زنان و کار
در بيشتر نوشته هاي جامعه شناختي درباره ي کار، کار بي مزد- يعني کاري که بدون پرداخت مستقيم و خارج از حوزه ي يک "شغل" خاص انجام مي شود- دست کم تا اين اواخر، هرگز مورد توجه قرار نمي گرفت. بحث مارکس درباره
نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري
مترجم: منوچهر صبوري
کار خانگي
در بيشتر نوشته هاي جامعه شناختي درباره ي کار، کار بي مزد- يعني کاري که بدون پرداخت مستقيم و خارج از حوزه ي يک "شغل" خاص انجام مي شود- دست کم تا اين اواخر، هرگز مورد توجه قرار نمي گرفت. بحث مارکس درباره ي کار بيگانه شده کاملاً بر کار کارگر در مؤسسه ي اقتصادي متمرکز است و بيشتر بحثهاي جامعه شناسي صنعتي از آن زمان به بعد از او سرمشق گرفته اند. کار بي مزد، به ويژه کار زنان در حوزه ي خانگي، تا اندازه ي زيادي ناديده گرفته مي شد، با وجود اين، اين گونه کار به همان اندازه براي اقتصاد ضروري است که اشتغال مزدبگيري. برآورد شده است که کار خانگي از نظر ارزش تقريباً معادل يک سوم کل توليد سالانه در يک اقتصاد امروزي است.ارتباط زنان با کار خانگي- متمرکز ساختن فعاليتها بر نگهداري خانه و پرورش کودکان- پيش از صنعتي شدن، که خانه يک واحد توليد بود، چندان مفهومي نداشت. بخشي از زنان متأهل و عملاً همه ي زنان غيرمتأهل، از همان آغاز صنعتي شدن به کار مزدبگيري اشتغال داشتند. اما بسياري از زنان نيز به حوزه ي خانگي محدود شدند ( "کار نمي کردند" ) چرا که اشتغال مزدبگيري براي مردان در محلهاي کار جداگانه به صورت هنجار درآمد. ( Oakley, 1976, 1982 ) اين فرايند با کاهش تعداد خدمتکاران خانگي همراه بود. ج. ک. گالبرايت معتقد است که از اوايل قرن بيستم به بعد، تنها اقليت کوچکي از مردم خدمتکار استخدام مي کنند؛ اما "تقريباً براي تمام جمعيت مرد کنوني، "همسر خدمتکار" (1) در زندگي خانوادگي موجود است...." ( Galbraith, 1974, p.33 ) اين حقيقتي است که بسياري از مردان نسبت به آنچه که اگر بنا بود خودشان کارهايشان را انجام دهند، به واسطه ي کارِ همسرانشان در خانه، مي توانند کار بسيار بيشتري در مشاغل "مزدبگيري" خود انجام دهند.
قبل از شهرنشيني، اکثر زنان وظايف گوناگوني را، افزون بر مراقبت کودکان و کارهاي خانه انجام مي دادند. براي مثال، زنان به کشت سبزيجات مصرفي خانه در باغچه مي پرداختند، از گوسفندان، بزها، گاوها و ساير حيوانات مراقبت مي کردند، نان خانه را مي پختند و مواد غذايي را ذخيره مي کردند. به استثناي خانه هاي ثروتمندان، وظايفي که امروز در ارتباط با کار خانگي در نظر گرفته مي شوند- شستشو و نظافت، گردگيري، خريد و غيره- کارهاي مهم خانه نبودند. اتاقها در خانه هاي پيش از عصر مدرن مورد استفاده ي فردي نداشت، و به ندرت داراي اثاث بود. در يک خانواده ي متوسط، چيزهاي اندکي براي شستشو و نظافت وجود داشت. آشپزي، خوردن، و کار کردن در پاي چرخ ريسندگي يا کارگاه بافندگي، همگي فضاي واحدي را اشغال مي کردند. ( Tilly & Scott, 1978 ) وظايف زنان اغلب هماهنگي نزديکي با وظايف مردان داشت، و خانه واحد توليدي يگانه اي را تشکيل مي داد.
