله که نزدیک به 100هزار دینار بود، مصادره شد (3: ج 6، ص 309 ). در سال (314 ه.ق ) و به هنگام وزارت علی بن حسین، ابن مقله بار دیگر قدرت یافت، بدون آن که شغلی رسمی در دربار داشته باشد. نوشته اند که او گزارش هایی درباره ابوطاهر قرمطی، که در شهر انبار بود، تهیه می کرد و به نصر قشوری حاجب می داده تا موجبات رضایت او و خلیفه را فراهم آورد. از همین رو در سال 316 ق پس از آن که علی بن عیسی از وزارت برکنار و توسط هارون بن غریب دستگیر شد، به سفارش نصر حاجب، المقتدر ابن مقله را به وزارت برگزید (5: ج 1، ص 184-187 ). نخستین دوره وزارت وی، دو سال و چهار ماه به طول انجامید (20: ج 4، ص 350 ). ابن مقله در سال 311 ق. از وزارت برکنار و زندانی شد و پس از مصادره اموالش بار دیگر به شیراز تبعید گردید (4: ج 5، ص 114، 26: 37 ).
پس از گذشت المقتدر در سال 320 ق. ابن مقله دوبار دیگر به وزارت خلفای عباسی رسید. یک بار در زمان خلافت القاهر (320-321 ه.ق ) و بار دیگر پس از به خلافت رسیدن الراضی بالله در سال 322 ق. به فرمان او به وزارت منصوب شد. بیش تر منابع این گونه نوشته اند که، ابن مقله در هنگام به قدرت رسیدن و به دست گرفتن زمام امور، سخت گیری بسیار روا داشت، اموال مردم و به ویژه مخالفان را مصادره و آنان را دستگیر کرد (5: ج 1، ص 243، 245، 246-247، 23: 185، 26: 72، 3: ج 6، ص 309، 5: ج 1، ص 318-319، 19: 5، 23: 83 ).
در سال (323 ه.ق ) به دستور خلیفه، برای سرکوب شورش ابومحمد حسن بن عبدالله ناصرالدوله حمدانی، به موصل رفت، اما تلاش وی برای فرونشاندن غایله مخالفان به جایی نرسید و سرانجام مجبور به استعفا شد. در سال (324 ه.ق ) ابن مقله دستگیر و روانه زندان شد. در زندان هم کوشید که نظر خلیفه را تغییر دهد ولی در این کار موفق نبود. چون بیم آن می رفت که با نوشته هایش موجب
بحران و آشوب شود، با درخواست ابن رایق - که امیرالامرا شده بود - و به تصویب قضات دست راست وی را بریدند (5: ج 1، ص 287، 291، 323-329، 335-336، 27: 93-94، 98-110 ).
پس از گذشت مدتی الراضی پشیمان از آنچه بر ابن مقله رفته بود، دستور داد که پزشک معروف، ابوالحسن ثابت بن سنان بن ثابت بن قره به مداوای او بپردازد که سودی نبخشید. پس ابن مقله نوشتن با دست چپ را تمرین کرد و حتی گفته اند که قلم را به آرنج دست راست می بست و خوش می نوشت. از این رو در همان زندان مکاتبات بسیاری با افراد از جمله با الراضی داشت و بالاخره چون اطرافیان الراضی و مخالفانش از وی ایمن نبودند، زبانش را هم بریدند و سرانجام زندگی پر تلاطم او به سال (328 ه.ق ) پایان یافت و در بغداد به خاک سپرده شد (3: ج 6، ص 311، 4: ج 5، ص 114-115، 11: 168، 14: 684، 18: ج 4، ص 111 ).

شخصیت علمی و هنری ابن مقله و ابداعات او در خط

ابن مقله در علوم فقه، تفسیر، ادبیات، تجوید، شعر، خط، ترسل و انشا دارای مهارتی تام داشت. به ویژه در تحریر خط کوفی و اقلام سته ابداعی خود، هیچ هنرمندی به مرتبه او نرسیده است (15: 90 ).
بنابر نوشته ابن ندیم، ابن مقله و برادرش ابوعبدالله به سبک پدرشان خط می نوشتند و با آن که گروهی از خانواده و فرزندانشان در زمان حیات این دو و بعد از آن به کار خطاطی مشغول بودند ولی به پایه این دو نفر نمی رسیدند و مرتبه کمال خوش نویسی از آن ابوعلی و ابوعبدالله بود (14: 684 ). ثعالبی نوشته است،خط ابن مقله در زیبایی ضرب المثل بود، زیرا نیکوترین خطوط دنیا شمرده می شد. همانند خط ابن مقله را نه کسی ندیده و نه نشانی داده و در این هنر بدان حد والا بود که نمی توان آن را توصیف کرد (14: 684، 6: 166-167 ). هم چنین صاحب بن عباد در بیتی خط ابن مقله را بوستان دل و چشم خوانده است. او ضمن ستایش خط وی، به نامه ای اشاره کرده که در کلیسای قسطنطنیه بوده است و در جشن ها آن نامه را در حجره ای ویژه از حجره های عبادت به نمایش می گذاشتند و از زیبایی و ملاحتش در شگفت می ماندند (14: 684 ). یاقوت نوشته است که ابوعلی در خط توقیع و ابوعبدالله برادرش در خط نسخ یگانه بوده اند، اما کمال خط توسط ابوعلی وزیر صورت پذیرفت، زیرا که او حروف را هندسی کرد و در زیبا نوشتن آن ها دقتی وافر داشت. بیش تر افرادی که شرح حالش را به رشته تحریر در آورده اند، او را نخستین مخترع و مبتکر رسم الخط بدیع و شیوه جدید خط عربی دانسته اند (27: 208، 4: ج 5، ص 117، 13: ج 15، ص 229، 14: 684 ).
بعضی برآنند که پیش از سال (200 ه.ق ) خطوطی به جز خط کوفی دیده شده است، اما بیش تر صاحب نظران این حوزه، ابن مقله را اولین مبدع خط عربی دانسته اند. پس از وی افرادی چون محمد بی سمسانی و محمد بی اسعد شیوه او را آموختند و ابوالحسن علی بن هلال معروف به ابن بواب، این شیوه را از آن دو آموخت و به تکمیل، تصحیح و تنقیح آن پرداخت. بیش تر خطوطی که ابن مقله مخترع و مبدع آن ها بود توسط ابن بواب به کمال و زیبایی زایدالوصفی رسید (14: 685 ).
نکته در خور توجه این است که برتری هنر خوش نویسی ابن مقله، سایر ابعاد علمی او را تحت الشعاع قرار داد و با آن که در علوم و فنون متداول عصر سرآمد بود به خوش نویسی شهره آفاق گشت (15: 90 ).
بیانی می نویسد: « این مرد بزرگ ایرانی پیشقدم یکی از زیباترین مظاهر هنری یعنی خوش نویسی در تمدن اسلامی محسوب می شود ». (15: 84 ).
ابن مقله سه بار به فارس مسافرت کرد، سه بار به وزارت و صدارت رسید، سه خلیفه را خدمت کرد، سه بار معزول شد، سه قرآن نوشت، سه بار مورد حمله و جنایت الراضی خلیفه واقع شد و سرانجام سه بار به خاک سپرده شد.(15: 77 ).

