نويسنده: فاطمه مؤمني




 

اشاره:

اين مقاله كوششي است در جهت بررسي اهميت منطقه اي خليج فارس در سده هاي 19 و 20 ميلادي، به عنوان پيشينه اي براي درك بيشتر فعاليت ها و تكاپوهاي قدرت هاي اروپايي و پيشينه ي آمريكا در منطقه ي خليج فارس، بنابراين دلايل اهميت تاريخي خليج فارس از نظر بين المللي بررسي خواهد شد.
خليج فارس به عنوان يكي از مهمترين مسيرهاي دريايي آسيا و جهان، به صورت يك فرورفتگي وسيع بازمانده از دوران سوم زمين شناسي با قدمتي بالغ بر سي ميليون سال، همواره يكي از مهمترين مناطق سوق الجيشي و استراتژيكي به شمار مي رود. (1) طول سواحل ايراني خليج فارس، 1260 كيلومتر و طول سواحل عربي آن نيز حدود 1740 كيلومتر، يعني در مجموع 3000 كيلومتر است. عميق ترين نقطه ي خليج فارس، در حدود پانزده كيلومتري جنوب جزيره ي تنب بزرگ است. اين آبراه در حدود صد و سي جزيره دارد.
قشم، بوبيان و بحرين بزرگترين جزاير آن به شمار مي روند. كشورهاي همجوار خليج فارس عبارتند از: ايران، عراق، كويت، عربستان، بحرين، قطر، امارات متحده عربي و عمان.
طولاني ترين ساحل خليج فارس متعلق به كشور ايران است و كوتاه ترين ساحل را عراق دارد (2). خليج فارس و كشورهاي پيرامون آن، نزديك به يك نهم از گستره ي 44 ميليون كيلومتر مربعي قاره آسيا را در بر مي گيرند. (3)
خليج فارس در طول تاريخ از اهميت ويژه اي در سياست هاي بين المللي و منطقه اي برخوردار بوده است. اين اهميت در طول زمان متفاوت بوده، ولي از محدوده ي معيني خارج نشده است. مهمترين علل اهميت اين منطقه عبارتند از:
1- موقعيت مهم ژئوپلتيكي، كه حلقه ي ارتباطي بين شرق و غرب را تشكيل مي دهد؛
2- دارا بودن تنگه ي استراتژيك هرمز و جزاير مهمي كه هر يك به تنهايي از اهميت خاصي برخوردارند؛
3- دارابودن بنادر متعدد؛
4- اهميت تاريخي آن، كه مهد تمدن هايي چون تمدن پارسي و شريعت اسلامي شناخته شده است؛
5- دارابودن منابع آبزي و زيرزميني.
بنابراين ويژگي هاي حغرافيايي و ژئوپلتيكي منطقه، خليج فارس را از نظر اقتصادي و نظامي با اهميت ساخته است (4). اين منطقه از ديرباز نقش مهمي در تأمين امنيت جهاني ايفا مي كرده است. صحنه ي دو جنگ اصلي در جهان، يكي خليج فارس و ديگري درياي مديترانه بوده است.
خليج فارس به دليل دارا بودن تنگه ي هرمز و جزاير مهمي چون تنب ها و ابوموسي و نقش ارتباطي آن با درياي عمان و آب هاي آزاد بين المللي، از جمله مناطق استراتژيك جهان به حساب مي آيد. آلفر تايرماهان، نظريه پرداز آمريكايي در نظريه ي تفوق دريايي خود در سال 1900 به دولتمردان آمريكايي توصيه كرد كه براي به دست گرفتن درياهاي آزاد و تنگه هاي استراتژيك، نيروي دريايي خود را تقويت كنند. ولي اولين شرط براي كسب قدرت جهاني را كنترل گذرگاه هاي دريايي و تنگه هاي استراتژيك عنوان كرد. از نظر وي مهمترين عوامل براي تبديل شدن به قدرت برتر، عبارتند از:
1- موقعيت جغرافيايي مناسب براي كنترل مسيرهاي دريايي؛
2- وضع خطوط ساحلي مناسب به منظور ايجاد بندر و پناهگاه؛
3- طول سواحل، وسعت زمين و درجه ي سهولت دفاع از آن؟ (5)
در نظر به « هارتلند » (6) كه توسط هانفور مكيندر (7) در سال 1904 ارائه شد، از خليج فارس به مثابه محور يا قلب زمين نام برده شده است. بر اساس اين نظريه هر دولتي كه بر قلب زمين يا هارتلند حاكم باشد، مي تواند بر جهان مسلط شود (8).
