نويسنده: بهاء الدين خرمشاهي





 

1) تعريف قرآن:

در فرهنگ اسلام و تشيع، « قرآن » را همواره با صفت کريم به صورت قرآن کريم ( اهل سنت ) يا با صفت مجيد، به صورت قرآن مجيد ( اهل تشيع ) مي نامند و اين دو صفت منشأ قرآني دارد. از قرآن مجيد دو گونه تعريف مي توان به دست داد. نخست تعريف ساده و عرفي که قرآن را کتاب مقدس و آسماني اسلام و وحي الهي بر حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) مي داند. دوم تعريف علمي که قرآن را وحي نامه ي اعجازآميز الهي مي داند که به زبان عربي، به عين الفاظ توسط فرشته ي امين وحي، جبرئيل، از جانب خداوند و از لوح محفوظ، بر قلب و زبان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) هم اجمالاً يکباره و هم تفصيلاً در مدت بيست و سه سال نازل شده و حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) آن را بر گروهي از اصحاب خود خوانده و کاتبان وحي ( از ميان اصحاب ) آن را با نظارت مستقيم و مستمر حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) نوشته اند و حافظان بسيار، هم از ميان اصحاب، آن را حفظ و به تواتر نقل کرده اند و در عصر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هم مکتوب بوده ولي مدون نبوده است، و در عصر عثمان با نظارت او طي چند سال، منتهي به حدود سال 28 هجري، مدن بين الدفتين، از سوره ي فاتحه تا ناس، در 114 سوره، مي گردد. و متن آن مقدس و متواتر و قطعي الصدور است و تلاوت آن مستحب مؤکد است.
ايمان به قرآن مجيد به توصيفي که گفته شد و نيز معجزه ي الهي و سند نبوت دانستن آن و محفوظ بودنش از خطا و هرگونه افزود و کاست ( تحريف )، از ضروريات اسلام و مذهب تشيع است. قرآن به زبان عربي بسيار شيوايي که مايه ي اعجاب فصحاي عرب ( و بعدها اقوام ديگر ) گرديده و درتاريخ زبان عربي، سابقه و همانندي نداشته، در طي مدت بيست و سه سال، يعني سراسر زماني که حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) به وظيفه ي رسالت و ابلاغ پيام الهي و دعوت به اسلام اشتغال داشته اند، به صورت بخش بخش ( منجماً يا نجوماً ) بر حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) وحي شده است و چنانکه اشاره شد حافظان حفظش کرده و کاتبان با نوشت افزارهاي بسيار ابتدايي، با خطي که هنوز نقطه و نشان و علائم اعراب نداشته است و کوفي نام داشته است در چندين نسخه بازنويس کرده اند.

2) درباره ي کلمه ي قرآن:

قرآن عَلَم شخصي است براي همين کتاب الهي که با اوصاف خاصش مي شناسيم. درباره ي ريشه شناسي و تلفظ و معناي آن ميان علماي اسلام و اسلام شناسان اختلاف نظر است. الف ) شافعي آن را نه مشتق مي داند و نه مهموز بلکه علمي مي داند که به « وضع ارتجالي » بر کلام الله اطلاق شده است. ب ) فرّاء آن را مشتق از قرائن ( جمع قرينه ) مي داند. ج ) اشعري و پيروانش آن را مشتق از « قرن الشيء بالشيء » ( پيوند زدن و افزودن چيزي بر چيزي ) مي داند. زيرا سوره ها و آيات بر هم افزوده شده است صبحي صالح، زبان شناس و قرآن پژوه معروف لبناني، بر آن است که قول به نداشتن همزه در اين آراء سه گانه کافي است تا دور بودن آن را از قواعد اشتقاق و اصول ريشه شناسي نشان دهد. همو مي نويسد که زجّاج و لحياني و جماعتي ديگر قرآن را مهموز مي دانند. زجاج قرآن را مهموز بر فُعلان مشتق از قرء به معناي جمع مي داند. زيرا که جمع کننده ي ثمرات کتاب هاي آسماني پيشين است. ( مباحث في علوم القرآن، صبحي صالح، ص 19 ). لحياني آن را مصدر مهموزي بر وزن غفران، مشتق از قرأ به معناي تلا ( خواند ) مي داند. يعني به شيوه ي تسميه ي مفعول به مصدر، مقروء را قرآن گفته اند. صبحي صالح اين قول را قوي ترين و ارجح اقوال مي داند و بر آن است که قرآن مصدري است مرادف با قرائت چنانکه حق تعالي فرمايد: إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ، فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ‌ ( سوره قيامت، 17 و18 ) ( گردآوري و بازخواني آن بر ماست. چون آن را خوانديم، خواندنش را پي گير ) و بر آن است که « قرأ » کلمه آرامي الاصل است به معني تلا/ تلاوت.

