قواعد اجتماعي، گفتگو و صحبت
اگرچه اشارات غيرکلامي بسياري وجود دارند که ما مطابق معمول در رفتار خودمان و در دريافت معني رفتار ديگران مورد استفاده قرار مي دهيم، ميزان زيادي از کنش متقابل ما از طريق صحبت يا گفتگو انجام مي شود. جامعه شناسان
نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري
مترجم: منوچهر صبوري
اگرچه اشارات غيرکلامي بسياري وجود دارند که ما مطابق معمول در رفتار خودمان و در دريافت معني رفتار ديگران مورد استفاده قرار مي دهيم، ميزان زيادي از کنش متقابل ما از طريق صحبت يا گفتگو انجام مي شود. جامعه شناسان همواره پذيرفته اند که زبان براي زندگي اجتماعي اهميت اساسي دارد. اما، اخيراً رويکردي پديد آمده است که به ويژه به چگونگي کاربرد زبان در زمينه هاي عادي زندگي هر روزه توجه دارد. بيشترين کاربرد زبان در واقع صحبت- مبادله ي کلامي اتفاقي- است که در گفتگوهاي غيررسمي با ديگران انجام مي شود. مطالعه ي گفتگو قوياً از کارهاي گافمن تأثير پذيرفته است و گافمن مستقيماً درباره ي اين موضوع نوشته است. اما مهمترين شخصيتي که بر اين گونه پژوهش تأثير گذارده است هارولد گارفينکل، بنيادگذار روش شناسي مردمي است. (Garfinkel, 1984)
روش شناسي مردمي مطالعه ي «روشهاي مردمي»- روشهاي مردم معمولي يا عامه- است که افراد براي دريافت معني آنچه که ديگران انجام مي دهند، و به ويژه آنچه آنها مي گويند به کار مي برند. همه ي ما روشهاي دريافت معني را معمولاً بي آنکه مجبور باشيم آگاهانه آنها را مورد توجه قرار دهيم، در کنش متقابل با ديگران به کار مي بريم. ما تنها مي توانيم به وسيله ي آگاهي از زمينه ي اجتماعي اي که در خود کلمات ظاهر نمي شود معناي آنچه را که در گفتگو بيان گرديده دريابيم. گفتگوي زير را در نظر بگيريد. (Heritage, 1984; p.237) :
الف: من يک پسر چهارده ساله دارم.
ب: خوب، اشکالي ندارد.
الف: يک سگ هم دارم.
ب: اوه، متأسفم.
فکر مي کنيد در اينجا چه مي گذرد؟ رابطه ي بين دو طرف گفتگو چيست؟ به محض اينکه حدس بزنيم يا به ما گفته شود که اين گفتگويي ميان يک متقاضي اجاره ي مسکن و صاحبخانه است ما مي توانيم به آساني پي ببريم که چه گفته شد و چرا گفته شده است. آن گاه گفتگو قابل درک و "واضح" مي شود. اما بدون آگاهي از زمينه ي اجتماعي، پاسخهاي «ب» به گفته هاي «الف» بي ربط به نظر مي رسد. بخشي از معني در کلمات است، و بخشي از آن در نحوه ي معلوم شدن زمينه ي اجتماعي در صحبت، تنها در زمينه است که گفتگو کاملاً قابل درک و معني آن واضح مي شود.
