صادرات و واردات ایران در دوره صفوی از دیدگاه سیاحان اروپایی
اوضاع اقتصادی ایران در دوره صفوی نسبت به دوره های قبل از رونق بالایی برخوردار شد. توجه پادشاهان از جمله شاه عباس اول، در رونق و بالندگی اقتصاد بسیار تاثیر گذار بود. بازرگانان بسیاری علاقمند یا تشویق به تجارت با
نويسنده:راضیه محمد قاسمی*
منبع: راسخون
منبع: راسخون
چکیده:
اوضاع اقتصادی ایران در دوره صفوی نسبت به دوره های قبل از رونق بالایی برخوردار شد. توجه پادشاهان از جمله شاه عباس اول، در رونق و بالندگی اقتصاد بسیار تاثیر گذار بود. بازرگانان بسیاری علاقمند یا تشویق به تجارت با کشورهای دیگر شدند. در این دوره افزایش تولیدات کشاورزی و حمایت فرمانروایان از بازرگانان در زمینه تجارت خارجی، باعث افزایش صادرات به کشورهای دیگر شد. در مقابل این صادرات، محصولاتی که در ایران کم یا اصلا تولید نمی شد از مناطق مختلف وارد می شد. سفرنامه سیاحان دوره صفوی یکی از مهم ترین منابع برای آگاهی از صادرات و واردات در این عصر می باشد.در این مقاله در این مقاله به روش توصیفی و به شیوه مطالعات کتابخانهای صادرات و واردات ایران در دوره صفوی از دیدگاه سیاحان، مورد بررسی قرار گرفته است.
کلید واژگان:
صفوی، اقتصاد، صادرات، واردات.
صادرات
کالاهای صادراتی ایران عمدتاً محصولات کشاورزی بود. در نامهای که توسط یک نفر انگلیسی به نام «آرتور ادواردز» در سال 1566 م/973 ق نوشته شده است، اقلامی را میبینیم که به نظر او باید از انگلستان خریداری و به ایران صادر میشد. او تحت عنوان «کالا هايي که از ايران به انگلستان صادر مي شد» از ده کالا نام میبرد:1- ابریشم خام یک باتمن (1) ، 60 شاهی 6- زاج یک باتمن،5/2 بیست (2)
2- فلفل یک باتمن، 32 شاهی 7- برنج یک باتمن، یک دوم بیست
3- زنجبیل یک باتمن، 18 و 20 شاهی 8- مازو یک باتمن، یک دوم بیست
4- جوز هندی یک باتمن، 30 شاهی 9- گرد میخک یک باتمن، 40 شاهی
5-گوگرد یک باتمن، 4 شاهی 10- چوب درخت سرو برای پیکر تراشی (نویدی، 1386:164).
مهمترین و پردرآمدترین محصول صادراتی ایران ابریشم بود و میتوان گفت ایران در صادرات ابریشم آن روز حرف اول را در جهان میزد. شاردن در این خصوص مینویسد: «ايران مهم ترين کشور صادر کننده ابريشم است و محصولاتش در سراسر جهان به خوبي شهرت دارد. هلندي ها هر سال در حدود پانصد يا ششصد هزار ليور ابريشم از راه درياي هند به اروپا حمل مي کنند و اروپايياني که در امپراطوري عثماني به تجارت اشتغال دارند، گرانبها ترين و سود بخش ترين کالايي که از ارمنیان مي خرند و به اروپا مي فرستند، ابريشم ايران است. مسکوي ها نيز از ايران ابريشم به کشور خود حمل مي-کنند» (شاردن،1374، ج 2: 903). انحصار ابریشم در دست شاه بود. به دلیل همین وضعیت انحصاری، شاه به عنوان یگانه خریدار و فروشنده ابریشم، قادر بود تا ابریشم را از دهقانان و زمین داران به قیمت بسیار ارزان بخرد و به هر قیمتی که میتوانست بفروشد (نویدی،1386: 170). اروپاییان کمابیش 250-200 هزار کیلو ابریشم، مصرف سالانه داشتند که 86 درصد آن را ایران تأمین میکرد (بابایی و دیگران،1390: 64).