3) اسامي و اوصاف قرآن:

قرآن پژوهان قديم بي آنکه بين اسم و صفت هاي قرآن فرق بگذارند، گاه براي قرآن تا نود و چند نام قائل شده اند. زرکشي در برهان و سيوطي در اتقان، هر يک پنجاه و پنج نام براي قرآن آورده اند. (ـــ ترجمه ي فارسي اتقان، 181/1به بعد ) از اين ميان فُرقان ( سوره ي فرقان، 1 ) و ذکر ( انبياء، 50 ) و تنزيل ( شعراء، 192 )، و الکتاب ( بقره، 2؛ حجر، 1 ) و کلام الله ( توبه، 6؛ فتح، 15 ) از اسامي مشهور قرآن کريم است. ضمناً قرآن با صفات ديگر نيز ياد شده است، قرآن المجيد ( سوره ي ق، 2؛ بروج، 21 )، القرآن العظيم ( حجر، 78 )، القرآن الکريم ( واقعه، 77 ) القرآن الحکيم ( سوره ي يس، 2 )، قرآن مبين ( حجر، 1 ) ساير اوصاف اسم گونه ي قرآن عبارتند از: احسن الحديث ( زُمر، 23 )، البيان ( آل عمران، 138 ) تبيان [ تِبْيَاناً لِکُلِّ شَيْ‌ءٍ : روشنگر هر چيز ] ( نحل، 89 )، التذکرة ( طه، 3؛ حاقة، 48 و آيات ديگر )، الحق ( يونس، 53، 108 و آيات ديگر )، الحکيم ( زخرف، 4 )، الذکري للمؤمنين ( اعراف، 2 )، السبع المثاني ( حجر، 87 )، الموعظة ( آل عمران، 138؛ يونس، 57 )، النبأ العظيم ( سوره ص، 67 )، البشير ( فصلت، 4 )، النذير ( فرقان، 1؛ فصلت، 4 ) النور ( نساء، 174؛ اعراف، 157 و آيات ديگر )، الهُدي ( بقره، 97، 185 و آيات ديگر ) ( براي تفصيل در اين باب نوع هفدهم اتقان در شناخت نام هاي قرآن و نام هاي سوره ها؛ ترجمه فارسي، 181/1؛ همچنين فرهنگ موضوعي قرآن مجيد، تدوين فاني خرمشاهي، ذيل القرآن الاسماء و الاوصاف ).

4 ) اندازه و حجم و تقسيمات قرآن:

قرآن کتابي است که در مقايسه با ساير کتاب ها متوسط الحجم است و مي توان گفت حجم آن برابر است با عهد جديد ( اناجيل اربعه و رسالات وابسته به آن ) يا ديوان حافظ. طبق دقيق ترين آمار، تعداد کل کلمات قرآن 77,807 کلمه است. ( فرهنگ آماري کلمات قرآن کريم، دکتر محمود روحاني، 23/1 ). قرآن 114 سوره و کلاً 30 جزء است. هر جزئي، چهار ( يا دو ) حزب است. نيز هر پنج آيه را خُمس [ = خ ] و هر ده آيه را عُشر [ =ع، و اين عمل را تعشير ] ناميده اند ( تاريخ قرآن، راميار، 543 ). تقسيم دروني و تفصيلي ديگر قرآن، تقسيم آن به « رکوعات » است. منظور از رکوع، بخشي و گروهي از آيات است که در يک موضوع آمده و اتحاد مضموني دارد که با شروع آن موضوع، رکوع آغاز مي گردد و با تغيير و تحول کلام به موضوعي ديگر، ختم مي شود. پيداست که شماره ي آيات مندرج در هر رکوع، کم و زياد است، به خلاف جزوها و حزبها که به طور مساوي تقسيم شده است. وجه تسميه ي رکوع را مي توان از آنجا دانست که در نمازهاي شبانه روزي، پس از خواندن سوره ي حمد در رکعت اول و دوم، مي توان به خواندن سوره هاي ديگر، يا لااقل چند آيه اکتفا کرد. پيرو اين عقيده، بعضي که قرآن شناس بوده اند، اوايل هر چند آيه را که يک عنوان و موضوع را تشکيل مي دهد، معين ساختند و از آن جهت که بعد از قرائت آن بخش، نمازگزار به رکوع مي رود، نام هر بخش را رکوع گذارده اند. عدد رکوعات قرآن طبق مشهور 540 رکوع است ( به طور متوسط و تقريبي هر صفحه از قرآن يک رکوع دارد ) ( مقاله ي « قرآن هاي چاپي » نوشته ي کاظم مدير شانه چي، در مشکوة، شماره ي دوم، بهار 1362، ش، صص 151-152 ).
گفتني است که در قرون جديد، ابتدا خوشنويسانِ قرآن نويس در امپراتوري عثماني و سپس در مصر و لبنان و سوريه کوشيده اند و توانسته اند که قرآن مجيد را با رعايت قواعدي از جمله آغاز هر صفحه با اول آيه، و پايان صفحه به پايان يک آيه، بنويسند و هر جزء را در بيست صفحه و لذا کل قرآن را در604 صفحه کتابت کنند ( 4 صفحه ي اضافي مربوط به صفحات آغازين و پاياني است ). در اين شيوه ي کتابت که در معتبرترين قرآن جهان طبع دارالقرآن عربستان سعودي در مدينه نيز رعايت شده، هر صفحه داراي 15 سطر است. بعضي از غرابت گرايان قرآن را در 30 صفحه ي عادي ( هر جزء در يک صفحه ) به خط بسيار ريز يا غبار کتابت کرده اند. و کساني که غرابت گراتر بوده اند، کل قرآن را در يک صفحه، که ابعاد آن از سراسر يک صفحه روزنامه ي عادي فراتر نيست - کتابت و چاپ کرده اندکه طبعاً براي قرائت نيست، و براي به همراه داشتن از جهت حفظ و تعويذ به قرآن است، و حتي با ذره بين نيز قابل خواندن نيست. همچنين قرآن را با تعداد صفحات عادي، في المثل همان 604 صفحه، ولي با ابعاد بسيار کوچک جمعاً در حدود يک - دو سانتيمتر، بر روي کاغذ بسيار نازک ( حتي نازکتر از کاغذ خاص کتاب مقدس ) به طبع رسانده اند، که آن نيز فايده هاي غير قرائتي دارد. از سوي ديگر و نقطه ي مقابل اين ابعاد کوچک، قرآن را در ابعاد بسيار بزرگ نيز کتابت کرده اند که يکي از مشهورترين نمونه هاي تاريخي آن، قرآن مکتوب به خط محقق ( ولو معروف به ثلث ) به قلم شاهزاده هنرمند تيموري، بايسنُقرميرزا ( 802-838 ق ) است که اوراق پراکنده ي آن، به ابعاد تقريباً بيش از يک متر و نيم در يک متر، در موزه هاي کتابخانه ها، از جمله در موزه ي قرآن کتابخانه ي آستان قدس رضوي، محفوظ است. کتبيه هاي مساجد در جهان اسلام نيز نمونه اي از درشت نويسي آيات قرآن مجيد است.

