نويسنده: جان پايك
مترجمان:
دكتر سيدمحمدعلي تقوي
دكتر محمدجواد رنجكش




 

 democratic centralism
اصل كليدي براي سازمان دهي در سياست لنينيستي است. اين اصطلاح مشخصاً در اثر لنين به نام چه بايد كرد؟ (1902) به كار رفته و وي آن را تحت عنوان « آزادي در بحث، وحدت در عمل » تئوريزه كرده است. از نظر لنينيست ها، تمركزگرايي دموكراتيك بيانگر شيوه اي است كه طبق آن حزب مبارزي كه در كشمكش سياسي شديدي وارد شده است بايد در عين حفظ آزادي هاي درون سازماني، چهره ي واحدي از خود در برابر جهان به نمايش بگذارد.
در زمان نگارش كتاب چه بايد كرد؟ مفهوم تمركزگرايي دموكراتيك يكي از عواملي بود كه در انشعاب مِنشويك ها ايفاي نقش كرد و نيز مخالفت لئون تروتسكي را كه از سازمان بازتري طرفداري مي كرد برانگيخت. در عمل، مفهوم تمركزگرايي دموكراتيك مورد سوءاستفاده ي بسيار قرار گرفته است، زيرا نقطه ي توازن ميان عناصر دموكراتيك و عناصر تمركزگرايانه رسماً مشخص نشده است. مفهوم تمركزگرايي دموكراتيك مبيّن آن است كه بحث تا زمان رأي گيري آزاد است و پس از آن اكثريت خط مشي تمامي حزب را تعيين مي كند. اما آن مفهوم اين معنا را نيز در بردارد كه سؤالات را در پرتو حوادث متغير نمي توان مورد بررسي مجدد قرار داد و به نظر مي رسد كه فرض بر ثابت ماندن اكثريت است. علاوه بر اين، تمركزگرايي دموكراتيك هيچ جايي براي به رسميت شناختن چندگانگي برداشت ها از خوبي ( حتي اگر صادقانه باشند ) ‌قائل نيست. به نظر مي رسد كه همه ي موارد فوق هم در عرصه ي عمل و هم در عرصه ي نظر مشكل آفرين باشند. در واقع حزب بلشويك خيلي زود از تمركزگرايي دموكراتيك به سمت تمركزگرايي محض و آمريت مطلقه ي رهبري تغيير مسير داد. منتقدين معتقدند كه « قطعنامه ي منع جناح بندي » در كنگره ي دهم حزب بلشويك در 1921 سرآغاز رها كردن اصل تمركزگرايي دموكراتيك بوده است.
منبع مقاله:
پايك، جان، (1391)، فرهنگ اصطلاحات فلسفه ي سياسي، مترجمان: سيد محمدعلي تقوي- محمدجواد رنجكش، تهران: نشر مركز، چاپ اول.