اهميت خليج فارس براي ايرانيان
ايرانيان همواره با علاقمندي خاصي به خليج فارس نگريسته اند. اين علاقه مندي داراي يک سابقه ي تاريخي طولاني است و ريشه در واقعيات جغرافيايي، اقتصادي، انساني، فرهنگي و سياسي دارد. کافي است به اين نکته توجه داشته باشيم
نويسنده: دکتر عبدالرسول خيرانديش (1)
ايرانيان همواره با علاقمندي خاصي به خليج فارس نگريسته اند. اين علاقه مندي داراي يک سابقه ي تاريخي طولاني است و ريشه در واقعيات جغرافيايي، اقتصادي، انساني، فرهنگي و سياسي دارد. کافي است به اين نکته توجه داشته باشيم که يک سمت مرزهاي ايران يعني در جنوب، سراسر درياست، يعني خليج فارس و درياي عمان. اين مرز آبي از خرمشهر تا گواتر بيش از سه هزار کيلومتر درازا دارد. ديگر مرزهاي ايران در شمال و مشرق و غرب هم به همين نحو طولاني هستند. اما واقعيت آن است که اگر محيط پيراموني جزاير ايراني در خليج فارس را هم در نظر بگيريم، مرزهاي آبي ايران در جنوب تقريباً دو برابر رقم بالا خواهد شد. بدين ترتيب طولاني ترين مرز کشور ايران در درياهاي جنوب است. در همان حال شايان توجه است که مرز آبي ويژگي هاي خاص خود را داراست. بدين معني که در مرز خشکي هر کشور با يک کشور ديگر همسايه است و با ديگران با واسطه و غيرمستقيم امکان ارتباط مي يابد. اما از طريق مرز آبي، آن هم درياهاي آزاد، يک کشور با تقريباً تمام کشورهاي جهان ارتباط دارد و چنانکه مي توان گفت از طريق مرز آبي با همه ي کشورهاي جهان همسايه هستيم.
طي چند قرن گذشته حضور کشورهاي اروپايي در خليج فارس، به گونه اي بوده که گويي با انگلستان، فرانسه، هلند، پرتغال، اسپانيا،... همسايه بوده ايم. اين در حالي است که از نظر فاصله ي مستقيم جغرافيايي از طريق خشکي نزديکتر به آنها بوده ايم تا دريا.
اما وجود کشورهايي در حدفاصل اروپا تا ايران امکان اين ارتباط را يا نمي داد يا کم مي ساخته است. حاصل اين سخن آنکه مرزهاي آبي ايران در جنوب و بخصوص خليج فارس، در اصل و اساس اهميت بين المللي دارد. چنين مرز حساسي طي دو قرن گذشته تأثير مستقيمي بر سياست و سرگذشت ايران داشته است. چنانکه تحولات مرزهاي شرقي و شمالي ايران همبسته با تحولات خليج فارس گرديد. به عبارت ديگر بُعد بين المللي اين تحولات همواره در سمت خليج فارس ظهور و بروز مي يافت. هم اکنون نيز خليج فارس به مانند ديگر ملت هاي پيرامون آن، براي ايرانيان واجد اهميتي بيش از پيش شده است.
اهميت اقتصادي خليج فارس براي ايرانيان با يادآوري همين نکته ي ساده امکان پذير است که در حدّ بسيار بالايي از درآمد ارزي کشور از محل صدور نفت است. صدور نفت نيز از طريق خليج فارس صورت مي گيرد. به عبارتي نفت، درآمد خارجي و خليج فارس همه يک سخن را براي بودجه مي گويند؛ اينکه خليج فارس گذرگاه اصلي واردات و صادرات کشور است و نقشي که اين صادرات و واردات در اشتغال، ارتباطات و فعاليت بخش هاي مختلف اقتصادي دارد، نياز به توضيح ندارد. منتهي نقش کم نظير درآمد نفتي موجب مي شود تا در حالت عادي بدان چندان متوجه نباشيم، اگر توجهي به خطوط ريلي کشور داشته باشيم درمي يابيم که بيشتر اين خطوط به بنادر خليج فارس منتهي مي شوند و اين بيش از ديگر مناطق مرزي است. اين خود اهميت بندرها و فعاليت اقتصادي کشور در اين سمت را نشان مي دهد.