5 ) صورت و سبک قرآن:

از آنجا که قرآن متني مقدس و قدسي است، نمي توان و از ادب شرعي به دور است که درباره ي آن، همانند ساير کتابها سخن گفت، يا آن را در معرض پژوهش هاي زبان شناسي و مخصوصاً سبک شناسي آورد. ولي از سوي ديگر از آنجا که قرآن يک سند عظيم الشأن زباني و يک اثر بسيار مهم ادبي است، لذا شايد با قيد احتياط و رعايت احترام جنبه ي قدسي قرآن، بتوان به ضرورت بحث و تحقيق از اين زاويه نيز به آن نگريست و درباره ي آن بحث کرد. نثر در زبان عربي، در عصر جاهليت و اوان ظهور اسلام، سابقه و نمونه ي چنداني ندارد. نمونه هايش با بعضي خطبه هاست يا سجع کاهنان. و در قرآن سجع فراوان هست، که احتراماً و براي آنکه به سجع کاهنان و شعر شبيه نشود به آن فاصله مي گويند و مراد از آن کلمات مشابه پاياني هر آيه است. قرآن با شعر عربي هم که سابقه ي درخشاني دارد، شباهت ندارد. قرآن قول کساني را که مي گويند قرآن شعر و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) شاعر است به شدت نفي مي کند و مي فرمايد که « به او شعر نياموخته ايم و سزاوار او نيست » ( يس، 69 نيزـــ الحاقه، 41 ). اما در قرآن، جوهر شعري بسيار است. يعني بيان ظريف و مجازي و انواع استعاره ها و تمثيلات و تشبيهات هنري. همچنين آيات موزون يا « موزون افتاده ي » قرآن نيز از يکصد فقره بيشتر است با وجود اين، و با آنکه نفوذ قرآن در شعر و ادب عربي و فارسي بسيار عظيم است، ولي قرآن شعر نيست. اين نکته و واقعيت حيرت آور است که بين قرآن و ساير کلمات و مأثورات و خطبه ها و احاديث و آثار بازمانده از رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و علي بن ابي طالب (عليه السّلام) و ديگر بزرگان اسلام، شباهت چنداني ديده نمي شود. و بايد گفت که قرآن « نوعي منحصر به فرد » و تافته اي است جدابافته. ارزش موسيقايي کلمات و جملات قرآن نيز از ديرباز مورد توجه محققان بوده است. قابليت خوشخواني قرآن و ترتيل و تغني و همخواني آن کم نظير يا بي نظير است. از سوي ديگر، قرآن با آنکه اين همه قصص و حکايات در بر دارد، « قصه » هم نيست. و با وجود اشارات تاريخي، تاريخ هم نيست. اما مهم ترين مشخصه و خصيصه ساختاري قرآن که شايد قدما نيز به آن توجه داشته اند، اسلوب چند وجهي و بلاتشبيه « گسسته نما » ي آن است. يعني شاخه به شاخه شدن معاني و مضامين و قطع پياپي توالي يک مضمون و مدام از معنايي به معناي ديگر پرداختن. اين گسسته نمايي ظاهري قرآن مجيد، در فرهنگ و ادب فارسي نظير ندارد. دو کتاب عظيم که از شاهکارهاي جاويدان زبان فارسي هستند، نيز همين اسلوب و ساختار را دارند. نخست مثنوي معنوي مولانا جلال الدين بلخي ( م 672 ق )، دوم غزل هاي خواجه شمس الدين حافظ ( م 792 ق ). در مورد مثنوي، مرحوم فروزانفر بر آن بوده اند که تحت تأثير قرآن، اين سبک و سياق را پيدا کرده است. در مورد غزلهاي حافظ که به اصطلاح بعضي فارسي زبان هاي پاکستان « پاشان » ( از پاشيدن ) است، بهاءالدين خُرمشاهي براي نخستين بار اين نظر را مطرح کرده است که حافظ با انقلابي که ( به قول آربري ) در غزل کرده است، نه تحت تأثير سنت شعري و تاريخ غزل فارسي است ( چنان که غزلش هيچ شباهت صوري و ساختاري با غزل بزرگترين سلفش سعدي ندارد )، بلکه تحت تأثير ساخت و ساختار سوره هاي قرآن کريم است. مسلمان ها، اعم از عرب و غير عرب، گويي بيم داشته اند که به اين خصيصه اشاره کنند. قديمي ترين اشاره اي که در اين باب ديده مي شود حديثي