توجه خاص شاه عباس به افزایش تولید ابریشم به دلیل تقاضای رو به افزایش عثمانی و کشورهای اروپایی به آن کالا بود. شهر سویل در اسپانیا و لیدن در فرانسه از بزرگترین مرکزهای بافت پارچه ابریشمی بود. شهر بورسا در عثمانی در بافت پارچههای ابریشمی شهرت داشت و با وجود رابطههای خصمانه دو کشور، بخش قابل توجهی از ابریشم ایران در عثمانی به فروش میرسید. هند و روسیه نیز بازارهای مناسبی برای ابریشم ایران بود (پارسادوست، 1388: 731). تاورنیه مینویسد: «هر سال مقدار زيادي از ابريشم نبافته در ايران به خاک عثماني، لهستان و مسکو حمل مي شود که در آنجا به مصرف قلابدوزي مي رسد؛ زيرا زنان آن کشور ها شغلشان اغلب قلابدوزي است» (تاورنیه، 1369: 601). این محصول از ایالت گرجستان، خراسان، گیلان، مازندران، شروان و قرباغ به دست میآمد. در این میان، گیلان بیشترین ابریشم را تولید میکرد (فلور،1356:37 وکشیشان فرانسوی،1370:61). ارمنستان نیز از ولایتهای تولید کننده ابریشم بود. کارری مینویسد: «اغلب ساکنان ایروان ارمنی هستند و با پرورش کرم ابریشم امرار معاش میکنند (کارری، 1383: 18)
اگرچه ابریشم بالاترین رقم صادراتی ایران را تشکیل میداد اما به این معنی نبود که هر چه ابریشم در کشور تولید میکردند به خارج فرستاده میشد. تاورنیه نیز این موضوع را تأیید میکند که ابریشم «آن ميزان که بعضي تصور مي کنند از مملکت خارج نمي شود» (تاورنیه، 1383: 270). شاید این سیاست به این دلیل بوده باشد که کارگران صنعت ابریشم بافی، ابریشم کافی برای بافت پارچههای ابریشمی در دسترس داشته باشند. به نظر تاورنیه «اگر همه ابريشم به خارج صادر مي شد، عده بي شماري کارگرکه از اين راه زندگي مي کنند از گرسنگي مي ميرند»(تاورنیه، 1369: 601). کارری نیز همین عقیده را دارد که ایرانیها قسمتی از ابریشم خود را به خارج صادر و باقی را در داخل کشور به مصرف تهیه پارچه ابریشمی میرساندند (کارری، 1383: 174).
در ایران چهار نوع ابریشم وجود داشت. نخستین نوع «ابريشم شيرواني» نام داشت که بسیار کم بود. این نوع ابریشم سخت، خشن و درشت رشتهای بود که از پیله به دست میآمد و در اروپا آن را «اروش» مینامیدند. دومین نوع «خرواري» بود و کسانی که خبره نبودند آن را میخریدند و در اروپا به آن «ليژيان» میگفتند. سومین نوع ابریشم «کدخداپسند» نامیده میشد که ابریشمی با کیفیت متوسط بود. نوع چهارم «شعرباف» بود که در بافت عالیترین پارچهها کاربرد داشت (شاردن، 1336، ج 4: 3670-369). برای تولید هر چه بیشتر ابریشم و در نتیجه کسب سود بیشتر از صادرات آن، اراضی وسیعی را به ویژه در ایالات شمالی به کشت درخت توت اختصاص میدادند. تاورنیه هنگام عبور از شماخی به تبریز مینویسد: «اين دو روز راه تماماً در ميان درخت هاي توت سفيد طي مي شود، چون حرفه اهالي آن حوالي منحصر به تربيت کرم ابريشم است» (تاورنیه، 1369: 275). پردولاماز کشیش فرانسوی نیز در مسیر سفر خود که از گیلان عبور کرده است مینویسد: «خانههای روستاهای گیلان جدا از یکدیگر ساخته میشوند تا هر خانه برای درختان توت که تغذیه کرم ابریشم هستند فضای کافی داشته باشند (کشیشان فرانسوی،1370: 65).