گرايش به صدور فرآورده هاي نفتي به جاي نفت خام، حجم عظيم سرمايه گذاري در پارس جنوبي و ديگر حوزه هاي نفتي و نيز استقرار بخش مهمي از مناطق آزاد و ويژه ي اقتصادي در جزاير و سواحل خليج فارس هر يک بيانگر گوشه هايي از اهميت اقتصادي خليج فارس براي ايرانيان به شمار مي آيد. حتي در سال هاي اخير علاقمندي به بهره گيري از شرايط جغرافيايي سواحل و جزاير جنوب براي جذب جهانگرد نيز بيشتر شده است. هر ساله در هنگام نوروز نيز بنادر و سواحل خليج فارس يکي از مقاصد سفرهاي نوروزي به شمار مي آيد.
با همه ي تأکيد و توجه به خليج فارس و درياي عمان در امور اقتصادي، حتي با در نظر گرفتن شيلات، کشتي سازي... هنوز ظرفيت بسياري در اين سامان وجود دارد که مورد بهره برداري کامل قرار نگرفته است. هم اکنون درصد اندکي از اشتغال و تغذيه ي کشور ( شايد حدود يک درصد ) ارتباط مستقيم با دريا دارد؛ يعني دريايي است. در حالي که به طور متوسط در دنيا حدود 35 درصد از دريا براي اشتغال و تغذيه استفاده مي گردد. همچنين در سراسر جهان حدود نيمي از جمعيت در مناطق ساحلي يا نزديک بدان متمرکز هستند. علت آن نيز ارتباطات، تجارت، جلوگيري از آسيب رسيدن به کشاورزي، بهره گيري از شيلات و نظاير آن است. اين رقم در کشور ما اندک است. به همين دليل از جانب برنامه ريزان به عنوان يک ظرفيت قابل توجه براي توسعه ي کشور، آمايش سرزميني و ايجاد اشتغال در نظر گرفته شده است. تصويب قوانين جديد مرتبط با بهره گيري از دريا مانند قانون تأسيس سازمان دريانوردي، ايجاد رشته هاي تحصيلي و مراکز آموزش عالي مرتبط با دريا و دريانوردي، برپايي کنفرانس هاي علمي و کاربردي در خصوص تاريخ، فرهنگ، تکنولوژي، تأسيسات و توليدات دريايي روزبه روز در حال افزايش است. نگاهي به سهم در حال رشد دريا در توسعه ي اقتصادي کشور فهرست بسيار بلندي را به وجود خواهد آورد که از حوصله ي اين نوشته خارج خواهد بود.
شايد فصول انتهايي اين فهرست را بتوان در اقدامات در حال رشد مربوط به محيط زيست دانست که پابه پاي فعاليت هاي ارتباطي، صنفي و اقتصادي پي گيري مي شود. علاوه بر الزامات تکنيکي و علمي دنياي معاصر، اين امر بيانگر آن است که باور به پيوسته و مشترک بودن مسائل خليج فارس براي کليه ي کشورهاي پيراموني آن در حال ترقي و تکامل است. هر چند مبادلات تجاري و همکاري هاي نفتي و کشتيراني از قبل اين اشتراک مساعي را در پي داشته، اما دغدغه ي مشترک براي دريايي که براي همه اهميت حياتي دارد، در پرتو نگاه انساني، خردمندانه و آينده نگرانه به محيط زيست کارنامه ي درخشان تري را نشان مي دهد و اين اميد را تقويت مي کند که تجربه ي حاصل از آن در ديگر بخش ها نيز به کار گرفته شود.