است که يکي از معاصران پيامبر که يهودي اي به نام سلام بن مشکم بوده است از سر شکوه و گلايه به حضرت (عليه السّلام) عرض مي کنند: « چگونه از تو پيروي کنيم حال آنکه قبله ي ما را ترک کرده اي و کتابي هم که آورده اي آنطور که تورات متناسق است، تناسق ( نظم و نسق ) ندارد، کتابي بياور که مأنوس و متعارف باشد وگرنه ما هم نظير اينکه تو آورده اي مي آوريم. سپس خداوند اين آيه را [ در مقام تحدي ] نازل کرد: قل لئن اجتمعت الانس والجن... [ اگر انس و جن همدستي کنند که نظير اين قرآن را بياورند، نظير آن را نخواهند آورد ولو آنکه بعضي پشتيبان بعضي باشند ] » ( اسراء، 88 اسباب النزول سيوطي ). اگر آن يهودي را بهانه جو و نادان و سخن نشناس بدانيم، در سخن داني و قرآن شناسي طه حسين ترديدي نيست که بحث مبسوطي در اين باره دارد و مي نويسد: « مثلاً موضوع هاي سوره ي بقره بسيار و از هم بيگانه اند، و اين خود دليل است که اين سوره يکمرتبه نازل نگشته، بلکه به تدريج و خرد خرد نازل مي شده است » . سپس دهها موضوع و مضمون متنوع سوره ي بقره را براي نمونه ياد مي کند ( آيينه ي اسلام، نوشته ي طه حسين، ترجمه ي محمد ابراهيم آيتي، ص 149-151 ).
از قرآن پژوهان اروپايي، گويا ابتدا نولدکه اسلام شناس آلماني که مهمترين « تاريخ قرآن » را نوشته است، در مقاله ي « قرآن » که براي طبع يازدهم دايرة المعارف بريتانيکا نوشته است به اين خصيصه از سبک قرآن اشاره کرده و گفته است اصولاً ذهن هر پژوهشگر امروزين اروپايي سبک قرآن را به اصطلاح ناپيوسته و پاشان مي يابد. ريچارد بل، يکي از برجسته ترين قرآن پژوهان غرب، در کتاب مقدمه بر ترجمه ي قرآن به اين خصيصه اشاره و آن را ناشي از بي دقتي و اشتباه ناسخان و کاتبان وحي مي داند ولي مونتگمري وات، قرآن شناس اسکاتلندي معروف که اين مقدمه ي او را تهذيب کرده و گسترش داده است، تعليل او را نادرست مي شمارد. آرتور جان آربري که از بزرگترين اسلام شناسان و قرآن پژوهان غربي است در مقدمه ي ترجمه ي قرآنش به انگليسي، و نيز فريتيوف شوآن در کتاب فهم اسلام، بهتر از ديگران به اهميت هنري و زباني - ادبي اين خصيصه ي ساختاري قرآن پي برده اند و آن را حسن و هنر قرآن شمرده اند، نه عيب وايراد آن، به نظر مي رسد که اعجاز و سبک تقليد ناپذير و خارق العاده ي قرآن به جز از اين طريق ميسر نمي شد. اگر بيان انديشه ي قرآن حجمي و حلقوي و بلکه اگر غريب ننمايد کروي است و به قول آربري « کنترپوآني » و « پلي فونيک » است. اگر قرآن مي خواست هر مضمون را از في المثل انديشه ي توحيدي و نفي شرک و تعدد آلهه تا هشدار به کافران و منافقان تا قصص يکايک انبيا تا توصيف جهنم و بهشت، تا تسلي دادن حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) تا اشارات و تلميحات تاريخي به غزوه ها هر يک را در جاي خود و از آغاز تا انجام و « يکبار براي هميشه » بياورد، سبکش عادي و شايد ملال آور و حداکثر شبيه به تورات ادعايي آن يهودي، يا في المثل تاريخ طبري مي شد. و هرگز نمي توانست همانند صورت فعلي هنري باشد. هنر در اين تلفيق و تلفيق هنري است ( براي تفصيل در اين باره تطور الاساليب النثرية في الادب العربي، نوشته ي انيس المقدسي، مخصوصاً فصل هاي اول و دوم، همچنين مقاله ي « قرآن و اسلوب هنري حافظ » نوشته بهاءالدين خرمشاهي در کتاب ذهن و زبان حافظ و درآمدي بر تاريخ قرآن ( به انگليسي ) اثر ريچارد بل، ويراسته مونتگمري وات، فصل پنجم « ويژگي هاي سبک قرآن » ).