ازآن جا که شهرهای شمالی برای کشت ابریشم بسیار مناسب بودند، شاه عباس به این امر توجه زیادی نشان میداد؛ به طوری که «عده اي از مهاجران گرجي و يهود در آن منطقه به تربيت کرم ابريشم مشغول بودند و شاه عباس براي اينکه کار ايشان آسان گردد، در اطراف فرح آباد مقدار زيادي درخت توت کاشته بود.آذربايجان هاي اهل شيروان که مردمان بسيار تنبلي هستند و هيچ کاري از آنها بر نمي آيد، شاه به کار تهيه ابريشم وادار کرده است و اجازه نمي دهد که برگ درختان توتي را که در زمين آنها واقع شده به ديگران بفروشند» (دلاواله، 1370: 171-170). در مورد میزان تولید سالانه ابریشم سیاحان اطلاعات خوبی ارائه کردهاند. شاردن میزان سالیانه تولید ابریشم ایران را 22000 عدل (3) نوشته است. میزان محصول ابریشم گیلان 10000 لیور (4) ، مازندران 2000 لیور، شروان و خراسان هرکدام 3000 لیور، قراباغ وگرجستان هریک 2000 لیور بوده است (شاردن، 1374، ج 2: 903).
شاه عباس تلاش مینمود که ابریشم از راهی غیر از قلمرو عثمانی صادر گردد؛ زیرا صدور ابریشم از این طریق باعث افزایش درآمد عثمانی میشد. بنابراین نامهای توسط یکی از کشیشیان کرملی به دربارهای روسیه و لهستان فرستاد تا بتواند از راه روسیه به اروپا ابریشم صادر کند. او در نامه خود به «فرمانفرماي اروس» نوشت: «طريق محبت آن است که مقرر دارند قلاعي که بديشان[روسيه] متعلق بوده و در قرب و جوار اين حدود داشته اند و در هر جا که خواهند قلعه ساخته چنان نمايند که تجار و سوداگران از راه ارس بدين ولايت تردد و آمد و شد نموده از آن راه، [از خاک عثماني] تردد ننمايند که فايده آن جماعت را جماعت ترک نبرند» (اسنادپادریان کرملی، 1383: 81-80).
از نظر فوران، ابریشم تنها کالایی بود که با الگوی تجارت همخوانی داشت. دو عنصر اساسی دیگر در تجارت جهانی را ادویه شرق دور و طلای شمش قاره آمریکا تشکیل میدادند (فوران، 1388: 67).
پس از سقوط دولت صفوی یعنی در سال 1740 م/1152 ق تولید ابریشم حدود 40 درصد کاهش یافت و به حدود 160 تن رسید. ابریشم ایران در این زمان گرفتار رقابت روز افزون ابریشم متوسط و گاهی عالی هندی و ایتالیایی در بازارهای اروپایی و نیز ابریشم سوری و یونانی در بازارهای عثمانی بود. البته اوضاع سیاسی، آب و هوا و بیماری، تأثیر مستقیم در تولید ابریشم داشت. شاه صفی در سال 1631 م/1040 ق از اینکه کرمهای ابریشم در اثر بیماری نابود شده و درختان توت در وضع نامناسبی بودند و حتی ناچار به قطع آن شده بود، عذرخواهی کرده بود. «اون فيليپس» عامل انگلیسی در سال 1721 م/1134 ق به افزایش قیمت ابریشم اشاره میکند که علت آن وقوع زلزله و در نتیجه کاهش ابریشم و کرم ابریشم بود (کمبریج،1387: 269-268). با این حال نمیتوان نقش ابریشم در صادرات ایران را نادیده گرفت. ابریشم همیشه مهمترین منبع درآمد ایران بود که بیشترین عایدات را برای خزانه شاهی در بر داشت.
