(الّذين يأکلون الربا لا يقومون الاّ کما يقوم الَّذي يتخبّطه الشَّيطان من المس ذلک بانّهم قالوا انَّما البيعُ مثلُ الرِّبا و احلّ اللهُ البيع و حرّم الربا فمن جاءه موعظه من ربّه فانتهي فله ما سلف و امره الي اللهِ و من عاد فاُولئک اصحاب النّارِ هم فيها خالدونَ، يمحقُ اللهُ الِّربا و يربي الصّدقات و اللهُ لا يحبّ کلَّ کفّارٍ اَثيمٍ)
کساني که ربا مي خورند برنمي خيزند مگر مانند کسي که بر اثر تماس شيطان ديوانه شده و نمي تواند تعادل خود را حفظ کند (گاهي زمين مي خورد و گاهي به پا مي خيزد) اين به خاطر آن است که گفتند بيع هم مانند ربا است (و تفاوتي ميان آن دو نيست) در حالي که خدا بيع را حلال کرده و ربا را حرام (زيرا فرق ميان اين دو بسيار است) و اگر کسي اندرز الهي به او برسد و (از رباخواري) خودداري کند سودهايي که در سابق (قبل از نزول حکم تحريم) به دست آورده مال او است (و اين حکم، گذشته را شامل نمي شود) و کار او به خدا واگذار مي شود (و گذشته او را خواهد بخشيد) اما کساني که بازگردند (و مجدداً مرتکب اين گناه شوند) اهل آتش جهنم خواهند بود و هميشه در آن مي مانند.
خداوند ربا را نابود مي کند و صدقات را افزايش مي دهد، و خداوند هيچ انسان ناسپاس گنهکار را دوست نمي دارد. (63)

اين آيات با شدت تمام حکم ربا و ممنوعيت آن را شرح مي دهد، ولي از لحن آن چنين برمي آيد که قبل از اين درباره ربا گفتگوهايي شده است، و با توجه به تاريخ نزول سوره هاي قرآن مطلب همين طور است؛ زيرا طبق ترتيب نزول قرآن سوره اي که قبلاً در آن سخن از ربا به ميان آمده سوره روم است؛ زيرا سوره روم سي امين سوره اي است که در مکه نازل شده است و ما در هيچ يک از سوره هاي «مکي» غير از آن، به مطلبي درباره ربا برخورد نمي کنيم.
ولي در اين سوره کلام درباره ربا تنها به صورت اندرز اخلاقي آمده که رباخواري در پيشگاه پروردگار کار پسنديده اي نيست.
(وما آتيتم من رباً ليربوا في اموال الناس فلا يربوا عندالله)(64)
يعني از نظر افراد کوتاه بين ممکن است ثروت به وسيله رباخواري زياد گردد، اما در پيشگاه خداوند چيزي بر آن افزوده نخواهد شد.
سپس بعد از هجرت در سه سوره ديگر از سوره هايي که در مدينه نازل شده بحث از ربا به ميان آمده است که به ترتيب عبارتند از: سوره بقره، آل عمران، نساء، گرچه سوره بقره قبل از آل عمران نازل شده اما بعيد
نيست که خصوص آيه 130 سوره آل عمران که حکم صريح تحريم ربا را بيان مي کند قبل از سوره بقره و آيات فوق نازل شده باشد.
به هر حال اين آيه و ساير آيات مربوط به ربا هنگامي نازل شد که رباخواري با شدت هر چه تمام تر در مکه و مدينه و جزيره عربستان رواج داشت، و يکي از عوامل مهم زندگي طبقاتي، و ناتواني شديد طبقه زحمتکش، و طغيان اشراف بود. و لذا مبارزه قرآن با ربا بخش مهمي از مبارزات اجتماعي اسلام را تشکيل مي دهد.
در تفسير آيه مي خوانيم که امام صادق(ع) فرمود:
«آکل الربا لا يخرج من الدنيا حتي يتخبطه الشيطان»
يعني رباخوار از دنيا بيرون نمي رود مگر اين که به نوعي از جنون مبتلا خواهد شد.
و در روايت ديگر براي مجسم ساختن حال رباخواران شکمباره که تنها به فکر منافع خويشند و ثروتشان وبال آنها خواهد شد از پيامبر(ص) چنين نقل شده که فرمود: «هنگامي که به معراج رفتم دسته اي را ديدم به حدي شکم آنان بزرگ بود که هر چه جديت مي کردند برخيزند و راه روند، براي آنان ممکن نبود، و پي در پي به زمين مي خوردند، از جبرئيل سؤال کردم، اينها چه افرادي هستند؟ جرمشان چيست؟ جواب داد: اينها رباخواران هستند.(65)

