اثر دوپلر
فضاي مکانيک کلا در هرجا که جسم مادي وجود نداشته باشد، تهي تلقي مي شود. فضاي اتر انباشته از اتر است. اما اتر اينک براي ما در حکم نوعي ماده به شمار مي رود که چگالي جرمي معين و کشساني مشخصي را داراست. از اين
نويسنده: ماکس بورن
مترجم: هوشنگ گرمان
مترجم: هوشنگ گرمان
فضاي مکانيک کلا در هرجا که جسم مادي وجود نداشته باشد، تهي تلقي مي شود. فضاي اتر انباشته از اتر است. اما اتر اينک براي ما در حکم نوعي ماده به شمار مي رود که چگالي جرمي معين و کشساني مشخصي را داراست. از اين مکانيک نيوتون را با آموزش فضا و زمانش به سهولت مي توان به عالم انباشته از اتر منتقل کرد. سپس چنين عالمي ازجرمي رقيق و يکپارچه تشکيل مي شود، بدين سان که جرمهاي مادي درشت در آن شناور باشند، ولي نه عالمي انباشته از جرمهاي مجزا که به توسط فضاي خالي از يکديگر جداشده باشند. اتر و ماده تحت تأثير متقابل نيروهاي مکانيکي قرار مي گيرند و بر طبق قوانين نيوتوني حرکت مي کنند. پس ديدگاه نيوتوني براي اپتيک در تخيل قابل استفاده است، و فقط اين سؤال پيش مي آيد که، آيا مشاهدات هم با اين امر تطبيق خواهند کرد؟
اما پاسخ قطعي اين مسئله را از طريق آزمايشهاي مشخص ملموس به آساني نمي توان داد، چون حالت حرکت اتر در خارج و در داخل ماده که شناخته شده نيست و لذا راه براي تصور فرضيه هايي در اين خصوص باز است. پس سؤال را به اين شکل بايد مطرح کرد: درباره تأثير متقابل اتر و ماده، آيا مي توان به چنين فرضيه هايي رسيد که از طريق آنها پديده هاي اپتيکي کاملاً روشن شوند؟ اينک اصل نسبيت سنتي را به خاطر مي آوريم. بنابراين اصل، فضاي مطلق فقط به معناي محدود وجود دارد، چون کليه دستگاه هاي لخت که نسبت به يکديگر در خط مستقيم و يکنواخت حرکت مي کنند، به تساوي در حکم ساکن در فضا تلقي مي شوند. اينک نخستين فرضيه اي که در اين خصوص به ذهن وارد مي گردد، عبارت است از اين که:
«اتر در فضاي بسيار دور عالم و برون از جسمهاي مادي در يک دستگاه لخت ساکن است».
چون اگر چنين نمي بود، بخشهاي اتر متحرک مي بودند، نيروهاي گريز در اتر ظاهر مي گشت، و پيامد اين امر بروز تغييرات در چگالي و کشساني مي بود، و سپس انتظار مي رفت که چنين تأثيرهايي را بتوان در نور ستارگان مشاهده کرد.
اين فرضيه به صورت ظاهر با اصل نسبيت سنتي وفق مي دهد. اگر اتر در رديف جسمهاي مادي به حساب آيد، آنگاه حرکات انتقالي جسمها در برابر اتر، درست مانند دو جسم در برابر يکديگر، حرکات نسبي خواهند بود، و يک حرکت انتقالي مشترک اتر و همه ماده، نه از طريق مکانيکي قابل تشخيص است و نه از طريق اپتيکي.
اما فيزيک جسمهاي مادي به تنهايي، بدون اتر، ديگر نيازي ندارد که با اصل نسبيت وفق دهد؛ يک حرکت انتقالي همه ماده بدون مشارک اتر، يعني يک حرکت انتقالي در برابر اتر بسيار خوب مي تواند به وسيله آزمايشهاي اپتيکي شناخته شود. در اين صورت اتر عملاً به صورت يک دستگاه مرجع ساکن تعريف خواهد شد. اين سؤالي که مقدم بر همه ذيلا پيش مي آيد، اين است که آيا پديده هاي قابلمشاهده اپتيکي فقط به حرکات نسبي جسمهاي مادي بستگي دارند، يا حرکت در درياي اتر وجود خود را به نحوي ظاهر مي کند؟
يک موج نور به وسيله سه نشانه متمايز مي گردد:
1) تعداد نوسانهاي يا بسامد v
2) سرعت c.