ابداع خطوط گوناگون و استخراج آن ها از خط کوفی

ابن مقله به علت دشواری های نگارش خط کوفی و حتی خواندن آن به مدد ذوق سرشار، استعداد شگرف و همت عالیش بر آن شد تا خطی نو از خط کوفی استخراج نماید، تا عموم اهل سواد تحریر آن را بیاموزند. همان گونه که پیش تر ذکر آن رفت زندگی او بسیار پر آشوب، مخاطره آمیز و همراه با فراز و نشیب های سیاسی و نظامی بود. با این حال ابن مقله از هر فرصت سیاسی سود می جست تا هر آنچه در درون دارد را برای اعتلای هنر خوش نویسی به کار گیرد. شاید اگر زندگی او از آرامش بیش تری برخوردار بود و این قدر درگیری در امور حکومتی نداشت، امروزه علاوه بر اعتلای هنری و ابداعات مهمش در خط آثار گران سنگ بسیاری از وی بر جای می ماند و نتیجه یافته ها و تجربیاتش را در کتب بیش تری به سلک تحریر در می آورد (15: 90 ).
سرآغاز ابداعات و تحولات ابن مقله در خط بدین ترتیب بود که او ابتدا برای خطوط نوین قواعدی استوار و منطقی تدوین نمود و مدار خط را بر دو عنصر کلیدی دایره و سطح قرار داد (15: 90 ).
از خط کوفی، خطی پدید آورد که آن را محقق نامید. ناگفته نماند که خطی کوفی به نام های جَزم،
انباری، حیری، حجازی نیز مشهور بود. وجوه تسمیه نام های گوناگون خط کوفی به اختصار از این قرار است:
جَزم: به معنای قطع است و از این جهت جَزم گفته اند که از خط مسند حمیری که خط قدیم بلاد عربی جنوب عربستان بوده قطع و جدا گردیده است.
انباری: از آن روست که خط جزم ابتدا در میان اهالی شهر انبار نشأت یافته بود. در معجم البلدان آمده است که انبار شهری است در کنار فرات در ده فرسنگی بغداد که در قدیم فارسیان آن را فیروز شاپور می نامیدند.
حیری: از آن جهت حیری نامیده شده که مردم حیره این خط را از مردم انبار گرفتند و رواج دادند. حیره شهری بود در نزدیکی کوفه که اکنون شهر نجف در آن جا واقع و مشهور است.
حجازی: بدان سبب حجازی نام گرفت چون از حیره و انبار به حجاز رفت و در آن جا مورد تعلیم و تعلم قرار گرفت.
کوفی: آخرین نام مشهور آن است. بدان علت به این نام معروف گشت که چون در زمان عمر شهر کوفه نزدیک حیره و انبار بنا شد و مسلمانان از هر سو به آن جا رو کردند، این خط ترقی روزافزونی یافت و به کوفی مشهور گردید و امروزه تنها به همین نام شناخته می شود. هم چنین گفته اند بدان جهت به کوفی شهره گشت که چون کوفه مقر خلافت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) گردید، خط کوفی که خود آن حضرت هم یکی از نویسندگان آن خط بود، رواج زیادی پیدا کرد. سلطانعلی مشهدی می گوید: « مرتضی اصل خط کوفی را / کرد پیدا و داد نشو و نما » میر علی هروی در رساله مداد الخطوط گوید: « مستخرج خط کوفی جماعتی دانایان و دانشمندان کوفه بودند. در آن خط دانگی دور است و باقی سطح و کوفی بجهت آن گویند که در کوفه پیدا شد و کسی که از همه نیکوتر نوشت حضرت شاه ولایت پناه علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) است. » (21: 187-188 ).
به هر حال هنگام ظهور اسلام، خطوط متداول در میان ملل اسلامی کوفی و نوعی خط نسخ اولیه بود. خط کوفی در سلسله خطوط اسلامی رتبه اول را دارد، اما اکنون به لحاظ کاربرد در مرحله آخر است و بیش تر جنبه تزیینی دارد. از جهت رسایی، عمومیت و سهل خوانی، اگر با حرکات و نقطه باشد - که در ابتدا اینگونه نبود - به مراتب پایین تر از خط نسخ، ولی جنبه تزیینی آن بسیار بالاتر از نسخ است. ناگفته نماند در قدیم خط کوفی برای تزیینات کتاب ها، کتیبه نگاری ها، ابنیه و ظروف به کار می رفت؛ چون ترکیبات حروف آن به سبب عمودی و افقی بودن و اتصال آن ها به هم بر حسب ذوق و تفنن
کاتب صورت پذیر بود (21: 125-127 ).

اقلام سته ( محقق، ریحان، ثلث، نسخ، توقیع و رقاع )

بعضی بر آنند که ابن مقله اقلام سته را از خط کوفی اقتباس کرده است. عده ای دیگر بر این عقیده نیستند. اما قدر مسلم این است که ابن مقله در تکمیل و نظام مند کردن آن ها کوشیده و شاید بعضی را نیز وضع کرده باشد. متأسفانه از آثار قلمی وی چیز زیادی در دست نیست و آنچه را هم که از آثار او دانسته اند معمولاً بدون قلم است و صحت انتساب آن ها معلوم نیست (21: 297-298 ).
یکی از مهم ترین کارهای ابن مقله آن بود که مدار خط نسخ و تعلیم آن را با نقطه سنجیده و این قاعده را پایه گذاری و برای آن دوازده اصل وضع کرده که بعدها در دیگر خطوط نیز مورد استفاده قرار گرفت. دوازده اصل وی در خوش نویسی عبارتند از:
ترکیب، کرسی، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازی، نزول حقیقی، اصول، صفا و شأن (12: 802 ).

