احزاب سیاسی و رأی دادن
حزب سياسي را مي توان به عنوان سازماني که هدفش دستيابي به تسلط مشروع بر حکومت از طريق فرايند انتخاباتي است تعريف کرد. در بعضي وضعيتها، ممکن است سازمانهاي سياسي خواستار دستيابي به قدرت باشند اما فرصت اين
نویسنده: آنتونی گیدنز
مترجم: منوچهر صبوری
مترجم: منوچهر صبوری
حزب سیاسی را می توان به عنوان سازمانی که هدفش دستیابی به تسلط مشروع بر حکومت از طریق فرایند انتخاباتی است تعریف کرد. در بعضی وضعیتها، ممکن است سازمانهای سیاسی خواستار دستیابی به قدرت باشند اما فرصت این کار از طریق وسایل رسمی به آنها داده نشود. این گونه سازمانها را تا زمانی که به رسمیت شناخته نشده اند بهتر است به عنوان فرقه سیاسی یا جنبش تلقی کرد. برای مثال، در آلمان اواخر قرن نوزدهم، سوسیال دموکراتها توسط بیسمارک غیرقانونی اعلام شدند. آنها در آن زمان یک جنبش سیاسی سازمان یافته بودند، که خارج از مجاری رسمی فعالیت می کردند، اما بعدها به عنوان یک حـزب به رسمیت شناخته شدند و طـی این قـرن برای چندین دوره قـدرت را در دست داشته اند.
انواع متعددی از نظامهای حزبی در دسته بندی کلی دولتهای چندحزبی وجود دارند. این که آیا یک نظام دو حزبی، یا نظامی شامل چندین حزب در کشور معینی رشد کند تا اندازه زیادی به ماهیت شیوه های انتخاباتی در آن کشور بستگی دارد. در جایی که انتخابات بر مبنای اصل "برنده همه را می برد" قرار گرفته باشد، معمولاً دو حزب بر نظام سیاسی مسلط اند. نامزدی که بیشترین آرا را به دست می آورد، صرف نظر از این که چه نسبتی از کل آرا را به دست آورده انتخابات را می برد. در جایی که انتخابات بر مبنای اصول دیگری، مانند نمایندگی نسبی است (که کرسیهای پارلمان بر حسب نسبت آرای به دست آمده تخصیص یافته است) نظامهای دو حزبی کمتر معمول اند.
در کشورهای اروپای غربی انواع متعدد سازمانهای حزبی وجود دارند که همه آنها در صحنه سیاست بریتانیا حضور ندارند. بعضی احزاب بر مبنای فرقه گرایی مذهبی تشکیل شده اند (مانند پارتی سوسیال کرتین(1) در بلژیک یا کاتولیک فولکس پارتیج(2)) برخی احزاب قومی اند و نماینده گروههای ویژه ناسیونالیستی یا زبانی محسوب می شوند (مانند حزب ملی اسکاتلند در بریتانیا یا اسونسکافولک پارتیت(3) در فنلاند)، بعضی دیگر احزاب روستایی و نماینده منافع کشاورزان هستند (برای مثال، سنتر پارتیت(4) در سوئد یا شوایتزریشه فولکس پارتی(5) در سویس) و بالاخره برخی دیگر احزاب طرفدار حفظ محیط زیست اند که با اهداف مربوط به محیط زیست سر و کار دارند (مانند حزب سبزها(6) در آلمان). همچنین احزاب متعدد دیگری وجود دارندکه نماینده انواع مختلف عقاید سیاسی اند. (Kesselman et al., 1987)
احزاب سوسیالیست یا کارگری در اکثر کشورهای اروپای غربی پس از جنگ جهانی دوم در مواقعی تشکیل حکومت داده اند. احزاب کمونیست رسماً شناخته شده تقریباً در همه این کشورها وجود دارند، که بعضی از آنها احزاب بزرگی هستند (احزاب کمونیست در ایتالیا، فرانسه و اسپانیا). به دنبال تحولات در اروپای شرقی، بسیاری از این احزاب اکنون نامهایشان را تغییر داده اند. بسیاری احزاب محافظه کار وجود دارند (مانند پارتی رپوبلیکن(7) در فرانسه یا حزب محافظه کار و اتحادیه گرا(8) در بریتانیا)، و احزاب مرکزگرا که جایگاه میانه را بین چپ و راست اشغال می کنند (مانند سوسیال دموکراتها و دموکراتهای لیبرال در بریتانیا). (اصطلاح چپ برا اشاره به گروههای سیاسی رادیکال یا مترقی که متمایل به سوسیالیسم اند به کار برده می شود، راست به گروههای محافظه کارتر اطلاق می شود).