با پيدايش و توسعه محلهاي کار جدا از خانه، توليد نيز از مصرف جدا گرديد. مردان، يا به عبارتي «توليدکنندگان»، "براي کار بيرون رفتند"؛ خانه، قلمرو زنان، مکاني شد که در آن کالاها در فرايند زندگي خانوادگي مصرف مي گرديد. بانوي خانه يک "مصرف کننده" شد، يعني کسي که کار نمي کند، و فعاليت توليدي او از نظر پنهان شد. با وجود اين کارِ خانه بدون ترديد کار است، و به همان اندازه ي اکثر انواع کار صنعتي خسته کننده و مستلزم صرف نيرو است. در مطالعه ي اوکلي درباره ي کار خانگي، زنان اغلب توجه را به خصيصه ي "پايان ناپذير" آن جلب مي کردند- کاري که هيچ گاه به پايان نمي رسد، "هرگز تمام نمي شود". ( Oakley, 1974 ) زنان خانه دار بر اين واقعيت که کنترل قابل ملاحظه اي بر آنچه انجام مي دهند و زمان انجام دادن آن را دارند، ارزش مي نهند. اما، مانند کارگران صنعتي، آنها از بيشتر وظايفي که صرفاً يکنواخت و عادي است- مانند اتو کردن و گردگيري بيزارند.
کار زنان در بيرون از خانه
بين دو جنگ جهاني، تعداد زناني که صرفاً خانه دار بودند به اوج رسيد، اگرچه براي زنان غيرمتأهل معمول بود که شاغل مزدبگير باشند، اکثريت بزرگ زنان متأهل در آن زمان "کار" نمي کردند. در هر دو جنگ جهاني زنان تشويق به اشتغال گرديدند تا جاي مرداني را که به نيروهاي مسلح پيوسته بودند بگيرند؛ پس از جنگ جهاني اول آنها اخراج گرديدند، اما بعد از پايان جنگ دوم اخراج زنان به طور کامل انجام نشد. رشد اشتغال زنان از آن پس با گسترش مشاغل خدماتي ارتباط نزديک داشته است. زنان به طور بي تناسبي در بخش خدمات متمرکز گرديده اند، اگرچه نه در مشاغل مديريت يا حرفه اي. مشاغل زنان در بازارهاي کار دومين (2) تمرکز يافته است. بازار کار نخستين شامل کار در شرکتهاي بزرگ، صنايع داراي تشکيل اتحاديه اي يا مؤسسات دولتي است. در اين محيطها، کارگران دستمزدهاي نسبتاً بالايي دريافت مي کنند و از تأمين شغلي مناسب و امکانات پيشرفت و ترفيع شغلي بهره مندند. بازارهاي کار دومين شامل شکلهاي اشتغالي است که بي ثبات است، تأمين شغلي و دستمزدها در آن اندک بوده و فرصتهاي کمي براي پيشرفت و ترفيع شغلي وجود دارد، و شرايط کار غالباً نامناسب است. پيشخدمتي کار خرده فروشي، نظافت، و بسياري از مشاغل خدماتي ديگر که اکثراً توسط زنان انجام مي شود در اين دسته قرار مي گيرند.زنان همچنين بسيار بيشتر از مردان در کارهاي مزدبگيري نيمه وقت متمرکز گرديده اند. زنان 90 درصد کارگران نيمه وقت را در انگلستان تشکيل مي دهند؛ در حدود 40 درصد کل زنان شاغل در اشتغال مزدبگيري نيمه وقت هستند. بسياري از زنان پس از تولد نخستين کودک، اگر نيروي کار را به کلي ترک نکنند، به کار نيمه وقت انتقال پيدا مي کنند. زنان مسن تر که به محض بزرگ شدن کودکانشان به کار مزدبگيري برمي گردند اغلب- يا به انتخاب خود يا از آن روي که مشاغل تمام وقت معدودي در دسترس آنهاست- مشاغل نيمه وقت مي گيرند.
پي نوشت ها :
1. servant-wife
2. secondary labour market
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}