6 ) محتواي قرآن:

مضامين و معاني قرآن بسيار متعدد و متنوع و درهم تنيده و « سرشار از طراوت تکرار » است. در قرآن توحيد و دعوت به انديشه درباره ي خداوند و دعوت به ايمان، با نهي و نفي شرک و نفاق و ارتداد، با انکار آلهه و تخطئه ي شيطان و بت پرستي و اشاره به گوشه هايي از قصص انبيا، از آدم تا خاتم (صلي الله عليه و آله و سلم)، و اشاره به گوشه هايي از زندگي و پرسش هاي عادي عرب هاي معاصر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از جمله درباره ي اهله ي قمر يا حتي مسائلي چون حيض، وعظ و پند در باب گذران و لهو و لعب نما بودن زندگي و مظاهر آن چون مال ( با نهي از مال پرستي و مال اندوزي ) و تجملاتي چون داشتن پسران و نازيدن به باغ و بستان، تا اشاراتي درباره ي وحي و تنزيل و تأويل قرآني تا احکامي فقهي چون تنظيم ميراث و تعيين سهم الارث و تازيانه زدن به زناکاران و بريدن دست دزد و انواع تحليل ها و تحريم ها و احکام اخلاقي چون دستگيري از بينوايان و اطعام مساکين تا رعايت حقوق والدين و احترام فوق العاده به پدر و مادر، و نهي از فساد و رذايل اخلاقي، چون کشتن فرزندان از ترس فقر يا حميت جاهليت، و رباخواري و توصيه ي مکارم اخلاق از صدق و اخلاص تا توصيف فرشتگان و اعمال آنان و ده ها و صدها موضوع ديگر درهم تنيده است، و طبق ساختار ظاهراً ناپيوسته يا گسسته پيوند قرآن مجيد که در بخش پيشين به آن اشاره کرديم، همه و همه در کنار همديگر آمده اند. ماحصل آنکه مضامين اصلي قرآن عبارت است از 1 ) اشاره به وقايع تاريخي ( غزوات، هجرت رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و نظاير آن )، 2 ) قصص انبياء و حکايات ديگر، 3 ) انديشه ي توحيدي و دعوت به ايمان و اسلام، 4 ) نهي از شرک و نفاق، 5 ) معاد شناسي ( توصيف عوالم اخروي و حيات پس از مرگ ) 6 ) فرشته شناسي ( نيز شامل بحث درباره ي شيطان و شياطين و جن )، 7 ) احکام فقهي، 8 ) احکام اخلاقي ( اعم از وعظ و ارشاد و انواع امر به معروف و نهي ازمنکر )، 9 ) توجه دادن به آيات الهي و شگفتي هاي آفاق و انفس ( که شباهت به برهان نظم يا اتقان صنع دارد )، 10 ) اشاره به شرايع پيشين و کتب و صحايف آسماني، و 11 ) داستان آفرينش انسان، و انسان شناسي روان شناسانه. تنوع و تعدد موضوعات و مضامين قرآن مجيد تا به حدي است که فرهنگ موضوعي قرآن که فقط سر عنوان هاي موضوعي را به نظم الفبايي با اشاره به نام سوره و شماره ي آيه ( يعني بدون نقل آيات قرآني ) در بر دارد حجمش به اندازه ي خود قرآن است ( فرهنگ موضوعي قرآن مجيد، تدوين کامران فاني و بهاءالدين خُرمشاهي؛ همچنين فهرس المطالب، تدوين محمود راميار ).

