نويسنده: جان پايك
مترجمان:
دكتر سيدمحمدعلي تقوي
دكتر محمدجواد رنجكش




 

consent
رضايت اصطلاحي مهم در فلسفه ي سياسي معاصر است، زيرا رفتار با افراد (‌individuals ) به مثابه شخص (‌person ) امروزه در بسياري از جوامع داراي اهميت به شمار مي آيد، اهميتي كه ريشه در انديشه هاي كانت و لاك دارد. اگر من براي شخص شما احترام قائل باشم، قبل از انجام هر عملي كه بر شما تأثيرگذار است بايد رضايت شما را جلب كنم. اين در مواردي كه وجه اخلاقي روشني دارند كاربرد دارد: از رفتار جنسي ( همخوابي بدون رضايت تجاوز محسوب مي شود )‌ تا اقدامات پزشكي ( مداخله ي پزشكي بدون رضايت با قوانين اخلاقي بسياري از كشورها مغايرت دارد حتي اگر به نفع مريض باشد ) و نهايتاً آمريت سياسي ( گفته مي شود مشروعيت حكومت به رضايت تفويض شده از سوي حكومت شوندگان متكي است ).
اما مورد آخر مسائل چندي را مطرح مي كند: اگر مشروعيت حكومت بر پايه ي رضايت باشد، آيا من مي توانم رضايت خود را از مقررات مربوط به توقف اتومبيل در خيابان بازستانم و آن مقررات را از مشروعيت ساقط نمايم؟ اگر همه ي ما چنين كنيم چه وضعيتي پيش مي آيد؟ تعيين كسب رضايت فردي، به عنوان شرط لازم براي مشروعيت حكومت، شرط سنگيني به نظر مي رسد. البته با مطرح كردن رضايت ضمني يا فرضي مي توان تحقق شرط رضايت را آسان كرد، اما با اين كار به نظر مي رسد كه جذابيت اصل رضايت هم كاهش مي يابد.
مسئله ي ديگر آن است كه آيا رضايت بايد با پشتوانه ي آگاهي اعطا شود؟ به نظر مي رسد كه رضايت مبتني بر اطلاعات كاذب يا ناقص آثار الزام آوري را ميان شخص رضايت دهنده و آنچه بدان رضايت داده شده است به دنبال نخواهد داشت. اما چه كسي مسئوليت كسب رضايت كاملاً آگاهانه ي افراد را برعهده دارد و مرزهاي اين مسئوليت تا كجاست؟ گاهي گفته مي شود كه رضايت در صورتي الزام آور خواهد بود كه در « شرايط خودمختاري » ابراز شود. اما تأكيد بر اين قيدها كه به دنيايي آرماني متعلق اند بدان معني خواهد بود كه ميزان اندكي از رضايت راستين را در جهان واقعي مي توان يافت.

