از جنبه ي ميزان تطابق با شيوه رسم مصاحف عصر صحابه و شيوه ي رسم الإملاء
بررسي علمي تطبيقي رسم الخط قرآن ني ريزي
چکيده
اين مقاله مشتمل است بر مقدمه اي در بيان مفاهيم رسم المصحف و رسم الإملاء و شرح آراء در توقيفيت رسم الخط قرآن کريم، و ويژگي هاي شيوه ي نگارش مصاحف عصر صحابه سپس شيوه ي رسم الخط قرآن خط ني ريزي از نظر ميزان تطابق با مصاحف عصر صحابه و نيز ميزان گرايش به رسم الخط جديد منطبق با قواعد عربي (که به رسم الإملاء معروف است )، با استناد به منابع اصيل قديم و جديد مورد بررسي قرار گرفته و در جدولي مقايسه اي تحليل شده است.برخي منابع تحقيق عبارتند از:
1. المقنع في رسم مصاحف الأمصار و کتاب النقط، ابوعمرو داني
2. منظومه المورد الضمآن في رسم أحرف القرآن، محمد بن محمد الخراز
3. عقيله اتراب القصائد، شاطبي و شروح آن
4. سمير الطالبين في رسم و ضبط الکتاب المبين، علي محمد الضباع
5. منهل العطشان في رسم احرف القرآن، حافظ طاهر اصفهاني
و کتب ديگر از قديم و جديد و نيز مصحف خط عثمان طه که امروزه رايج ترين مصحف در بلاد اسلامي است.
کليد واژه ها: رسم المصحف، رسم الإملاء، توقيفيت، قرائات سبعه يا عشره، فصل و وصل کلمات، قواعد خط عربي، نقط، شکل، خط کوفي و نسخ.
مقدمه
سخن در اين مقاله پيرامون شيوه نوشتار قرآن يا به گفته پژوهندگان علوم قرآني « رسم المصحف » است؛ مصحف را از صدر تا ذيل تاريخ، از زمان زيد بن ثابت تا امروز خوشنويسان فراواني نوشته اند.امروز نيز از ني ريز، خوشنويسي احمد نام، هم نام پيامبر خدا و هم نواي صرير ني، نگارنده ي پيام خدا شد. او انوار ملکوتي قرآن را در آينه ي اوراق تکثير کرد تا بازتابش تا ابد مايه ي نور چشم مؤمنان باشد. آنقدر نوشت تا نوشتن و خواندن از او جان گرفت و خود حيات ابدي يافت.
قصد داريم دو مصحف دست نوشت و دو مصحف چاپي ني ريزي را بازخواني و بررسي کنيم و رسمِ خط او را با رسمِ عثماني بسنجيم؛ ناگزير نخست از مفهومِ رسم و تاريخچه ي آن آغاز مي کنيم:
رسم الخط
نسخه هاي خطي قرآن کريم از جهات متعدّد قابل بررسي است يکي از آن جهات خطّ است که خود به دو شاخه ي کلّي قابل تقسيم است: 1. جنبه هاي هنري 2. جنبه ي املائي و قواعد نگارش و رسم شکل حروف از نظر ارتباط با تلفظ.آن چه در اين مقاله به آن پرداخته مي شود نوع دوم است که از آن به رسم الخط تعبير مي شود. پيش از تحليل چگونگي رسم الخطّ قرآن ني ريزي و مقايسه ي آن با مصاحف ديگر، شرح و تعريف چند اصطلاح ضروري به نظر مي رسد.
رسم در لغت: اثر و نشانه و با خط و کتابت و سطر مترادف است. ( ارشاد القراء، ص 22، به نقل از معجم مقاييس اللّغه و دليل الحيران و سمير الطالبين ). و مراد از آن شيوه نگارش حروف و کلمات از حيث ارتباط با تلفظ آن حروف است.
رسم در اصطلاح دو نوع است: رسم الخط قياسي و رسم الخط عثماني.
رسم الخط قياسي ( رسم الإملاء )
نگارش حروف و کمات به گونه اي است که تلفّظ مي شود و موارد استثناء در آن بسيار اندک است، شيوه ي نگارش پيرو اصول و قواعد فراگير و قاعده مند است.رسم الخط عثماني ( رسم المصحف )
و به قول برخي رسم توفيقي: شيوه نگارشِ مصاحف عصر صحابه است.از آن جهت که اين نوع رسم منتسب است به مصاحفي که به دستور عثمان خليفه چهارم نوشته شده است به آن رسم عثماني، و از آن جهت که برخي معتقدند اين رسم توفيقي است - به دستور پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده است و تغيير در آن به هيچ وجه جايز نيست - آن را توفيقي ناميده اند. (2 )
برخي مانند شيخ علي محمد الضّباع از رسم الخطّ عثماني به رسم اصطلاحي تعبير کرده اند. چنانکه وي در کتاب سميرالطالبين گفته: « رسم اصطلاحي رسمي است که صحابه مصاحف را به آن شيوه نوشته اند » ( سميرالطالبين، ص 62-61 ).
بنابراين رسم الخط عثماني، رسم المصحف، رسم توفيقي و رسم اصطلاحي همه به يک معني اند و عبارتند از شيوه نگارش مصاحف عصر صحابه.
گرچه مصاحفي منسوب به ائمه و يا مشاهير صحابه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در گوشه و کنار و در برخي از کتابخانه ها و موزه هاي جهان موجود است، اما نسخه اي که از همه جهات، ادلّه ي قاطع و يقين آور مبني بر انتساب به کتّاب وحي و يا شخص عثمان باشد، وجود ندارد؛ براي گزارش ويژگي هاي رسم عثماني دو منبع اساسي موجود است:
1. رواياتي که به واسطه ي ائمه ي قرائات و دانشمندان متخصص در علم رسم روايت شده است. بنا به سخن دکتر غانم قدوري، نافع بن عبدالرحمن بن ابي نعيم ابورويم (متوفي 169 ه.ق ) يکي از قاريان
هفت گانه ي معروف و مهم ترين کسي که در نقل رسم به او اعتماد مي شود زيرا در مدينه متولد شد و عمر طولاني داشت و مصحفي که عثمان به مردم مدينه اختصاص داده بود نزد او قرار داشت.
برخي از مشاهير ديگر روايت کننده ي رسوم عبارتند از: ابوعبيد قاسم بن سلام و نصير و ابوبکر بن الانباري؛ در بصره، عاصم بن ابي الصباح جحدري ( متوفي 128 ه.ق )، در کوفه، ابوعماره حمزه بن حبيب زيات ( متوفي 189 ه.ق ) و ابوالحسن علي بن حمزه الکسائي و يحيي بن زياد و فرّاء کوفي ( متوفي 207 ق ). ( رسم الخط مصحف، ص 150 و 151. جميله ارباب المراصد، ص 100 )
2. همان مصاحفي که منسوب به برخي صحابه و مربوط به قرون اوليه ي اسلامي است. مانند قرآن هاي منسوب به حضرت علي و امام حسن مجتبي، امام حسين، امام سجاد و امام رضا (عليهمالسّلام ) در کتابخانه ي آستان قدس رضوي؛ قرآن نوشته شده در حدود قرن دوم هجري قمري متعلق به کتابخانه ي آستان قدس رضوي؛ قرآن نوشته شده در حدود قرن دوم هجري قمري متعلق به کتابخانه ي بريتانيا به خط کوفيِ مايل و مصحف تاشکند به شماره 204 مصاحف، محفوظ در کتابخانه ي مرکزي و مرکز اسناد تاشکند که مي گويند به زمان عثمان نوشته شده و مصاحف ديگري که در موزه ها و کتابخانه هاي نجف، استانبول، تونس و ديگر بلاد نگهداري مي شوند. ( راهنماي گنجينه قرآن؛ تاريخ قرآن دکتر راميار ص 805؛ تاريخ قرآن، دکتر حجتي، ص 493؛ موسوعه الخط العربي، محسن فتوني، ص 16 و 17 )
نمونه واقعي و جامع رسم الخط عثماني
آن چه مسلم است نسخه اي که نمودار کامل و جامع رسم الخط عثماني باشد، وجود ندارد و دو منبع سابق الذّکر ( روايات و مصاحف قديمي ) هر يک به تنهايي هرگز ما را به تمام ويژگي هاي رسم المصحف رهنمون نمي شود؛ بلکه ما با استمداد از هر دو منبع و جمع بندي قرائن و شواهد تنها به کلياتي از خصوصيات رسم المصحف دست مي يابيم و برخي اختلافات ميان مصاحف قديمي يا روايت هاي راويان همواره پيش روي ما و هر پژوهش گر خواهد بود. اين حقيقت با دقت در جدول مقايسه اي مصاحفِ منتسب به قرون اول و دوم هجري و قرآن عثمان طه که به گونه اي روايت گرِ اقوالِ علماي رسم نسبت به رسم المصحف عثماني است، به خوبي آشکار مي شود.عوامل زمينه ساز تأليف کتب
در مورد اشکالات ذاتي رسم المصحف در اولين دست نوشته هاي قرآن کريم، برخي به خود جسارتو اجازه داده اند که علل آن را ريشه يابي کرده، دلايل اختلاف رسم برخي کلمات را با رسم معيار و ناهمگوني موجود در خود مصحف بيان کنند.
بعضي هم همه ي آن اشکالات را توجيه کردند و برايش يا حکمت هايي آوردند، يا قائل به اسراري شدند که از دسترس عقول بشر عادي خارج است. اين موضوع را در بخش « دلايل يا توجيهات رسم المصحف » بيشتر بررسي خواهيم کرد.
لکن آن چه انديشه مندان دلسوز کلام الهي را بيمناک کرده، پديد آمدن اشکالاتي جديد و ثانوي در فرايند نسخه برداري آيندگان است. آن ها بيمناکند که مبادا رسم الخط قرآن کريم پس از اين دستخوش سليقه هاي گوناگون شود، که در حالي که پس از گذشت زمان دوره ي صحابه نمي توان براي سليقه اي توجيه و حکمتي تراشيد و يا هر کاتبي را به مانند کاتبان صدر اسلام از هر خطايي مصون دانست. نگراني بحقي بود و بايد تدبيري جدي انديشيده مي شد. از اين رو ائمه قرائات و دانشمندان علم رسم دو کار مهم را به موازات يکديگر انجام دادند و بر هر يک از اين دو مُهري زدند تا ضامن بقاي آن باشد:
1.ثبت و ضبط شيوه هاي قرائت و روايت کردن آن براي شاگردان خود ( گرچه خالي از اجتهادات خود قرّاء هم نبود ) و حفظ سلسله ي سند روايي هر قرائت و انتقال آن از هر طبقه به طبقه ي بعد. و بر اين تلاش که در عرصه ي قرائات بود مُهر عدد سبعه کوبيده شد و از حديث « سبعه أحرف » هم استمداد شد و بدين سان از رشد بي رويّه ي تنوع قرائات جلوگيري شد.