7 ) آيه و سوره:

الف ) آيه:

واحد کوچک قرآن کريم آيه است. در بيشتر موارد هر آيه يک جمله است. ولي گاه آياتي هست که متشکل از چند جمله و يک پاراگراف است ( نظير مثلاً آية الکرسي يا آيه ي نور ). و گاه حتي به اندازه ي چند پاراگراف است. مانند آيه ي دين ( که آيه ي تداين و مداينه هم گفته اند ) که بلندترين آيه ي قرآن است و در کتابت عثمان طه ( مصحف المدينة ) درست يک صفحه ي پانزده سطري است. گاهي هست که آيه نه فقط از يک جمله کمتراست، بلکه فقط يک کلمه است مانند مُدهامتّان ( الرحمن، 64 )، يا از آن هم کمتر مانند اغلب حروف مقطعه يا فواتح سور نظير « طه » ، « يس » يا « الم » . شناخت حدّ آيه « توفيقي » و از سوي شارع است. زيرا حتي در فواتح سور في المثل « المص » را يک آيه شمرده اند، ولي نظير آن يعني « المر » را يک آيه نشمرده اند. يا « حمعسق » [ =حم عسق ] را دو آيه شمرده اند. ولي باز « کهيعص » يک آيه شمرده شده است. کلمه ي آيه و جمع آن آيات، به معناي همين جملات يا جمله واره هاي قرآن، در خود قرآن هم آمده است ( آيه: بقره، 106؛ نحل، 101؛ آيات: بقره، 252؛ آل عمران، 17؛ يوسف، 1؛ نور، 1 ). پرآيه ترين سوره ي قرآن کريم سوره ي بقره است ( 286 آيه )، و کم آيه ترين سوره ي قرآن سوره ي کوثر است. ( 3 آيه ) در تعداد کل آيات اقوال متعددي هست. طبق معتبرترين قولي که ابوعبدالرحمن بن حبيب سُلَمي از اميرالمؤمنين علي (عليه السّلام) نقل کرده و امام شاطبي آن را در ناظمة الزهر آورده است، تعداد کل آيات قرآن 6236 آيه است ( تاريخ قرآن، راميار، 570 ). ترتيب و توالي آيه ها اعم از اينکه طيِّ يک فقره وحي يا طيِّ يک سلسله وحي متوالي نازل شده باشد، توفيقي است. يعني خود اين امر نيز جزو وحي است و به امر الهي و رهنمايي جبرئيل انجام گرفته است. در مواردي هم که حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) آيه يا آياتي راجا به جا مي کردند و مي فرمودند اين آيه يا آيات را در فلان سوره بين کدام آيات قرار دهيد، باز به رهنمود وحي بوده است. بعضي از آيات قرآن، برجستگي و شهرت خاصي يافته اند و با نام يا کلمه يا معنايي از خود آيه مشهور شده اند که بعضي از آنها عبارتند از: آيه ي اخوت ( حجرات، 10 )، آيه ي اُذُن يا آيه ي تصديق ( توبه، 61 )، آيه ي اکمال ( مائده، 3 )؛ آيه ي امانت ( احزاب، 72 ) ؛ آيه انذار ( شعراء، 214 ) ؛ آيه ي تبليغ ( مائده، 67 ) ؛ آيه ي تداين ( يا دين يا مداينه، بقره، 282 )؛ آيه ي تسميه که همان بسم الله الرحمن الرحيم است در آغاز کليه ي سوره ها، جز سوره ي توبه، آيه ي تطهير ( احزاب، 33 ) ؛ آيه ي سيف [ =آيه ي قتال ] ( توبه، 5 ) آية الکرسي ( بقره، 255 )، آيه ي و ان يکاد ( قلم، 51 ) ؛ آيه ي ولايت ( مائده، 3 ) ( براي تفصيل و شرح آنها دايرة المعارف تشيع، ذيل کلمه ي « آيه... » ) آيات قرآني به مکي و مدني و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه تقسيم مي گردد که شرح هر يک خواهد آمد.

ب ) سوره:

واحد بزرگ قرآن کريم، سوره است. سوره در لغت يعني « بريده شده » و در اصطلاح گروهي مستقل از آيات قرآن که مطلع و مقطعي دارد، و گفته اند که به اين معني از « سور المدينة » ( ديوار دور شهر ) گرفته شده است. کلمه ي سوره به همين معني در خود قرآن هم به کار رفته است ( از جمله در بقره، 23؛ توبه، 64، 86؛ نور، 1 ). همچنين جمع آن سُوَر ( بر وزن گُهر ) نيز در قرآن به کار رفته است ( هود، 13 ). قرآن مجيد، کلاً 114 سوره دارد که کمابيش به ترتيب بلندي طول مرتب شده اند. بلندترين سوره ي قرآن سوره ي بقره است ( 286 آيه، برابر با 48 صفحه از کتابت عثمان طه = مصحف المدينة ) و کوتاهترين سوره کوثر است ( داراي 3 آيه ). بعضي سوره هاي قرآن، نام گروهي دارند الطِوال السَّبع [ = السّبعُ الطِوال ] : ( هفت گانه ي بلند ) که عبارتند از: بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام، اعراف و درمورد هفتم اختلاف نظر است که آيا شامل انفال و توبه است ( که بين آنها بسم اله الرحمن الرحيم فاصله نينداخته است ) يا يونس. المئون [ = المئين ] ( صدگانه ها ) به سوره هايي اطلاق مي گردد که تعداد آيات آنها از 100 آيه بيشتر است ( مانند يونس، هود، يوسف، نحل، کهف ) المثاني سوره هايي است که کمتر از صد آيه دارد ( مانند قصص، نمل، عنکبوت، « يس » و « ص » ) المفصل: سوره هاي اواخر قرآن که نخستين آنها به اختلاف اقوال سوره ي « ق » يا حجرات است. نام هاي گروهي ديگر نيز براي بعضي از سوره ها به مناسبت هاي خاص نهاده اند. از جمله سور الم: هفت سوره اي که با « الم » آغاز مي شود. سور مسبحات که با کلمه ي سبحان، يا سبح آغاز مي گردد ( اسراء، حديد، حشر، صف، فصلت، تغابن، شوري، زخرف، دخان، جاثيه و احقاف ). سور طواسين: سوره هايي که با « طس » يا « طسم » آغاز مي شود ( شعراء، نمل، قصص ). سور عزايم: چهار سوره اي که در آنها سجده ي واجبه هست ( سجده، فصلت، نجم، علق ). الزهراوان ( بقره و آل عمران ). المعوذتين: دو سوره ي آخر قرآن ( فلق و ناس ). چهار قل: چهار سوره ي پايان قرآن که با کلمه ي « قل » آغاز مي شود. نام سوره ها ( فاتحه الکتاب، بقره، آل عمران، نساء، تا آخر ) توفيقي يعني به تعيين رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده است ( نيز تاريخ قرآن، راميار، 581 ). بعضي سوره ها، دو يا چند نام دارد. از جمله: فاتحة الکتاب ( =حمد، ام القرآن، سبع المثاني ) ؛ توبه ( برائت )؛ اسراء ( بني اسرائيل )؛ نمل ( سليمان )؛ « ص » ( داود )؛ مؤمن ( غافر ) ؛ اخلاص ( توحيد، قل هو الله ) ؛ مسد ( لهب ). درباره ي اينکه ترتيب و توالي سوره هاي قرآن که آغاز آنها فاتحة الکتاب و پايان آنها سوره ي ناس است، توفيقي است يا اجتهادي ( اجتهاد صحابه ) و به رأي و نظر گردآورندگان باز مي گردد، اختلاف اقوال است. بعضي گفته اند توفيقي و به امر و ارشاد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و رهنمود وحي است. بعضي گفته اند اجتهادي است و به عهده ي سامان دهندگان مصحف عثماني است، چون حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) به دلايلي که بعداً گفته خواهد شد، قرآن را کتابت و جمع کرده ولي مدوّن بين الدفتين نکرده بودند. و بعضي گفته اند آميزه اي از توقيف و اجتهاد است و اين رأي پذيرفتني تر است. نام و نشان سوره هاي 114 گانه ي قرآن مجيد در اغلب تاريخ هاي قرآن ( از جمله تاريخ قرآن، تأليف راميار، 583 به بعد ) و نيز با آمار و ارقام مربوط به کلمات و حروف هر يک در فرهنگ آماري کلمات قرآن کريم، تأليف دکتر محمود روحاني، و نيز در پايان هر قرآن طبع جديدي آمده است، و به رعايت اختصار، از آوردن آن در اينجا خودداري مي شود.

8 ) حروف مقطعه يا فواتح سور:

حروف مقطعه يعني حرف هاي گسسته از هم، و فواتح سور يعني آغازگر سوره ها. اين دو اصطلاح به آيات يا حروفي از قرآن مجيد اطلاق مي گردد که « مرموز » هستند. يعني معناي آنها يا مراد از آنها از زمان جريان وحي تا به امروز - به نحوي که مورد قبول صاحب نظران و قرآن پژوهان باشد - روشن نشده است. اين حروف عبارت از 29 حرف يا مجموعه حروف است که در آغاز 28 سوره ي قرآن که همگي مکي هستند جز بقره و آل عمران - آمده است. حروف مقطعه گاه فقط يک حرف است مانند « ص » [ صاد ] ( در آغاز سوره ي « ص » )، « ق » [ قاف ] ( در آغاز سوره ي « ق » )، « ن » [ نون ] ( در آغاز سوره ي « قلم » ). گاه متشکل از دو حرف است. اين حرف هاي دوگانه در آغاز ده سوره ي قرآني مي آيد. به اين شرح که « حم » [ حاميم ] در آغاز سوره هاي غافر، فصلت، شوري [ که در اينجا با « عسق » [ عين سين قاف ] ضميمه است )، زخرف، دخان، جاثيه، احقاف، مورد هشتم عبارت است از « طه » [ طاها ] ( در آغاز سوره ي طه )، « طس » [ طاسين ] ( درآغاز سوره ي نمل ) و « يس » [ ياسين ] ( در آغاز سوره ي يس ). سيزده سوره هست که حروف مقطعه ي آنها متشکل از سه حرف است، از اين ميان، شش سوره با « الم » [ الف لام ميم ] آغاز مي گردد که عبارتند از: بقره، آل عمران، عنکبوت، روم، لقمان، سجده. پنج سوره با « الر » [ الف لام راء ] آغاز مي شود که عبارتند از: يونس، هود، يوسف، ابراهيم، حجر. دو سوره نيز با « طسم » [ طا سين ميم ] آغاز مي شود که عبارتند از: شعراء و قصص. آغازگر بعضي از سوره ها حروف مقطعه اي هستند که چهار حرف دارند، اينها عبارتند از « المص » [ الف لام ميم صاد ] در آغاز سوره ي اعراف، و « المر » [ الف لام ميم راء ] در آغاز سوره ي رعد.
سوره ي مريم تنها سوره اي است که حروف مقطعه ي آغاز آن متشکل از پنج حرف است به صورت « کهيعص » [ کاف هاء ياء عين صاد ] بعضي « حم عسق » [ حا ميم عين سين قاف ] در آغاز سوره ي شوري را نيز مرکب از پنج حرف مي دانند. در توجيه معناي مراد از حروف مقطعه از صدر اول تاکنون سخنان بسيار گفته اند. 1 ) طبرسي مي گويد: بهترين اقوال اين است که حروف مزبور نام سوره هاي قرآن و مطلع آنهاست. 2 ) بعضي آن را با حروف و حساب جُمَّل تطبيق داده اند. 3 ) بعضي از شيعه گفته اند اگر حروف مکرر را رها کنيم، از حروف ديگر، عبارت « صراط علي حق نمسکه » ( راه علي حق است آن را در پيش مي گيريم ) بيرون مي آيد. بعضي از اهل سنت، شايد در پاسخ به آن گفته اند از آن عبارت « صح طريقک مع السنة » ( راه تو اگر با اهل سنت باشد، درست است » بيرون مي آيد. ( مباحث في علوم القرآن، صبحي صالح، 237 ). يا گفته اند بعضي از ائمه (عليه السّلام) از عبارت قرآن الم. غلبت الروم ( آغاز سوره ي روم ) فتح فلسطين را در سال 583 به دست مسلمانان پيش بيني کرده اند. ( پيشين ). 4 ) بعضي گفته اند مراد از آن، اسماء الله الحسني است. چنانکه از ابن عباس نقل کرده اند که در توجيه و تطبيق « کهيعص » گفته است ک= کريم، هـ= هادي، ي= حکيم، ع= عليم، ص= صادق است ( پيشين، 239 ) صبحي صالح بر آن است که اين رأي درست نيست. زيرا از کجا معلوم که في المثل « ق » علامت اسم « قاهر » است و علامت اسم « قدوس » « قدير » يا « قوي » نيست. يا « ع » علامت اسم « عليم » ، است، و « عزيز » نيست. و نظاير آن. 5 ) بعضي گفته اند براي جلب توجه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) که به ساير شواغل مشغول بوده است، جبرئيل در آغاز وحي اين حروف را مي گفته است. 6 ) براي جلب توجه منکران قرآن و وحي و کساني از کفار که حاضر به شنيدن به قرآن نبودند نازل شده است تا استماع آن باعث شود که مابعدش را هم بشنوند ( ترجمه ي اتقان، 34/2-35 ). 7 ) صورت گسترش يافته اي از پديده هاي معروف در شعر و خطابه ي عرب چون هاء تنبيه و ادوات استفتاح ( آغازگر کلام ) است. و تعبيه اي است همانند آنکه امروزه بخشي از متن با حروف بزرگ نوشته مي شود، يا زير بعضي کلمات خط مي کشند. ( رشيد رضا ). 8 ) سيوطي بر آن است که حروف مقطعه يا فواتح سور جزو متشابهات قرآن است و از اسراري است که جز خداي تعالي کسي آن را نمي داند. ( ترجمه اتقان، 28/2. گفتني است که سيوطي از حروف مقطعه در ضمن مبحث متشابهات يعني نوع چهل و سوم اتقان سخن گفته است. 8 ) اين حروف بدين جهت ياد شده تا دلالت کند بر اين که قرآن از همين حروف ( ا، ب، ت، ث ) تشکيل شده تا چون پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تحدي ( دعوت به نظيره گويي براي قرآن ) فرمود، عجز منکران و مدعيان از اينکه نمي توانند نظير آن را بياورند، آشکارتر شود. از اين نظر زمخشري، بيضاوي و سيد بن طاوس دفاع کرده اند. ( تاريخ قرآن کريم، حجتي، 118-119 ). 9 ) غريب تر از همه اينکه نولدکه در طبع اول تاريخ قرآنش گفته بوده است که مراد از فواتح سور، نام صحابي دارنده ي نسخه اي از قرآن بوده است، چنان که في المثل « سين » عبارت از سعد بن ابي وقاص، « ميم » مغيره، « نون » عثمان بن عفان، و « هاء » ابوهريره است. ولي سپس از اين رأي باز آمده است. ( براي ساير توجيهات فصل « فواتح سور » در تاريخ قرآن کريم، حجتي، و نيز مباحث في علوم القرآن، 234، 236 ).
منبع مقاله :
خرمشاهي، بهاء الدين؛ (1389 )، قرآن پژوهي (1)، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ چهارم.