اما بيش و پيش از محيط زيست طبيعي، فضاي انساني حاکم بر مناسبات ميان جوامع پيرامون خليج فارس قابل توجه است. طي قرون، مهاجرت، اشتغال، تجارت، سکونت، خويشاوندي، همه واژه هايي مرتبط با هم در مناسبات اجتماعي مردمان اين سامان بوده است. اکنون که در نتيجه ي ثروت نفت، رفاه و رونق عمومي به خوبي قابل لمس است، کميت اين مناسبات افزايش يافته است. اما در خاطره ي تاريخي اين مردمان سال هاي سخت قحطي و مشکلات اقتصادي که موجب مهاجرت از هر دو سوي خليج فارس و هم نشيني مردمان با هم مي شده، افزايش قابل توجهي از پيوندها و الفت ها را موجب شده است. بدين لحاظ ايرانيان همواره با علاقه مندي و در وراي تحولات روزمره بدين سمت مي نگرند اين خود سرمايه ي بسيار ارزشمندي براي همکاري و تعاون و توسعه و تعالي همه جانبه و مشترک به شمار مي آيد. در بعضي از مناطق جهان و حتي در اروپا براي رسيدن به اين چنين شرايطي هزينه و زمان بسياري صرف مي شود. پيوندها و تشابهات فرهنگي، ديني، انساني، اجتماعي و روحي در اين عرصه سرمايه ي ارزشمندي است که بايد آن را قدر شناخت و از آن سود برد.
سخن آخر آنکه، چنانکه در ابتداي اين نوشته متذکر شدم، ايرانيان با خليج فارس علاقه و پيوندي به درازي تاريخ خويش دارند. پديد آورندگان کهن تمدن ايراني چون ايلاميان و هخامنشيان از ساحل درياي پارس برخاسته اند و اشکانيان و ساسانيان نيز اقتدار و استمرار دولت خويش را در پيوند با آن ديده اند. عصر تمدن اسلامي شاهد شکوفايي تجارت دريايي ايرانيان بوده است. آل بويه با استقرار در پارس، دريانوردي ايرانيان را تا مشرق آفريقا و چين توسعه دادند. ملوک بني قيصر در کيش و ملوک هرمز و نيز پابه پاي آنان دولت هايي چون اتابکان فارس و قراختاييان کرمان و آل مظفر، تمام يا قسمتي از فعاليت شان در خليج فارس و اقيانوس هند بوده است. حماسه ي بازپس گيري هرمز توسط صفويان، اخرج هلنديان در عصر زنديان و دريانوردي دريا سالاران افشاري و سرانجام تلاش هاي ايرانيان در عرصه ي دريا تا دوره ي اخير همه يادآور نقش دريا در زندگي و تمدن آنان است. لذا ايرانيان در پيوند با نام و تاريخ خليج فارس ابعادي مهم از هويت و سرگذشت تاريخي خويش را مي بينند. فرهنگ و تمدن ايراني بدون ابعاد و جهات دريايي آن به درستي قابل تبيين نيست. همچنين مناسبات ايرانيان با همسايگان دور و نزديک از طريق اين دريا همواره گوياي زندگي و رابطه ي مبتني بر همزيستي و احترام متقابل و تعاون و تعامل بوده است. مي توان خليج فارس را آينه اي دانست که فرهنگ و تمدن انساني و الهي ايرانيان در آن انعکاس يافته است.
خيرانديش، عبدالرسول؛ تبريزنيا، مجتبي؛ ( 1390 )، پژوهشنامه خليج فارس ( دفتر اول و دوم )، تهران: خانه كتاب، چاپ دوم
طي چند قرن گذشته حضور کشورهاي اروپايي در خليج فارس، به گونه اي بوده که گويي با انگلستان، فرانسه، هلند، پرتغال، اسپانيا،... همسايه بوده ايم. اين در حالي است که از نظر فاصله ي مستقيم جغرافيايي از طريق خشکي نزديکتر به آنها بوده ايم تا دريا.
اما وجود کشورهايي در حدفاصل اروپا تا ايران امکان اين ارتباط را يا نمي داد يا کم مي ساخته است. حاصل اين سخن آنکه مرزهاي آبي ايران در جنوب و بخصوص خليج فارس، در اصل و اساس اهميت بين المللي دارد. چنين مرز حساسي طي دو قرن گذشته تأثير مستقيمي بر سياست و سرگذشت ايران داشته است. چنانکه تحولات مرزهاي شرقي و شمالي ايران همبسته با تحولات خليج فارس گرديد. به عبارت ديگر بُعد بين المللي اين تحولات همواره در سمت خليج فارس ظهور و بروز مي يافت. هم اکنون نيز خليج فارس به مانند ديگر ملت هاي پيرامون آن، براي ايرانيان واجد اهميتي بيش از پيش شده است.