درباره حجم تجارت دیگر کالاهای صادراتی ایران اطلاعات درست و دقیقی در دست نیست. سایر کالاهای صادراتی ایران در مقایسه با ابریشم تقریباً کم اهمیت است. نویدی معتقد است که احتمالاً تنباکو از نظر حجم، دومین کالای صادراتی را تشکیل میداده است (نویدی،1386: 171). شاردن نیز در لیست کالای صادراتی ایران، توتون و تنباکو را از جمله محصولاتی معرفی میکند که به هندوستان صادر میشد. البته علاوه بر توتون و تنباکو، انواع و اقسام میوه، خشکبار، مرباها، خرما، مشروبات الکلی، شیره و عرق گیاهان، چینی آلات، قلم و چرم به هند،روسیه و دیگر کشورهای اروپایی هم صادر میشد (شاردن، 1336، ج 4: 371). از طریق بین النهرین (بابل و نینوا) به امپراطوری عثمانی تنباکو، تور ماهیگیری، پارچههای ضخیم بافته شده از پشم بز، حصیر و دیگر مصنوعات ساخته شده از نی، فولاد وآهن به صورت شمش یا مصنوع حمل میشد (شاردن،1374، ج 2: 904). سایر محصولات صادراتی ایران به هلند به غیر از ابریشم، اسب، گلاب، شراب شیراز، نمک، ریواس، گیاهان دارویی، فرش و مروارید بود (فلور،1356:38-37). صید مروارید بحرین که عموماً تحت سیطره ایران بود، عملاً در اختیار پرتغالیها و اعراب مسقط قرار داشت. پس از شکست پرتغالیها در جنگ هرمز، پادشاه ایران صاحب چنین امتیازی شد (کامرانیفر،1391، ج 4:161). تاورنیه مینویسد: «مروارید در نزدیک جزیره بحرین صید می شد و مروارید هایی که درشت اند باید مخصوص شاه باشد» (تاورنیه،1369: 368). کارری چگونگی صید مروارید را به تفصیل بیان میکند (کارری،1383: 230-229). سانسون نیز مینویسد: «صید مروارید با موفقیت در نزدیکی بحرین درجریان است» (سانسون،1346:117). شراب ایران، به ویژه شراب شیراز، به رغم ممنوعیت آن در بین محافل درباری و خارجیان مقیم ایران خواهان زیای داشت. تاورنیه مینویسد: «شراب شیراز را به هرمز می برند و از آن تجارت عمده می-کنند» (تاورنیه،1369: 367). یک چهارم شراب تولیدی به هند صادر میشد و یک چهار باقی به دربار اختصاص داشت (کمبریج، 1387: 271). اولئاریوس نیز شراب شیراز را بهترین نوع آن در ایران میداند (اولئاریوس،1363: 100). از جمله صادرات دیگر ایران اسب بوده که به ترکیه و هندوستان صادر میشده است. به غیر از اسب، شتر، پشم شتر، گوسفند، گاو و قاطر در ایران پرورش و صادر میشده است (شاردن،1336، ج 4: 115-114). تاورنیه نیز صادرات حیوانات اهلی را از تجارت عمده ایران میداند و مینویسد: «شتر زيادي به ارمنستان و آناطولي صادر مي شود. اگر حکام ولايات خروج آنها را از داخل مملکت منع نمي کردند سود زيادتري مي کردند، زيرا عثماني ها شتر ايران را به دليل اينکه بادوام تر و بردبارتر از شتر هاي خود هستند، برتري مي دهند» (تاورنیه، 1369: 603). زیباترین ظروف لعابی در ایران در شهرهای شیراز، مشهد، یزد و کرمان ساخته میشد. هلندیها در صنعت چینی و ساختن ظروف مینایی و لعابی از ایرانیان چیزهای بسیاری آموخته بودند. در هندوستان ظروف لعابی ساخته نمیشد و مصرف هندیها از صادرات ظروف چینی از ایران به آن کشور تأمین میشد (شاردن،1336، ج 4: 334-333).