دريافتهاي مشترک
در بي ربط ترين شکلهاي صحبت روزانه "به کار گرفته شدن" آگاهي مشترک پيچيده توسط طرفهاي مربوط مسلم دانسته مي شود. ما اين موضوع را بديهي مي دانيم، اما حتي صحبتهاي جزئي و غيرمهم ما آنچنان پيچيده است که تا به حال نتوانسته اند حتي پيچيده ترين کامپيوترها را طوري برنامه ريزي کنند که همان گونه که مابين خودمان صحبت مي کنيم با انسانها گفتگو کنند. کلماتي که در صحبت معمولي به کار مي روند معاني دقيقي ندارند، و ما آنچه را مي خواهيم بگوييم، يا دريافت خود را از آنچه گفته مي شود، از طريق فرضهاي بيان نشده اي معلوم مي کنيم که آن را تأييد مي کنند. اگر شخصي از ديگري بپرسد: ديروز چه کردي؟ «بر اساس خود کلماتي که در سئوال آمده است پاسخ روشني نمي توان فراهم کرد. يک روز زمان درازي است و منطقي خواهد بود که کسي پاسخ دهد: خوب، در ساعت هفت و شانزده دقيقه از خواب بيدار شدم. در ساعت هفت و هجده دقيقه از رختخواب بيرون آمدم، به حمام رفتم و شروع به مسواک زدن دندانهايم کردم. در ساعت هفت و نوزده دقيقه دوش حمام را باز کردم...» ما نوع پاسخي را که اين پرسش ايجاب مي کند با دانستن اينکه فرد آن را از چه کسي مي پرسد، چه نوع فعاليتهايي را ما معمولاً با همديگر انجام مي دهيم، آن شخص معمولاً در يک روز خاص هفته چه مي کند، و بسياري چيزهاي ديگر مي توانيم دريابيم.آزمايشهاي گارفينکل
اهميت «انتظارات زمينه»(1) که ما گفتگوهاي معمولي مان را با آن سازمان مي دهيم با برخي از آزمايشها که گارفينکل به کمک دانشجويان داوطلب انجام داد مورد تأکيد قرار گرفت. از دانشجويان خواسته شد دوست يا خويشاوندي را به گفتگو مشغول سازند، و اصرار کنند معناي هرگونه اشارات معمولي در آنچه که گفته مي شود روش گردد. اشارات اتفاقي، يا اظهارنظرهاي کلي، نمي بايست مورد بي توجهي قرار گيرد بلکه به طور فعال مي بايست سعي مي شد که معني آنها تصريح گردد. اگر کسي مي گفت: "روز خوبي داشته باشيد"، آنها مي بايست پاسخ مي دادند "خوب دقيقاً به چه معني؟" "منظورتان چه قسمت روز است؟"، و مانند اينها. نمونه اي از سخناني که رد و بدل شد به شرح زير بود:(اس دستش را با خوشحالي تکان داد).
اس: چطوري؟
اي: از چه نظر چطور هستم؟ وضع سلامت، وضع مالي، کارهاي درسي، آسودگي خاطر و ....
اس: (چهره اش سرخ شده و ناگهان کنترل خود را از دست مي دهد). ببين! من فقط مي خواستم رعايت ادب را کرده باشم. راستش را بخواهي، اينکه حال تو چطور است، ذره اي برايم اهميت ندارد.
(Garfinkel, 1963, p.222)
چرا افراد هنگامي که قواعد مرسوم ظاهراً کم اهميت صحبت رعايت نمي شود تا اين اندازه برآشفته مي شوند؟ پاسخ اين است که استواري و معنادار بودن زندگي اجتماعي هر روزي ما به سهيم بودن در فرضهاي فرهنگي بيان نشده درباره ي اين که چه گفته مي شود و چرا، بستگي دارد. اگر ما نمي توانستيم اينها را مسلم بدانيم، ارتباط معني دار غيرممکن بود. هرگونه پرسش يا شرکت در يک گفتگو مي بايست با يک «روش جستجو»ي(2) مفصل از آن گونه که به شاگردان گارفينکل گفته شده بود در پاسخ به اظهارات معمولي روزانه به کار ببرند، دنبال مي شد و کنش متقابل به سادگي با شکست روبه رو مي گرديد. بنابراين آنچه در نگاه نخست قواعد و رسوم بي اهميت صحبت به نظر مي رسد، در واقع براي بافت زندگي اجتماعي اهميت بنيادي دارد، و به همين دليل است که نقص آنها تا اين اندازه جدي است.
بايد توجه داشت که در زندگي هر روزه، افراد گاهي به عمد در مورد آگاهي بيان نشده ي دخيل در تفسير يک جمله، اظهارنظر يا سئوال، تجاهل مي کنند. اين کار ممکن است براي مغلوب کردن ديگران به شوخي به ستوه آوردن آنها، شرمنده کردن يا جلب توجه به معناي دوگانه ي آنچه گفته شده، انجام شود. به عنوان مثال، به اين گفتگوي کلاسيک بين پدر و فرزند نوجوان توجه کنيد:
پ: کجا مي روي؟
ف: بيرون.
پ: مي خواهي چه کار کني؟
ف: هيچ.