رضايت صريح express consent

رضايتي است كه آشكارا ابراز مي شود و فرد قول مي دهد تا از حكومت و قوانين دولت اطاعت كند. نمونه ي رضايت صريح مراسمي است كه شهروندان ايالات متحده و انگلستان، زماني كه جايگاه شهروندي به آنها اعطا مي شود، به جاي مي آورند.
در پاسخ به اين پرسش كه « چرا افراد بايد از قانون اطاعت كنند؟ » هواداران نظريه ي رضايت با بيان يك موضوع پذيرفته شده يعني رضايت صريح آغاز مي كنند، بدان معنا كه تعهد به اطاعت از قانون مستقيماً از توافق كتبي يا شفاهي جهت اطاعت ناشي مي شود. اين توافق و رضايت به صورت ضمني يا تصريحي بيان مي شود و به مانند قول دادن براي اطاعت از دولت است؛ قول تقريباً به صورت مستقيم باعث ايجاد تعهد مي شود.
مراسم اعطاي شهروندي اغلب شامل رضايت صريح مي شود. زماني كه مهاجرين به يك كشور رسماً وفاداري خود را به آن كشور اعلام مي دارند، مي توان گفت كه متعهد به اطاعت از قوانين آن كشور شده اند. بنابراين رضايت صريح به مثابه هسته ي اصلي نظريه هاي قرارداد اجتماعي با هدف تبيين مباني هنجاري دولت عمل مي كند.
البته اگر رضايت صريح را كليد اطاعت سياسي بدانيم، تمامي دولت هاي مدرن با مشكل مواجه مي شوند. اولاً رضايت را همان طور كه مي توان داد، بازپس هم مي توان گرفت. ثانياً، بسياري از انسان ها فرصتي براي ابراز رضايت صريح خود ندارند. ثالثاً، دولت هاي اندكي وجود دارند كه بر پايه ي اين نوع رضايت صريح شكل گرفته باشند. اين بدان معني خواهد بود كه تمام دولت هاي موجود نامشروع اند. به همين سبب، نظريه پردازاني كه مي كوشند تا تعهدات سياسي را بر پايه ي قرارداد تبيين كنند، معمولاً از نوعي رضايت ضمني سخن مي گويند. اما از آنجا كه شرايط رضايت ضمني تطابقي با رضايت صريح كه خيلي شسته رفته تر است ندارد، منجر به معضلات چندي مي شود. به عنوان مثال، ‌بر اساس مفهوم رضايت ضمني، من ممكن است به چيزي رضايت دهم بدون آن كه خود بدانم.
با اين حال، رضايت صريح عنصري مهم در هر ديدگاهي است كه براي تبيين اطاعت سياسي در سطح عمومي طراحي شده است. البته امروزه محتمل تر آن است كه رضايت صريح به صورت بخشي از يك راهبرد تركيبي براي توجيه اطاعت سياسي عمومي مطرح شود.

رضايت ضمني tacit consent

جان لاك و ديگران از اين اصطلاح به عنوان مبنايي براي تعهد [ يا الزام ] سياسي، در غياب رضايت صريح، استفاده مي جويند. لاك معتقد است كه وقتي كارهاي معيني را انجام دهيد، در واقع به گونه اي مسكوت تعهداتي را به گردن گرفته ايد. رضايت صريح با گفتن اين جمله بيان مي شود كه « من موافقت مي كنم از حكومت اطاعت كنم ». رضايت ضمني وقتي است كه من عمل x را انجام دهم و x مستلزم يا به معناي آن باشد كه « من موافقت مي كنم از حكومت اطاعت كنم ». به نظر لاك، وقتي شما بدون سروصدا از حمايت دولت بهره مي بريد، رضايت تلويحي خود [ براي اطاعت از دولت ] را ابراز داشته ايد.
رضايت ضمني با مبناي ديگري براي الزام سياسي، يعني اطاعت از حكومت به جهت منصفانه بودن اين اطاعت، در ظاهر مشابهت دارد، ولي در واقع با آن متفاوت است. در رضايت ضمني، شهروند فرضي عملي را انجام مي دهد كه مستلزم اطاعت يا به معناي ابراز رضايت از اطاعت است. اما در بحث انصاف، شهروند فرضي چيزي را دريافت مي كند كه [ منطقاً ] مستلزم آن است كه او خود را مديون به اطاعت از حكومت ببيند. وقتي كه انجام يك عمل يا دريافت چيزي به معناي رضايت باشد، مرحله ي واسطي بين اين دو وجود ندارد. رضايت ضمني درست همان وقتي ابراز مي شود كه تسهيلات دريافت شده اند. اما در اطاعت مبتني بر انصاف، مي توان گفت كه دريافت تسهيلات دولتي موجب تعهد به اطاعت از حكومت مي شود، زيرا انصاف حكم مي كند كه از آن اطاعت كنيم. در رضايت ضمني، شهروند غيرمطيع عملي تناقض آلود را انجام مي دهد، اما در اطاعت مبتني بر انصاف، شهروند غيرمطيع فردي ناسپاس است.
منبع مقاله:
پايك، جان، (1391)، فرهنگ اصطلاحات فلسفه ي سياسي، مترجمان: سيد محمدعلي تقوي- محمدجواد رنجكش، تهران: نشر مركز، چاپ اول.