خط محقق

ابن مقله خط محقق مستخرج از کوفی را با آموزش تعدادی از افراد مستعد رواج داد. او این خط را مخصوص تحریر آیات قرآن و کتب دینی گردانید. چون خط کوفی بیش از پنج دانگ و نیم سطح و نیم دانگ دور نداشت، یک دانگ بر دور خط محقق افزود (15: 90 ).

وجه تسمیه محقق

در فرهنگ نفیسی درباره کلمه محقق این گونه آمده است که کلمه محقق، اسم مفعول از باب ( حقق، یحقق، تحقیق ) است. محقق یعنی سخن استوار و جامه محکم بافت و نام خطی از شش خط بود که ابن مقله وضع کرده بود (21: 216 ).
اگر در خط محقق دقت شود می بینیم که معنای محکم و استوار و منتظم در خور آن و بر آن صادق است. قلقشندی در صبح الاعشی محقق را چنین تعریف کرده که شکلها و حروف آن به اعتبار مفرد و در حال ترکیب و افراد صحیح و کامل و واضح به چشم بخورد و حروف و کلمات آن همچون خطوط مطلق متداخل و تو در تو نشود و از پیوستگی و پیچیدگی ها به هم خالی باشد (21: 216 )

خط ریحان

ابن مقله پس از آن به ایجاد خط ریحان پرداخت و آن را از خط محقق استخراج کرد. بیش تر کلمات خط ریحان تابع خط محقق بود و در سطح و دور شباهت تامی با خط محقق داشت به جز در اندکی موارد. ابن مقله هنگامی که از تنظیم قواعد خط ریحان فارغ شد، همانند خط محقق، به آموزش آن پرداخت و در اندک زمانی این خط در مراکز علمی و تحصیلی متداول شد (15: 90 ).

وجه تسمیه ریحان

فرهنگ نفیسی ریحان را اینگونه تعریف می کند:
« شاهسپرم و ناز بو، و هر گیاه خوشبوی و اطراف و شاخ گیاه خوشبوی و برگ آن و یکی از خطوط شش گانه ابن مقله، و فرزند، و رزق و رحمت و راحتی (21: 216 ) و نیز گفته اند قلم ریحان از آن جهت ریحان نام گرفته که رنگ و بوی ریحان دارد زیرا که این خط در ظرافت و لطافت مانند گل و برگ زیبا و خوشبویی است که بیننده را شاد و منبسط می سازد (21: 216 ).

خط ثلث

خط ثلث قالب دیگری از تراوش و قلم سحرآفرین ابن مقله بود. پس از ایجاد این خط، آیات جان بخش الهی به زیباترین وجوه بر سیمای مساجد و اماکن متبرکه جلوه گر شد. (15: 91 )

وجه تسمیه ثلث

درباره وجه تسمیه ثلث دو قول مشهور وجود دارد. عده ای بر آنند که این خط را به اعتبار سطح و دور ثلث نامیده اند چرا که یک سوم سطح و دو سوم آن دارای دور است. یعنی به نسبت محقق و نسخ، ثلث نام دارد. هم چنین گفته شده به سبب اینکه یک سوم مساحت قلم طومار است، آن را ثلث نامیده اند. قط این قلم محّرف است زیرا که در نوشتن آن احتیاج به تشعیرات است که جز با نیش قلم تحریر نمی شود. این خط بر خلاف خط محقق، بیش تر مایل به دور است. سطح و دور خط ثلث عکس محقق یعنی در ثلث چهار دانگ دور و دو دانگ سطح است.
سرک ( ترویس ) در آن لازم است به ویژه در الف مفرد، جیم، طا، کاف، لام مفرد و اول، دندانه های بلند ابتدای حروف و هم چنین گره های صاد، طا، عین، فا، قاف، میم، ها، واو و لام الف محققه باز است
و در آن گرفتگی ( طمس ) به هیچ وجه جایز نیست (21: 237 ).

خط نسخ

پس از خط ثلث، ابن مقله با ابداع قلم نسخ، خطوط آشفته کتابت متداول عصر ممالک اسلامی را سازماندهی کرد و این کثرت نامنظم را به سلک وحدت انضباط کشانید.
او مبنای خط نسخ را بر چهار دانگ دور و دو دانگ سطح قرار داد و اساس قواعد آن را به نقطه استوار کرد. او هم چنین قواعد دوازده گانه ای برای کیفیت و امتیاز آن مقرر نمود که پیش تر ذکر شد (15: 19 ). بابا شاه اصفهانی و میر عماد حسنی سیفی که اولی از بزرگ ترین نستعلیق نویسان تاریخ خوش نویسی و دومی کامل ترین و بزرگ ترین استاد نستعلیق تمام دوران محسوب می شوند، آن قواعد را با شروح عرفانی براساس تعلیم خط نستعلیق قرار دادند. پیش تر نیز سلطان علی مشهدی آن را به سلک نظم کشید (15: 91 ).
نکته مهم: از کتیبه های قبل از ظهور اسلام و بعد از آن و هم چنین از نامه ها و خطوط آغاز اسلام تا نیمه های قرن اول و سپس نامه ها و کتابت های دیگر تا قرون سوم و چهارم مشخص می شود که خط نسخ هم پایه و هم عرض خط کوفی به صورت نسخ ناقص و قدیمی - به نسبت نسخ قاعده مند جدید - بوده است.