خليج فارس به عنوان مرز آبي كشور ايران، همواره يكي از مناطق مهم سوق الجيشي ايران نيز محسوب مي شده است. چنانكه در طول زمان، ساختار سياسي و اقتصادي و اجتماعي ايران به نوعي تحت تأثير ويژگي هاي استراتژيكي و اقتصادي آن قرار گرفته است. اين منطقه كه در يكي از مهمترين مسيرهاي دريايي جهان واقع شده است، از اوايل سده ي 16 م. به دنبال شكل گيري امپراتوري عثماني و مسدود شدن راه هاي تجاري بين آسيا و اروپا، مورد توجه دولت هاي اروپايي قرار گرفت وپس از اندك زماني به عنوان محلي براي رقابت شركت هاي تجاري كشورهايي چون پرتغال، هلند، فرانسه، آلمان، روسيه و بريتانيا درآمد (9).
سابقه ي حضور استعماري بريتانيا، خود به عنوان دليلي بر اهميت ژئوپلتيكي خليج فارس است. چنانكه از مفاد اسناد و مدارك سياسي منتشر شده ي بريتانيا در رابطه با خليج فارس برمي آيد، اغلب سياستمداران و كارگزاران بريتانيا به نقش حساس منطقه و لزوم دراختيار داشتن آن تأكيد كرده اند. آن ها همواره از خليج فارس به عنوان « دروازه ي هندوستان » ياد كرده اند (10). چارلز بلگريو (11)، نماينده ي سياسي بريتانيا در بحرين، اهميت خليج فارس را در خاطراتش چنين ذكر مي كند: « با ظهور امپراتوري هندوستان، اهميت خليج فارس از يك مركز تجاري با ايران و عربستان زير فرمان تركان، به يك قرارگاه سياسي و نظامي براي هندوستان تغيير يافت. با گذشت زمان خليج فارس به طور روزافزوني به عنوان مرز شرقي هندوستان تلقي مي شد و به علت عدم ثبات ايران و عثماني ما به تدريج مسئوليت تجارت، نوررساني، نصب راهنماهاي شناور و اداره ي پست و تلگراف و... را برعهده گرفتيم و همواره مراقب بوديم تا مبادا ديگري در قلمرو ما دست به اين كار بزند » (12).
بنابراين منطقه ي خليج فارس ابتدا به خاطر دارا بودن منابع طبيعي و سپس به دليل ارتباط دريايي با دنياي آزاد داراي اهميت است. اين دو مورد داراي ارزش يكساني هستند. ارزش نظامي اين منطقه به خاطر دسترسي به كشورهاي آسيايي و خاورميانه است و جزاير مهم خليج فارس كه در دهانه ي آن واقع شده اند، بر اهميت نظامي آن مي افزايند؛ زيرا با در اختيار داشتن اين جزاير مي توان به راحتي بر خليج فارس ( كليد هندوستان ) مسلط شد (13).
