نويسنده: حضرت آيت الله حاج سيد ابوالقاسم خوئي ( ره )
مترجم: محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي



 

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ. )(1)
اي کساني که ايمان آورده ايد! در ميدان جنگ که با کافران برخورديد، پشت به آنان[ فرار] نکنيد و هر کس در جنگ پشت به آنان کند- جز در مورد سنگرگيري و يا براي پيوستن به گروه رزمندگان- خشم خدا را به جان خود خريده، جايگاهش در دوزخ خواهد بود. چه جايگاه بدي!
بعضي از مفسرين عقيده دارند که اين آيه با آيه ي ديگري از همين سوره نسخ شده است و آن آيه اين است:
(الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيکُمْ ضَعْفاً فَإِنْ يَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ‌. )(2)
اکنون خدا بر شما تخفيف داد و دانست که در شما ضعف و ناتواني هست، پس اگر از شما يکصد نفر بردبار باشند، بر دويست نفر پيروز مي شوند و اگر هزار نفر باشند به ياري خدا بر دو هزار نفر پيروز خواهند شد که خداوند با صابران است.
طرفداران نسخ مي گويند: از اين آيه چنين استفاده مي شود که اگر تعداد مسلمانان از نصف کافران کم تر باشد، در اين صورت جايز است که جنگ را ترک نموده از ميدان نبرد کنار روند و کناره گيري از ميدان جنگ و فرار نمودن از نبرد که طبق مضمون آيه اول حرام و ممنوع بود، با اين آيه نسخ شده و در جنگ، تخفيفي براي مسلمانان مقرر شد.
اين بود نظريه نسخ در اين آيه شريفه که نسبت به خود طرفداراني دارد و عطا بن ابي رياح يکي از آنان است.(3)
اما به نظر ما: اين آيه نسخ نشده است و آن چه که طرفداران نسخ در چگونگي نسخ اين آيه مي گويند، نمي تواند دليل بر نسخ آن باشد و تخفيفي که در آيه ي دوم براي مسلمانان آمده است نه تنها نمي تواند دليل بر نسخ آيه اول باشد بلکه خود دليل بر استمرار و عدم نسخ آن است، با اين توضيح که: فرار از ميدان جنگ در قانون اسلام( طبق مضمون آيه اول) در صورتي ممنوع و حرام است که تعداد مسلمانان کمتر از نصف تعداد کفار نباشدولي در صورتي که تعداد آن ها از نصف کفار کم تر شد( طبق مضمون آيه دوم) فرار کردن از ميدان نبرد و نجات دادن خود از مرگ حتمي حرام نمي باشد.
بنابراين، در ميان مفهوم اين دو آيه نه تنها منافات وجود ندارد تا يکي ناسخ حکم ديگري باشد بلکه معناي آن دو آيه به هم درآميخته يک قانون عالي و طبيعي را در مسئله جنگ به وجود مي آورد و آن اين که در صورت نداشتن نيرو و احتمال پيروزي تا دم مرگ ثبات قدم واجب و فرار ممنوع و در صورت نداشتن نيروي کافي که شکست و مرگ حتمي است، فرار از جنگ بلااشکال است.
ولي به طوري که نقل شده است: عمرو بن عمر، ابوهريره، ابوسعيد، ابونضرة نافع مولي ابن عمر، حسن بصري، عکرمه، قتاده، زيد بن ابي حبيب و ضحاک مي گويند که حکم آيه مورد بحث و حرمت فرار از جنگ عموميت ندارد بلکه اين حکم به سربازان جنگ «بدر» اختصاص داشته و درباره ي آنان نازل گرديده و به جنگ و پايداري تشويق شان نمود. بنابراين، فرار از ميدان نبرد در جنگ هاي ديگر هيچ مانعي ندارد.
اين است نظريه ي گروهي، درباره ي جمع نمودن ميان اين دو آيه که ابوحنيفه نيز از آن هاست.(4)