وجه تسمیه نسخ

خط نسخ ناقص پیش گفته، ابتدا به نام خط حجازی معروف بود. پس از رونق خط کوفی - که خود تهذیبی از خط حجازی بود - تحت الشعاع آن قرار گرفت و در نامه ها و مکاتبات فوری و سردستی به کار می رفت. از مجموع اسناد موجود، چون الفهرست و صبح الاعشی که خطوط متعلق به دویست سال قبل از ابن مقله را ذکر نموده اند، نیز سابقه خط نسخ حتی پیش از ابن مقله تأیید می شود.
نام نسخ پیش از ابن مقله، بر این خط دقیقاً روشن نیست. شاید قبل از وی هم نسخ (نسخی ) و یا قلم النساخ به این خط اطلاق شده باشد. این احتمال مستند به جمله ذیل است که از کتاب سبک شناسی توسط فضایلی نقل شده است.
1. آن چه از مجموع روایات بدست می آید آن است که قلم اسلامی از آغاز همان قلم نبطی بوده که آن را « النسخی » و « الدّراج » می نامیده اند و عرب مستقیماً از نبطی متأخر گرفته بود (21: 278 ).
2. در میان عده اقلامی که احول محرر در زمان مأمون مرتب و منظم کرد نام « قلم النّساخ » دیده می شود ولی این نام پس از ابن مقله به تدریج بر این قلم تثبیت شده و مانده است ( همان ).
در بیش تر مآخذ معتبر آمده که اواخر قرن سوم و در طلیعه قرن چهارم هجری قمری خط نسخ تحت موازین هندسی ابن مقله و برادرش اصلاح و تهذیب گردید و قواعد کلی و جزیی آن وضع شده و در ممالک اسلامی انتشار یافت ( همان ). خط نسخ در آغاز مرحله جدید، به خط « بدیع و منسوب » هم نامیده شده بود. بدیع به معنای تازه و نو پدید که در آغاز چنین نام گرفته بود و منسوب به خاطر هماهنگی و نظم و تناسب در حروف و کلمات. از آن زمان به بعد خط نسخ شکل و صورت ناقص و ابتدایی اش را پشت سر گذاشت و رفته رفته تکامل یافت تا آن که به صورت مطلوب، زیبا و مستحکمی درآمد. رفته رفته این خط ناسخ خطوط دیگر شد، چرا که بیش تر قرآن ها، کتب ادعیه و سایر مکتوبات را به این خط نگاشتند (همان ).
در اینجا باید متذکر شوم که بیش تر رساله ها، تذکره ها و مآخذ، ابن مقله را واضع خط نسخ داشته اند و بر آنند که ابن مقله آن را از خط ثلث استخراج کرده و خط نسخ تابع خط ثلث است. رساله هایی چون رساله ی عبدالله صیرفی، فواید الخطوط بخارایی، مداد الخطوط میر علی هروی و تذکره ی هفت قلمی دهلوی، با پیشینه هایی که به اختصار ذکر شد در می یابیم که این اقوال نسبی است و نمی تواند به طور مطلق اینگونه فرض شود که خط نسخ به وسیله ابن مقله و یا حتی سایر خطوط توسط دیگران، به یک باره ابداع، خلق یا ایجاد شده باشند. بلکه صحیح آن است که گفته شود او این خط را اصلاح و ضابطه مند کرده و تحت قواعد مشخصی در آورده است.

نکته ای در خطوط و تطور آن ها

کسانی که آشنایی با تاریخ خط و یا نگارش آن داشته باشند می دانند که خطوط همواره در تحول و تطور هستند. مثلاً اگر به خط نستعلیق معاصران بنگریم، می بینیم که خط یک استاد طی مدت زمانی در حدود بیست یا سی سال تغییر می یابد. تطور خط تدریجی است و طی سال های متمادی اتفاق می افتد، به همین سبب یک نفر را نمی توان صرفاً در ایجاد یک خط یا چندین خط مؤثر دانست اما می توان کیفیت کار قاعده سازی و تکمیل را ارزیابی نمود و بعضی را بر برخی دیگر ارجح دانست.
نکته مهم در این ارتباط آنست که استادانی چون ابن مقله در اقلام سته، میر علی تبریزی در نستعلیق، مرتضی قلیخان شاملو و میرزا شفیع هراتی در شکسته نستعلیق، همگی از نخبگان، هنرمندان
و هوشمندان عرصه هنر خط بوده اند که خطوط ناپخته، ابتدایی و بی قاعده زمان خود را کامل و تحت قاعده درآوردند. به آن ها تشخّص و تعیّن بخشیدند که این کار بسیار ارزشمند و گران سنگ است و طی قرون متمادی فقط از تعدادی انگشت شمار بر می آید.

تطور خط نسخ

نمونه هایی از خط نسخ قدیم و ابتدایی در شکل کوفی به دست ما رسیده است که اگر آن ها را با خطوط نسخ پس از دوران ابن مقله و ابن بواب ارزیابی کنیم، در می یابیم که چه تغییرات و تحولات زیادی پیدا کرده است (21: 288 ).
هر یک از استادان پیشین در اصلاح، تهذیب و استحکام خط کوشیده اند تا از صورت کوفی به محقق، ثلث و سپس نسخ امروزین درآورده اند. اما دوران کمال و زیبایی خط نسخ مربوط به اواخر قرن سوم و آغاز قرن چهارم به بعد است. باید اذعان داشت که خط نسخ قبل از این دوران قالب واقعی خود را پیدا نکرده بود، بلکه در هنگام وزارت ابن مقله تطور شگرفی در آن و سایر خطوط بوجود آمد و هم او بود که تمام اقلام پراکنده و گونه گون را که در طول دو قرن قبل پدید آمده بود، استوار ساخت، نظام مند کرد و تحت قاعده درآورد. او با ذهن نقاد و دقیق خود همه اقلام متداول زمان را بررسی کرد و مقیاس و میزانی برای ارزیابی، سنجش و آموزش آن ها وضع نمود. خطوط را در قالب های هندسی ریخت. ناگفته نماند که این تحسین، تکمیل و اتقان اقلام را با کمک و همکاری برادرش ابوعبدالله انجام داد (21: 288-289 ).
پس از دو فرزند مقله ( ابوعلی و ابوعبدالله )، فرزندزادگان و شاگردان، راه و روش آن ها را تقریباً به مدت یک قرن پیروی کردند تا هنگام علی بن هلال مشهور به ابن بواب که او خود ستاره ای درخشان در آسمان هنر خوش نویسی است پیروی کردند. ابن بواب بر پایه قواعد ابن مقله، اصلاحات تازه ای را در خط انجام داد و به تحسین و تکمیل بیش تر خطوط پرداخت. او خود انقلاب دیگری در خط پدید آورد که در این باره بیش تر خواهیم گفت ( 21: 289 ).