2. روايت کردن ويژگي هاي رسم عثماني و ثبت و ضبط آن در کتب و رسائل. و بر اين اقدام هم مُهر توفيقي بودن رسم مصحف زده شد و حکمتهاي فراواني هم براي سليقه ي نگارشي کاتبان وحي بيان شد تا از پيدايش سليقه هاي متنوع در شيوه ي رسم جلوگيري شود.
به راستي که هر دو تدبير في نفسه ستودني و ارزشمند بود؛ تنها پيرايه هاي آن، يعني همان توهّم « هفت » و يا توفيقي بودن رسم مناقشه آميز و بحث برانگيز شد.
اين دو تلاش پيگير در قرون 4 و 5 هجري به اوج خود رسيد و در نيمه ي اول قرن 4 هجري با تأليف کتاب السبعه في القرائات توسط ابن مجاهد، قرائات سبعه شهرت يافت و تا حد زيادي از تکثّر و تنوع قرائات جلوگيري شد. البته پيش از ابن مجاهد کساني درباره شناخت قرائات، تأليفاتي داشتند، هم چنين بيش از هفت قرائتي که ابن مجاهد در کتابش آورده است؛ قرائات معتبر ديگر وجود داشت. شايد نظر ابن ماجد هم منحصر کردن قرائات در عدد هفت نباشد و صرفاً مي خواسته اهم قرّاء بلاد مختلف را معرفي کند که شامل حرمين و عراقين و شام مي شود. اما عملاً نتيجه اين شد که برخي
پنداشتند مراد از « احرف سبعه » در روايت مشهور اهل سنت از پيامبر (3 ) همين هفت قرائت است و منجر به اين شد که قراء سبعه از شهرت ويژه اي برخوردار شوند و برخي به تَبَع ابن مجاهد آثاري در قرائات سبعه تأليف کنند.
در نيمه ي اول قرن پنجم نيز با تأليف کتاب المقنع في معرفه رسم مصاحف الامصار توسط ابوعمرو داني که ميراث دار ائمه ي قرائات و پيشوايان سلف دانش رسم و قرائت بود، مهم ترين کتاب در رسم مصاحف به جامعه ي اسلامي عرضه شد که تا امروز منبع و سندي معتبر براي همه ي نويسندگان رسم المصحف و يا کاتبان قرآن کريم بوده است. (4)
اهم کتب و رسائل در زمينه رسم المصحف
از سويي علاقه ي وافر هنرمندان و کاتبان به قرآن کريم و ارج و منزلت دنيايي و اجر و پاداش اخروي که براي کتابت مصحف شريف وجود داشت، سبب شد که روز به روز و دوره به دوره در سراسر بلاد اسلامي کاتبان هنرمند با سليقه هاي مختلف دست به کار نگارش کلام خدا با انواع خطوط شوند؛ خطوط و اقلامي که پيدايش و نيز رشد و بالندگي آن ها خود مرهون معجزه جاويد قرآن بوده و هست.از سوي ديگر سير تطّور علوم عربي و به موازات آن پديد آمدن مدارس نحوي در بصره و کوفه و رو آوردن مردم به استعمال صورت هاي جديد هجاي کلمات و بيم فاصله گرفتن آن ها از صورت اصيل رسم المصحف که ارتباط مستقيمي با قرائات داشت، دانشمندان را بر آن داشت تا کلماتي را که در قرآن با صورتي مخالف با اصطلاح مردم نوشته شده بود و با شيوه هاي جديد نگارش تفاوت داشت، مشخص کنند، تا شيوه ي رسم ابتدايي مصحف براي آيندگان محفوظ بماند و نتيجه ي اين تلاش ها فهرست طولاني از نام هاي کتاب هايي شد که در موضوع رسم مصحف نوشته شده است ( رسم الخط مصحف، ص 153 ).
برشمردن همه ي رسائل و کتب در حوصله ي اين مقاله مختصر نيست اما به جهت اهميت موضوع،
به ويژه براي کاتبان مصحف شريف، ناگزير به مهم ترين آن ها اشاره مي کنيم و بقيه را به کتب فن ارجاع مي دهيم.
مهم ترين آثار پس از کتاب المقنع عبارتند از: کتاب التبيين لهجاء التنزيل و گزيده ي آن التنزيل في هجاء المصاحف تأليف سليمان بن نجاح ابوداود بن ابي القاسم اندلسي ( متوفي 496 ه.ق ) شاگرد ابوعمروداني؛
پس از اين دو کتاب، دو قصيده معروف از جايگاه ويژه اي برخوردارند و بر هر دو قصيده شروحي نوشته شده است: اول: قصيده ي عقليه ي اتراب القصائد از قاسم بن فيره بن خلف الشاطبي ( متوفي 590 ه.ق )، که نظم همان مطالب المقنع داني است با اندکي اضافات، ( شاطبي کتاب التيسير في القراءات السبع داني را نيز به نظم درآورده که نام آن حرز الاماني و وجه التهاني است و به شاطبيه معروف است )؛ دوم: قصيده ي مورد الظّمآن في رسم أحرف القرآن، از محمد بن ابراهيم ابوعبدالله الشريشي الخراز ( متوفي 718 ه.ق )
پس از اين آثار، هر کس تأليفي در زمينه ي رسم المصحف داشته است از اين کتاب ها به ويژه آثار داني و ابوداود استفاده کرده است.
شايان ذکر است که دکتر غانم قدوري در کتابش از حدود 20 نفر از کساني که پيش از داني در زمينه ي رسم آثاري داشته اند نام برده است که از عبدالله بن عامر يحصبي ( متوفي 118 ه.ق ) شروع و به ابوعبدالله محمد بن يوسف بن معاذ جهنمي ( متوفي 442 ه.ق ) ختم مي شوند ( رسم الخط مصحف، 158-154 ).
دکتر اشرف محمد فؤاد طلعت در کتاب سفيرالعالمين في ايضاح و تحرير و تحبير سميرالطالبين في رسم الکتاب المبين نيز با شرحي مفصل فهرست 381 عنوان کتاب يا رساله را در موضوع رسم و ضبط مصاحف آورده است ( سفيرالعالمين، ص 122-54 ).
اشاره اي به ويژگي هاي رسم المصحف (5 )
ويژگي هاي رسم المصحف را در بسياري از کتب به 6 دسته تقسيم نموده اند که براي هر قِسم چندنمونه ذکر مي شود:
1. کاستي، مانند حذف الف در کلمات « وَاعدنا (بقره/51 )؛ سَمّعون (مائده/41 )؛ المسلمت، المؤمنت، القنتت ( احزاب/35 ) و المعيد ( انفال/ 42 ) »
2. افزودگي، مانند: افزودن الف بعد از ميم کلمه ي « مِائه » و « مِائتين » يا افزودن الف پس از لام در « لأَ اذ بحنَّهُ » ( نمل/21 )؛ يا افزودن ياء زائد در کلماتي مانند: « بأبيِّکم » ( قلم/6 )، « بأيْيد » ( ذاريات/47 )، « أفَإيْن » ( آل عمران/144 ) يا افزودن واو زائد در کلماتي از جمله: « سَأوْريکم » ( اعراف/145 و انبياء/37 )
3. اختلاف در نگارش همزه، مانند: « استَئجِرهُ » و « استَئْجَرهَ » ( قصص/26 ) که مطابق با قياس و قاعده بايد همزه روي الف نوشته شد.
4. ابدال حرفي به حرف ديگر، مانند نگارش واو به جاي الف در کلماتي مانند: « الرّبواا » در همه جا، « بالْغداوه » ( انعام/52 و کهف/ 28 ) و « الصّلوه » و « الزکوه » و مانند اين ها.
5. جدانويسي يا پيوسته نويسي خلاف قاعده و مقتضاي معنا، مانند جدا نوشتن لام جارّه از کلمه ي هذا که طبق قياس و قاعده بايد پيوسته باشد: « مال هذا الرّسول » ( فرقان/7 )
و پيوسته نوشتن ( إنّ ) با ( ما ) در « إنّما توعَدون لَصادقٌ » ( ذاريات/5 ) و « إنّما توعَدوم لَواقعٌ » ( مرسلات/7 ) که ( ما ) موصول است و بايد جدا نوشته شود.
6. رسم کلماتي خلاف قياس، با توجيه ( موافقت با قرائتي از قرائات )، بدون دليل موجه، مانند: نگارش کلمه ي « لَاتّخَذتَ » اين گونه: « لتَّخَذتَ » ( کهف/77 ) بدون الف براي مراعات قرائت ابوعمرو و ابن کثير و يعقوب که به تخفيف و « لَتَخِذتَ » خوانده اند. ( البته ابوعمرو با ادغام ذال و ابن کثير و يعقوب با اظهار ذال ) ( معجم القرائات القرآنيه، ج 3، ص 388، السبعه، ابن مجاهد، ص 396، النشر، ج 2، ص 314 ) نمونه هاي برخي از موارد 6 گانه بسيار فراوان است مانند مورد ( 1 و 5 ) ولي به ذکر چند نمونه بسنده شد.
فوائد آشنايي با علم رسم
عليرغم اختلافات فراوان ميان رسم قرآن هاي قديم و جديد أعم از خطي و چاپي و همچنين اختلاف آراء و روايات، لکن شناخت رسم و آشنايي با قواعد رسم عثماني، تا حد امکان، فوائدي دارد که انکارناپذير است از جمله:1. فوائد تاريخي و سندشناسي قرآن هاي خطي و تمييز رقم هاي واقعي از جعلي در نسخه هاي موجود.