منسوجات و قالی از اهم تولیدات صنعتی ایران برشمرده میشد ولی بر خلاف امروز که از شهرت زیادی برخوردارند، در آن زمان چندان معروف نبود. با این حال قالی بافی در ایران قرن 17 م/11 ق از لحاظ نقش و چیره دستی در بافت به حد کمال رسید. در این قالیها بیشتر نقش گل و گیاه معمول بود. در میان قالیهای ایران، فرشهای عالی و زیبای کرمان از جنس پشم گوسفند و بز، با نقش ظریف گل و گیاه، مقام اول را دارا بود (پیگولوسکایا، 1354: 540). شاه طهماسب نیز علاقه فراوانی به صنعت فرش داشت و دستور داد فرشهای ممتازی بافته شود. حتی وی در طراحی نقشهای فرش همکاری داشته است. شاه عباس اول نیز با تأسیس کارگاههای قالی بافی، این هنر را تا سطح یک صنعت ملی ارتقا داد (پرایس، 1364: 156). در اکثر نقاط ایران فرش بافته میشد اما عالیترین کارگاههای فرش بافی درکرمان بود. فرش ایران از طریق عثمانی به اروپا صادر میشد به همین دلیل در اروپا فرشهای ایرانی به «فرش ترکي» معروف بود (شاردن،1336، ج 4: 359). انواع پارچههای پشمی و منسوجات دیگر به مسکو صادر میگردید (شاردن، 1374، ج 2: 904).
از گفته سیاحان میتوان به این نکته پی برد که دوره صفوی درخشانترین دوره صنعت بافندگی و نساجی ایران میباشد. از آنجا که شاه، امرا و درباریان لباسهایی از دیبا و مزین به طلا و نقره استفاده میکردند، نساجان ایرانی میکوشیدند تا در بافت انواع پارچههای ابریشمی، کتانی، اطلس و مخمل مهارت یابند (حسن،1363: 361). در این دوره به دلیل توجه پادشاهان صفوی به صنعت نساجی، بافت پارچههای ابریشمی بسیار رونق یافت و کارگاههایی نیز برای بافت انواع دیبا و مخمل مزین به رشتههای نقره ایجاد شد (نوایی وغفاری فرد، 1386: 361). شاه عباس اول در تمام شهرهای بزرگ کشور، کارگاههای مخصوص شعربافی، زرکشی و زربافی برای بافتن منسوجات پشمی و پارچههای زربفت تأسیس کرده بود (فلسفی، 1358، ج 5: 1963 و شاردن، 1345، ج 7: 103-102). منسوجات و پارچههای ابریشمی نیز صادر میشد. دلاواله مینویسد: «امروزه فروش منسوجات ابریشمی عایدات مهمی نصیب خزانه ایران می-کند»(دلاواله،1370:155). فروش منسوجات تبریز (شاردن،1374، ج 2: 480)، اصفهان وکاشان نیز درآمد زیادی نصیب کشور میکرد (فیگوئروا،1363:246). کالای عمده صادراتی دیگر «روناس» بود. تاورنیه هنگام عبور از کنار ارس از منطقهای به نام اسدآباد نام میبرد و درباره آن مینویسد: «تنها منطقه اي که در تمام دنيا روناس مي دهد اينجاست. در ايران و هندوستان درآمد تجاري عمده از آن به دست مي آورند. روناس پس از صادرات به هند براي رنگ آميزي پارچه ها استفاده مي شود. کشتي هاي بسياري از هندوستان به هرمز براي بارگيري روناس فرستاده مي شود.کاروان هايي ديده مي شود که همه بارشان روناس است. اين ريشه به سرعت رنگ پس مي دهد. وقتي يک کشتي هندي در تنگه هرمز شکست، من خود مشاهده مي کردم که در ساحل دريا اين کيسه هاي روناس روي دريا موج مي زد؛ تا چند روز آب در طول خط ساحل قرمز بود» (تاورنیه، 1369: 63). این توصیف تاورنیه بیانگر این است که بزرگترین خریدار روناس ایران، هند بوده است.