شیوه ایرانی خط نسخ

خط نسخ در ایران تا قبل از احمد نی ریزی ( قرون 11 و 12 ه.ق ) به شیوه ای که اکنون در کشورهای عربی رایج است دیده می شود. این نوع نگارش به شیوه های ابن مقله، ابن بواب و یاقوت
مستعصمی است. به بیان دیگر نسخ در این شیوه ها آمیخته و مایل به ثلث و محقق دیده می شود. اما احمد نی ریزی آن را به شیوه ای خاص - که گویی از خط نستعلیق چاشنی یافته - درآورد. خطاطان ایرانی از آن شیوه تا به امروز پیروی کرده اند و دیگر شیوه ای خاص، غیر از شیوه نسخ ایرانی احمد نی ریزی پای به عرصه وجود ننهاد (21: 292-293 ).

فروغ ثلث یا تواقیع

1. توقیع

توقیع و رقاع پس از خط ثلث بوجود آمده است. به چند جهت:
الف- ابن ندیم در الفهرست ضمن شمارش اقلام اصلی، ایجاد قلم رقاع را از خفیف ثلث می داند و خفیف ثلث مساوی با توقیع است. هم چنین در شرح قلم رقاع و مورد استفاده اش چنین می نگارد « یکتب به التوقیعات و ما اشبه ذلک » بنابراین در رقاع و توقیع نزد ابن ندیم تفاوتی نیست (21: 265 ).
ب- صبح الاعشی نقل می کند: یوسف برادر ابراهیم شجری قلم جلیل را از اسحاق حماد آموخت و از آن قلمی نازک و باریک پدید آورد. ذوالریاستین آن را پسندید و ریاسی نام گذاشت. عده ای از متأخرین برآنند که آن قلم توقیعات است.
ج- شکل و هیأت حروف و کلمات خط توقیع - خود - گواهی قاطع بر این است که باید این خط از مشتقات ثلث باشد (21: 265 ).

یک نکته ضروری

پیدایش خطوط جدید از اقلام گذشته و تثبیت شده، خود حکایتی جالب و در عین حال عجیب دارد. حکایتی که از قدرت خلاقه و تفکر شگرف انسان پرده بر می دارد. جل الخالق که انسان را این گونه آفرید و به او انواع نعمت های ظاهری و باطنی را عطا فرمود که:
« ... و اسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه ... (3 ) »
حکایت این است که در سیر تطور و تحول خطوط و خلق و پیدایش خطوط جدیدتر می بینیم که ابتدا خطوطی ایجاد شدند همانند ثلث و نسخ، سپس در اثر نیاز انسان به تندنویسی و سرعت در نگارش
- شاید به طور ناخودآگاه - حروف و کلمات شکسته بسته و گاهی متصل نگارش می یافت. استادانی با ذوق و سلیقه و ذهن نقاده ی هنگامی که به این خطوط می نگریستند آن ها را مطلوب می یافتند و آگاهانه قواعدی مستقل برایشان تهیه و تدوین می نمودند. لذا خطوط توقیع و رقاع از خط ثلث متولد شدند. یا آن که خط شکسته نستعلیق حاصل سرعت نگارش خط نستعلیق شد. استادانی هم چون ابن مقله، ابن بواب و یاقوت مستعصمی در تدوین و تکمیل قواعد اقلام سته و مرتضی قلیخان شاملو، میرزا شفیع هراتی، درویش عبدالمجید طالقانی و بسیاری دیگر در تکمیل، تجوید و تحسین خط شکسته همت گماشتند و آن را به اعلاء علیین خود رساندند. البته حکایت به همین سادگی هم نیست؛ چرا که پیش از ظهور اقلام سته، قلم کوفی و نسخ قدیم بی قاعده هم موجود بود که ابن مقله - و شاید سایرین - از همان خطوط ابتدایی، این همه خطوط زیبا و جدید را ایجاد کردند و ریشه اقلام سته از همان خطوط پیشین نشأت گرفته است.

وجه تسمیه توقیع

صبح الاعشی چنین معرفی می کند که قلم توقیع بدان سبب به این نام نامیده شد که چون خلفا و وزرا در پشت کتاب های داستان و نامه ها با آن می نوشتند، آن را قلم توقیعات به صورت جمع نیز گفته اند. (21: 266 ).

مختصری در قواعد آن

خط توقیع در قواعد و اصول، مانند ثلث است، اما در چند مورد تفاوت هایی دارد که به اختصار عبارتند از:
الف. قط قلم در توقیع به دور مایل تر است برخلاف ثلث که به تحریف مایل تر بود. زیرا در توقیع پری و فربهی حروف یک سان و یک نواخت است اما ثلث دارای تشعیرات و نیازمند تحریف است.
ب. حروف توقیع گردتر و گودتر از ثلث تحریر می شوند و تقویر و استداره در آن بیش تر است.
ج. منتصبات توقیع مانند ثلث با ترویس ( سرک ) ولی در غیر منتصبات بعضی حروف را می توان بدون سرک نگاشت.
د. در فاء، قاف، میم، واو و حلقه لام الف فتح طمس ( باز و بسته ) هر دو جایزند ولی بهتر آن است که در بعضی از این حروف در حال ضرورت گرفتگی باشد.
ه. شکل ها و صورت هایی از حروف در توقیع هست که در ثلث نیست و صورت شکسته ثلث و نسخ است. در همین ارتباط محمد طاهرالملکی می گوید خط اجازه یا توقیع، خطی بین ثلث و نسخ است. اساس و قواعد آن را یوسف شجری وضع کرد و آن را از خط جلیل استخراج نمود - در تعلیم این خط دشواری وجود ندارد و کاتب محتاج تمرین فراوان نیست، زیرا کیفیت امتزاج و ترکیب میان ثلث و نسخ در ذهن او وجود دارد (21: 266 ).
عده ای هم چون صاحب تاریخ الخط و محمود یازر - خطاط ترکیه ای - خطوط توقیع و اجازه را یکی می دانند.
مؤلف مصور الخط العربی نیز بر همین عقیده است و می گوید آن یکی را اقلام قدیمه است و اجازه یعنی گواهی نامه و خط توقیع چون در نوشتن گواهی نامه خط، به خطاطان توسط استادان عثمانی متداول و مرسوم بوده به خط اجازه معروف شده است.
اما صاحب صبح الاعشی برای آن ها تفاوت هایی قایل است از جمله این که:
- خط اجازه ظریف تر از توقیع با تمام قواعد ثلث است و بعضی ترکیبات و اتصالات توقیع و اجازه حرکات نرم و گرم بیش تر دارد.
- توقیع قدیم بین ثلث و رقاع است و خط اجازه بین ثلث و توقیع و نسخ به شیوه عربی است.
- قط قلم توقیع کمی مایل به دور و قط قلم اجازه مانند ثلث محرف کامل است.
نگارنده با عنایت به نمونه های موجود خطوط، قایل به تفکیک میان خطوط توقیع و اجازه است.
از مروجان خطوط توقیع، رقاع و فروع دیگر ثلث غیر از ابن مقله می توان به ابوالفضل احمد بن محمد خازن دینوری خراسانی اشاره کرد. (21: 266-267 )
توقیع دارای پنج دانگ دور و یک دانگ سطح است.