3) راستاي انتشار.
کميت شاخص ديگري که طول موج λ است، به صورت خارج قسم سرعت c به بسامد v تعريف مي شود [فرمول
اينک منظور ما بررسي منظم اين مطلب است که، حرکات نسبي جسمهاي فرستنده و گيرنده نور در برابر يکديگر و در برابر ملاء انتقال دهنده، خواه اتر باشد و خواه فضاي آزاد عالم، چه تأثيري بر اين سه نشانه مي گذارند.
ش.1- سنجش شمار موجهایی که در یک قطار موج جای گرفته اند.
[1]
در اين محاسبه از تساويc = vλ استفاده کرده ايم.
معادله [1] براي اندازه گيري n دو شيوه ساده را با هم تلفيق کرده است. چنانچه در يک نقطه ثابت (
به اين ترتيب، تعداد موجهاي يک طول موج رقمي است که از دستگاه مختصات کاملاً مستقل است. پس عدد n را در يک دستگاه متحرک هم به همين طرز مي توانيم تعيين کنيم و درست همان اندازه را بايد به دست آوريم. به اين معنا که تعداد موجها نمي تواند براي يک دستگاه ساکن فرضاً 4 باشد و براي يک دستگاه متحرک 5.
پس عدد n، بدان معنا که در بالا توضيح داده شد، يک مقدار ناوردا (تغييرناپذير) است.
بهترين راه براي روشن شدن مطلب اخير اينست که از طرز بيان مينکوفسکي استفاده شود. به گفته وي، عزيمت نخستين موج در زمان
اينک چه از طريق يک بررسي روشن نظري باشد، و چه از طريق به کارگرفتن تبديلات گاليله، همه عبارتهاي مربوط به چگونگي سه نشانه موج، يعني وضع بسامد و جهت و سرعت موج در ضمن تعويض دستگاه مرجع به آساني روشن خواهد شد. و ما اين عبارتها را به حسب ترتيب استخراج مي کنيم و سپس با تجربيات روزمره مقايسه مي نماييم.
8. اثر دوپلر
اينکه بسامد مشهود حرکت يک موج هم تابع منبع نور است و هم تابع وضع ناظر در برابر ملاء انتقال دهنده موج، مطلبي است که به توسط کريستيان دوپلر (1842) کشف شده است. اين پديده را در مورد موجهاي صوتي به آساني مي توان مشاهده کرد. هنگامي که اتومبيلي به سمت ناظري نزديک مي شود، صداي بوق آن بلندتر به گوش ناظر مي رسد و سپس در لحظه عبور اتومبيل از برابر ناظر، همين صدا پايين مي آيد. منبع صوت نزديک شونده فازهاي موج را به سمت جلو حمل مي کند، به طوري که کوههاي موج و دره هاي موج تندتر به دنبال يکديگر ظاهر مي شوند. مشابه همين تأثير را حرکت ناظر متقابلا در برابر صوت پديد مي آورد. نتيجه اينکه، ناظر امواج را با توالي سريعتر دريافت مي کند. اينک همين وضع مي بايد براي نور وجود داشته باشد. اما مي دانيم که رنگ نور را بسامد آن تعيين مي کند، يعني رنگ بنفش معرف نوسانهاي سريع است و رنگ قرمز واقع در منتهاي طيف از نوسانهاي آهسته حکايت مي کند. از اين رو رنگ نور به هنگام نزديک شدن منبع نور و ناظر به يکديگر، کمي به صورت بنفش مي گرايد، ولي به هنگام دورشدن ناظر و منبع نور از يکديگر، به سمت قرمز جابه جا مي شود.حال چنين پديده اي واقعاً مشاهده شده است.