2. فوايد علمي در شناخت قرائات مقبول يا غيرمقبول نزد علماي قرائت، زيرا يکي از معيارهاي سه گانه
مقبوليت قرائت، نزد علماي فن قرائات، موافقت آن با رسم عثماني است. ( دليل الحيران، ص 63 ). ( البته در اين مختصر در مقام تحليل اين معيارها و بيان مراد از موافقت رسم که موافقت حقيقه است يا تقديريه نيستيم، ولي از ذکر اجمالي آن براي اشاره به فايده ي علمي مذکور گزيري نبود )
3. کتابت آگاهانه و روش مندانه ي قرآن توسط خوش نويسان هنرمند و جلوگيري از آشفتگي و ناهمگوني در کتابت. زيرا بسياري از کاتبان مصحف شريف که برخي از نوادر روزگار خود هم بوده اند به علت ناآشنايي با علم رسم، دچار آميختن روش ها و رسم هاي ناهمگون شده اند و در برخي مواضع رسم عثماني را تبعيت نموده، در برخي مواضع از رسم قياسي پيروي کرده اند، برخي از مواضع ضبط کاتبان اهل مشرق و در مواضع ديگر ضبط اهل مغرب را اختيار کرده اند و اين نمونه ها را کساني که خاک نسخه ي خطي زياد خورده اند کم نديده اند.
ضبط مصحف
ضبط مصحف عبارت است از علائمي که کاتبان کتابت مصحف به کار مي برند تا قاري قرآن، به ويژه شخصي که با زبان عربي آشنايي ندارد به آساني بتواند با حرکات و اعراب صحيح قرآن را تلاوت کند؛ مانند نقطه و زير و زبر و تشديد و مدّ و مانند آن ها.برخي احتمال داده اند که نوعي از نقطه يا اعراب در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هم وجود داشته است ( که بعيد به نظر مي رسد ) (تاريخ قرآن راميار، ص 531 ).
بنا به مشهورترين روايات تاريخي، ابوالأسود دوئلي ( متوفي 69 ه.ق ) شاگرد حضرت علي (عليهالسّلام) نخستين کسي بود که با ابتکاري از نقطه براي حرکات حروف و اعراب کلمات استفاده کرد.
يحيي بن يعمر عدواني ( متوفي 129 ه.ق ) و نصر بن عاصم ( متوفي 79 ه.ق ) که هر دو از شاگردان ابوالاسود بودند براي حروف متشابه نقطه گذاري کردند ( تاريخ قرآن، حجتي، ص 469 ). و از همين جا بود که حرکت اصلاح يا تکميل رسم الخط قرآن و به موازات آن مقاومت و کراهت برخي از علما و اهل فتوا شروع شد.
هميشه هر حرکت اصلاحي در آغاز، مخالفت هايي را در پي دارد و البته اغلب چنين مقاومت هايي از انگيزه هايي پاک، نشأت مي گيرد که بيم از دست رفتن و يا استحاله ي ميراثي که امانت دار آن هستند، ايشان را وادار به مقاومت مي کند. مثلاً ابوعمروداني مخالف اعجام يا نَقط نبود اما رعايت احتياط را واجب مي دانست و مي گفت: من اجازه نمي دهم نَقط ( اعراب گذاري با نقطه ) هم رنگ نوشتار و با رنگ
سياه انجام شود و رنگ سرخ را براي حرکات تنوين، تشديد، تخفيف، سکون و مدّ پيشنهاد مي کرد و رنگ زرد را براي همزه ها؛ از اين رو مي بينيم که در بسياري از نسخه هاي خطي مصاحف اعصار گذشته اين اختلاف رنگ مشاهده مي شود ( المقنع، ص 138 در کتاب النقط که ضميمه ي المقنع چاپ شده است ).
سرانجام ضبط المصحف با وجود اين که هيچ سابقه اي در آغاز کتابت قرآن کريم نداشت، به دليل کارگشايي و تسهيل قرائت مورد قبول همگاني قرار گرفت و فراگير شد، با آن که کاتبان اصلاحات فراواني در خصوص رسم انجام داده اند، همواره اختلافات بسياري در ردّ و قبول آن مشاهده مي شود.
آراء موافق و مخالف در توقيقيت و وجوب التزام به رسم المصحف
ابتدا ( همان طور که دکتر غانم قدوري معتقد است ) بايد ميان توفيقي بودن رسم، و وجوب التزام به آن فرق قائل شد.برخي مانند شيخ عبدالعزيز دباغ ( 1090-1132 ه.ق ) و شاگردش احمد بن مبارک (1155-1090 ) قائل به توفيقي بودن رسم هستند؛ چنان که احمد بن مبارک در کتاب الإبريز سخن استاد خود را چنين نقل کرده است که: « صحابه و غيرصحابه در رسم قرآن به اندازه ي يک جو دخالت نداشتند. اين کار با دستور پيامبر انجام گرفته است ... و اين به علت اسراري بود که عقول به آن راه ندارد ... عقول مردم چگونه مي تواند بفهمد که سرّ افزايش الف در ( مائه ) و نبودن آن در ( فئه ) چيست؟ »
ممکن است کساني قائل به وجوب التزام به رسم المصحف باشند اما نه از باب توفيقي بودن آن، مانند رأي اکثر علماي اهل سنت و به گفته ي غانم قدوري قول به توفيقي بودن رسم در زمان جديدتر به وجود آمده است ( رسم الخط مصحف، ص 184 ).
نظر برخي از قائلين به وجوب تبعيت از رسم المصحف
امام احمد بن مالک: تحرم مخالفه ي خط مصحف عثمان في واو أو ياء أو الف أو غير ذلکمخالفت با خط مصحف عثماني در يک واو يا ياء يا الف و غير آن حرام است. ( سميرالطالبين، ص 42-41 )
قاضي عياض در آخر کتاب شفاء: « و قد أجمع المسلمون أنّ القرآن المتلوّ في جميع أقطار الأرض المکتوب في المصحف بأيدي المسلمين ممّا جمعه الدّفتان من أول الحمد الي آخر الناس أنه کلام
الله و وحيه المنزل علي نبيّه محمد و أن جميع ما فيه حق و أنّ من نقص حرفاً قاصداً لذلک أو بدّله بحرف آخر مکانه أو زاد حرفاً ... أنّه کافر ». ( سميرالطالبين، ص 43 ).
وي ادّعاي اجماع کرده که هر کس حرفي را از اين قرآن کم يا زياد کند کافر است. البته به عقيده ي نگارنده اگر کمي خوش بينانه تر به اين گونه سخنان بنگريم، شايد بتوان آن را حمل بر تحريف عامدانه ي قرآن کرد که معنا را تغيير دهد نه تغيير اصلاحي رسم که موجب تغيير معنا نمي شود. اما جاهايي که نويسنده به عدم جواز تغيير رسم تصريح کرده باشد، ديگر نمي توان چنين داوري خوش بينانه اي داشت.
مانند اين سخن زمخشري ( متوفي 538 ق ) در مورد رسم لام جرّ به صورت جداگانه اي در آيه ي « قالوا مالِ هذا الرسول ... » ( فرقان/7 ) که مي گويد: « لام در مصحف جدا از هذا نوشته شده و اين خارج از قاعده عربي است ولي خط مصحف سنّت است و تغيير داده نمي شود » ( رسم الخط مصحف، ص 181 )
ابوبکر احمد بن حسين بيهقي ( متوفي 458 ه.ق ) در شعب الايمان گفته است: « کسي که مصحفي را مي نويسد سزاوار است که بر هجايي که مصحف را با آن نوشته اند محافظت کند و با پيشينيان مخالفت ننمايد و چيزي را از آن تغيير ندهد. چون آن ها در مقايسه با ما، علم افزون تر و قلب و زبان صادق تر و امانت داري بيشتر داشته اند بنابراين نبايد بر خود اين گمان را ببريم که اشتباهات آن ها را تصحيح مي کنيم » ( رسم الخط مصحف، ص 180 )
برخي آراء مخالفان توقيفيت رسم المصحف
ابن خطيب در ردّ سخنان عبدالعزيز دبّاغ گفته است: « وا مصيبتا! آيا قرآن نيز همانند لگاريتم و طلسم و رمل و اسطرلاب، نجوم و علومي از اين قبيل است که تصوّر مي کنند نفاست آن ها در اسراري است که در آن ها نهفته و جز با تلاش بسيار و پس از گذشت زماني طولاني نتوان بدان دست يافت ».ابن خلدون: « برخي از افراد ناآگاه گمان کرده اند که صحابه صنعت خط را به خوبي و به طور کامل مي دانسته اند و برخي از نوشته هاي آنان که مخالف قواعد است، از روي حکمت و علتي بوده است ». ( پژوهشي در رسم المصحف، ص 83 ).
سلطان العلماء عز بن عبدالسلام ( متوفي 660 ه.ق ) معتقد است: کتابت مصحف مطابق با هجاي متعارف در ميان مردم جايز است، بلکه او اين کار را واجب مي داند تا از سوي جاهلان تغييري در قرآن داده نشود ( رسم الخط مصحف، ص 181 ).
علت اختلافات فراوان رسم مصحف با رسم قياسي چيست؟
دلايل و توجيهات: دلايل موجه و نيز توجيهات ناموجه فراواني براي واقعيت اختلاف رسم مصحف با رسم معيار گفته شده است. در اين جا به طور اجمال به برخي اشاره مي شود:1. نظر شيخ محمد طاهر الکردي خطاط ( صاحب کتاب تاريخ الخط العربي ) : او تحليل هاي مختلف را در اين زمينه، به کلّي پديده اي پس از دوران صحابه دانسته، طرد مي کند و مي گويد: « اين وجوه اختلاف به خاطر حکمتي بوده که صحابه آن را مي دانستند ولي به دست ما نرسيده است ». ( رسم الخط مصحف، ص 212 )
2. تحليل و توجيه با علت ها لغوي و يا نحوي: مانند توجيه رسم الف به صورت ياء ( براي وجه ) اماله. ( رسم الخط مصحف، ص 186 )
3. حمل بر اشتباه کاتب: فراء ( متوفي 207 ه.ق ) : آن ها نتوانسته اند در کتابت به يک منوال پيش بروند ... و اين ناشي از بدي هجاي پيشينيان است. ( رسم الخط مصحف، ص 188 )
ابن قتيبه ( متوفي 276 ه.ق ) : پس از نقل حديثي از عايشه درباره ي اشتباه کاتب و حديثي از عثمان که گفته است « در آن خطايي مي بينيم »، گفته: « اين حروف يا مطابق با مذاهبي از مذاهب اهل اعراب است و يا غلطي از کاتب است همان گونه که عايشه گفته است پس اگر مطابق مذاهب نحوي ها باشد پس بحمدالله غلطي در ميان نيست و اگر مربوط به خطا در نوشتن باشد اين جنايت کاتب را نبايد به حساب خدا و رسول گذاشت ... او درباره ي کاتبان وحي مي گويد جز عبدالرحمن عمرو بن عاص بقيه صحابه بي سواد بودند و جز يکي دو نفر از آن ها نوشتن را نمي دانستند ». ( رسم الخط مصحف، ص 189-188 ).