دو نکته مهم

اول آن که - امروزه در ایران توقیع جایش را به خط رقاع داده و بیش تر از باب تفنن نوشته می شود. اما در کشورهای اسلامی فقط خط اجازه استعمال می گردد و از توقیع قدیم جز در قطعات استادان پیشین نمی توان دید. (267: 21 )
دوم آن که: توقیع یکی از اقلام انتخابی یاقوت مستعصمی بوده است و تا مدت ها در پایان کتابت قرآن ها و کتاب ها، نام سفارش دهنده یا پذیرنده ی هدیه، تاریخ اتمام نسخه، مکان کتابت و نام کاتب را به این خط تحریر می نموده اند، اما پس از مدتی چند خط رقاع آسان تر از توقیع بود، به جای آن به کار رفت و خط توقیع از رواج افتاد.

2. رقاع

قلم رقاع، قلمی است که در رقعه ها یعنی برگ های کوچک در مکاتبات لطیف، داستان ها و حکایت و غیره استفاده می شود.
شکل و صورت رقاع در حالت افراد و ترکیب همانند ثلث در توقیع با تفاوت هایی بسیار کم است. این تفاوت ها عبارتند از:
الف. قلم رقاع در طلب دور مایل تر و زبانه قلم در تراش کوتاه تر از توقیع است.
ب. حروف رقاع ریزتر و لطیف تر از حروف توقیع است.
ج. برخلاف ثلث و توقیع که در آن ها ترویس لازم بود، خط رقاع ترویس ندارد.
د. غیر از ص، ض، ط، ظ، ع مفرد و اول، در خط رقاع حلقه های دیگر چون فاء، قاف، میم، واو و حتی لام الف، بسته بودن جایز است.
ه. حروفی خاص رقاع است که در ثلث و توقیع و سایر خطوط دیده نمی شود مانند الف اماله شده به طرف راست (21: 274 ).

وجه تسمیه رقاع

رقاع، جمع رقعه است و رقعه به معنی برگ کوچک و نامه آمده است. با آن که کلمه رقاع جمع است اما به یک نوع خط اطلاق می شود.

نکات فنی آموزش خط رقاع

الف. رقاع خطی است گرم و نرم که حرکات قلم در گردش آن آزادتر از ثلث و توقیع است.
ب. رقاع تقریباً تماماً استداره دارد. یعنی کمتر از سطح در آن دیده می شود.
ج. حرکت قلم در آن برخلاف ثلث، ملایم و سریع است.
د. حروف در این خط پر و فربه ولی ظریف، ریز و کوتاه نگارش می یابد.
ه. دو نیش قلم در آن مساوی تراشیده می شود که مورد پیش گفته (د ) بهتر اجرا شود.

آثار ابن مقله

از آثار ابن مقله آنچه در دست است می توان به این موارد اشاره نمود:
1. رساله فی علم الخط و القم. که در دارالکتب موجود است ( الفهرس التمهیدی، 548 )
2. رساله فی میزان الخط. که در مکتبه عطار بن تونس نگهداری می شود ( بابا، کامل، روح الخط العربی، بیروت: ص 83، 1983 ).
3. مرقعی از خطاطان مختلف در کتابخانه سلطنتی ( سابق ) در تهران، ش 124 ( آتابای، بدری، فهرست مرقعات کتابخانه سلطنتی، تهران: 1353 ). که انتساب قطعه ای از آن به ابن مقله محل تردید و تأمل است.
4. چند نامه نیز از وی به جای مانده است:
4-1. نامه ای برای فرماندهان سپاه و حکام ولایات ( 23: 149-150 ).
4-2. نامه ای برای ابوعبدالله بریدی ( ابوعلی مسکویه، احمد بن علی، تجارب الامم، به کوشش ه.ف. آمد رز، قاهره 1332 ق. ج 1، ص 329 ).
4-3. نامه ای برای ابن فرات، آنگاه که در زندان بوده و از او تقاضای بخشودگی کرده است ( 2، ج 3: 268-269، 14: 685 ).

شاگردان و پیروان سبک ابن مقله

در متون معتبر کهن افرادی را به عنوان شاگردان و پیروان سبک نگارش ابن مقله ذکر کرده اند که اهم آن عبارتند از:
- برادرش ابوعبدالله حسن بن علی بن مقله
- اسماعیل بن حماد جوهری فارابی ( متوفی 393 ق. نیشابور ). مؤلف کتاب صحاح اللغه
- محمد بن اسماعیل بغدادی
- ابواسحاق ابراهیم بن هلال صابی. مؤلف کتاب التّاج در تاریخ دیالمه
- شمس المعانی قابوس بن وشمگیر
- حسن بن مرزبان سیرانی که پدرش زرتشتی بود و خود به آیین اسلام گروید. او از معاریف عصر بود و در سن 84 سالگی به سال 398 ق. درگذشت.
- احمد بن حسین الغضاری ادیب
- حسن بن علی معروف بن ناهوج
- علی بن یوسف قفطی
- ابن کمونه و دیگران ( 21: 299-300، 15: 94 )
محمد بن سمسمانی (4 ) ( متوفی 415 ه.ق ) و ابوعبدالله محمد بن اسد بن علی بن سعید کاتب بغدادی ( متوفی 410 ه.ق ) فنون خوش نویسی را از ابن مقله آموختند. ابوالحسن علی بن هلال معروف به ابن بواب شاگرد این دو نفر و در واقع شاگرد با واسطه ابن مقله بود. ابن بواب کسی است که قواعد خط را کامل و تمام کرد و بیش تر اقلامی را که ابن مقله بنیان گذارد او به زیبایی و کمال رساند ( 21: 300 )