کرک کرمان از مواد مهم صادراتی بود. تاورنیه در سفرنامه خود از پشمهای قیمتی سخن میگوید که پس از تحقیقاتی، از زرتشتیان مطلع شده بود که مرکز اصلی این پشم کرمان بوده است (تاورنیه، 1369: 111) که توسط کمپانیهای اروپایی صادر میشد و بیشتر به کشورهای حوزه مدیترانه میرفت (کمبریج،1387: 270). تاورنیه از کرک ایران و شالی که با آن بافته میشد با تحسین یاد میکند و مینویسد: «یک نوع کرک بسیار نازک، اعلا و گران قیمت بود که من از ایران به پاریس می بردم و تا آن وقت کرک و پشمی به آن خوبی و ظرافت در پاریس ندیده بودند» (تاورنیه،1369:111). از محصولات صادراتی که تاورنیه در سفرنامه خود به آن اشاره کرده میتوان پسته قزوین، بادام یزد و کرمان، کشمش شیراز، آلوی بخارا، مربا، گلاب و عطریات را که به هند، دیار بکر و نینوا صادر میشد را نام ببریم (تاورنیه،1369:602). پردولاماز از وجود چاههای نفت در معادن باکو اطلاع میدهد و مینویسد: «دو نوع نفت سفید و سیاه وجود دارد. نفت سفید چون ارزشمندتر است و فروش بهتری دارد به کشور های خارج صادر و نفت سیاه در خود کشور مصرف می شود. نفت این معادن چنان فراوان و پرسود است که درآمد شاه از آنها در سال بالغ بر دوازده هزارتومان است»(کشیشان فرانسوی، 1370: 24).
واردات
مهمتریم محصول وارداتی ایران منسوجات بود که یا به مصرف داخلی میرسید و یا به ممالک همجوار صادر میشد. اولئاریوس مینویسد در قبال ابریشم ایران که توسط کشتیهای هلندی و انگلیسی به هند، عثمانی و ایتالیا حمل میشد، کشتیهای مذکور نیز از مبدا خود فلزاتی چون قلع، مس و نیز پارچههای انگلیسی، فرانسوی و هلندی که در ایران طرفدار بسیار داشت، وارد میکردند. وی سبب علاقه مندی ایرانیها به پارچههای یاد شده را در این میداند که آنان در کار پشم و پارچه بافی مهارت چندانی نداشتند (اولئاریوس، 1363: 280). البته این جمله اولئاریوس بر خلاف نظر دیگر سیاحان است، زیرا آنها معتقد به رونق نساجی و تولید پارچههای ابریشمی در ایران عصر صفوی هستند. شاید دلیل ورود پارچههای انگلیسی به ایران ارزان بودن یا استحکام آنها نسبت به منسوجات تولید داخل بوده است. پارچههای ایرانی آن مرغوبیت را داشتهاند که به قول سانسون «شاه ایران تا به مهمانان خارجی خود پارچه های زربفت و ابریشمی زر دوزی شده که در کارگاه های سلطنتی تولید می شود، هدیه نکند اجازه مرخصی به آنها نمی دهد» (سانسون،1346:91). محصولاتی که در بالا ذکر شد بیشتر از راههای حوزه مدیترانه وارد ایران میشد، ولی کمپانی هند شرقی انگلیس تلاش میکرد تا فروش پارچههای خود را از طریق بندر عباس گسترش دهد. پارچههای متنوع پنبهای هندی هم در درجه دوم اهمیت بود که تجار محلی وکمپانی هلندی ـ تا حدودی هم کمپانی انگلیسی ـ آن را میفروختند. پارچه پنبهای بیشتر از سند، کروماندل، سورات، که تولیدات آگروه، بروچ، احمدآباد و مراکز نساجی دیگر شمال غرب هند، بنگال و کوتچ را معامله میکردند، وارد میشد (کمبریج، 1387: 273-272).از هند شکر، فلفل، چوبک، رنگ لاک، هل و قند وارد میشد. در ارتباط با محصولات وارداتی باید متذکر شد که اقلامی از قبیل شیشه، منسوجات و صابون در ایران تولید میشد، اما این محصولات نمیتوانست با کالای ساخت خارج رقابت کند و عمدتاً توسط طبقات متوسط و پایین جامعه مصرف میشدند. طبقات بالا به مصرف کالاهای وارداتی عادت داشتند. این پدیده تا حدودی علت توسعه کند تولید و ساخت کالا در ایران بوده است (نویدی، 1386: 171). برای مثال از هندوستان پارچههای نازک پنبهای، منسوجات ابریشمی، عاج، ادویه غذایی و معطر وارد میشد. دیگر پدیدهای که سیاحان به آن اشاره میکنند و برای اقتصاد ایران خطراتی در بر داشت این بود که ترازنامه تجاری ایران و هند روز به روز بیشتر به زیان ایران بوده است. شاردن در خصوص مصرف کالاهای وارداتی توسط طبقات بالا مینویسد: «از جمله واردات ديگر ايران بلورآلات و بعضي اشياء ساخته شده و مصنوعات مورد توجه اعيان و اشراف بود. مشک نیز جنبه تجملي داشت. اين همان مشک ختني است که از آهوهاي تبتي به وجود مي آيد و از راه هند به ايران وارد مي شود و مصرف آن بيشتر در جشن ها و اعياد است» (شاردن،1336، ج 4: 68).
