جنسيّت و آموزش
اگر واقعاً ميان افراد داراي زمينه هاي نژادي گوناگون اختلافي در هوش متوسط وجود داشته باشد، بايد برنامه هاي آموزشي متفاوتي براي آنها ايجاد کنيم؟ آزمايشي از اين نوع در دهه ي 1960 انجام شد. اين آزمايش در مدرسه ابتدايي
نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري
مترجم: منوچهر صبوري
اگر واقعاً ميان افراد داراي زمينه هاي نژادي گوناگون اختلافي در هوش متوسط وجود داشته باشد، بايد برنامه هاي آموزشي متفاوتي براي آنها ايجاد کنيم؟ آزمايشي از اين نوع در دهه ي 1960 انجام شد. اين آزمايش در مدرسه ابتدايي فرينگتون(1) در کاليفرنياي جنوبي انجام گرديد. اين مدرسه برنامه اي را براي نيازهاي آموزشي و شغلي، بر پايه ي مطالعه اي درباره ي استعدادها و علايق چندين نسل از فارغ التحصيلان پيشين فرينگتون آغاز کرده بود. دو گروه قومي، آمريکاييهاي سفيدپوست و آمريکاييهاي مکزيکي تبار بيشتر به روي آوردن به کار کشاورزي گرايش دارند. از اين روي به دانش آموزان سفيدپوست بيشتر استفاده از روشهاي آکادميک آموخته مي شد، در حالي که در کلاسهاي آمريکاييان مکزيکي تبار بر تربيت بدني، به منظور افزايش نيرو و چالاکي مورد نياز براي برداشت رضايتبخش محصولات تأکيد مي شد. از آنجا که آمريکاييان مکزيکي تبار معمولاً آرزوي دستيابي به مشاغل رهبري را ندارند، بازيهايي که به آنها ياد داده مي شد بر فرمانبرداري و سربراهي تأکيد مي کرد. کادر آموزشي نسبت به اين برنامه اشتياق زيادي نشان مي داد، و معتقد بودند که به بهترين وجهي متناسب با نيازهاي دو گروه طرح و تنظيم گرديده است.
آيا اين مطلب تکان دهنده به نظر مي رسد؟ مسلماً بايد چنين باشد. آيا مسخره آميز به نظر مي آيد؟ واقعاً ممکن است، زيرا البته ماجرا به گونه اي که در اينجا توصيف شده خيالي است. حتي کساني که معتقدند که تفاوتهاي موروثي از لحاظ هوش در افراد نژادهاي مختلف وجود دارد چنين سياستهايي را پيشنهاد نمي کنند. با اين همه اين برنامه اي واقعي بود، جز اينکه به گروههاي قومي مربوط نمي گرديد بلکه به جنسيت مربوط مي شد.
** توضيح تصوير:
شکل 1- نسبت مردان و زنان به عنوان دانشجو در دوره هاي غيرپيشرفته دانشگاهي نامتناسب است، انگلستان و ويلز، 1984
منبع: New Society, 26 September 1986 p.44.
شکل 2- زنان در دانشگاههاي انگلستان چه مي آموزند؟ نسبت زنان در ميان دانشجويان دوره هاي ليسانس، 1984
منبع: New Society, 26 September 1986 p.44.
شکل 3- تعداد مردان و زناني که در انگلستان به دانشگاه مي روند، 1984-1965
منبع: New Society, 26 September 1986 p.44.
مقاله اي که در سال 1966 در مجله ي پرخواننده ي نشنال المنتري پرينسيپال(2) منتشر گرديد طرحي از يک برنامه ي جديد آموزش کودکان که بر حسب جنسيت گروه بندي شده اند، در مدرسه ابتدايي ويکفيلد(3)، شهرستان فيرفکس(4)، ويرجينيا ارائه کرد. هنگامي که مقاله نوشته شد دانش آموزان در کلاسهاي جداگانه آموزش داده مي شدند. براي پسرها، بر دروس علوم، ساختمان و فعاليتهاي عملي تأکيد مي گرديد، در کلاسهاي دختران کارهايي مانند خياطي و خانه داري مورد تأکيد قرار مي گرفت. کتابهاي داستان متفاوتي براي دختران و پسران مورد استفاده قرار مي گرفت. (Frazier & Sadker, 1973, pp. 76-8) برنامه ي ويکفيلد به آنچه که مدتها يک بخش اساسي فرايندهاي تعليم و تربيت بوده- و هنوز تا اندازه ي زيادي هست- صرفاً رسميت بخشيد. تفاوتهاي مربوط به جنسيت در تجربه ي آموزشي خيلي کمتر از تبعيض قومي مورد مطالعه قرار گرفته اند با وجود اين پيامدهاي آن دست کم به همان اندازه فراگير است.
الگوهاي نابرابري جنسي در تعليم و تربيت به طور کامل نابرابريهاي مربوط به طبقه يا قوميت را منعکس نمي سازند. از لحاظ عملکرد تحصيلي دخترها در دبستان و مراحل اوليه ي آموزش متوسطه بهتر از پسرها عمل مي کنند. از آن پس معمولاً دخترها عقب مي افتند، و نسبت آنها در بعضي از حوزه هاي درسي کمتر از ديگران است. در رشته هاي علوم، مهندسي و پزشکي در سطح مدارس آموزش عالي و دانشگاهها هنوز دانشجويان مرد غالب هستند.