ابن مقله در اشعار شعرا و عبارات ادبا

نام، آوازه و احوال ابن مقله در اشعار و عبارات بسیاری از مشاهیر اعصار آمده است که در این مجال به ذکر چند نمونه آن هم به اختصار اکتفا می کنیم:
1. ابن خلکان می گوید ابن مقله آن قدر از سحاب عطا و کرم، مزارع افراد مختلف را آبیاری کرد و به هر یک مالی وافر می بخشید که پس از قتل او، تا مدتها در اقطار عالم فضلا، علما و شعرا در حقش مدایح و مراثی می سرودند.
2. شیخ اجل سعدی می فرماید:

گر ابن مقله دگر باره در جهان آید *** چنان که دعوی معجز کند به سحر مبین
به آب زر نتواند کشید چون تو الف *** به سیم حل ننگارد به سان شعر تو سین
کاش این مقله بودی در حیات *** تا بمالیدی خطش بر مقلتین

3. خاجوی کرمانی گوید:

خطی که مردم چشمم نوشته است بر آب *** محقق است که او ابن مقله ثانی است

4. کمال اسماعیل گوید:

مردم چشم ابن مقله وقت *** بنده آن خط چو عنبر شد

5. جارالله زمخشری:
فی خطه حظ لکل مقله کانّه خط ابن مقله
« هر چشم را از خط او شادی و بهجتی است چنان که گویی خط ابن مقله است که خود نور چشم پدر بود.
6. عبدالله بن عبدالعزیز اندلسی، نحوی لغوی:

خط ابن مقله من ارعاه مقلته *** ودَّت جوارحه او اصبحت مقلاً

خط ابن مقله چنان است که چشم را به جمال آن روشن گردانند تمام اعضای بدن آرزو کنند که چشم باشند تا او را بنگرند.

فالدّرٌ یصفر لا ستحسانه حسداً *** و البدر یحمر من انواه خجلاً

چنان زیباست که لؤلؤ را از حسد زرد روی کند و قرص ماه به دیدار او از شرم سرخ گردد.
7. صاحب بن عبّاد:

خط الوزیر ابن مقله *** بستان قلب و مقله

خط ابن مقله وزیر باغ چشم و بوستان دل است ( 15: 94-96 )
8. ابوحیان توحیدی در رساله « علم الکتابه » خود گوید از ابوعبدالله بن الزنجی کاتب درباره خط ابن مقله پرسیدم. او گفت ابن مقله پیغمبر خط بود، هم چنان که زنبور عسل در ساختن خانه های مسدس خود ملهم شده، دست او هم خط را به الهام قالب ریزی کرده است. ( 15: 91 )

حاصل سخن در باب نقش ابن مقله در حوزه ایجاد یا تدوین و آموزش اقلام سته:

1. ابن مقله ابتدا بروی خطوط نوین ( اقلام سته ) قواعدی استوار و منطقی و روش های نگارش علمی تدوین نمود.
2. او مدار خط را بر دایره و سطح گذارد.
3. اساس قواعد خط را به نقطه استوار کرد و از آن در آموزش بهره برد.
4. به خطوط پراکنده، بی هویت و بی نام و نشان، تشخص و تعین بخشید.
5. خطوط سته و حتی سایر اقلام را از تشتّت رهانید و وحدت رویه نگارش و قواعد تحریر به آن ها وضع نمود.
6. از انحراف اقلام توسط کاتبان، یا خوش نویسان کم اطلاع ممانعت بعمل آورد.
7. از میان افراد، استعدادیابی کرد و سپس به مستعدان، آن چه می دانست آموخت.
8. آموزش خطوط را آسان و راحت و طول مدت آن را با تدوین قواعد کاهش داد.
9. راه را برای تکمیل و تحسین آیندگان هموار ساخت، چنان که ابن بواب و یاقوت مستعصمی و دیگران در این طریق یعنی به کمال و جمال رساندن خطوط توفیق یافتند و این از برکت سر پنجه هنرمندی چون ابن مقله بود.
10. شاگردان کتّاب و منشیانی تربیت کرد که هر کدام در عرصه تاریخ تحول خوش نویسی به سهم خود تأثیر گذار و نقش آفرین بودند.
11. دشواری های نگارش و خواندن خطوط کهنی چون کوفی و نسخ قدیم را با ابداع یا تدوین قواعد اقلام سته، به سهولت در آن ها تبدیل نمود.
12. آموزش را از خواص و استادانی محدود به سطح عامه اهل سواد انتقال داد. چنان که پس از او در تاریخ خط و خوش نویسی به لحاظ کمیت و کیفیت با رشد و فزون چشمگیری مواجه می شویم.
13. با نگارش « رساله فی علم الخط » راه را برای نگارش قوانین خط و رسم الخط های نوین بعدی هموار ساخت.
14. با تطور و تحول علمی در انواع خطوط انجام داد، باعث رشد و توسعه علوم به شکل مستقیم و غیر مستقیم و رونق جریان کتابت علوم و فنون گوناگون شد.
15. در کتابت های قرآن کریم تحول، توسعه، تکمیل، تحسین و زیبایی های خاصی ایجاد کرد و دیگر خوش نویسان با تکیه بر آثار قلمی و آموزشی او، آثاری گران سنگ در این حوزه ایجاد و به تمدن
جهانی عرضه کردند.
16. راه را برای کتیبه نگاری اماکن متبرکه در معماری اسلامی گشود تا این اماکن تجلی گاه آیات روح بخش الهی برای همیشه تاریخ باشند.
17. با بنای خط نسخ، بناهای آشفته سایر خطوط را در کتابت ها، نسخ نمود.
18. قواعد دوازده گانه اش را برای کیفیت و امتیاز خطوط وضع کرد که به جهت استواری کلام و منطق معنوی و هنری اش تا به امروز استوار و قابل قبول مانده اند.
19. مبانی زیبایی شناسی و عرفان هنر خوش نویسی اسلامی را با بحث دایره و قطرها رونق بخشید.
20. یک نکته دقیق و فنی از رساله فی علم الخط ابن مقله:
ابن مقله می گوید نظر کن تا دریابی که بعضی حروف از خط مستقیم اند مانند ( ا، ب، ت، ث ) و بعضی دیگر منحنی مانند ( د، ر، ز ) و برخی مرکب از مستقیم و منحنی هستند هم چون سایر حروف ... و از آن چه ذکر کردیم آشکار می شود که خطوط مستقیم همه قطر دایره اند و خطوط منحنی بخشی از محیط دایره را تشکیل می دهند.
این جملات گران بها و تخصصی در واقع تشریح و تبیین مبحث « مدار خط بر دایره و سطح » است که در جای خود شرح و تبیین مبسوطی را می طلبد.
21. با استفاده از نقطه در اساس قواعد خط راه را برای پیدایش سبک ها و شیوه های نوین خطوطی چون نستعلیق گشود. توضیح این که پایه اصلی طراحی حروف و کلمات در نستعلیق بر مبنای نقطه مربع کامل شش دانگ قرار داشت تا آن که مرحوم محمدرضا کلهر اندکی از طول کشش قلم به میزان کاهش داد و نقطه پنج دانگی را میزان و بنا قرار داد. این شیوه باعث کوتاه تر شدن کشیده ها، کوچک تر شدن قامت حروف و کلمات، جمع و جور شدن دوایر و شمره ها و غیره شد و نیز با ذوق و سلیقه اکثر خوش نویسان خط نستعلیق سازگار آمد. این شیوه تحولی شگرف پس از شیوه میر علی تبریزی و پیروانش و هم چنین میرعماد حسنی سیفی، بود.