4. توجيهات مراکشي: ابوالعباس احمد بن محمد معروف به ابن البناء مراکشي ( 721-654 ه.ق ) در توجيه رسم مصحف يد طولاني داشته و کتابي به نام عنوان ( الدليل في مرسوم خط التنزيل ) را به همين منظور تأليف کرده، که به دست ما نرسيده است.
او مي گويد: وقتي يک الف در اول کلمه اي اضافه شد براي نشان دادن يک معناي زايد در وجود آن نسبت به کلمه ي ماقبل است مانند: « لأ اذ بحنّه » ( نمل/22 )
اين زيادت جهت تنبيه بر اين معناست که کلمه ي بعدي از نظر وجودي ثقيل تر و شديدتر از کلمه ي قبلي است؛ « پس ذبح شديدتر از عذاب است! ( پيش از « لأ اذ بحنه » در آيه، « لأعذبنّه » آمده است ). هم چنين وي مي گويد: در مورد ياء بايد گفت که اگر در يک کلمه اضافه شد در آنجا علامتي براي يک
ويژگي ملکوتي است مانند « و السّماء بنينها بأييد » ( ذاريات/47 ) در اين آيه ( أييد ) با دو ياء نوشته شده تا فرقي باشد ميان ( الأيد ) که به معناي قوت و نيرو است و ( الأيدي ) که جمع يد است و شک نيست که نيرويي که خداوند به وسيله آن آسمان را بنا کرد از لحاظ ثبوت در وجوب سزاوارتر از ( ايدي ) است و لذا ياء بر آن اضافه شد تا لفظ به معنايي که در درک ملکوتي وجود روشن تر است اختصاص يابد »! ( رسم الخط مصحف، ص 208 ).
به گفته غانم قدوري، هرگز چنين چيزهايي که مراکشي مي گويد در خاطر صحابه خطور هم نمي کرده است ( همان، 209 ).
5. قابليت لفظ براي قرائات مختلف ( به اصطلاح احتمال قرائات ) : يعني با توجه به اينکه در آغاز مصاحف خالي از هر گونه نقطه و علامت بوده و الف هاي مياني کلمات هم نوشته نمي شده است، گفته مي شود کلمه اي مانند « فتبيّنوا » قابليت اين را که « فتثبّتوا » هم قرائت شود دارد. يا کلمه ي « مَلِکِ« در سوره حمد را مي توان « مالک » هم خواند ولي اگر با الف نوشته شود ديگر نمي توان آن را « مَلِکِ » قرائت کرد، حال آنکه برخي از قراء بدون الف خوانده اند. پس بايستي رسم کلمات به شکلي اولي خود باقي بماند تا قابليت قرائات مختلف را داشته باشد.
پرسشي به ذهن مي آيد که: اختلافاتي مبني بر زياده و کم در امهات مصاحف روزگار صحابه بوده است؟ مثلاً « و سارعوا » در آيه ي 133 آل عمران، در مصاح مدينه و شام بدون واو، « سارعوا » کتابت شده است؛ و در مصاحف کوفه و بصره با واو و برخي مانند نافع و ابن عامر و ابوجعفر مطابق با مصحف مدينه و شام قرائت کرده اند ولي بقيه مطابق مصحف کوفه و بصره.
حال، رسم المصحف صحيح کدام است و چگونه هر دو وجه را مي تواند در بربگيرد؟
اينجاست که ميدان توجيه فراخ مي شود و با يک توجيه، هم غفلت کاتبان و مقابله کنندگان نسخه هاي مادر حمل به حکمت مي شود و هم تنوّع در قرائات؛ و حديث « سبعه احرف » هم معنا پيدا مي کند.
و آن توجيه، اين سخن حافظ طاهر اصفهاني است: « پس چون مصحف تمام شد چهار مصحف ديگر و به قولي هفتِ ديگر بنوشتند و مصاحف را از نَقط و شکل مجرد ساختند تا احتمال داشته باشد آن چه ممکن باشد از أحرف سبعه و هر مصحفي به جايي فرستادند ... و تعدد مصاحف از آن جهت بود که الفاظ مختلف در قرآن هست که در يک مصحف ممکن نيست اثبات همه، مثل « و قالوا اتَّخذ الله »
با واو عاطفه و بي واو (6 ) و « وصّي » و « أوصي » در بقره (7 ) و در آل عمران « سارعوا الي مغفره » بي واو و با واو (8 ) ... ( و بلاخره ) در شمس « فلا يخاف »به فاء و به واو (9 )، پس ناچار بود از تعدد مصاحف تا در هر مصحفي نوعي از اختلاف ثبت رود ».
اين سخن عين عبارت حافظ طاهر اصفهاني، شاگرد ابن جزري است که از نسخه ي خطي کتاب منهل العطشان او نقل شد و ترجمه ي توجيهي است که ابوعمرو داني در کتاب المقنع براي حکمت اختلاف مصاحف آورده ( المقنع، ص 132 ) ولي اشاره اي به داني ننموده است.
سرنوشت تاريخي رسم الخط قرآن
علي رغم کوشش هاي فراوان پيشينيان براي تثبيت رسم المصحف عهد صحابه، گرچه اين تلاش ها فوايد فراواني داشت و اسناد و روايات مشتمل بر ويژگي هاي رسم المصحف را براي ما به يادگار گذاشت، به نتايج چشمگيري نرسيد.آن چه در عمل اتفاق افتاد، پديد آمدن رسم هاي گوناگون با سليقه هاي منطقه اي بلاد مختلف اسلامي بود و اين پديده علل مختلفي داشت که مهم ترين آن ها عبارتند از: يکي تأثير رسم الخط معيار زبان عربي که در دوره هاي مختلف تاريخي از رشد و تحول نيز برخوردار بود و ديگري، صعوبت رسم المصحف براي خانواده ي بزرگ غيرعرب زبان جامعه ي اسلامي؛ و اين دو عامل سبب پيدايش رسم هايي با مشخصه ي مصري، ايراني، ترکي، هندي و غيره شد.
از اين رو هميشه جاي اقدامي جدّي و تأثير گذار و فراگير براي يکسان سازي رسم مصاحف، به شيوه ي سنتي يا به شيوه ي جديد خالي بود و ضرورت آن احساس مي شد، تا اينکه بالاخره در سال 1337 هجري قمري هيأتي از علماي الأزهر مصر دست به کار تهيه ي قرآني براساس اقوال ابوعمرو داني و ابوداود سليمان بن نجاح شدند و آن را در سال 1342 هجري قمري برابر با 1923 ميلادي به
چاپ رساندند. ( رسم الخط مصحف، ص 555 ). چاپ اين مصحف معروف به مصحف اميري و ادعاي موافق بودن آن با مصاحف شش گانه ي عثمان، باعث گسترش اين نوع رسم الخط در کشورهاي اسلامي و به ويژه عربي شد. ( پژوهشي در رسم ...، ص 89 ).
قرآن معروف عثمان طه که هم اکنون رايج ترين قرآن در جهان اسلام است، براساس همين مصحف آميري کتابت گرديده است.
دومين اقدام چاره انديشانه و علمي مهم، اقدامي است که مرکز طبع و نشر قرآن کريم جمهوري اسلامي ايران در اوايل دهه 70 هجري شمسي شروع کرد و با بررسي ها و پژوهش هاي علمي - تطبيقي و ميداني گسترده و مراجعه به منابع معتبر، روشي را مبتني بر رسم المصحف با قابليت تحمل قرائات عشره، تدوين کرد.
در اين روش کلماتي که خلاف رسم قياسي و محلّ اختلاف قرائات بوده، بنا به مصلحت، رسمِ آن به حال خود باقي مانده ولي کلماتي که مقتضي چنين ضرورتي براي تحمل قرائت ديگري را نداشته است به شيوه رسم قياسي و مطابق با ملفوظ کتابت شده است نه مطابق با مرسوم قديمي آن. مثلاً کلمه « حافظاً » ( يوسف/ 64 ) به دليل وجود قرائت « حِفظاً »، بدون الف نگارش شده است. ( بررسي علمي تطبيقي، ص 55 ). اما « اثاثاً » (نحل /80، مريم / 74 ) که در رسم المصحف بدون الف است در مصحف مرکز طبع و نشر با الف نوشته شده است؛ چون قرائتي که ضرورت حذف الف را ايجاب کند وجود نداشته است.
از نظر ضبط نيز مصحف مرکز طبع و نشر به مصحف کم علامت معروف است و در آن سعي شده از علائم غير ضروري بخصوص ساکن صرف نظر شود تا شيوه اي آسان براي تلاوت باشد. نمونه هاي مختلفي از اين قرآن، با ترجمه و بي ترجمه و با استفاده از خط کاتبان مختلف از جمله ني ريزي تاکنون به چاپ رسيده است. اولين بار اين مصحف در سال 1376 ه.ش. بافونت نسخ عربي « براساس خط عثمان طه » در قطع رحلي و در شمارگان محدود به صورت بسيار نفيس براي اهدا به سران کشورهاي اسلامي در چاپخانه بزرگ قرآن کريم به طبع رسيد.
رسم الخط ني ريزي
ني ريزي از خطاطان قرن 12 هجري قمري و در خط نسخ سرآمد استادان زمان خويش است. گرچه شيوه ي خط نسخ ني ريزي از جنبه ي هنري داراي ويژگي نوآوري است و نسخ او به نسخ ايراني نام بردارشد و او از اين جهت سر سلسله است؛ اما رسم الخط قرآني ني ريزي حلقه اي از سلسله ي رسم الخط هاي شيوه ي ايراني است که پيش از او نيز سابقه ي طولاني داشته است.
از اين رو شيوه ي رسم الخط قرآني ني ريزي به عنوان يکي از مصاديق رسم الخط ايراني قرآن کريم قابل بررسي است نه به عنوان سبکي شخصي. البته همه ي کاتبان شيوه ي رسم الخط ايراني به يک اندازه و سطح در کارشان موفّق نبوده اند و از اين جهت با هم متفاوتند. ني ريزي بي ترديد از جمله کساني است که سهم بزرگي از موفقيت را نصيب خود کرده است.