نوري که از گازهاي تابنده صادر مي گردد، همه نوسانهاي ممکن را در بر ندارد، بلکه از يک تعداد بسامدهاي مجزا تشکيل مي شود. طيفي که يک منشور با يک تداخل سنج از چنين نوري تحويل مي دهد، مانند رنگين کمان نوار رنگي پيوسته نيست، بلکه مرکب است از خطهاي رنگي تند و متمايز از يکديگر. بسامد اين خطهاي طيفي براي علم شيمي يکي از ويژگيهاي عنصرهايي است که در شعله مي درخشند (تجزيه طيفي به توسط بونزن (2) و کيرشهف 1859). نور ستارگان هم داراي چنين خطهاي طيفي است که بيشتر آنها با خطهاي طيفي عنصرهاي زميني رويهم مي افتند؛ و از اين امر مي توان نتيجه گرفت که ماده موجود در دورترين فضاهاي عالم نيز از همين عناصر اوليه تشکيل شده است. ولي خطهاي طيفي ستارگان با خطهاي طيفي زميني همتاي خود دقيقاً تطبيق نمي کند، به اين معنا که در هر نيمسال يک جابه جايي مختصر ظاهر مي کنند، و در نيمسال اول به اين سمت و در نيمسال دوم به آن سمت. اين تغييرات بسامد ناشي از وجود اثر دوپلر حرکت زمين به دور خورشيد است. زمين در خلال ششماه به سمت يک ستاره ثابت معين حرکت مي کند، از اين رو بسامد همه موجهاي نوري رسيده از اين ستاره افزايش مي يابد و خطهاي طيفي ستاره به سمت
نوسانهاي سريع (بنفش) کمي جابه جا شده به نظر مي رسند. حال آنکه در ششماه بعد که زمين در حال دورشدن از اين ستاره است، اين جابه جايي طيف طبعاً به سمت ديگر (قرمز) خواهد بود.
اين تصوير بسيار عالي حرکت زمين در قالب طيف ستارگان البته خالص به چشم نمي خورد؛ چون آن اثر دوپلر هم که در ضمن صدور نور از يک منبع نوري متحرک پديد مي آيد، روي صورت طيف مي افتد. چنانچه ستارگان ثابت همگي در اتر ساکن نباشند، حرکت آنها هم بايد اثري به صورت جابه جايي خطهاي طيفي ظاهر کند. حال اين جابه جايي همراه با جابه جايي مربوط به حرکت زمين بروز مي کند، منتهي چون حالت تعويض هر نيسمال راندارد، از جابه جايي مربوط به حرکت زمين قابل تميز است. اهميت اين پديده بيشتر براي اخترشناسي است؛ چون تا جايي که مسئل نزديک يا دورشدن ستاره نسبت به زمين در ميان نباشد، اين پديده حتي در مورد دورترين ستاره ها رهنمودي است براي شناسايي سرعت ستاره. ولي بررسي اين موضوع تکليف ما نيست و ما قصد نداريم که بيش از اين در اين زمينه صحبت کنيم.
توجه ما در وهله اول به اين مسئله معطوف است که:
هرگاه ناظر و منبع نور در جهت يکسان و با سرعت يکسان حرکت کنند، چه وضعي پيش خواهد آمد؟ اثر دوپلر آيا از بين مي رود، وجودش فقط به حرکت نسبي جسمهاي مادي بستگي دارد، يا اينکه از بين نمي رود و از اين طريق پرده از حرکت جسمها در اتر برمي دارد؟ در حالت اول، اصل نسبيت براي فرايندهاي اپتيکي بين جسمهاي مادي اجرا شده است.
نظريه اتر در برابر اين پرسش چنين پاسخ مي دهد:
اثر دوپلر فقط به حرکت نسبي منبع نور و ناظر بستگي ندارد. بلکه همچنين تا اندازه اي تابع حرکت هر دو نسبت به اتر است. ولي اين تأثير به قدري مختصر است که از نظر غايب مي ماند. گذشته از اين، تأثير مزبور در حالت يک انتقال مشترک منابع نور و ناظر دقيقاً برابر صفر خواهد بود.
ش.2- مشاهده ی دو قطار موج از دو دستگاه. S ساکن است و S’ با سرعت v در جهت انتشار موج حرکت می کند.
بدين منظور از عباراتي که قبلاً براي ناوردايي عدد موج استخراج کرده ايم، استفاده مي کنيم.
ناظري که در دستگاه ساکن قرار دارد، قطار موج محدودي را مي بيند که در زمان
يک ناظر ديگر(ش. 2) که با سرعت v در جهت انتشار موج حرکت مي کند، عين همين عدد n را به همين طرز اندازه مي گيرد. ولي اين ناظر اندازه هاي ديگر 'v و 'c را براي بسامد و سرعت به دست خواهد آورد. موجها در يک دستگاه مختصات که ملازم حرکت است، درزمان t0 به 'x0 مي رسند و در زمان t1 نقطه x'1 را ترک مي کنند. از اين رو تساوي:
و تساوي
[2]
برقرار است.
تبديل گاليله (رابطه ی z' = z و y' = y ، x' = x – vt)
برقرار خواهند بود.