در اوايل سده ي بيستم، اهميت سوق الجيشي خليج فارس، اولين عامل توجه و تجاوز استعمارگران به اين منطقه به شمار مي رفت. بريتانيا از اين منطقه به عنوان كمربند ايمني و راه ارتباطي سريع به هندوستان بهره مي گرفت. در اين زمان خليج فارس، تنها از اهميت نظامي و استراتژيك در فتح جنوب و شرق آسيا برخوردار نبود، بلكه بازاري براي رونق اقتصاد اروپا محسوب مي شد؛ به طوري كه هر ناوگاني كه از غرب مي آمد در عرشه ي خود نمايندگان اقتصادي را به همراه داشت (14).
كشف نفت در منطقه ي خليج فارس ( ايران ) سرنوشت اقتصاد جهاني را دگرگون ساخت. اين موضوع باعث توجه بيشتر اروپائيان به اين منطقه شد. در بين استعمارگران، بريتانيا پيش از جنگ جهاني اول به اهميت استراتژيك نفت پي برد. اين ذخاير به قدري براي بريتانيا اهميت داشت كه به مسائل سياسي داخلي كشورهاي حوزه ي خليج فارس توجه نشان داد (15). بريتانيا پس از درك اهميت نفت در آينده، تصميم گرفت كه قوه ي محركه ي كشتي ها را از زغال سنگ به نفت تبديل نمايد. به طوري كه از جنگ جهاني اول با عنوان « جنگ قابليت هاي نفت در مقايسه با زغال سنگ » نيز تعبير مي شود. كلمانسو، نخست وزير فرانسه در سال 1917 از نفت به عنوان « خون جبهه ي جنگ » براي رسيدن به پيروزي ياد كرد (16).
در فاصله ي بين دو جنگ جهاني، سه رويداد مهم اقتصادي در خليج فارس اتفاق افتاد كه عبارت بودند از:
1- جست و جو براي يافتن نفت در سراسر منطقه و بهره برداري موفقيت آميز از نفت در ايران، عراق و بحرين و اكتشاف نفت در كويت، قطر و عربستان و در نهايت پيدايش ثروت هاي جديد و ايجاد منافع تازه در منطقه خليج فارس.
2- گسترش اشكال جديد ارتباطي: ساخت راه هاي ماشين رو و ساخت راه آهن در عراق و ايران، تأسيس راديو، ايجاد خطوط هوايي و تأثير اين نوآوري ها در خروج خليج فارس از انزوا.
3- دگرگوني و افول صيد مرواريد كه صنعت عمده ي منطقه به شمار مي رفت. اين مسأله معلول رونق صنعت مرواريد پرورشي ژاپن بود (17).
به دنبال كشف نفت، اقتصاد سنتي منطقه دگرگون شد و استعمارگران، به ويژه بريتانيا، در اخذ امتيازات نفتي حريص تر شدند. با افزايش اهميت نفت در صنعت جهاني، به تدريج ارتش و نيروي هوايي و دريايي موتوريزه شدند (18). به كارگيري هواپيما در خطوط ارتباطات هوايي نيز از اهميت خليج فارس نكاست، بلكه خطوط هوايي هندوستان به اروپا و بريتانيا نيز از مسير ارتباطي خليج فارس عبور مي كرد (19).
بنابراين بايد خاطر نشان كرد خليج فارس به عنوان آبراه بين شرق و غرب از دوران باستان مورد توجه بوده و اهميت آن بيشتر جنبه ي اقتصادي داشته است. ولي در سده ي نوزدهم اهميت سياسي و نظامي نيز بر آن افزوده شد. اين مسأله معلول حضور استعمارگران اروپايي، به ويژه بريتانيا در خليج فارس بود.
هدف اصلي انگلستان در اين زمان حفظ هند در برابر رقبا بود. در سده ي بيستم، با كشف نفت در حوزه ي خليج فارس اين منطقه براي بريتانيا اهميتي دوچندان يافت، چنانكه مي توان حضور قدرت هاي بزرگ در خليج فارس را معلول اهميت اقتصادي، سياسي و نظامي خليج فارس و كشورهاي اطراف دانست.