پاسخهاي نوجوان در واقع در نقطه مقابل پاسخهاي داوطلبان در آزمايشهاي گارفينکل است. به جاي جستجو در معناي کلمات در جايي که اين کار به طور عادي انجام نمي شود، نوجوان اصلاً از دادن پاسخهاي مناسب خودداري مي کند- يعني در واقع مي گويد، "به من کاري نداشته باشيد!" سئوال اول ممکن است از شخصي ديگر در زمينه اي ديگر پاسخي کاملاً متفاوت دريافت کند، يعني:
الف: کجا مي روي؟
ب: دارم آهسته پيچ را دور مي زنم!(3)
«ب» تعمداً سئوال «الف» را "به گونه ي ديگري تعبير مي کند" تا به طور طعنه آميز نگراني يا ناکامي را انتقال دهد. کمدي، شوخي و بذله گويي بر اساس اين گونه کج فهميهاي تعمدي فرضهاي بيان نشده ي دخيل در صحبت رونق پيدا مي کند. مادامي که طرفهاي ذيربط مي دانند منظور خنداندن است. خطري در اين نوع سوء تعبيرها وجود ندارد.
شکلهاي صحبت
شنيدن نوار ضبط شده يا خواندن متن نوشته شده ي گفتگويي که شخص خود در آن شرکت داشته تجربه ي هشيارکننده اي است. گفتگوها بيشتر از آنچه که اکثر مردم تصور مي کنند شکسته، ترديدآميز و بدون توجه به قواعد دستوري است. هنگامي که ما در صحبتهاي هر روزه شرکت مي کنيم، معمولاً فکر مي کنيم که آنچه گفته مي شود خصلتي آراسته دارد، زيرا ما به طور ناخودآگاه زمينه اي را که کلمات واقعي در آن مبادله مي شوند، پر مي کنيم. اما گفتگوهاي واقعي با گزارشهاي خيالي گفتگوها در داستانها، که شخصيتهاي داستان با جملات صحيح و مطابق قواعد دستوري سخن مي گويند کاملاً فرق دارند. به گفتگوي زير که کاملاً نمايانگر بيشتر گفتگوهاي زندگي واقعي است نگاه کنيد. (Heritage, 1984; p.236)ام: = آره فکر مي کنم دختر قشنگي است.
کليد
[ ] يک گوينده همزمان با ديگري صحبت مي کند.تکيه روي يک جمله، کلمه يا عبارت را نشان مي دهد مانند تغيير در اوج صدا يا ميزان بلندي آن.
= نشان مي دهد که گفتار بدون فاصله ادامه مي يابد، ولو آنکه يک فرد صحبت را در جايي که ديگري رها مي کند ادامه دهد.
: مکث بسيار مختصر را نشان مي دهد، با تغيير تکيه يا آهنگ در داخل يک کلمه.
( ) فاصله ي اندکي طولاني تر از معمول بين جملات را نشان مي دهد.
هيچ يک از طرفين اين گفتگو يک جمله را تمام نمي کند. هر يک کلام ديگري را قطع مي کند، ميان سخنان او مي دود، يا کلمات را "تمام نشده رها مي کند".
همان گونه که ممکن است در مورد کارهاي گافمن در مورد بي توجهي مدني تصور شود. در اينجا نيز مي توان به آساني فرض کرد که تحليل گفتگوهاي معمولي تا اندازه اي نسبت به مسائل اصلي جامعه شناسي جنبه ي حاشيه اي دارد؛ در واقع بسياري از جامعه شناسان درست به همين دليل پژوهشهاي روش شناسي مردمي را به شدت مورد انتقاد قرار داده اند. با وجود اين، بعضي استدلالهايي که براي اثبات دليل اهميت کارهاي گافمن در جامعه شناسي مي شود در مورد روش شناسي مردمي نيز مصداق دارد. مطالعه ي صحبتهاي هر روزه نشان داده است که تسلط بر زباني که مردم معمولي به کار مي برند تا چه اندازه پيچيده است. وجود دشواريهاي عظيم در برنامه ريزي کامپيوتر براي انجام دادن آن چيزي که سخنگويان انساني به آساني قادر به انجامش هستند، ميزان اين پيچيدگي را به خوبي نشان مي دهد. افزون بر اين، صحبت جزء ضروري هر قلمرو زندگي اجتماعي است. نوارهاي مربوط به دخالت رئيس جمهور نيکسون و مشاورانش در ماجراي واترگيت چيزي کمتر يا بيشتر از متن يک گفتگو نبودند، اما آنها جزئي از اعمال قدرت سياسي در بالاترين سطوح محسوب مي شدند. (Molotch & Boden, 1985)
پينوشتها:
1. background expectancies
2. search procedure
3- I am going quietly round the bend اين عبارت داراي معناي دوگانه است و معناي ديگر آن اين است که «دارم آرام آرام عصباني مي شوم»-م.
4- pat، نام زن- م.
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391.
/م
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}