آموزه هایی اخلاقی از ابن مقله

همان طور که ذکر شد، ابن مقله زندگی پر فراز و نشیبی را سپری کرد. سه بار به فارس مسافرت کرد. سه بار به وزارت و صدارت رسید. سه خلیفه را خدمت کرد. سه بار معزول شد، سه بار مورد حمله و جنایت الراضی خلیفه واقع شد. مدت عمر او، با این همه آثار و اثر در تاریخ هنر خط و خوش نویسی
که تقریباً بی نظیر است، پنجاه و شش سال بود. شاید در دوران زندگی اش با وجود مشغله های فراوان و سختی های امور دیوانی و سیاسی. آرامش و مجال چندانی هم نداشت. اما چنان زیست که در یادها ماندگار شد.
چنان که قیصر امین پور آن شاعر شیرین گفتار گوید:

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست *** هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست *** خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

در این مجال، خالی از لطف نیست که ابیاتی چند از ابن مقله را که به نظر نگارنده درس ها و آموزه هایی اخلاقی در آن نهفته است، ذکر نمایم:

1. بعت دینی لهم بدنیای حتی *** حرمونی دنیا هم بعد دینی

دین خود را برای آنان به دنیا فروختم، پس چون دینم از دست رفت مرا از دنیای خودم محروم کردند.

2. لیس بعد الیمین لذه عیش *** یا حیوتی بانت یمینی فبینی

بعد از فقدان دست راست دیگر زندگی را لذتی نیست پس چون دست راست از من جدا شد تو ای زندگی راه جدایی پیش گیر

3. لست ذا ذلّهٍ اذ تمضی الدهر *** و لا شامخاً اذا و اطانی

چنان نیستم که گردش روزگار در فراز و نشیب مرا گاه به خود افکند و گاه به غرور و غفلت کشد

4. انا نار فی مرتقی النفس الحاسد *** ماء جادٍ مع الاخوانی

آن جا که حسودی سر برآورد، من به آتش مانم که در او خواهم گرفت، اما در پیش برادران و دوستان همچو آب سرد و صافی باشم.
و از جمله سخنان اوست که اگر عشق ورزی هلاک شوی و اگر کین ورزی هلاک کنی. اگر خوشنود سازی ایثار کردی و اگر خشم گیری خود را برتر دانسته ای. (15: 92-93 )

ابن بوّاب، زندگی و آثار

ار چه خط ابن بوابت هوس شد در رقاع *** رقعه عشقش بخوان بنمایدت بواب کو

« مولوی »
ابوالحسن علی بن هلال (متوفی 413 ه.ق ) خوش نویس و تذهیب کار که از سایر هنرها نیز بی بهره نبود. یکی از خوش نویسان بزرگ تمدن اسلامی است که از حدود نیمه دوم قرن چهارم تا اوایل قرن پنجم هجری می زیست.
در خصوص زمان تولد او در هیچ یک از منابع موجود اظهار نظر دقیقی نشده است. تقریباً تمام منابع مهم زمان حیات او را از نیمه دوم قرن چهارم تا اوایل قرن پنجم هجری - یعنی سال های 413 یا 423 می دانند - براساس اطلاعات متقن تاریخی، وی در زمان امارت عضدالدوله دیلمی متولد شد و او به جهت شغل پدر امکان استفاده و ارتباط با ادبا، علما و هنرمندان عصر را که به دربار رفت و آمد داشتند، پیدا کرد.
دوران کمال شخصیت علمی و هنری وی تقریباً پس از سال های 370 ق. است. به استناد منابع موجود ابن بواب در دربار بهاء الدوله در شیراز و فخرالملک وزیر در بغداد مقامات و مناصبی داشت. چنان که از قرآن معروف موجود از ابن بواب - که بیش تر از آن سخن خواهیم گفت - بر می آید، وی در سال (391 ه.ق ) در دربار بهاء الدوله و فخر الملک در بغداد بود.
سال های (403-415 ه.ق ) همزمان با حکومت سلطان الدوله بویه بود که وفات ابن بواب نیز در همین عصر ( 413 ه.ق ) اتفاق افتاد. (23: 94، 2: 257، 21: 300-301 ).

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیأت علمی سازمان اسناد و کتابخانه ی ملی ایران
فارغ التحصیل دوره ی ممتاز از انجمن خوش نویسان ایران در سال 1369
2. نهج الفصاحه، به اهتمام غلامحسین مجیدی خوانساری (قم، انصاریان، 1385)، ص 199.
3. قرآن کریم (لقمان/ 20).
4. سمسمانی منسوب به سمسم غلط مصطلح است و صحیح آن باید سمسمی باشد. سمسم به معنی کنجد است. مؤلف خط و خطاطان او را شیرازی می داند و گوید چون پدرش کنجد فروش بود وی به این نام مشهور گشت (21: 300).

منبع مقاله :
صفی پور، علی اکبر، طبیعی، منصور، (1390)؛ مجموعه مقالات کنگره استاد میرزا احمد نی ریزی، شیراز: بنیاد فارس شناسی، چاپ اول.