پژوهشي درباره ي صحابه و نقد حديث « أصحابي کالنجوم » (3)
نگاهي به اسناد و راويان حديث « أصحابي کالنجوم »
پژوهشي درباره ي صحابه و نقد حديث «أصحابي کالنجوم»(3)
راويان حديث «النجوم»
حديث «النجوم»، از سندهاي متعدد بهره مي برد؛ به گونه اي که به حدّ شهرت رسيده است. امّا با پي گيري اين سندها مشخص مي شود که هيچ کدام از آن ها از انتقاد رجال شناسان و پيشوايان جرح و تعديل اهل سنّت، در امان نمانده است.روايت عبدالله بن عمر و راويان آن
اين حديث را از عبدالله بن عمر روايت کرده اند، امّا در سند اين حديث، افراد ذيل يافت مي شوند:عبدالرحيم بن زيد
با مراجعه به کتاب هاي الضعفاء بخاري، الضعفاء نسائي، العلل ابن ابي حاتم، الموضوعات و العلل المتناهيه ابن جوزي، ميزان الإعتدال، الکاشف و المغني في الضعفاء ذهبي، خلاصه تذهيب تهذيب الکمال خزرجي و ديگر کتاب ها ملاحظه مي شود که عبدالرحيم بن زيد مورد سرزنش و انتقاد قرار گرفته است؛ براي مثال در کتاب هاي مذکور درباره او چنين آمده است: «عبد الرحيم بن زيد راوي ارجمندي نيست»، «او دروغ گوست»، «او از نظر نقل حديث، ضعيف است» و «او دروغ گو و پليد است».گفتني است که در همين کتاب، به برخي از اين سخنان، در موارد متعددي اشاره کرديم.
زيد عمّي
راوي ديگر اين روايت، زيد عمّي است، ضعف او نيز از نظر نقل حديث مورد تأکيد علما قرار گرفته است و همان گونه که گذشت، منّاوي به نقل از حافظ ابن عدي مي گويد: عموم روايات زيد عمّي و نيز کساني که از قول او روايت کرده اند، ضعيف هستند.حمزه جزري
اين حديث را با سند ديگري از عبدالله بن عمر نقل کرده اند که در ميان راويان آن، نام حمزه جزري به چشم مي خورد.در کتاب الضعفاء بخاري درباره او چنين آمده است: حمزة بن ابو حمزه نصيبي، احاديث ناشناخته را روايت کرده است.
در کتاب الضعفاء نسائي آمده است: احاديث حمزه جزري، متروک است.
در الموضوعات مي خوانيم: يحيي مي گويد: حمزه جزري به حساب نمي آيد، ابن عدي مي گويد: وي جعل حديث مي کند.
در همين کتاب به ترتيب از قول احمد و يحيي آمده است: «احاديث حمزه جزري، متروک است» و «حمزه جزري پشيزي نمي ارزد».
امثال اين سخنان را مي توان در البحر المحيط ابو حيّان، ميزان الاعتدال و الکاشف ذهبي و ديگر کتاب هايي که گفتيم، مشاهده کرد.
روايت عمر بن خطّاب و راويان آن
اين حديث را از قول عمر بن خطّاب نيز روايت کرده اند، امّا در سند اين حديث، نام افراد ذيل يافت مي شود:نعيم بن حمّاد
همان گونه که در سخن ابن جوزي ملاحظه شد، اعتبار نعيم بن حمّاد مخدوش است.عبدالرحيم بن زيد و زيد عمي.
درباره ي اين دو راوي پيش تر، سخن گفتيم.روايت جابر بن عبدالله انصاري و راويان آن
اين حديث از زبان جابر بن عبدالله انصاري نيز نقل شده است، امّا راويان آن، ناشناخته هستند. پيش از اين اشاره شد که ابن حجر عسقلاني در تخريج أحاديث الکشّاف مي نويسد:دارقطني اين حديث را از قول حميد بن زيد، از مالک، از جعفر بن محمّد، از پدرش، از جابر- در خلال حديثي ديگر- نقل کرده و آن را در غرائب مالک جاي داده است؛ در اين حديث آمده است که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:
فبأي قول أصحابي أخذتم اهتديتم. إنّما مثل أصحابي مثل النجوم، من أخذ بنجم منها اهتدي؛
به سخن هر يک از اصحاب من اقتدا کنيد، هدايت مي شويد، اصحاب من هم چون ستارگانند و هر کس به هر کدام از اين ستارگان اقتدا کند، هدايت مي شود.
دارقطني مي گويد: صدور اين حديث از مالک، به اثبات نرسيده و همه ي راويان آن -جز مالک- ناشناخته هستند.
اين حديث با سند ديگري نيز از جابر نقل شده است. امّا افراد ذيل در ميان راويان آن به چشم مي خورند:
ابوسفيان
ابن حزم مي گويد: ابوسفيان از نظر نقل حديث ضعيف است.(1)سلام بر سليم
ابن حجر مي گويد: سلام، از نظر نقل حديث ضعيف است.ابن حزم مي گويد: سلام، احاديث جعلي را نقل مي کند و بي ترديد اين حديث هم از جمله احاديث جعلي اوست.