ني ريزي براي کتابت قرآن، مصاحف صحيح و خوبي را سرمشق خود قرار داده است و رسم الخط او، که البته چنانکه گفته شد ابداع خودش نيست - از بسياري از خطاهاي کاتبان ديگر منزّه و مبرّا است. براي آشنايي بيشتر با شيوه ي مورد استفاده ي اين هنرمند، ابتدا ويژگي هاي رسم الخطّ او را بر مي شماريم و سپس اختلافات ميان رسم عثمان طه ( که نمونه ي برجسته اي از رسم تابع رسم عثماني و براساس روايات داني و ابوداود نگارش شده است ) و رسم ني ريزي و رسم مرکز طبع و نشر قرآن جمهوري اسلامي ايران ( که نمونه اي از رسم اصلاح شده ي عثماني است ) در جدولي مقايسه اي، و همچنين اختلافات رسم مصاحف منسوب به علي بن موسي الرضا و نيز حضرت علي بن ابي طالب عليهماالسّلام را که (اگر حتي در صحّت انتسابش ترديدي باشد؛ قدر متيقّن از نمونه ي مصاحف سال هاي نخستين هجري است ) با رسم ني ريزي و رسم مرکز طبع و نشر، در جدولي جداگانه نشان داده، نتيجه گيري خواهيم کرد.
شيوه ي رسم ني ريزي
1. اثبات الف هاي ميان کلمات:مانند: قال، مالک، الصالحات، خاسئين، النّازعات، الملائکه، ...
موارد استثناء: الف منقلب از حرف علّه در کلمات ناقص ( معتل اللّام )، مانند: دَحيها، مَرْعيها، اَتْقئکُمْ، و کلمات: اُولئکَ، ذلکَ، هذا، الرّحمن، القِيمه، ابرهيم، اسمعيل، اِسحق، السّموات، ...
2. کتابت کلمات: الليل، الّلائي، الّلاتي، با دو لام، ...
3. قرار دادن تنوين نصب روي حرف آخر نه روي الف، مانند مِهادًا، اَمْرًا
4. استفاده از الف مقصوره روي حرف براي نشان دادن صداي بلند ( اا ) و زير حرف براي نشان دادن صداي بلند ( اي ). مانند: امَنَ، ايمان، قال، قيل، قَومه، هَدي، ...
توضيح: کلمه اي که به الف و آخر آيه يا موضع وقف ختم شده باشد، براساس وقف و با الف مقصوره نوشته شده است مانند: الاشقي * الّذي و نيز مانند: فِي القتيل ط الحُرُّ بِالحُرِّ ولي چنانچه در وسط آيه و پس از آن همزه ي وصل باشد به جاي الف مقصوره از حرکت کوتاه فتحه استفاده شده است مانند: تعالي الله، تري العذاب
هم چنين کلمه اي که به صداي بلند ( اي ) ختم شده اگر در آخر آيه باشد با الف مقصوره و صداي بلند ( اي ) نوشته شده است گرچه پس از آن همزه ي وصل باشد. ولي چنانچه وسط آيه قرار گرفته و پس از آن همزه ي وصل باشد، از صداي کوتاه کسره استفاده شده است.
مثال اول: هُرونَ اخي * اُشدُد بِه
مثال دوم: في التّابوت، لِاُولي النُّهي، حاضري المسجد الحرام، ...
5. شيوه ي رسم همزه: اصل در صورت نوشتاري همزه الف ( ا ) است و در رسم عثماني هر جا همزه اول کلمه واقع شود، ( هر حرکتي از فتحه، ضمّه و کسره هم داشته باشد ) به صورت الف نوشته مي شود ( رسم الخط مصحف، ص 330 )
در رسم عثماني همزه هاي مياني و يا آخر کلمات، بسته به حرکت خود همزه و يا حرف پيش از آن، به صورت واو يا ياء ( ي ) نشان داده مي شد و در بسياري از کلمات به کلّي صورت نوشتاري نداشت و دليل اين امر ثقيل بودن همزه و اختلاف لهجه هاي عرب در تحقيق، تسهيل و يا حذف همزه بود. آن چه مسلم است صورت سر حرف (عليه السّلام) براي همزه ( ء ) پديده اي است که وضع آن را به خليل بن احمد فراهيدي نسبت داده اند ( رسم الخط مصحف، ص 529 ). و کمي پيش از آن، يعني در فترت ميان سال هاي نخستين کتابت مصاحف تا روزگار خليل، براي نشان دادن همزه از نقطه ي زرد يا قرمز استفاده مي شد.
شيوه ي ني ريزي در رسم همزه
ني ريزي هرجا که همزه داراي صورت الف باشد از علامت ( ء ) استفاده نکرده، حرکت را بالا يا زير همان الف ( ا ) قرار داده است و از اين جهت، نسبت به قرآن هايي مانند عثمان طه، شباهت بيشتري به رسم عثماني دارد زيرا از يک نماد نوظهور که همان ( ء ) باشد کمتر استفاده کرده است. مثلاً در خصوص کتابت کلمه ي قرآن، ميان رسم ني ريزي و عثمان طه اگر مقايسه کنيم مي بينيم عثمان طه از دو نماد جديد ( همزه و فتحه ) و ني ريزي از يک نماد جديد ( الف مقصوره ) استفاده کرده که هم رسم ساده تريدارد و هم خواندن آن آسان است: عثمان طه: قرءَان، ني ريزي: قران
ولي در بقيه موارد از شيوه ي رسم عثماني تبعيت نموده است؛ البته اختلافات زيادي، هم از حيث رسم پايه ي همزه و هم از لحاظ جاي قرار گرفتن آن با رسم عثماني دارد که به برخي اشاره مي شود.
همزه ي قطع و همزه ي وصل
همزه ي قطع در رسم ني ريزي داراي حرکت است و علامت خاص ديگري ندارد مانند: « تَحويلا * اَقِمِ الصَّلوه »، « لَهُ غَيبُ السَّموات وَ الاَرض اَبصربِه و اَسمِع »همزه ي وصل تنها اگر در ابتداي آيه يا پس از علامت وقف باشد داراي حرکت است ( و حرکت آن به رنگ سرخ است ) و در نسخه ي چاپي با علامت (صلي الله عليه و آله و سلم) نوع آن، که همزه ي وصل است نشان داده شده مانند: « منشورًا * اقرا کِتابَک »، « يَختَلِفُونَ * اُدعُ الي سبيل رَبِّکَ »، « وَ لا تَستَوي الحَسَنَهُ و لا السَّيِّئهُ ط اِدفَع بالّتي هِيَ اَحسَنُ »، ( در دو نسخه ي خطي مورد بررسي ما از علامت (صلي الله عليه و آله و سلم) استفاده نشده ). در غير اين صورت عاري از هر گونه علامتي است مانند: « وَ الزَّيتون و النَخيل و الاَعناب »، « و قالتِ اليَهود عَزَيرنِ ابنُ اللهِ »، « فقالوا ابنُوا »
6. حروف ناخوانا: در رسم ني ريزي حروف ناخوانا علامت خاصي ندارند و بدون هر گونه علامتي هستند. مثال: لکنا ( کهف/38 )، ملائه ( مؤمنون/46 ) زيرا فتحه ي کشيده در رسم ني ريزي با الف مقصوره نشان داده مي شود. پس چون در اين جا الف مقصوره وجود ندارد حرف ن ( ن ) در لکنا و ( ل ) در مَلَائه با صداي کوتاه فتحه خوانده مي شود و الف پس از آن - که هيچ علامتي ندارد - ناخوانا است. به عنوان مثال: « عيسي ابن مريم » الف ابن هيچ علامتي ندارد و خوانده نمي شود.
7. علامت اشباع: در رسم ني ريزي براي حروفي که حرکت آن ها با اشباع يا بدون اشباع است و احتمال اشتباه در آن ها وجود دارد علامتي نيست؛ در نتيجه براي کسي که آشنايي با رسم ندارد و يا مبتدي است، تشخيص فرق تلفظ اُولُوا با اُوتُوا و يا اُولي ممکن نيست و همچنين محتمل است در قرائت کلمات جآؤُ ( اعراف/116 )، تفتؤُا ( يوسف/85 )، سَاُوريکُم ( انبياء/37 ) دچار مشکل شود.
البته در برخي از کلمات مانند: داوود، الموءوده، وُوري با علامت واو کوچک به اشباع حرکت اشاره شده است. با اين حال در اغلب موارد مثال هايي که پيش از اين ذکر شد قاري قرآن بايد از قبل آن ها را آموخته و حفظ کرده باشد.
8. علامت مد: در رسم ني ريزي علامت مدِّ منفصل کوچکتر از علامت مدِّ متصل رسم شده است.
9. علامت اماله، اشمام و تسهيل: در رسم ني ريزي علامتي براي اشمام در کلمه ي تأمنّا ( يوسف/ 11 ) و اماله در مَجريها ( هود/ 41 ) و تسهيل در ءَ اَعجَمِيٌّ ( فصلت/44 ) وجود ندارد.
10. در رسم ني ريزي علائمي ويژه ي اخفاء، اظهار و ادغام وجود ندارد و قاري بايد خود، با قواعد تجويدي آشنا باشد.
11. علائم سجاوندي: علائم سجاوندي به کار رفته در قرآن ني ريزي عبارتند از: « ط، ق، قف، ج، ص، ز، لا » و (عليه السّلام) براي رکوع.
12. رفع التقاء ساکنين: هر جا تنوين به ساکن برسد، براي رفع التقاء ساکنين پس از تنوين نون کوچک مکسور ( نِ ) گذاشته شده است.