پي نوشت ها :

1. برومند، صفورا: « سركنسولگري بريتانيا در بوشهر ( 1763-1914 ) »، فصلنامه تاريخ روابط خارجي ايران، سال اول، شماره1، زمستان 1378، ص 31.
2. اسدي، بيژن: خليج فارس از ديدگاه آمار و ارقام، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1368، جدول شماره.
3. آصفي، حمدالله؛ فرشادگهر، ناصر؛ وطن دوست، غلامرضا: « سياست انرژي كشورهاي عربي و آمريكا در منطقه خليج فارس » مجموعه مقالات سمينار بررسي مسائل خليج فارس، تهران، مركز مطالعات خليج فارس، 1369، ص 5.
4. الهي، همايون: خليج فارس و مسائل آن، چاپ پنجم، تهران، نشر قومس، 1378، ص 16؛ مركز مطالعات خليج فارس، مجموعه مقالات ششمين سمينار خليج فارس، به كوشش خادم حقيقت، عباس: تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1375، ص 128؛ حافظ نيا، محمدرضا: خليج فارس و نقش استراتژيك تنگه هرمز، تهران، انتشارات سمت، 1371، ص 20.
5. زراعت پيشه، نجف: « اهميت ژئوپلتيك خليج فارس، ( قابليتها و موانع ) »، ماهنامه خليج فارس و امنيت، سال اول، شماره 1، اسفند 1378، ص 4.
6. Hurtlan.
7. Hunfore Makinder.
8. جعفري ولداني، اصغر: « جايگاه خليج فارس در نظام جديد جهاني »، مجموعه مقالات يازدهمين همايش خليج فارس، دي 1379، مركز مطالعات سياسي و بين المللي، 1380، ص 46.
9. برومند، همان، ص 21.
10. اسدي، بيژن: علايق و استراتژي ابرقدرتها در خليج فارس، تهران، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي، 1371، ص 19.
11. Charles Belgrive.
12. كريستال، جيل: نفت و سياست در خليج فارس، ترجمه ناهيد سلامي، شاپور جوركش، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر، 1378، ص 32.
13. مجتهدزاده، پيروز: كشورها و مرزها در منطقه ي ژئوپلتيك خليج فارس، ترجمه ي حميدرضا ملك نوري، چاپ چهارم، تهران، انتشارات وزارت خارجه، 1380، صص 42 و 13؛ عظيمي، مهدي، « تاريخ سياسي خليج فارس »، مجله بندر و دريا، شماره ي 44 و 43 آبان و آذر 1372، ص 53.
14. سياوش پوري، عباس: استراتژي غرب در خليج فارس، تهران، انتشارات كمال علم 1370، ص 46.
15. توملاسو، « نقش خليج فارس در اهميت استراتژيكي اقيانوس هند »، مجموعه مقالات دومين سمينار بررسي مسائل خليج فارس، 29 آبان - اول آذر 1368، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1372، ص 17.
16. الهي، همايون: خليج فارس و مسائل آن، صص 4-83؛ فرشاد گهر، ناصر: سيري در قراردادهاي نفتي ايران، تهران، انتشارات پژوهشكده اقتصادي، 1381، ص 69.
17. ياپ، ملكم؛ بريتون، كوپربوش: خليج فارس در آستانه قرن بيستم، ترجمه ي حسن زنگنه، شيراز، نشر به ديد، 1380، ص 51.
18. اسدي، بيژن: علايق و استراتژي ابرقدرت ها در خليج فارس، ص 20 و
Palmer, Michael A: Guardians of the Gulf, a history of America's Exponding Role in the Persian Gulf ( 1833-1992 ), Inc New York, 1992, P. 14.
19. Marlow, Jhon: The Persian Gulf in the Twenteitt century, London, crest press,1982,p. 77.

منبع مقاله :
خيرانديش، عبدالرسول؛ تبريزنيا، مجتبي؛ ( 1390 )، پژوهشنامه خليج فارس ( دفتر اول و دوم )، تهران: خانه كتاب، چاپ دوم