اهميت اقتصادي خليج فارس براي ايرانيان با يادآوري همين نکته ي ساده امکان پذير است که در حدّ بسيار بالايي از درآمد ارزي کشور از محل صدور نفت است. صدور نفت نيز از طريق خليج فارس صورت مي گيرد. به عبارتي نفت، درآمد خارجي و خليج فارس همه يک سخن را براي بودجه مي گويند؛ اينکه خليج فارس گذرگاه اصلي واردات و صادرات کشور است و نقشي که اين صادرات و واردات در اشتغال، ارتباطات و فعاليت بخش هاي مختلف اقتصادي دارد، نياز به توضيح ندارد. منتهي نقش کم نظير درآمد نفتي موجب مي شود تا در حالت عادي بدان چندان متوجه نباشيم، اگر توجهي به خطوط ريلي کشور داشته باشيم درمي يابيم که بيشتر اين خطوط به بنادر خليج فارس منتهي مي شوند و اين بيش از ديگر مناطق مرزي است. اين خود اهميت بندرها و فعاليت اقتصادي کشور در اين سمت را نشان مي دهد.
گرايش به صدور فرآورده هاي نفتي به جاي نفت خام، حجم عظيم سرمايه گذاري در پارس جنوبي و ديگر حوزه هاي نفتي و نيز استقرار بخش مهمي از مناطق آزاد و ويژه ي اقتصادي در جزاير و سواحل خليج فارس هر يک بيانگر گوشه هايي از اهميت اقتصادي خليج فارس براي ايرانيان به شمار مي آيد. حتي در سال هاي اخير علاقمندي به بهره گيري از شرايط جغرافيايي سواحل و جزاير جنوب براي جذب جهانگرد نيز بيشتر شده است. هر ساله در هنگام نوروز نيز بنادر و سواحل خليج فارس يکي از مقاصد سفرهاي نوروزي به شمار مي آيد.
با همه ي تأکيد و توجه به خليج فارس و درياي عمان در امور اقتصادي، حتي با در نظر گرفتن شيلات، کشتي سازي... هنوز ظرفيت بسياري در اين سامان وجود دارد که مورد بهره برداري کامل قرار نگرفته است. هم اکنون درصد اندکي از اشتغال و تغذيه ي کشور ( شايد حدود يک درصد ) ارتباط مستقيم با دريا دارد؛ يعني دريايي است. در حالي که به طور متوسط در دنيا حدود 35 درصد از دريا براي اشتغال و تغذيه استفاده مي گردد. همچنين در سراسر جهان حدود نيمي از جمعيت در مناطق ساحلي يا نزديک بدان متمرکز هستند. علت آن نيز ارتباطات، تجارت، جلوگيري از آسيب رسيدن به کشاورزي، بهره گيري از شيلات و نظاير آن است. اين رقم در کشور ما اندک است. به همين دليل از جانب برنامه ريزان به عنوان يک ظرفيت قابل توجه براي توسعه ي کشور، آمايش سرزميني و ايجاد اشتغال در نظر گرفته شده است. تصويب قوانين جديد مرتبط با بهره گيري از دريا مانند قانون تأسيس سازمان دريانوردي، ايجاد رشته هاي تحصيلي و مراکز آموزش عالي مرتبط با دريا و دريانوردي، برپايي کنفرانس هاي علمي و کاربردي در خصوص تاريخ، فرهنگ، تکنولوژي، تأسيسات و توليدات دريايي روزبه روز در حال افزايش است. نگاهي به سهم در حال رشد دريا در توسعه ي اقتصادي کشور فهرست بسيار بلندي را به وجود خواهد آورد که از حوصله ي اين نوشته خارج خواهد بود.