اينک از تساوي [2] مي توانيم ارتباط بين کميتهاي ويژه موجها را در دو دستگاه محاسبه کنيم. ابتدا فرض مي کنيم که هر دو ناظر همزمان (
[3]
سپس فرض بر اين استکه مشاهده از يک نقطه ثابت و واقع در دستگاه متحرک انجام گيرد؛
[4]
اين ارتباط بين بسامدهاي v و 'v نشان مي دهد که بسامد، در صورتي که ناظر با سرعت v در جهت نور حرکت کند، تا چه حد کاهش مي يابد.
از تساويهاي [3] و [4] طبعاً به رابطه زير مي رسيم.
[5]
c' = c - v
نتيجه اخير به انضمام يک تساوي قابل فهم ديگر که عبارت است از λ = 'λ، براي استخراج رابطه [4] کفايت مي کند. ما در اين جا شيوه اي را به کار بسته ايم که از ناوردايي (تغيير ناپذيري) شماره موجها استفاده مي کند، چون اين شيوه بعداً در نظريه نسبيت نيز مي تواند به کار بسته شود. در آنجا خواهيم ديد که تساويهاي c' = c - v و λ = 'λ به هيچ وجه بديهي نيستند، بلکه حتي تساويهاي ديگري جاي اين دو تساوي را بايد بگيرند:
اينک بر خلاف حالت قبل منبع نوري را در نظر مي گيريم که با بسامد
ولي در اينجا
[6]
ملاحظه مي شود که به علت کوچکتر بودن مخرج از عدد 1، بسامد مشهود افزايش يافته است.
همچنين درعين حال ديده مي شود که يکسان نخواهد بود، اگر ناظر در اين جهت يا منبع نور در جهت مخالف با همان سرعت حرکت کند. چون اگر منبع ساکن نوري با بسامد
با اين حال اگر منبع نور با سرعت v از ناظر ساکن دور شود، در دستور [4] بايستي
اين دو بسامد متساوي نيستند. البته اين اختلاف در موارد عملي بسيار اندک است. قبلاً ديديم که نسبت عددي سرعت زمين در مدارش به دور خورشيد با سرعت نور، يعني
زيرا که اگر از
اين چشم پوشي از مجذور رقم
اگر از چنديهاي قدر دوم صرف نظر شود، اثر دوپلر فقط تابع حرکت منبع نور و حرکت ناظر است.
اين مطلب را همچنين در مورد يک حرکت همزمان منبع نور (با سرعت
در حالتي که منبع نور و ناظر داراي سرعت متساوي باشند،
مي بينيم که اثر دوپلر براي تشخيص حرکتهاي نسبت به اتر در فضاي عالم، يک وسيله مفيد عملي نيست.
اين را هم مي خواهيم اضافه کنيم که به وسيله چشمه هاي نوري زميني موفق شده اند، به وجود اثر دوپلر پي ببرند. بدين منظور در چشمه هاي نورييي که سرعت حرکتشان بسيار بالا باشد، بايد استفاده شود، تا خارج قسمت β= v / c به يک اندازه قابل ملاحظه برسد. شتارک (4) (1906) در اين مورد از پرتوهاي موسوم به پرتوهاي کانالي (پرتوهاي مثبت) استفاده کرد.
ش.3- لامپ خلاء با کاتود K و T نود A. اتمها و مولکول های باردار با سرعت زیاد از طریق روزنه تعبیه شده در کاتود به سمت چپ پرتاب می شود.
شتارک طيف پرتوهاي کاتودي را آزمايش کرد و همان طور که انتظار مي رفت، به اين نتيجه رسيد که خطهاي روشن هيدروژن جابه جاييهايي را ظاهر مي کنند، اين جابه جاييها از وجود اثر دوپلر ناشي مي شوند. اين کشف براي فيزيک اتمي داراي اهميتي فوق العاده بوده است؛ با اين حال موضوع آن جزء بحث ما نيست.
در پايان بايد يادآور شويم که نوعي اثر دوپلر با کمک چشمه هاي نوري زميني و آينه متحرک، از طرف بدوپولسکي (6) (1895) و گاليزين (7) (1907)، شناسايي شده است.
پينوشتها:
1. Maxwell
2. Bunsen
3. B اشاره به ناظر است. - م.
4. stark
5. Goldstein
6. Belopolski
7. Galisin
ماکس، بورن؛ (1371)، نظريه ي نسبيت اينشتين، ترجمه ی هوشنگ گرمان، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ چهارم.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}