جنسيت و برنامه ي آموزشي
برنامه ي مدرسه ي ابتدايي ويکفيلد آنچه را که امروز به صورت بخشي از برنامه آموزشي پنهان در مدارس درآمده است- ترويج اختلافات مربوط به جنسيت در شيوه ي نگرش و رفتار- آشکار ساخت. مقررات مربوط به نوع لباس يکي از آشکارترين شيوه هاي سنخ سازي مبتني بر جنسيت(5) را تشکيل مي دهد. نتايج آن از ظاهر صرف فراتر مي رود. يک دختر در نتيجه ي لباسهايي که مي پوشد نمي تواند آزادانه و راحت بنشيند، در بازيهاي خشن و بازيهايي که مستلزم افت و خيز است شرکت کند، يا گاهي تا آنجا که مي تواند با سرعت بدود. کتابهاي قرائت مدرسه نيز به دايمي کردن تصويرهاي ذهني مربوط به جنسيت کمک مي کنند. اگرچه اين مسأله نيز در حال تغيير است، کتابهاي داستان در مدارس ابتدايي اغلب پسرها را به گونه اي تصوير مي کنند که از خود ابتکار و استقلال نشان مي دهند، در حالي که دخترها، اگر اصلاً در اين داستانها ظاهر شوند، بيشتر منفعل بوده و برادرهايشان را تماشا مي کنند. داستانهايي که به ويژه براي دختران نوشته شده اند اغلب خالي از ماجراجويي نيستند، اما اين ماجراجوييها معمولاً به شکل دسيسه و توطئه چيني يا رازها و اسراري در يک محيط خانوادگي يا مدرسه جلوه گر مي شوند. داستانهاي ماجراجويانه پسران داراي بعد وسيع تري بوده، قهرماناني دارد که به نقاط دوردست سفر مي کنند يا به شيوه هاي ديگر به گونه اي جدي استقلال دارند. (Statham, 1986)مطالعات درباره ي واکنشهاي معلمان نسبت به تفاوتهاي جنسيت در کلاس نسبتاً معدود و اندک است. تحقيقاتي که وجود دارد نشان مي دهد که دختران به خاطر سکوت، تميزي و آراستگي و همنوايي پاداش مي گيرند، در صورتي که رفتارهاي تا اندازه اي سرکشانه تر در مورد پسران تحمل مي شود. (Frazier & Sadker, 1973; Delamont, 1976; Walker & Barton, 1983)
دختر بچه هايي که به اقليتهاي قومي تعلق دارند از بعضي جهات به گونه اي مضاعف محروم هستند. بورلي براين و همکارانش شرح داده اند که دانش آموز دختر سياهپوست بودن در مدرسه اي در آن ناحيه از بريتانيا که ويليس گروه پسران سفيدپوست خود را مورد مطالعه قرار داد، چگونه است. (Bryan et al., 1987) برخلاف "بچه ها" دختران سياهپوست در آغاز نسبت به مدرسه شور و اشتياق نشان مي دادند، اما به علت مشکلاتي که در آنجا با آن روبه رو گرديدند نگرشهايشان تغيير کرد. حتي هنگامي که دختران کاملاً خردسال بودند، در سن هفت يا هشت سالگي، اگر در زمين بازي مدرسه مي ايستادند و حرف مي زدند معلمان آنها را پراکنده مي کردند. از آنجا که به آنها به عنوان دردسر آفرين مي نگريستند، خيلي زود همين گونه شدند. (Bryan et al., 1987)
زنان در آموزش عالي
سازمانهاي زنان در بريتانيا و کشورهاي ديگر اغلب تبعيض جنسي(6) در مدرسه و آموزش عالي را مورد حمله قرار داده اند. تعداد زنان در کادر آموزش مؤسسات آموزش عالي و دانشگاهها هنوز کم است. يک بررسي درباره ي 454 مؤسسه آموزش عالي و دانشگاه در آمريکا که در سال 1970 منتشر گرديد نشان داد که تعداد زنان در بين کساني که در موقعيتهاي بالا اداري قرار داشتند بيشتر از 8% نبود. (Oltman, 1970, pp. 14-15) زنان فقط 10 درصد سمتهاي استادي تمام وقت و 25 درصد سمتهاي دانشياري تمام وقت را دارند. در انگلستان در سال 1981، زنان 2 درصد پستهاي استادي تمام وقت، 6 درصد سمتهاي دانشياري يا استادياري و 14 درصد پستهاي مربي را داشتند. (Szreter, 1983)يک بررسي تطبيقي زنان دانشگاهي در بريتانيا و ايالات متحده آشکار ساخت که در هر دو کشور زنان به طور متوسط مسئوليتهاي آموزشي بيشتري نسبت به همکاران مرد داشته، و کمتر در تدريس دوره هاي بالاتر از ليسانس دخالت دارند. مسئوليتهاي سنگين آموزشي ممکن است فرصت تحقيق و انتشار کتب و مقالات را کاهش دهد. تعداد مقاله ها يا کتابهاي منتشر شده و ميزان دخالت در هدايت دانشجويان در دوره هاي بالاتر از ليسانس معيارهاي مهمي براي ترفيع و پيشرفت شغلي هستند. (Blackstone & Fulton, 1975)
پي نوشت ها :
1. Farrington
2. National Elementary Principal
3. Wakefield
4. Fairfax
5. gender typing
6. sex discrimination
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}