نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري




 

زندگي اجتماعي انسان تحت حاکميت قواعد يا هنجارهاي اجتماعي است. اگر ما از قواعدي که بعضي انواع رفتار را در زمينه هاي معيني به عنوان رفتارهاي مناسب و رفتارهاي ديگري را به عنوان رفتارهاي نامناسب تعريف مي کنند پيروي نمي کرديم فعاليتهايمان دستخوش هرج و مرج مي گرديد. براي مثال، رفتار منظم در شاهراهها، چنانچه رانندگان قواعد راهنمايي و رانندگي را رعايت نمي کردند، غيرممکن مي بود. هنجارهايي که ما در رفتارهايمان از آنها پيروي مي کنيم به زندگي اجتماعي خصلتي منظم و قابل پيش بيني مي بخشند، و جامعه شناسي تا اندازه ي زيادي با نشان دادن اين که چگونه نظم اجتماعي برقرار مي شود سر و کار دارد. اما اين داستان روي ديگري نيز دارد. هميشه همه کس با انتظارات اجتماعي همنوايي نمي کند. رانندگان گاهي قواعد رفتار عبور و مرور را رعايت نمي کنند، حتي اگر زندگي ديگران در نتيجه ي آن به خطر افتد. هنگامي که شخصي شتابزده، يا تحت تأثير الکل باشد، ممکن است از روي بي پروايي رانندگي کند، و حتي شايد در خلاف جهت يک خيابان يکطرفه ميان بر بزند. افراد اغلب از قواعدي که انتظار مي رود تبعيت کنند، منحرف مي شوند.
مطالعه ي رفتار انحرافي يکي از جذابترين وظايف جامعه شناسي است. اين حوزه ي تحليل جامعه شناسي پيچيده است چرا که به همان اندازه ي ارزشها و هنجارهاي اجتماعي انواع فراوان تخلف از قانون نيز وجود دارد. از آنجا که هنجارها در ميان فرهنگهاي مختلف، و حتي بين خرده فرهنگهاي گوناگون درون يک جامعه فرق مي کنند، آنچه در يک محيط فرهنگي طبيعي است در محيط فرهنگي ديگري انحرافي است. کشيدن ماري جوانا در فرهنگ بريتانيايي يک عمل انحرافي است، در حالي که نوشيدن نوشابه هاي الکلي چنين نيست. در برخي از جوامع خاورميانه اين قضيه درست برعکس است.
کجروي را مي توان ناهمنوايي با هنجار يا مجموعه هنجارهاي معيني تعريف کرد که توسط تعداد قابل ملاحظه اي از مردم در اجتماع يا جامعه اي پذيرفته شده است. هيچ جامعه اي را نمي توان به سادگي به کساني که از هنجارها منحرف مي شوند و کساني که با آنها همنوايي مي کنند تقسيم کرد. بيشتر ما در بعضي مواقع از قواعد عموماً پذيرفته شده ي رفتار سرپيچي مي کنيم. بسياري از افراد در يک زماني مرتکب سرقتهايي جزئي گرديده اند، مانند برداشتن چيزي از يک فروشگاه بدون پرداختن پول آن، يا بردن چيزهاي کوچکي- مانند کاغذ يادداشت اداري- از محل کار و استفاده شخصي از آن. تعداد زيادي از افراد ماري جوانا کشيده اند، در زماني که زير سن قانوني بوده اند نوشابه ي الکلي خريداري کرده اند، داروهاي غيرقانوني مصرف کرده اند، يا در اعمال جنسي ممنوع شرکت کرده اند.
دامنه ي مفهوم کجروي، چنان که برخي مثالها نشان خواهند داد، بسيار گسترده است. هوارد هيوز(1)، ميلياردر آمريکايي سرمايه دار بسيار موفقي بود که ثروت عظيم خود را از راه آميزه اي از سخت کوشي، انديشه هاي ابداعي و تصميمات زيرکانه فراهم ساخت. از لحاظ سائقه اش براي موفقيت فردي، فعاليتهاي او در زمينه ي سوداگري با برخي از ارزشهاي کليدي در جوامع غربي- ارزشهايي که بر مطلوبيت پاداشهاي مادي و دستاوردهاي فردي تأکيد مي کنند- همنوايي داشت. از سوي ديگر، در بعضي زمينه ها، رفتار او به شدت از هنجارهاي رسمي منحرف مي شد. او چند سال آخر زندگي خود را تقريباً به طور کامل جدا از دنياي خارج به سر برد، حتي از اتاق مجلل هتلي که خانه ي خويش ساخته بود کمتر بيرون مي آمد. او موي خود را رها کرده بود تا بسيار بلند شود و ريش بلند ناآراسته اي گذاشته بود، که سبب مي شد بيشتر شبيه يک پيامبر عهد عتيق به نظر آيد تا يک سرمايه دار موفق.