سوره / آیه |
نی ریزی |
عثمان طه |
مرکز طبع و نشر قرآن کریم |
نبأ / 1 |
یتسائلونَ(نسخه ی 128) |
یَتساءَ لُونَ |
یَتَساءَ لُونَ |
نبأ / 1 |
النَّبأ (نسخه ی خطی و چاپ بانک ملی) |
النّبإ |
النَّباِ |
8 |
خَلقَناکم |
خلقَنکم |
خلقَنکُم |
14 |
المعصرات |
المعصَرت |
المِعصِراتِ |
16 |
جَنّاتٍ |
جَنَّتٍ |
جَنَّتٍ |
17 |
میقاتاً |
مِیقَتا |
میقاَتاً |
23 |
لابِثینَ |
لَبثِینَ |
لبثِینَ |
|
بِایاتِنا |
بأیتِنا |
بأیتِنا |
29 |
اَحصَیناه |
أحصینٰه |
أحصینٰه |
29 |
کتاباً |
کتٰباً |
کِتٰباً |
32 |
حدآئق و اَعناباً |
حدائقَ وَ اَعنٰباً |
حدائقَ وَ اَعناباً |
35 |
و لا کذّاباً |
و لا کِذّٰباً |
و لا کِذَّاباً |
37 |
السَّموات |
السّموٰت |
السّموات |
39 |
مَاباً |
مَاباً |
مَاباً |
40 |
اَنذرناکُم |
أنذرنٰکُم |
أنذرنٰکُم |
40 |
یا لَیتَنی |
یٰلیتنی |
یٰلیتنی |
|
تراباً |
تُرَ با |
تُرٰبا |
نازعات / 1 |
النازِعاتِ |
النزعٰتِ |
النازعاتِ |
2 |
الناشِطات |
النَّشِطٰت |
الناشِطٰتِ |
9 |
اَبصارُها خاشِعَه |
ابصٰرُها خَاشِعة |
اَبصارُها خاشِعَة |
11 |
عظاماً |
عظٰماً |
عِظاماً |
20 |
فَارایهُ (نسخه ی 1504) |
فَأَریٰهُ |
فَأَرئٰه |
25 |
اللهُ |
اللهُ |
اللهُ |
27 |
بَنئٰها |
بَنئٰها |
بَنئٰها |
28 |
فسَوّئٰها |
فسَوّئٰها |
فسَوّئٰها |
29 |
ضُحیٰها |
ضُحئٰها |
ضُحئٰها |
30 |
دَحئٰهٰا |
دَحَئٰهٰا |
دَحئٰها |
31 |
مَرعیٰهٰا |
مَرعَیٰها |
مَرعیٰهٰا |
32 |
ارسیٰهٰ |
أرسیٰهٰا |
أرسیٰها |
39 |
المأوٰی |
المأوٰی |
المأویٰ |
40 |
الهوٰی |
الهَویٰ |
الهَویٰ |
تکویر / 8 |
الموؤدةُ (نسخه های خطی 128 و 1504) |
الموؤدةُ |
الموء ودةُ |
29 |
تَشآؤنَ |
تَشآءؤنَ |
تَشآءؤنَ |
انفطار / 7 |
فسَویٰکَ |
فسَوَّئٰکَ |
فسَوَّئٰکَ |
فجر / 15 |
ابتلاهُ(نسخه 128) |
ابتَلیٰهُ |
ابتَلیٰهُ |
فجر / 23 |
وَجیَ |
وَجای ءَ |
وَجیءَ |
24 |
لحیوٰتی(نسخه 128) |
لِحَیَاتی |
لِحَیَاتی |
بلد / 19 |
المشامة (در نسخه خطی 1504 و چاپ بانک ملی) |
المِشئَمة |
المِشئَمة |
شمس / 12 |
اَشقاها (نسخه 1504) |
اشقیٰها |
أشقی ٰها |
13 |
سُقیٰاهٰا( نسخه 1504) |
سُقیٰها |
سُقیٰها |
لیل / 1 |
واللَّیلِ |
وَالَّیلِ |
والَّیلِ |
سوره آیه |
مصحف منسوب به امام رضا (علیه السّلام) |
عثمان طه |
نی ریزی |
مرکز طبع و نشر قرآن کریم |
نور / 61 |
مفتحه (نور 61) |
مَفَاتِحَهُ |
مَفَاتِحَهُ |
مَفَاتِحَهُ و |
نور / 61 |
خالتکم |
خٰلٰتِکُم |
خالاتکم |
خالٰتِکُم |
نور / 63 |
لوذا |
لِوَاذاً |
لِوَاذاً |
لِوَاذاً |
قصص / 43 |
بصیر |
بَصائرَ |
بَصائِرَ |
بَصائِرَ |
قصص / 45 |
فتطول |
فَتَطاوَل |
فَتَطاوَل |
فَتَطاوَل |
قصص / 57 |
ثمرات |
ثَمَرَتٰ |
ثَمَرات |
ثَمَرات |
قصص / 88 |
هلک |
هَالِک |
هَالِک |
هَالِک |
عنکبوت / 8 |
ان جهدک |
إن جٰهَداکَ |
جاهَدٰاکَ |
جٰهَداکَ |
عنکبوت / 14 |
الطوفن |
الطُّوفَان |
الطُّوفان |
الطُّوفان |
عنکبوت / 23 |
باییت الله |
بِأَ یٰتِ اللهِ |
بٰایٰاتِ |
بأیٰتِ اللهِ |
عنکبوت / 26 |
مهجر |
مُهاجِرُ |
مُهاجِرُ |
مُهاجِرُ |
عنکبوت / 37 |
جاثمین |
جَٰثمین |
جاثمین |
جٰثِمینَ |
عنکبوت / 39 |
هامن |
هَٰمَٰن |
هامان |
هامٰنَ |
عنکبوت / 39 |
بالبینات |
بِالبینِّٰت |
بِالبیَنّات |
بِالبیَنّاتِ |
عنکبوت / 39 |
سابقین |
سَٰبقین |
سابقین |
سٰبِقینَ |
عنکبوت / 40 |
حصبا |
حَاصِباً |
حَاصِباً |
حَاصِباً |
47 و49 |
بایتنا |
بِأ یٰتِنا |
بَایاتِنا |
بِأ یٰتِنا |
روم / 22 |
الوانکم |
ألوَ نِٰکم |
الوانِکم |
الوانِکُم |
روم / 23 |
وابتغوءکم |
و ابتغآوُکم |
و ابتغآوُکم |
وابتغآوُکُم |
روم / 21 |
اذقهم |
أذَاقهم |
أذَاقهم |
أذَاقهم |
روم / 39 |
ربوا لیربوا |
رباَ لِیَربُوا |
رباً لِیَربُوا |
رباً لِیَربُوا |
روم / 46 |
الریح |
الرّیَاح |
الرّیَاح |
الرّیَاح |
روم / 46 |
مبشرات |
مبشِّرَٰت |
مبشِّرَ اٰت |
مُبَشِّراتٍ |
روم / 52 |
بهاد |
بِهٰد |
بهٰاد |
بِهٰدِ |
لقمان / 8 |
جنات |
جنَّٰت |
جنّات |
جنَّٰت |
لقمان / 15 |
ان جهدک |
أن جَٰهَداکَ |
جٰاهدٰاک |
جٰهَداکَ |
لقمان / 15 |
فانبکم |
فأُنبِئُکم |
فأُنبِئُکم |
فأُنبِئُکم |
لقمان / 19 |
الاصوات |
الصوَٰت |
الاصوٰات |
الاَصوات |
لقمان / 20 |
و بطنه |
و باطِنة |
و بَاطِنَة |
و بَاطِنَة |
لقمان / 22 |
عاقبه |
عٰقِبة |
عاقِبَة |
عاقِبَة |
لقمان / 27 |
ان ما فی الارض |
أنّما فی الأرض |
أنَّ ما فی الاَرض |
أنَّما فی الأَرضِ |
لقمان / 34 |
الارحم |
الأَرحَام |
الارحٰام |
الاَرحام |
لقمان / 34 |
بایی |
بأیِّ |
باَیِّ |
بِاَیِّ |
سجده / 5 |
مقدره |
مِقَدارُهُ |
مِقَدارُهُ |
مِقَدارُهُ و |
سجده / 12 |
نکسوا |
نَاکِسُوا |
نَاکِسُوا |
نَاکِسُوا |
سجده / 13 |
لاملن |
لَأَملأَنَّ |
لَأَملأَنَّ |
لَأَملأَنَّ |
سجده / 16 |
تتجفی |
تتجافئٰ |
تتجافیٰ |
تتجافیٰ |
سجده / 16 |
المضجع |
المضَاجِع |
المضَاجِع |
المِضاجِع |
سجده / 18 |
فسقا |
فَاسقاً |
فٰاسِقاً |
فاسِقاً |
احزاب / 4 |
ادعیکم |
أَدعِیاءَکم |
ادعِیاءَکم |
اًدعِیاءَکم |
احزاب / 5 |
ابآهم |
ءَ ابآءَهُم |
ٰابآءَهُم |
ءَ ابآءَهُم |
ص / 38، 35 |
الاصفد |
الأصفَاد |
الأصفَاد |
الأصفَاد |
ص / 39 |
عطونا |
عَطَآوُنا |
عَطَآوُنٰا |
عَطَآوُنا |
ص / 44 |
صبرا |
صَابراً |
صَابراً |
صَابراً |
ص / 45 |
عبَادنا |
عِبَٰدَنا |
عبِادَنا |
عبِادَنا |
ص / 46 |
بخصله |
بِخَالصة |
بِخَالصة |
بِخَالِصَة |
ص / 47 و 48 |
الاخیر |
الأخیار |
الأخیٰار |
الاَخیار |
سوره / آیه |
قرآن منسوب به امام سجاد (علیه السّلام) |
عثمان طه |
نی ریزی |
مرکز طبع و نشر قرآن کریم |
اعراف / 179 |
کالانعام |
کالأنعٰم |
کَالَانعام |
کَالاَنعام |
190 |
شرکا |
شُرَکَآءَ |
شُرَکَآءَ |
شُرَکَآءَ |
190 |
فتعالی الله |
فَتَعٰلی الله |
فَتَعٰالی الله |
فَتَعالَی الله |
193 |
سوا: |
سوَآءُ |
سوَآءُ |
سوَآءُ |
194 |
امثلکم |
أمثَالُکُم |
أمثَالُکُم |
أمثَالُکُم |
نور / 46 |
صراط.. |
صِرَاطٍ |
صِرَاطٍ |
صِرَاطٍ |
50 |
ام. ارتبوا |
أمِ ارتَابُوا |
أمِ ارتَابُوا |
أمِ ارتَابُوا |
51 |
الفئرون |
الفائِزُونَ |
الفائِزُونَ |
الفائِزُونَ |
شعراء / 157 |
نادمین |
نٰدمین |
نٰادِمین |
نادِمین |
سوره / آیه |
قرآن منسوب به امام علی (علیه السّلام) |
عثمان طه |
نی ریزی |
مرکز طبع و نشر قرآن کریم |
هود / 110 |
اعمالهم |
أعمَٰلَهُم |
اَعمالَهُم |
اَعمالَهُم |
114 |
الحسنات، السیات |
الحَسَنَات، السَّیِّات |
الحَسَنَات، السَّیِّات |
الحَسَنَات، السَّیِّات |
118 |
واحده |
وٰحِدَة |
وٰاحِدَة |
واحِدَة |
119 |
لاملن |
لأملَأنَّ |
لأملَأنَّ |
لأملَأنَّ |
121 |
مکنتکم |
مَکَانَتِکُم |
مَکَانَتِکُم |
مَکَانَتِکُم |
یوسف / 37 |
ترزقنه |
تُرزَقَانِهِ |
تُرزَقَانِهِ |
تُرزَقَانِهِ |
39 |
اربب |
ءأَربابُ |
ءأَربابُ |
ءأَربابُ |
43 |
ر یای |
رُء یٰیَ |
رُء یٰایَ |
رُء یایَ |
53 |
لامره |
لَأَمَّارَة |
لَأَمَّارَة |
لَأَمَّارَة |
نقد و تحليل
جنبه هاي ايجابي رسم ني ريزي
1. اصلاح نسبي رسم المصحف: ني ريزي آغاز کننده ي اصلاح رسم عثماني نيست ولي چنان که گفتيم حلقه اي از اين سلسله است و سهم به سزايي در اصلاح رسم دارد.نمونه هايي از اصلاحات رسم عثماني در قرآن ني ريزي:
الف ) اثبات الف هايي که در رسم عثماني محذوف است. مانند: الصّالحات، يا اَيُّها
ب ) اثبات حروف محذوف و حذف حروف زايد مانند:
اثبات: نُجِينُنجي، أصحابُ لئيکه اَصحابُ الاَيکَه، إلَفِهِم ايلافِهِم، لِيَسُئُوا لِيَسُوءُوا لَتَّخَذتَ
لا تَّخَذتَ
حذف: لا تَاْيئَسُوا لا تَياسُوا، لا يَايئسُ، لِشايءٍ لشئٍ، جِايءَ جئَ بأيّيم الله بايام الله
ج ) فصل و وصل: جدا نوشتن آن چه حق آن فصل و در رسم عثماني موصول است مانند:
يَبنؤمَّ يابن اُمَّ، ألَّن ان لَن، إنَّما في الأرض ( لقمان/27 ) انَّ ما في الارض
و موارد اندکي پيوسته نوشتن برخي از آن چه حق آن وصل و در رسم عثماني مفصول است مانند:
أين ما ( شعرا/92 ) اينما، متأسفانه در اين مورد اغلب نمونه ها اصلاح نشده است. ( که جزو جنبه هاي سلبي به آن اشاره خواهد شد. )
2. نشان دادن مدّ منفصل به رنگ سرخ شنگرفي. اين کار را که علامت مدّ منفصل به رنگ مخالف به رنگ اصلي نوشتار است، حافظ طاهر اصفهاني در کتاب منهل العطشان از جمله استحسانات شمرده و به کاتبان قرآن توصيه کرده است. ( نسخه خطي منهل العطشان، فصل اول از خاتمه )
3. منزَه بودن از خطاهاي رايج برخي از کاتبان که در بسياري از نسخه هاي خطي قرآن ها ديده مي شود؛ مانند:
- استفاده از علامت سکون بر روي حروف مدّي، مثل قالوا
- استفاده از علامت مدّ ( ~ ) براي نشان دادن فتحه ي کشيده ( صداي بلند ا ) مانند: آمَنَ، آثارهم
- استفاده از الف مقصوره در زير حروف، به جاي حرکت کوتاه کسره، مانند: ضُربَت، قَبلهم ( البته اين نقص در نسخه ي 128 آستان قدس به خط ني ريزي نيز وجود دارد ولي در نسخه هاي ديگر او برطرف شده است ).