در بعضی از کشورها، رهبر حزب اکثریت یا یکی از احزاب در یک ائتلاف حزبی، خود به خود نخست وزیر می شود، که بالاترین مقام دولتی در کشور است. در موارد دیگر (مانند ایالات متحده) رئیس جمهور جدا از انتخابات حزبی مجالس اصلی نمایندگی انتخاب می شود. به ندرت ممکن است یک نظام انتخاباتی در کشورهای غربی عیناً شبیه دیگری باشد، و اکثر آنها از سیستم انتخاباتی بریتانیا پیچیده ترند. می توان به عنوان مثال آلمان غربی را در نظر گرفت. در آن کشور اعضای بوندستاگ(9) (پارلمان) براساس نظامی انتخاب می شوند که شیوه های انتخاب براساس اکثریت کامل یا اکثریت نسبی(10) را ترکیب می کند. نیمی از اعضای بوندستاگ در حوزه هایی انتخاب می شوند که در آنجا نامزدی که بیشترین آرا را کسب می کند برنده است. نیم دیگر به نسبت آرایی که در مناطق خاصی به دست می آورند انتخاب می شوند. این نظامی است که باعث شده حزب سبز بتواند کرسیهای پارلمانی را به دست آورد. کسب حداقل 5 درصد آراء برای جلوگیری از افزایش غیرضروری تعداد احزاب کوچک تعیین گردیده است- پیش از آن که حزبی نمایندگی پارلمان را به دست آورد حداقل این نسبت رأی باید کسب شود. نظام مشابهی نیز در انتخابات محلی به کار برده می شود.
نظامهای دو حزبی، مانند بریتانیا، بیشتر گرایش به تمرکز در میانه طیف سیاسی، دارند جایی که بیشترین بخش آراء به استثنای عقاید رادیکال تر، در آن قرار دارد. احزاب در این کشورها معمولاً تصویر میانه رو و معتدلی را ارائه می کنند، و گاهی چنان شباهت نزدیکی به یکدیگر پیدا می کنند که انتخابی که ارائه می کنند بسیار جزئی است. هر حزب ممکن است ظاهراً نماینده منافع متعددی باشد، اما آنها اغلب در برنامه ای معتدل در هم آمیخته اند، و سیاستهایی که آنها را از یکدیگر متمایز کند بسیار اندک است. نظامهای چندحزبی اجازه می دهند منافع و نقطه نظرهای گوناگون به طور مستقیم تر بیان شوند، و امکان ارائه نظرات رادیکال را فراهم می سازند. از سوی دیگر، چون هیچ حزبی نمی تواند به تنهایی اکثریت کامل را به دست آورد، ائتلافهایی به وجود می آیند که یا ممکن است به علت تضادهای عمده، از ناتوانی در تصمیم گیری رنج ببرند و یا با مشکل انتخابات پی در پی و حکومتهای جدید مواجه شوند که هیچ یک قادر نیستند برای مدتی طولانی در قدرت بمانند و بنابراین از نظر کارایی بسیار محدودند.