(ذلک بانهم قالوا انما البيع مثل الربا)
در اين جمله منطق رباخواران بيان شده است، آنها مي گويند چه تفاوتي ميان تجارت و رباخواري است، يعني هر دو از انواع مبادله هستند که طرفين با اراده و اختيار خود آن را انجام مي دهند. قرآن در پاسخ آنها مي گويد: خداوند بيع و تجارت را حلال کرده و ربا را تحريم نموده، يعني ميان اين دو فرق روشني است و نبايد آنها را با هم اشتباه کرد (و احل الله البيع و حرم الربا) منتهي قرآن شرح بيشتري در زمينه تفاوت اين دو نداده است، گويا به خاطر وضوح آن بوده؛ زيرا:
اولاً- در خريد و فروش معمولي هر دو طرف به طور يکسان در معرض سود و زيان هستند گاهي هر دو سود مي کنند، گاهي هر دو زيان، گاهي يکي سود و ديگري زيان مي کند، در حالي که در معاملات ربوي رباخوار هيچگاه زيان نمي بيند و تمام زيانهاي احتمالي بر دوش طرف مقابل سنگيني خواهد کرد و به همين دليل است که مؤسسات ربوي روز به روز وسيع تر و سرمايه دار تر مي شوند، و در برابر تحليل رفتن طبقات ضعيف بر حجم ثروت آنها دائماً افزوده مي شود.
ثانياً- در تجارت و خريد و فروش معمولي طرفين در مسير توليد و مصرف گام برمي دارند، در صورتي که رباخوار هيچ عمل مثبتي در اين زمينه ندارد.
ثالثاً- با شيوع رباخواري، سرمايه ها در مسيرهاي ناسالم مي افتد و پايه هاي اقتصاد که اساس اجتماع است متزلزل مي گردد، در حالي که تجارت صحيح موجب گردش سالم ثروت است.
رابعاً- رباخواري منشأ دشمني ها و جنگ هاي طبقاتي است، در حالي که تجارت صحيح چنين نيست و هرگز جامعه را به زندگي طبقاتي و جنگ هاي ناشي از آن سوق نمي دهد.(66)

فرزند يکي از رباخواران مي گويد: پدرم رباخوار ماهر و حرفه اي و در طول عمرش مشغول رباخواري بود و همچون زالو خون مردم بيچاره را مي مکيد، برادر بزرگم هم همکار و يار و ياور او بود و در همه کارهايش او را کمک مي کرد. پدرم از دنيا رفت، چون موقع غروب آفتاب بود و مجالي براي کفن و دفن نبود، جنازه او را در يک کاروانسرايي گذاشتيم تا فردا صبح براي کفن و دفن برداريم. فردا اول صبح من و برادر بزرگم رفتيم جنازه را برداريم، ناگهان ديديم يک حيوان عجيب و غريبي روي جنازه پدرمان خوابيده، من و برادرم هر دو وحشت کرديم و به طرف بيرون برگشتيم.
اما باز دوباره برويم شايد آن را بيرون کنيم و جسد را برداريم. داخل رفتيم، نزديک جنازه که رسيديم؛ حيوان به ما حمله کرد و ما فرار کرديم. او دوباره برگشت و روي جسد خوابيد. من به برادرم گفتم: بيا برويم او اعمال خبيث پدرمان است، بيا برويم! جنازه او احتياج به کفن و دفن ندارد. اما برادرم که خودش نيز رباخوار بود، گفت: اين حرفها چيست که تو مي گويي، آن يک حيوان بياباني است که شب هنگام آمده و اينجا خوابيده است. بار ديگر داخل کاروانسرا رفتيم و تا نزديک جنازه شديم دوباره به ما حمله کرد، اما اين بار ما هر چه فرار کرديم، دنبال ما آمد، بيرون کاروانسرا يک درختي بود که من از آن بالا رفتم. برادر بزرگم هم خودش را داخل حوض بزرگي که بيرون کاروانسرا بود انداخت. آن حيوان کنار حوض آمد و مقداري زهر از دهانش داخل حوض ريخت. برادرم در داخل حوض تکه تکه شد. او دوباره برگشت و روي جنازه پدرم خوابيد. من از آنجا برگشتم و شهر و ديار و خانه پدري ام را ترک کردم. با خود گفتم آن اموالي را که پدرم از ربا جمع کرده، نمي خواهم؛ و براي چنين پدري کفن و دفن هم لازم نيست.(67)
در روايت است که: هفتاد بار زناي با مادر و خواهر و خاله و عمه در خانه خدا و مکه مکرّمه، آسان تر از يک درهم و دينار رباخوردن است.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. سوره بقره، آيه 275 و 276.
2. سوره روم، آيه 39.
3. تفسير نورالثقلين، ج1، ص 291.
4. تفسير نمونه، ج2، ص 269.
5. اين داستان واقعي را پسر اين رباخوار براي فردي به نام مشهدي غلام اهل روستاي دستجرد از توابع قزوين تعريف کرده است.
منبع: قنبری، حیدر؛ (1389) داستان های شگفت انگیزی از شیطان، قم، انتشارات تهذیب، چاپ ششم.