- گذاشتن دو نقطه زير ياء کلماتي مانند: اَنّي، متي، موسي ... ( اين نقص نيز در نسخه ي 1504 به خط ني ريزي قابل مشاهده است ولي در نسخ هاي ديگر مانند 128 و نسخه ي چاپي وجود ندارد )
- درهم آميختگي حرکات حروف و عدول از جايگاه خود. ( در اين مورد سخن حافظ طاهر اصفهاني در منهل العطشان شايان توجه است: « ديگر، اَشکالِ فتحه و کسره را از حروف خود دور نيندازد و از محل که مي بايد تجاوز نکند ». ( نسخه ي خطي منهل العطشان، فصل اول از خاتمه )
موارد فوق نمونه هايي از خطاها و ضعف هاي بسياري از کاتبان قرآن است که خوشبختانه رسم ني ريزي از آن مبرّا است.
اين نمونه ها در تصاوير پيوست قابل مشاهده است.
4. اعتدال در تغيير رسم المصحف: مثلاً الِف ها را اثبات کرده، از حدّ خارج نشده و در همه جا اين کار را نکرده است بلکه الف هاي منقلب از ياء را با الف مقصوره نوشته است مانند تَليها. ( البته اين ويژگي مثبت در برخي نسخه هاي خطي قرآن هاي ني ريزي ( مانند نسخه ي 1504 آستان قدس رضوي ) کاملاً رعايت نشده است ولي مبناي او چنين بوده که گفتيم.
جنبه هاي سلبي رسم ني ريزي
رسم الخط ني ريزي با وجود همه ي محسّنات، ضعف هايي هم دارد که به برخي از آن ها اشاره مي شود:1. ناهمگوني در شيوه ي رسم برخي کلمات به طوري که کلمه اي در جايي با الف و در جاي ديگر بدون الف است؛ يا کلمه اي در جايي به گونه اي نوشته شده و همان کلمه يا مشابه آن در جاي ديگر به گونه اي ديگر نگارش يافته است و در برخي مواضع از نظر حذف و اثبات، رسم عثماني اصلاح شده ولي در مواضع ديگر، موارد مشابه به حال خود باقي مانده است.
مثال ها:
1. کلمه ي ثلاث در اين سوره ها و آيات: « کهف/25، مريم/10، زمر/6، مرسلات/30 و نساء/3 » با الف، ولي در سوره ي نور آيه ي 58 بدون الف نوشته شده است. همين کلمه در سوره ي مرسلات در نسخه ي 128 بي الف و در نسخه ي 1504 با الف است.2. کلمات الذي و التي مانند رسم عثماني با يک لام ولي اللّذان ( نساء/16 ) و اللّذين ( فصلت/29 ) و الّلائي و الّلاتي با دو لام است.
3. بسياري از کلمات که در رسم عثماني داراي حرف زايدند، در رسم ني ريزي اصلاح شده است ( چنانکه در ذيل عنوان اصلاحات ذکر شد ) ولي برخي به صورت رسم عثماني باقي مانده است و هيچ توجيهي براي آن وجود ندارد. مانند: لا اذبحنّه ( نمل/21 ) و باييدٍ ( ذاريات/ 47 ) و بايّيکم ( قلم/6 )، اگر قرائت ديگري متناسب با اين رسم وجود داشت توجيهي مناسب بود که براي تحمل آن قرائت صورت رسم حفظ شود. در حالي که در اين موارد اختلاف قرائتي هم وجود ندارد. بلکه در کلماتي مانند: « لا تياسوا و « لا يياسُ » ( يوسف/87 ) اختلاف وجود دارد و ابن کثير و بزّي « لا تايسوا » و « لا يايسُ » قرائت کرده اند. ( معجم القرائات القرآنيه ) اما به قلم ني ريزي رسم اين کلمات تغيير کرده است.
4. بسياري از کلمات که حروفي از آن حذف شده است در رسم ني ريزي اصلاح شده، آن حروف اثبات شده اند، ولي برخي چنانکه ذکر شد، بدون توجيه منطقي به صورت عثماني باقي مانده است مانند: سَعَوا ( سبأ/5 ) و عَتَو ( فرقان/21 ).
حال آنکه صورت صحيح اين کلمات ( سَعَوا و عَتَوا ) با الف مي باشد. چنانکه پيش از اين گفته شد اثبات الف در اين گونه موارد تأثيري در قرائت ندارد و اختلافي هم وارد نشده است که حذف آن موجه باشد. گرچه براي چنين مواردي در رسم عثماني سبب هايي ذکر کرده اند و کتاب « عنوان الدليل » از چنين توجيهاتي پُر است، در رسم ني ريزي که يکي از مصاديق رسم اصلاح شده مي باشد باقي ماندن چنين کلماتي به رسم عثماني توجيه پذير نيست. بلکه اصلاحات ديگر او را زير سؤال مي برد و ناموجه مي سازد. زيرا در کلماتي به رسم عثماني توجيه پذير نيست. بلکه اصلاحات ديگر او را زير سؤال مي برد و ناموجه مي سازد. زيرا در کلماتي مانند: « اَصحابُ الايکه » که در اصل أصحب لئکه بوده، هم چنين ايلافهم که إلافهم بوده است اختلاف قرائت وجود دارد و ايلافهم را برخي مانند ابوجعفر الافهم قرائت کرده اند و برخي ديگر مانند مجاهد، ابن عباس و ابن فليح ( اِلفِهِم ) قرائت کرده اند و صورت رسم عثماني هم با اين قرائات تناسب دارد. کلمه ي الاَيکَه نيز در اينجا توسط برخي مانند: نافع، ابن کثير، ابن عامر و ابوجعفر ( ليکَه ) قرائت شده که آن هم با رسم عثماني تناسب دارد. ( معجم القرائات القرآنيه ) ولي در عين حال ني ريزي به رسم الاملا تغيير داده است.
پس اين اِشکال به ني ريزي وارد است که در اصلاح رسم کلمات روش و معيار مشخصي نداشته است و آن چه بدون تغيير مانده، براي رعايت حکمت تحمل قرائات نبوده.
5. نداشتن روش يکسان در تغيير برخي کلمات مانند:
اِستَئذَنَ اِستاذَنَ ( نور/59 )
شطهُ شطئَهُ ( فتح/29 )
تـُ ء وِيه تُؤيه ( معارج/13 )
تـُ ءوي تُؤوي ( احزاب/51 )
6. استفاده ي نابجا و يا غير اصولي از همزه ( ء ) ( در فرايند تغيير رسم )، مانند:
نبإيْ نبائِ ( انعام/34 )
ملإيْهم ملائهم، ملإيه ملائه ( اعراف/103 )
در اين جا، در رسم عثماني الف به عنوان همزه قلمداد شده، حرف ياء زايد به حساب آمده است. در صورتي که در رسم ني ريزي همزه بر روي دندانه قرار گرفته و به آن اصالت داده شده است و در نتيجه
الف زايد به حساب آمده است.
فَسـءلهُ فَسئلهُ ( يوسف/50 )
شَطهُ شَطئَهُ ( فتح/29 )
در اين جا براساس رسم عثماني صورت همزه ( ء ) هيچ اصالتي ندارد و در اصل وجود نداشته؛ از اين رو در رسم عثمان طه نيز براي آن دندانه اي به عنوان پايه ي همزه نوشته نشده است. براساس رسم قياسي هم با توجه به حرکت فتحه ي همزه، همزه روي الف قرار مي گيرد و فَاسألهُ و شَطاهُ صحيح است.
پس صورت فعلي در قرآن ني ريزي که همزه روي دندانه قرار گرفته تابع هيچ موازيني نيست.
