نويسنده: اکبر رضي زاده
منبع: راسخون




 

اصفهاني هستم
اهلِ شعر و قصه
کارمند دولت
با دلي پُر غصه! ...
***
اصفهاني هستم
مثلاً اهل قلم
قلمي صدتايه غاز
که به جز درد سر و رنج و تَعَب
بهرِ من هيچ نمي آرد باز! ...
***
اصفهاني هستم
شهر آرامش جان
که بُوَد نصف جهان
همچو زاينده ترين رود روان
جهت دور نماندن ز زمان
دائماً در طلب وام هستم
هي از اين بانک به آن بانک دوان! ...
***
اصفهاني هستم
کوله بارم سنگ است
پاي اسبم لَنگ است
بهر آوردن يک لقمه ي نان در خانه
گيوه هايم تنگ است!
وه عجب زندگيِ خوش رنگ است ! ...
***
اصفهاني هستم
اهل طنز و شوخي
اهل شعر و قصه
شعرهايي ناکام
قصه هايي خسته
که کنون جملگي آثارم
مثلِ اين شعر ندارد نَمَکي !
کَمَکي، کم کَمَکي، کم کَمَکي ! ...
***
اصفهاني هستم
فقط اينم هنر است
چه کنم نيست جز اينم هنري
و همين يک هنرم را ندهم
به جهاني زر و سيم و دِرَمي! ...
تکمله: « حس » اين شعر از شادروان سپهري سرقت شده است !!!