مؤلف:

اين نظريه نيز باطل است و در ضعف و سستي از نظريه اول که نظريه نسخ بود کم تر نيست، زيرا:
اولاً: اين آيه بعد از پايان جنگ بدر نازل گرديده است نه در اثناي آن تا اختصاص به آن داشته باشد.
ثانياً: اگر مورد نزول آيه مذکور، جنگ بدر هم باشد، اما طبق قاعده«مورد، مخصص نيست» يعني حکمي که در يک مورد نازل گرديده است، به همان مورد اختصاص پيدا نمي کند بلکه به تمام موارد مشابه عموميت خواهد داشت، بنابراين قاعده، حکم حرمت فرار از جنگ که در جنگ بدر آمده است، به تمام جنگ ها عموميت پيدا مي کند به خصوص اين که ظاهر آيه هايي که اين حکم را بيان مي کند، عموميت دارد و با جمله «يا ايها الذين آمنوا» تمام موارد خود را مشمول اين آيه مي داند.
از آن چه گفته شد، چنين برمي آيد که در آيه مورد بحث، سه نظريه وجود دارد:
1- نظريه نسخ
2- نظريه اختصاص به جنگ بدر
3- بطلان هر دو نظريه
نظريه سوم، نظريه ماست و توضيح داديم که بنا به مضمون اين آيه شريفه، فرار از جنگ در تمام جنگ ها و براي هميشه- جز در مورد ضعف زياد که به شکست حتمي منجر مي شود- حرام و غيرجايز است و اين حکمي است ثابت و غيرقابل نسخ و هنوز هم استمرار دارد و بايد از آن پيروي نمود و آيه ي دوم که به ظاهر«تخفيف» از آن استفاده مي شود، فرار را در موارد ضعف و شکست حتمي تجويز مي کند.
اين بود نظريه صحيح در آيه شريفه که ابن عباس(5) و تمام علماي شيعه اماميه و اکثر علماي اهل سنت برآنند و رواياتي هم که به طريق شيعه و اهل سنت وارد شده است، اين نظريه را کاملاً تأييد مي کند، چنان که:
کليني با اسناد خود از امام صادق|(عليه السّلام) چنين نقل مي کند که: «تعداد گناهان بزرگ هفت است: قتل مؤمن که عمداً واقع گردد و نسبت زنا دادن به زن پاک و فرار از جنگ و تعرّب بعد از هجرت و خوردن مال يتيم و هر آن چه که خداوند در قرآن به صراحت بر آن وعده ي آتش داده است.»(6)
ابوهريره نيز از رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) نقل نموده است که بپرهيزيد از هفت گناه مهلک. عرضه داشتند: يا رسول الله! آن ها کدام گناهانند؟ فرمود: شرک به خدا، سحر کردن، ريختن خون ناحق، ربا خوردن، خوردن مال يتيم، در موقع جنگ پشت به دشمن نمودن( فرار کردن) و نسبت زنا دادن به زنان پاک و مؤمن.(7)

پي نوشت ها :

1-انفال/15، 16.
2- انفال/66.
3-الناسخ و المنسوخ، نحاس 154، تفسير طبري، 135/9.
4- تفسير شوکاني، 280/2.
5- الناسخ و المنسوخ، نحاس 154، تفسير طبري، 135/9.
6-وافي، 174/3، باب تفسير الکبائر.
7- صحيح بخاري، 159/3 باب قول الله تعالي:(اِنَّ الذَّينَ يَاکُلوُنَ اَموالَ اليَتامي)؛ صحيح مسلم، 64/1، سنن ابي داود، 13/2، سنن نسائي، 131/2.

منبع مقاله :
خوئي، حضرت آيت الله حاج سيدابوالقاسم خوئي(ره)(1385)، البيان في تفسير القرآن، ترجمه محمد صادق نجمي- هاشم هاشم زاده هريسي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ دوم