همچنين در تُؤيهِ ( معارج/13 ) اگر پايه همزه غير از واو باشد بايد جداگانه و پيش از آن نوشته شود و اگر همزه روي کرسي واو باشد، به واو ديگري نياز است هم چنان که در سوره ي احزاب آيه ي 51 خود ني ريزي اين کلمه را با دو واو نوشته است: تُؤوي.
الانَ: در بقره/71: الن، و در انفال/66 و جن/9 الان کتابت شده است.
7. تشديد نابجا: در کلمه بأييّکُمْ ( قلم/6 ) در رسم عثماني تشديد بر روي ياء دوم بوده، ياء اول زايد است. اما ني ريزي که با اثبات هر دو ياء، رسم عثماني را تبعيت کرده، تشديد را بر روي ياء اول گذاشته است. هم چنين در کلمات اللّيل، اللّاتي، اللّائي تشديد را به جاي لام دوم بر روي لام اول گذاشته، حال آن که لام اول در دوم ادغام شده و تشديد متعلق به لام دوم است ( البته در اين مورد ني ريزي در نسخه هاي مختلف که از قرآن کريم نوشته متفاوت عمل کرده و برخي جاها تشديد را روي لام دوم گذاشته است ).
نتيجه گيري
از مجموع بررسي هاي انجام شده درباره ي رسم ني ريزي چند نتيجه ي زير به دست مي آيد:1. ني ريزي يکي از کساني است که در مسير تغيير رسم المصحف به رسم الاملاء کوشيده اند و از جهت کميِ اغلاط و خطاهاي کتابتي و همچنين شهرت از سرآمدان آنان است.
2. رسم ني ريزي بينابين و متمايل به رسم الاملاء است.
3. رسم ني ريزي در تغيير جهت از رسم المصحف به سوي رسم الاملاء، جانب احتياط و اعتدال را حفظ کرده است.
4. رسم الخط ني ريزي عليرغم همه ي محسّناتي که دارد، تمام عيار و بي نقص نيست و طبع و انتشار آن نياز به اصلاحات دارد.
5. ني ريزي در قرآن هايي که نوشته هم از نظر رسم الخط و هم از نظر زيبايي هنريِ خط سير تکاملي داشته است و از برخي اشکالات که در بعضي نسخه هايش ( مانند آن شماره ي 1504 آستان قدس ) وجود دارد در نسخه هاي ديگر نشاني نيست. او در همين نسخه ي 1504، اغلاط املائي قابل توجهي دارد. مثل: فَاَرايهُ ( نازعات/20 ) و هم نکاتي را که جزو ويژگي ها و محسّنات رسم الخط ني ريزي به شمار آورديم گاهي رعايت نکرده است. مانند کتابت کلماتِ ( اَشقيها و سُقيها ) با الف به اين گونه: اَشقاها، سُقياها؛ و نيز گذاشتن نقطه زير يائي که الف خوانده مي شود. اما در نسخه ي شماره ي 128 اين اشکالات برطرف شده است.
6. قرآن هاي چاپي ني ريزي براي بررسي شيوه ي رسم لخط وي صددرصد قابل اعتماد نيست، به جهت اينکه معمولاً به تَبَع سليقه ي چاپخانه ها و ناشران تغييراتي در آن صورت گرفته است.
7. مهم ترين نتيجه اي که از مقايسه ي مصاحف منسوب به دوران نخستين اسلام با رسم عثمان طه - که نمودار نظرات علما و کارشناسان رسم عثماني است به دست مي آيد، اين است که اختلافات فراوان رسم الخطي موجود ميان مصاحف قديمي و نظرات منقول و مرويّ در کتب رسم از جمله المقنع داني، نشان گر اين حقيقت است که دست يابي به واقعيت رسم الخط عثماني بسيار دشوار است و به روايات اعتماد صددرصد نمي توان داشت. همان گونه که در قرائات تنوّع فراوان وجود دارد، رسم هم متنوّع است. اما از جمع بندي روايات رسم و مرورِ مصاحف قديمي به کلياتي درباره ي رسم المصحف مي توان دست يافت.
پينوشتها:
1.کارشناس تصحيح متون و نشر نفايس
فهرست نويس نسخه هاي خطي کتابخانه مرکزي آستان قدس رضوي.
2. البته گرچه بسياري از علماي اهل سنت قائل به وجوب التزام به رسم المصحف هستند ولي افرادي که آن را توفيقي مي دانند اندک اند (و فرق است ميان وجوب التزام به رسم المصحف، با توفيقي بودن آن) لذا عنوان «توفيقي» براي رسم المصحف موجه به نظر نمي رسد.
3. اين که پيامبر فرموده اند: قرآن بر هفت حرف نازل شده است.
4. صاحب منظومه معروف مورد الظّمآن در شأن کتاب «المقنع» چنين گفته است:(
و وضع النّاس عليه کُتُباً /کلٌّ يبين عنه کيف کُتِبا/أجلّها فاعلَم کتاب المقنع/فقد أتي فيه بنصٍّ مقنع) (مورد الظّمآن، ص 8، دليل الحيران، ص 49).
5. براي اين بخش عنوان هاي ديگري هم مي توان اختيار کرد مانند: الف) اختلاف هاي رسم اصطلاحي با رسم قياسي؛ ب) قواعد شش گانه ي رسم المصحف؛ ج) ضعف ها و نقص هاي رسم المصحف.
6. در مصاحف شام بدون واو است. (المقنع، ص 129).
7. در مصاحف مدينه و شام «و أوصي» و در مصاحف کوفه و بصره «و وصّي» بدون الف است. (رسم المصحف و ضبطه، ص 36).
8. در مصاحف مدينه و شام بدون واو و در مصاحف کوفه و بصره با واو، (رسم المصحف و ضبطه، ص 36).
9. در مصاحف مدينه و شام «فلا يخاف» و در بقيه مصاحف «ولا يخاف»، (رسم المصحف و ضبطه، ص 141).
1. القرآن الکريم به همراه شرح آيات منتخب، ترجمه مکارم شيرازي، تهران، مرکز طبع و نشر قرآن جمهوري اسلامي ايران، 1387.
2. قرآن کريم، خطاط: ني ريزي، احمد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، ( 1380 ).
3. قرآن کريم، ده قرائت شاطبيه - الدّره، تجويد و مفردات: ابراهيم پور فرزيب ( مولائي )، تهران، شرکت
ساقيان نور، 1375.
4. کلام الله مجيد ( قرآن کريم )، به خط ني ريزي، ( بي جا )، بانک ملي ايران، 1344.
5. اسناد و دست نوشته هاي قرآني منسوب به معصومين عليهمالسّلام، رامين نژاد، رامين، مشهد، بنياد پژوهش هاي اسلامي، 1386.
6. بررسي علمي تطبيقي رسم المصحف و ضبط المصحف پورفرزيب، ابراهيم دولتي، کريم و ديگران، تهران، مرکز طبع و نشر قرآن جمهوري اسلامي ايران، 1384.
7. پژوهشي در تاريخ قرآن، حجتي، محمد باقر، ( ويرايش 2 )، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1379.
8. پژوهشي در رسم المصحف و شيوه هاي علامت گذاري در قرآن، تفکري، حسن، تهران، تلاوت، 1387.
9. تاريخ قرآن، راميار محمود، تهران، اميرکبير، 1362.
10. راهنماي گنجينه قرآن، گلچين معاني، احمد، مشهد، آستان قدس رضوي، اداره کتابخانه آستان قدس رضوي، 1347.
11. رسم المصحف، غانم قدوري، حمد، ترجمه يعقوب جعفري، ( بي جا )، اسوه، 1376.
12. ارشاد القرّا و الکاتبين الي معرفه رسم الکتاب المبين، مخللاتي، رضوان بن محمد، تحقيق عمر بن مالم أبه بن حسين المراطي، اسماعيليه، مکتبه الامام البخاري، 1428.
13. تلخيص الفوائد و تقريب المشاعر في شرح عقليه اتراب القصائد، ابن قاصح، علي بن عثمان، قاهره، المکتبه الأزهريه للتّراث، الجزيره، 2008 م.
14. جميله ارباب المراصد في شرح عقيله اتراب القصائد، الجعبري، برهان الدين، دمشق، دارالغوثاني للدراسات القرآنيه، 1431.
15. دليل الحيران علي مورد الضمآن في فني الرسم و الضبط، منطومه: خراز، محمد بن محمد، شرح: المار غني التونسي، ابراهيم، قاهره، دارالحديث، 1426.
16. رسم المصحف و ضبطه بين التوقيف و الاصطلاحات الحديثه، اسماعيل، قاهره، دارالسلام، 1419.
17. رسم المصحف العثماني و اوهام المشرقين ...، شلبي، عبدالفتاح اسماعيل، قاهره، مکتبه وهبه، 1419.
18. السبعه في القرائات، ابن مجاهد، تحقيق شوقي ضيف، قاهره، دارالمعارف ( 1400 )
19. سفيرالعالمين في ايضاح و تحرير و تحبير سميرالطالبين، طلعت، اشرف محمد فؤاد، اسماعيليه،
مکتبه الامام البخاري، 1429 ه.ق.
20. معجم القرائات القرآنيه، عمر، احمد مختار، تهران، اسوه، 1412 ه.ق.
21. المقنع في معرفه رسم مصاحف الامصار، الداني، عثمان بن سعيد، تحقيق جمال السيد رفاعي، قاهره، المکتبه الازهريه للتراث، الجزيره، 1428 ه.ق.
22. منظومه مورد الظمآن، خراز، محمد بن محمد، مصر ( الاسماعيليه )، مکتبه الامام بخاري، 1427.
23. موسوعه الخط العربي و الزخرفه الاسلاميه، فتوني، محسن، بيروت، شرکه المطبوعات للتوزي، و النشر، 2002.
1. قرآن کريم، به خط احمد ني ريزي، شماره ي 128.
2. قرآن کريم، به خط احمد ني ريزي، شماره ي 1504.
3. قرآن منسوب به حضرت علي بن ابي طالب ( عليهالسّلام )، شماره ي 6.
4. قرآن منسوب به حضرت علي بن الحسين (امام سجاد - عليهالسّلام )، شماره ي 16.
5. قرآن منسوب به امام رضا (عليهالسّلام )، شماره ي 1586.
6. منهل العطشان في رسم احرف القرآن، اصفهاني، طاهر بن عرب، شماره ي 24683.
منبع مقاله :
صفي پور، علي اکبر، طبيعي، منصور، (1390)؛ مجموعه مقالات کنگره استاد ميرزا احمد ني ريزي، شيراز: بنياد فارس شناسي، چاپ اول.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}