فهرست اجناس وارداتی هلند در زمان شاه عباس اول «فلفل، میخک، شکر، فندق، جوز، قلع، پارچه، چوب صندل و کافورمی باشد. اغلب اقلام وارداتی کمپانی از اجناس آسیایی بودند که در این میان فقط پارچه و گاهی قلع از بازار های اروپایی تأمین می شد. برای کمپانی مسئله فروش اجناس آسیایی در بازار ایران اهمیت فوق العاده ای داشت؛ چون این مواد و مخصوصاً فلفل در ایران قیمتی بالاتر از کشور های اروپایی داشت»(فلور،1356: 33).
از روسیه ظاهراً پوستین و اسبهای گرجی وارد میشد. سنگهای قیمتی، شمشیرها و نیزههای هندی از اشیاء مورد علاقه بود (باستانی، 1362: 207-206). در ایران برای صیقل دادن تیغه اسلحه مانند شمشیر و کارد با استفاده از جوهر گوگرد مهارت فراوان داشتند که البته جنس فولاد در این کار بسیار موثر بود. اما جنس فولاد ایران برای این کار مساعد نبود؛ بنابراین از کلکته فولاد به ایران وارد میکردند. تاورنیه مینویسد که: «سابق بر اين تجارت هندوستان و مصر از راه درياي سرخ انجام مي گرفت، اما امروز پادشاه کلکته قدغن کرده و خروج فولاد را از مملکت خود شديداً ممانعت مي کند، به همين دليل پادشاه ايران هم جلوگيري مي کند و نمي گذارد فولاد هاي کلکته را که سابقاً به ايران وارد کرده اند، از مملکت او به خارج حمل کنند» (تاورنیه، 1369: 599).
شاردن مینویسد در ایران معادن مس و سرب وجود داشت، اما چون سخت بوده است برای نرم کردنش آن را با مس وارداتی سوئد و ژاپن مخلوط میکردند (شاردن، 1336، ج 4: 94-93). البته شاردن اشارهای نکرده که مس سوئد و ژاپن را چگونه به دست میآوردند.
نتیجه:
در دوره صفوی با گسترش روابط سیاسی ایران با کشورهای دیگر روابط تجاری نیز افرایش یافت. بنا بر نوشته سیاحان اروپایی، تجار در آن زمان از اعتبار زیادی برخوردار بودند و تجارت از مشاغل پر سود محسوب می شد. محصولاتی که در ایران در حجم بالایی تولید می شد صادر و در مقابل محصولاتی که کمتر تولید و مورد نیاز مردم بود وارد می شد. در میان تولیدات کشاورزی، ابریشم مهم ترین محصول صادراتی بود بطوری که شاه عباس اول تلاش زیادی برای صدور ابریشم به اروپا داشت. مهم ترین محصول وارداتی نیز منسوجات بود. از آنجا که در دوره صفوی سیاحان بسیاری در ایران به سر می بردند سفرنامه های آنان منبع مناسبی برای بررسی اوضاع اقتصادی و تجاری ایران می باشد؛ حتی تعدادی از سیاحان، بازرگانانی بودند که در ایران به تجارت نیز مشغول بودند.پينوشتها:
* کارشناس ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی
1. به معنی«من» و واحد وزن است. باتمن برابر نهصد درهم یا شش لیور بوده است و هر لیور مساوی با پانصد گرم است (دیانت،1367: 55).