ابن خراش مي گويد: سلام، دروغ گوست.
ابن حيّان با ذکر سخنان فوق در سلسلة الأحاديث الموضوعة و الضعيفة اضافه مي کند: علما به ضعف سلام از نظر نقل حديث، اتّفاق نظر دارند.
حارث بن عصين
ابن عبدلبرّ پس از نقل اين حديث - با اِسناد به جابر- مي نويسد: اين اِسناد، قابل اتّکا نيست؛ چرا که حارث بن غصين، ناشناخته است.همان گونه که پيش تر اشاره کرديم زين عراقي، اين سخن ابن عبدالبرّ را نقل کرده و آن را پسنديده است.
روايت عبدالله بن عباس و راويان آن
اين حديث از قول عبدالله بن عباس نيز نقل شده است، اما در سند آن نام راويان ذيل يافت مي شود:سليمان بن ابوکريمه
ابوحاتم رازي، جلال الدين سيوطي و محمّد طاهر، سليمان را از نظر نقل حديث ضعيف دانسته اند.ابن عدي مي گويد: عموم روايات او، ناشناخته است.
ذهبي مي گويد: سليمان، از نظر نقل حديث ضعيف و ناقل روايات ناشناخته است.(2)
جويبر بن سعيد
نسائي در کتاب الضعفاء درباره ي او مي گويد: احاديث جويبر، متروک است.بخاري در الضعفاء مي نويسد: جويبر بن سعيد بلخي از ضحّاک، روايت نقل کرده است؛ علي بن يحيي مي گويد: من جويبر را با دو حديث مي شناختم، امّا پس از آن که اين احاديث را روايت کرد در نقل حديث، ضعيف دانسته شد.
ابن جوزي در الموضوعات مي نويسد: علما در مورد ترک روايات جويبر، اتّفاق نظر دارند. احمد مي گويد: احاديث او مورد اعتنا قرار نمي گيرد.
ذهبي نيز در ميزان الاعتدال درباره جويبر اين گونه اظهار نظر کرده است:
ابن معين مي گويد: جويبر، به حساب نمي آيد. جوزجاني مي گويد: به او اعتنا نمي شود. نسائي، دارقطني و ديگران گفته اند: احاديث او، متروک است.
در الکاشف نيز درباره او اين گونه اظهار نظر شده است: علما او را ترک کرده اند.
ضحّاک بن مزاحم
ذهبي در ميزان الاعتدال و المغني في الضعفاء، ابن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب و ديگر علما، پيرامون شرح حال ضحّاک بن مزاحم نوشته اند: کسي روايات او را نقل نمي کرد. او در زمينه ي نقل حديث، ضعيف بوده و اعتبار او مخدوش است.شعبه و جماعتي از علماي بزرگ، تأييد نموده اند که ضحّاک، ابن عباس را ملاقات نکرده است.
روايت ابو هريره و راويان آن
اين حديث، از ابوهريره نيز نقل شده است.امّا در ميان راويان آنان، نام جعفر بن عبدالواحد قاضي هاشمي ديده مي شود.با مراجعه به کتاب هاي تخريج أحاديث الکشاف و لسان الميزان ابن حجر عسقلاني، المغني في الضعفاء و ميزان الاعتدال ذهبي، اللآلي المصنوعه في الأحاديث الموضوعه جلال الدين سيوطي و کتاب هاي ديگر روشن مي شود که جعفر بن عبدالواحد، دروغ گو و به جعل و سرقت حديث متهّم بوده و محدّثان، روايت او را ترک گفته اند.
تمام اين مطالب بعد از چشم پوشي از شخصيّت ابوهريره است، که حرف و حديث هاي نام آشنا و مشهوري درباره ي او مطرح شده است.
روايت انس بن مالک و راويان آن
اين حديث از قول انس بن مالک نيز روايت شده است، امّا در سند آن نام بشر بن حسين يافت مي شود.بشر بن حسين، اين حديث را از زبير بن عدي از انس، نقل کرده است؛ ذهبي در المغني في الضعفاء مي نويسد:
دارقطني مي گويد: بشر بن حسين، متروک است. ابو حاتم مي گويد: وي به زبير دروغ بسته است.(3)
براي آگاهي از ديگر سرزنش هاي مطرح شده درباره او مي توانيد به کتاب لسان الميزان تأليف ابن حجر عسقلاني مراجعه کنيد.(4)
پي نوشت ها :
1-سلسله الاحاديث الضعيفة و الموضوعة: 78/1.
2-براي آگاهي بيشتر از شرح حال سليمان بن ابوکريمه ر.ک: الموضوعات ابن جوزي، ميزان الإعتدال و المغني في الضعفاء ذهبي، لسان الميزان ابن حجر، قانون الموضوعات محمّد طاهر و کتاب هاي ديگر.
3-المغني في الضعفاء: 161/1.
4-لسان الميزان: 28/2-30.
حسيني ميلاني، علي، نقش شورا در امامت، هيئت تحريريه ي انتشارات الحقايق ، قم-انتشارات الحقايق، چاپ سوم /1390
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}