رأی دادن و طبقه
در اکثر دولتهای غربی بزرگترین احزاب سیاسی احزابی هستند که با منافع سیاسی کلی مرتبط اند، یعنی احزاب سوسیالیست، کمونیست، لیبرال یا محافظه کار. معمولاً ارتباط نسبتاً روشنی میان الگوهای رأی دادن و اختلافات طبقاتی وجود دارد. احزاب لیبرال و چپگرا بیشتر آرای خود را از افرادی که در مشاغل طبقه پایین قرار دارند به دست می آورند، در حالی که احزاب محافظه کار و دست راستی بیشتر توسط گروههای ثروتمند پشتیبانی می شوند.نظام حزبی در ایالات متحده آمریکا عملاً با نظام حزبی سایر جوامع غربی کاملاً متفاوت است، چرا که هیچ حزب چپگرای بزرگی در آن وجود ندارد. رأی دادن بر اساس طبقه ی اجتماعی در آنجا کمتر از دموکراسیهای دیگر غربی به چشم می خورد. در حالی که حزب دموکرات معمولاً بیشتر برای گروههای طبقه پایین جاذبه داشته، و جمهوریخواهان از سوی بخشهای ثروتمندتر جامعه حمایت شده اند، این ارتباطات روشن و صریح نیستند. هر حزب یک جناح محافظه کار دارد و برای اعضای محافظه کار و لیبرال یک حزب نسبتاً امری عادی است که هماهنگ با افرادی که در حزب دیگر عقاید مشابهی در مورد مسائل خاص دارند رأی بدهند. سازمان درونی حزب در احزاب آمریکایی نسبت به اکثر احزاب اروپایی بسیار ضعیف تر است. احزاب اروپایی معمولاً شیوه هایی برای الزام اعضایشان به پیروی از "خط حزبی"(11) در مورد مسائل مورد اختلاف دارند، و کوشش می کنند همبستگی نیرومند حزبی را حفظ کنند.
احزاب و رأی دادن در بریتانیا
در بریتانیا تا قرن نوزدهم احزاب سیاسی تنها به عنوان وسایلی موقتی تلقی می گردیدند که برای جلب پشتیبانی در ارتباط با رویدادهای خاص یا بحرانها مورد نیازند. هنگامی که احزاب به صورت سازمانهای باثبات تری درآمدند، این اندیشه به وجود آمد که حمایت از رهبری آنها می تواند پاداشهای ویژه ای به همراه داشته باشد. عضویت در حزب و وفاداری با شکلهای مختلف حمایت شخصی(12) پیوند یافت، که بر اساس آن افراد وفادار با دریافت سمتهای معین در دستگاه حکومتی جدید پاداش می گرفتند. در قسمت اعظم قرن بیستم، دو حزب عمده (کارگر و محافظه کار) بر صحنه ی سیاسی ملی تسلط داشته اند، و سیاست رقابت(13)، از طریق کسب پشتیبانی برای دو تیم حکومتی جانشین، که هر یک شامل اعضای تنها یک حزب است، توسعه یافته است. در سالهای پس از جنگ، هر دو حزب بیش از پیش تحت فشار -خارجی و داخلی- قرار گرفته اند. از لحاظ خارجی، سه نمود این فشار را می توانیم ملاحظه کنیم:1- از دست دادن حمایت رأی دهندگان. در سال 1951، که از نظر تاریخی دوره ی اوج نظام دو حزبی بود، احزاب کارگر و محافظه کار مشترکاً 96/8 درصد آراء را که در انتخابات عمومی به صندوقها ریخته شده بود کسب کردند. تا سال 1974 در انتخابات عمومی ماه اکتبر این نسبت به 75 درصد کاهش یافته بود. انتخابات ماه فوریه ی سال 1974 نخستین انتخابات در طول چهل و پنج سال گذشته بود که یک اکثریت یک حزبی در مجلس عوام بوجود نیاورد. اتحاد احزاب لیبرال و سوسیال دموکرات در اوایل دهه ی 1980 از این واقعیات برای تأکید بر درخواست خود جهت اصلاح سیستم انتخاباتی استفاده کرد.
2- از دست دادن اعضاء. هر دو حزب عمده از نظر تعداد اعضایشان از سال 1953 به بعد افت کرده اند. ارقام قابل اطمینان در مورد تعداد اعضا توسط هیچ یک از دو حزب منتشر نمی شوند. اما عموماً پذیرفته شده است که سطح جاری اعضای آنها نسبتاً پایین است.
3- از دست دادن منابع. در واقع، درآمد احزاب به نسبت کاهش اعضا تقلیل پیدا کرده است، اگرچه کمکهای مالی اعضا منبع عمده ی درآمد هیچ یک از دو حزب نیست. اثر این کاهش منابع افزایش وابستگی مالی محافظه کاران به شرکتهای خصوصی و حزب کارگر به اتحادیه های کارگری بوده است.