2 .سکه ای از جنس نقره که جنکینسون در زمان سلطنت شاه طهماسب از آن نام برده است (گزارش کارملیت ها، ،1381به نقل از اظهارات شفاهی عبدالله عقیلی:69)
3. مینورسکی هر عدل را معادل 110 کیلوگرم می نویسد (مینورسکی،همان:31)
4. هر لیور معادل چهارصد وپنجاه گرم می باشد(پارسادوست،به نقل از آریانپور،1388: 797)
- اسناد پادریان کرملی، (1383)، به کوشش منوچهر ستوده و با همکاری ایرج افشار، تهران، نشر میراث مکتوب.
- اولئاریوس، آدام، (1363)، سفرنامه اولئاریوس، ترجمه احمد بهپور، تهران، نشر ابتکار.
- بابابی، سوسن و دیگران، (1390)، غلامان خاصه (نخبگان نوخاسته دوران صفوی)، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز.
- باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، (1362)، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، تهران، انتشارات صفی علیشاه.
- پارسا دوست، منوچهر، (1388)، شاه عباس اول پادشاهی با درسهایی که باید فرا گرفت، تهران، شرکت سهامی انتشار.
- پرایس، کریستین، (1364)، تاریخ هنر اسلامی، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم.
- تاورنیه، ژان باپتیست، (1369)، سفرنامه، ترجمه ابوتراب نوری، با تصحیح حمید شیرانی، تهران، کتابخانه سنایی و کتابفروشی تایید اصفهان، چاپ چهارم.
-، (1383)، سفرنامه، ترجمه حمید ارباب شیرانی، تهران، انتشارات نیلوفر.
- حسن، محمد زکی، (1363)، تاریخ صنایع بعد از اسلام، ترجمه محمد علی خلیلی، تهران، انتشارات اقبال، چاپ دوم.
- دلاواله، پیترو، (1370)، سفرنامه، ترجمه شعاع الدین شفا، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم.
-شاردن، ژان، (1336)، سیاحتنامه شاردن، جلد 4، ترجمه محمد عباسی، تهران، امیر کبیر.
-، (1345)، سیاحتنامه شاردن، جلد 7، ترجمه محمد عباسی، تهران، امیر کبیر.
-، (1374)، سفرنامه، جلد 2، ترجمه اقبال یغمایی، تهران، انتشارات توس.
-فلسفی، نصرالله، (1358)، زندگانی شاه عباس اول، جلد 4 و 5، تهران، انتشارات علمی.
- فلور، ویلم، (1356)، اولین سفرای ایران و هلند، ترجمه و نگارش ویلم فلور، به کوشش داریوش مجلسی و حسین ابوترابیان، تهران، کتابخانه طهوری.
- فوران، جان، (1388)، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چاپ نهم.
- فیگوئروا، دن گارسیا دسیلوا، (1363)، سفرنامه، سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران، نشر نی.
- کارری، جووانی فرانچسکو جملی، (1383)، سفرنامه، ترجمه عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
- کامرانی، احمد، (1391)، پژوهشنامه خلیج فارس، به کوشش عبدالرسول خیراندیش و مجتبی تبریزنیا، تهران، خانه کتاب.
- کشیشان فرانسوی در دوران صفویه و افشار، (1370)، نامههای شگفت انگیز، ترجمه بهرام فره وشی، تهران، موسسه علمی اندیشه جوان.
- کمبریج (دوره صفویان)، (1387)، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشر جامی، چاپ سوم.
- نویدی، داریوش، (1386)، تغییرات اجتماعی و اقتصادی در ایران عصر صفوی، ترجمه هاشم آقاجری، نشرنی.
- نوایی، عبدالحسین و عباسقلی غفاری فرد، (1386)، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره صفویه، تهران، انتشارات سمت، چاپ چهارم.
- سانسون، (1346)، سفرنامه (وضع کشور شاهنشاهی ایران در زمان شاه سلیمان)، ترجمه تقی تفضلی، تهران، نشر ابن سینا.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}