شايد فصول انتهايي اين فهرست را بتوان در اقدامات در حال رشد مربوط به محيط زيست دانست که پابه پاي فعاليت هاي ارتباطي، صنفي و اقتصادي پي گيري مي شود. علاوه بر الزامات تکنيکي و علمي دنياي معاصر، اين امر بيانگر آن است که باور به پيوسته و مشترک بودن مسائل خليج فارس براي کليه ي کشورهاي پيراموني آن در حال ترقي و تکامل است. هر چند مبادلات تجاري و همکاري هاي نفتي و کشتيراني از قبل اين اشتراک مساعي را در پي داشته، اما دغدغه ي مشترک براي دريايي که براي همه اهميت حياتي دارد، در پرتو نگاه انساني، خردمندانه و آينده نگرانه به محيط زيست کارنامه ي درخشان تري را نشان مي دهد و اين اميد را تقويت مي کند که تجربه ي حاصل از آن در ديگر بخش ها نيز به کار گرفته شود.
اما بيش و پيش از محيط زيست طبيعي، فضاي انساني حاکم بر مناسبات ميان جوامع پيرامون خليج فارس قابل توجه است. طي قرون، مهاجرت، اشتغال، تجارت، سکونت، خويشاوندي، همه واژه هايي مرتبط با هم در مناسبات اجتماعي مردمان اين سامان بوده است. اکنون که در نتيجه ي ثروت نفت، رفاه و رونق عمومي به خوبي قابل لمس است، کميت اين مناسبات افزايش يافته است. اما در خاطره ي تاريخي اين مردمان سال هاي سخت قحطي و مشکلات اقتصادي که موجب مهاجرت از هر دو سوي خليج فارس و هم نشيني مردمان با هم مي شده، افزايش قابل توجهي از پيوندها و الفت ها را موجب شده است. بدين لحاظ ايرانيان همواره با علاقه مندي و در وراي تحولات روزمره بدين سمت مي نگرند اين خود سرمايه ي بسيار ارزشمندي براي همکاري و تعاون و توسعه و تعالي همه جانبه و مشترک به شمار مي آيد. در بعضي از مناطق جهان و حتي در اروپا براي رسيدن به اين چنين شرايطي هزينه و زمان بسياري صرف مي شود. پيوندها و تشابهات فرهنگي، ديني، انساني، اجتماعي و روحي در اين عرصه سرمايه ي ارزشمندي است که بايد آن را قدر شناخت و از آن سود برد.
سخن آخر آنکه، چنانکه در ابتداي اين نوشته متذکر شدم، ايرانيان با خليج فارس علاقه و پيوندي به درازي تاريخ خويش دارند. پديد آورندگان کهن تمدن ايراني چون ايلاميان و هخامنشيان از ساحل درياي پارس برخاسته اند و اشکانيان و ساسانيان نيز اقتدار و استمرار دولت خويش را در پيوند با آن ديده اند. عصر تمدن اسلامي شاهد شکوفايي تجارت دريايي ايرانيان بوده است. آل بويه با استقرار در پارس، دريانوردي ايرانيان را تا مشرق آفريقا و چين توسعه دادند. ملوک بني قيصر در کيش و ملوک هرمز و نيز پابه پاي آنان دولت هايي چون اتابکان فارس و قراختاييان کرمان و آل مظفر، تمام يا قسمتي از فعاليت شان در خليج فارس و اقيانوس هند بوده است. حماسه ي بازپس گيري هرمز توسط صفويان، اخرج هلنديان در عصر زنديان و دريانوردي دريا سالاران افشاري و سرانجام تلاش هاي ايرانيان در عرصه ي دريا تا دوره ي اخير همه يادآور نقش دريا در زندگي و تمدن آنان است. لذا ايرانيان در پيوند با نام و تاريخ خليج فارس ابعادي مهم از هويت و سرگذشت تاريخي خويش را مي بينند. فرهنگ و تمدن ايراني بدون ابعاد و جهات دريايي آن به درستي قابل تبيين نيست. همچنين مناسبات ايرانيان با همسايگان دور و نزديک از طريق اين دريا همواره گوياي زندگي و رابطه ي مبتني بر همزيستي و احترام متقابل و تعاون و تعامل بوده است. مي توان خليج فارس را آينه اي دانست که فرهنگ و تمدن انساني و الهي ايرانيان در آن انعکاس يافته است.
پي نوشت :
1- عضو هيأت علمي دانشگاه شيراز.
منبع مقاله :خيرانديش، عبدالرسول؛ تبريزنيا، مجتبي؛ ( 1390 )، پژوهشنامه خليج فارس ( دفتر اول و دوم )، تهران: خانه كتاب، چاپ دوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}