شکل1. تفاوت نیروهای احزاب اصلی در انتخابات عمومی بریتانیا (11 ژوئن 1987) در مناطق مختلف کشور
همه ی حوزه های انتخاباتی با یک فضا ترسیم گردیده اند تا بازنمایی بصری دقیق تری از نیروی احزاب مختلف به دست دهد. ایرلند شمالی حذف گردیده است.
منبع: Sunday Telegraph, 14 June 1987
پیش از سال 1970، هر دو حزب عمده از حمایت پیوسته و با ثبات رأی دهندگان برخوردار بودند. (Heath et al., 1986) بیشتر رأی دهندگان وفاداری نیرومندی یا نسبت به محافظه کاران و یا نسبت به حزب کارگر نشان می دادند. این امر در مبارزات حزبی شناخته شده بود، که احزاب بیشتر بر گرد آوردن نیروهای وفادار تأکید می کردند تا کوشش برای جلب افرادی که نظرات دیگری داشتند. دو انتخاباتی که در سال 1974 برگزار گردید نشان داد که این وفاداریهای سنتی به طور آشکار ضعیف تر شده اند. در بررسیهای وابستگی سیاسی، تعداد افرادی که خود را به عنوان پشتیبانان "خیلی" جدی یا "نسبتاً" جدی حزب خاصی توصیف می کردند در فاصله ی سالهای 1970 و 1986 از حدود 80 درصد به 60 درصد کاهش یافت. (Crewe, 1987) در هر انتخابات، این درصد به طور تصاعدی کاهش پیدا کرده، و نسبت رأی دهندگانی که می گویند در طی مرحله ی نهایی مبارزه ی انتخاباتی تصمیم خود را گرفته اند، به طور محسوس افزایش یافته است. بنابراین، محتمل می نماید که مبارزات انتخاباتی در نتایج انتخابات تأثیری بیش از پیش پیدا کرده باشد. احتمالاً تلویزیون به عنوان وسیله ی فروختن تصویرهای ذهنی احزاب و سیاستمداران در این زمینه تأثیر قابل توجهی داشته است.
تلویزیون شاید در زمان حاضر به عنوان عاملی متعادل کننده در مقابل مطبوعات بریتانیا عمل می کند که ماهیتاً گرایشهای حزبی و سیاسی دارند. به دنبال بروز تغییرات در مالکیت و توزیع روزنامه ها، روزنامه هایی که از محافظه کاران حمایت می کنند بر بازار تسلط یافته اند. در دهه ی 1960، روزنامه هایی که از حزب کارگر پشتیبانی می کردند 43 درصد مجموع تیراژ روزنامه ها را داشتند امروز تنها روزنامه ی دیلی میرور(15) آشکارا طرفدار حزب کارگر است، که 22 درصد کل تیراژ روزنامه ها را دارد. گفته شده است که یکی از نتایج اهمیت فزاینده ی تلویزیون در مبارزات انتخاباتی معطوف ساختن توجه غیرضروری به رهبران حزبی است. برخی ادعا کرده اند که انتخابات بریتانیا هرچه بیشتر به مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکا شباهت پیدا می کند. در حقیقت به نظر نمی رسد که این موضوع واقعیت داشته باشد: اگرچه بیشتر انتخاب کنندگان کالاهان را بر تاچر به عنوان یک نخست وزیر بالقوه در 1979 ترجیح می دادند، اما محافظه کاران در انتخابات پیروز شدند.