هيوز هم بسيار موفق و هم در رفتارهايش بسيار کجرو بود. به عنوان نمونه اي درست در نقطه ي متقابل او مي توانيم زندگي تد باندي(2) را در نظر بگيريم. شيوه ي زندگي باندي، در ظاهر با هنجارهاي رفتار يک شهروند خوب همنوايي داشت. زندگي باندي در ظاهر نه تنها طبيعي به نظر مي رسيد، بلکه بسيار آبرومند مي نمود. براي مثال، او نقش فعالي در انجمن «سامريهاي نيکوکار» ايفا مي کرد، انجمني که يک سرويس تلفني بيست و چهار ساعته براي افرادي که درمانده اند يا قصد خودکشي دارند فراهم مي کند. با اين همه، باندي مرتکب يک سلسله قتلهاي وحشتناکي گرديده بود. در محاکمه ي باندي، قاضي دادگاه پيش از آنکه او را به مرگ محکوم کند از او به خاطر تواناييهايش ستايش کرد (او لايحه ي دفاعيه ي خود را شخصاً تهيه کرده بود)، اما سخنان خود را با ذکر اين که او چگونه زندگي خود را تباه کرده بود به پايان رساند. زندگي باندي نشان مي دهد که فرد مي تواند کاملاً طبيعي به نظر برسد و در عين حال پنهاني به اعمال شديداً انحراف آميز اشتغال داشته باشد.
کجروي فقط به رفتار فردي اشاره نمي کند، بلکه به فعاليتهاي گروهها نيز مربوط مي شود. يک نمونه ي برجسته در اين زمينه، فرقه ي هاراکريشناست، گروهي مذهبي که اعتقادات و شيوه ي زندگيش با عقايد و شيوه ي زندگي اکثريت مردمي که در بريتانيا زندگي مي کنند کاملاً متفاوت است. اين کشيش در شهر نيويورک در سال 1965 يعني زماني که سريل پرابهوپادا(3) از هند آمد تا پيام هشياري کريشنا را در غرب رواج دهد داير گرديد. او پيام خود را به ويژه متوجه جواناني ساخت که مواد مخدر استعمال مي کردند و اعلام کرد که شخص مي تواند با پيروي از تعليمات او همواره نشئه بماند، و سعادت ابدي را کشف کند. (Rockford, 1985) هاراکريشناها با رقصيدن و آواز خواندن در خيابانها براي بسياري به صورت منظره اي آشنا درآمده بودند. بيشتر مردم آنها را تحمل مي کردند، اگرچه عقايدشان عجيب و غريب به نظر مي رسيد.
هاراکريشناها نمونه اي از يک خرده فرهنگ کجرو را ارائه مي کنند. اگرچه تعداد آنها امروز کاهش يافته است، اما توانسته اند نسبتاً به آساني در جامعه ي بزرگتر باقي بمانند. سازمان آنها ثروتمند است، و منابع مالي آن از هدايايي تأمين مي گردد که توسط اعضاء و هواداران داده مي شود. موقعيت آنها با موقعيت خرده فرهنگ ديگري که در اينجا براي مقايسه ذکر مي شود، يعني بي خانمانها، فرق مي کند. مردمي که تهيدست و بي چيز هستند روزها در خيابانها زندگي مي کنند، و اوقات خود را در پارکها يا ساختمانهاي عمومي (مانند کتابخانه ها) مي گذرانند. آنها ممکن است در خيابان نيز بخوابند، يا در خوابگاههاي عمومي سرپناهي پيدا کنند. بسياري از بي خانمانها تنها مي توانند در حاشيه ي جامعه ي بزرگتر زندگي نکبت باري را به سختي بگذرانند.

پي‌نوشت‌ها:

1. Howard Hughes
2. Ted Bundy
3. Sril Prabhupada

منبع مقاله:
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391.