در انتخابات عمومی 1987، محافظه کاران هفده کرسی را از دست دادند، اما کل آرای خود در سال 1983 را بجز 0/3 درصد آن حفظ کردند. حزب کارگر با افزودن 3/2 درصد به درصد آرایی که در 1983 کسب کرده و در پایین ترین حد خود در دوره ی پس از جنگ بود بیست کرسی به دست آورد. اتحاد (حزب سوسیال دمکرات و لیبرالها) با از دست دادن 2/9 درصد آرای خود به جای بیست و سه نماینده با بیست و دو نماینده از انتخابات سر برآورده؛ همه بجز پنج تن از نمایندگان قبلی آنها در انتخابات شکست خوردند و بقیه ی انتخاب شدگان، نمایندگان جدید بودند. نتایج انتخابات نشان داد کشور از نظر منطقه ای اساساً تقسیم شده است. حزب کارگر هیچ کرسی در جنوب شرقی، غیر از لندن، ندارد و محافظه کاران کرسیهای بسیار معدودی در اسکاتلند دارند (نگاه کنید به شکل 1)
"تاچریسم"
یکی از مشخص ترین ویژگیهای سیاست بریتانیا در دهه ی 1980 نفوذ اندیشه های سیاسی مرتبط با خانم تاچر بوده که به "تاچریسم" معروف گردیده است. منابع تاچریسم چه بود؟ جاذبه ی آن برای چنین بخش ظاهراً وسیعی از انتخاب کنندگان بریتانیایی چه بود؟ ساده است که تصور کنیم سیاستهای مرتبط با حکومت خانم تاچر (که در سال 1979 به قدرت رسید) بیش از آن منسجم و هماهنگ بودند که به نظر می رسد. تاچریسم اصول راهنمای معینی دارد، اما از بسیاری جهات مجموعه ی نسبتاً پراکنده ای از برنامه ها و ابتکارات است. برخی از آنها به دلایل مصلحت گرایانه برگزیده شدند، در حالی که برخی دیگر با گذشت زمان پدید آمده، یا تا اندازه ی زیادی رها گردیدند. (Riddell, 1985; Kavanagh, 1987)خانم تاچر در آغاز در نتیجه امواج خروشان حمایت عمومی از سیاستهایی که بعدها به تاچریسم موسوم گردید، رهبر حزب محافظه کار یا نخست وزیر نشد. او در ابتدا به عنوان محتمل ترین شخصی که ممکن است جانشین ادوارد هیث به عنوان رهبر محافظه کاران شود در نظر گرفته نمی شد، اما در اواخر 1970 او در شرایطی آماده ی رویارویی با هیث بود که- پس از دوبار شکست حزب در انتخابات- بسیاری از نمایندگان خواهان تغییر در رهبری بودند. پیروزی او توسط اکثر ناظران در آن زمان به عنوان نشانه ی یک تغییر جهت قطعی ایدئولوژیکی در فلسفه ی محافظه کاران تلقی نگردید، اگرچه او در بازاندیشی جهان نگری حزب که توسط کیت جوزف(16) آغاز گردیده بود به میزان زیادی دخالت داشت. او به محض این که به رهبری حزب رسید، برای شروع به اجرای سیاستهای جدید، اندیشه هایی را که توسط جوزف مطرح شده بود با دیدگاههای مبتنی بر نظریات میلتون فریدمن(17) اقتصاددان آمریکایی تلفیق کرد.
بیانیه ی سال 1979 حزب محافظه کار در واقع عمدتاً حاوی اصول عقایدی بود که توسط هیث مطرح گردیده بود، اگرچه نوید وارونه سازی روند افول اقتصادی بریتانیا را می داد و از گسترش اساسی آزادیهای فردی از طریق کاهش قدرت دولت سخن می گفت. پیروزی محافظه کاران در انتخابات عمومی سال 1979 توسط اکثر مفسران سیاسی به مثابه واکنشی نسبت به ناتوانی حزب کارگر در کنترل اتحادیه ها تعبیر گردید، و نه پیروزی یک فلسفه ی سیاسی جدید. در دور اول زمامداری، سیاستهای خانم تاچر اکثراً بر "نظریه ی پولی"(18) متمرکز بود. این باور وجود داشت که کنترل عرضه ی پول کلید کاهش تورم و ارتقاءِ مدیریت سالم اقتصاد است. اما، دستیابی به هدفهایی که در مورد کنترل عرضه پول تعیین گردیده بود در عمل امکان پذیر نشد، و نظریه پولی در واقع تا اندازه ی زیادی بعداً کنار گذاشته شد. تعهدی که در ابتدا بر کاهش هزینه های عمومی داده شده بود نیز مورد تجدیدنظر قرار گرفت، زیرا هزینه ها در طول دوره ای که خانم تاچر به قدرت رسیده بود مرتباً افزایش یافت.
از انتخابات سال 1983 به بعد، نیروی محرک تاچریسم در امور اقتصادی با خصوصی کردن شرکتهای دولتی حفظ گردید. فروش سهام در شرکتهای مخابرات، گاز، هواپیمایی و نفت بریتانیا (بی پی) با واکنش فراگیری روبه رو گردید. فروش خانه های شوراهای شهرداری نیز در میان انتخاب کنندگان اثر مثبتی داشته است. تغییرات وسیعی نیز در آموزش و پرورش و نرخهای عوارض مصارف خانگی برای تأمین هزینه های سازمانهای محلی و شهرداریها پیش بینی شده، اگرچه روشن نیست که این برنامه ها به همان اندازه از حمایت عمومی بهره مند باشند.
خانم تاچر در یکی از سخنرانیهای عمومی معروفش اعلام کرد "قصد برگشت از عقاید و نظرات خود را ندارد!" شاید نیرومندترین عنصر تداوم در تاچریسم شخصیت و منش اخلاقی خود خانم تاچر بوده است. اگرچه طرز نگرش مبارزه جویانه ی او علاقه بسیاری از انتخاب کنندگان را جلب نکرد اما موجب احترام برای قابلیتهای او به عنوان یک رهبر ملی گردید. امتناع خانم تاچر از کوتاه آمدن در برابر اشغال جزایر فالکلند توسط آرژانتین به نظر بسیاری بیان عینی این قابلیتها بود، و نقش مسلط او در حکومت نیز با برکناری پی در پی اعضای کابینه که با عقاید او موافق نبودند تقویت گردید.
میزان حمایت از تاچریسم نیز با گذشت زمان تغییر کرده است. در آغاز، پیروزی او بیشتر نتیجه ی رأی علیه حکومت آقای کالاهان بود. در اوایل دهه ی 1980، بیان ناخرسندی عمومی از سیاستهای خانم تاچر، از جمله راهپیماییها و تظاهرات علیه بیکاری زیاد بود. حمایت از محافظه کاران به طور قابل توجهی کاهش یافته بود، اما با واکنش مثبت عمومی نسبت به نمایش نیرو و عزم حکومت در جنگ فالکلند- که عامل عمده ای در پیروزی انتخاباتی محافظه کاران در سال 1983 بود- احیا گردید. حکومت می توانست با اعتصاب کارگران معادن در سال 1984 ساقط شود، اما هنگامی که معدنچیان شکست خوردند محبوبیت حکومت حتی بیشتر شد.
در مورد پشتیبانی گسترده ای که شیوه ی نگرش کلی ترویج شده توسط حکومتهای پی در پی خانم تاچر به دست آورده است تردیدی وجود ندارد. این پشتیبانی دست کم به بعضی بخشهای جمعیت که قبلاً بیشتر متمایل به حزب کارگر بوده اند بسط یافته است. استوارت هال استدلال کرده است که خانم تاچر نوعی مردم پسندی اقتدارگرایانه(19) ایجاد کرد که به شیوه های گوناگون احساسات عمومی را برمی انگیخت. (Hall & Jacques, 1983) عده ی زیادی از حملات او به جمعگرایی دولتی،(20) همراه با تأیید خودیاری(21) و ابتکار فردی(22) استقبال کردند. این همان عنصر مردم پسندانه در جاذبه ی اوست. همچنین تلاشهای او برای منضبط کردن اتحادیه ها، "داروی تلخ اقتصادی" او و تأیید جدی دولت "نظم و قانون"(23) از همدلی قابل ملاحظه ای برخوردار بود. اینها جنبه های اقتدارگرایانه ی همراه با احساسات مردم پسندانه بودند.
پی نوشت ها :
1. Parti Social Chretien
2. Katholieke Folkspartij
3. Svenska Folkpartiet
4. Center Partiet
5. Shweizerische Volkspartei
6. Greens
7. Parti Republicain
8. Conservative and Unionist Party
9. Bundestag
10. winner-take-all and proportional election rules
11. party line
12. patronage
13. adversarial politics
14. Social Democratic Party (SDP)
15. Daily Miror
16. Keith Joseph
17. Milton Friedman
18. monetarism
19. authoritarian populism
20. state collectivism
21. self-help
22. individval initiative
23. law and order' state'
گیدنز، آنتونی، (1376)، جامعه شناسی، ترجمه ی منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، چاپ بیست و هفتم: 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}