دموکراسي
يکي از مهمترين جنبه هاي توسعه ي دولت امروزي ارتباط آن با دوموکراسي است. اين واژه از اصطلاح يوناني دموکراتيا ريشه گرفته است، که از دو قسمت دموس (مردم) و کراتوس (حکومت)، تشکيل شده، و بنابراين اساساً
نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري
مترجم: منوچهر صبوري
يکي از مهمترين جنبه هاي توسعه ي دولت امروزي ارتباط آن با دوموکراسي است. اين واژه از اصطلاح يوناني دموکراتيا(1) ريشه گرفته است، که از دو قسمت دموس(2) (مردم) و کراتوس(3) (حکومت)، تشکيل شده، و بنابراين اساساً به معناي نظامي سياسي است که در آن مردم، نه شاهان يا اشراف، حکومت مي کنند. اين اصطلاح ظاهراً ساده و صريح به نظر مي رسد، اما چنين نيست. همانگونه که ديويد هلد خاطر نشان کرده است، درباره ي هر جزئي از اين عبارت: حکومت(4)، حکومت به وسيله ي(5) و مردم(6)- سئوالاتي مي تواند مطرح شود. (Held, 1987) اگر از مردم شروع کنيم:
1- چه کساني را بايد به عنوان "مردم" در نظر گرفت؟
2- چه نوع مشارکتي براي آنها در نظر گرفته شده است؟
3- چه شرايطي راهبر به مشارکت است؟
و درباره ي حکومت:
1- دامنه ي حکم راندن تا چه اندازه بايد گسترده يا محدود باشد؟ براي مثال، آيا دامنه ي آن بايد به حوزه ي حکومت محدود شود، يا دموکراسي در حوزه هاي ديگر نيز مي تواند وجود داشته باشد- مانند دموکراسي صنعتي؟
2- آيا حکم راندن مي تواند تصميمات اداري روز به روز را که حکومتها بايد اتخاذ کنند در برگيرد، يا تنها بايد به سياستگذاريهاي مهم مربوط شود؟
در مورد حکومت به وسيله ي:
1- آيا از حکومت "مردم" بايد اطاعت شود؟ جايگاه الزام و مخالفت چيست؟
2- آيا شرايطي وجود دارد که در آن بعضي از "مردم" (اگر معتقد باشند که قوانين موجود غيرعادلانه است). بايد خارج از قانون عمل کنند؟
3- تحت چه شرايطي، اگر اين شرايط وجود داشته باشد، حکومتهاي دموکراتيک بايد عليه کساني که احياناً با سياستهاي آنها موافق نيستند زور به کار ببرند؟
پاسخهايي که به اين پرسشها داده شده، هم در دوره هاي مختلف و هم در جوامع گوناگون شکلهاي مختلفي به خود گرفته اند. براي مثال، از "مفهوم" مردم استنباطهاي متفاوتي شده است مانند صاحبان ثروت، مردان سفيدپوست، مردان تحصيلکرده، مردان و بزرگسالان. در بعضي جوامع، تعبير رسماً پذيرفته شده ي دموکراسي به حوزه ي سياسي محدود مي شود، در صورتي که در جوامع ديگر به حوزه هاي ديگر زندگي اجتماعي گسترش مي يابد.
انواع دموکراسي
برخي از تفاوتهاي اساسي ميان انواع دموکراسي تفاوتهايي هستند که دموکراسي نمايندگي چندحزبي، دموکراسي نمايندگي يک حزبي و دموکراسي مشارکتي را از يکديگر متمايز مي کنند. (اين نوع سوم گاهي دموکراسي مستقيم نيز ناميده مي شود).دموکراسي نمايندگي به اين معناست که تصميمات مربوط به جامعه، نه توسط تمام اعضاي آن، بلکه توسط افرادي که آنها براي اين منظور انتخاب کرده اند گرفته مي شود. شکلهاي گوناگون دموکراسي نمايندگي در بسياري از سازمانها وجود دارند: براي مثال، يک باشگاه ورزشي که توسط شورايي که از ميان اعضاي باشگاه انتخاب شده اداره مي شود. در حوزه ي حکومت ملي، دموکراسي نمايندگي شکل انتخابات کنگره ها، پارلمانها يا مجامع ملي مشابه آنها را به خود مي گيرد. دموکراسي نمايندگي در سطوح ديگري نيز که تصميمات جمعي گرفته مي شوند، وجود دارد، يعني در سطح ولايات يا ايالات در درون يک اجتماع ملي سرتاسري: شهرها، استانها، بخشها و نواحي ديگر.
نظامهاي نمايندگي چندحزبي
دموکراسي نمايندگي چندحزبي در هر يک يا همه ي اين سطوح هنگامي که رأي دهندگان دست کم مي توانند از ميان دو حزب در فرايند سياسي يکي را انتخاب کنند، يافت مي شود. ملتهايي که شيوه ي دموکراسي چندحزبي را برگزيده اند، که در آن توده ي جمعيت بزرگسال از حق رأي در سطوح مختلف برخوردار است، معمولاً دموکراسيهاي ليبرال ناميده مي شوند. ايالات متحده، کشورهاي اروپاي غربي، ژاپن، استراليا و نيوزيلند همه در اين دسته قرار مي گيرند. برخي کشورهاي جهان سوم، مانند هند، نيز نظامهاي دموکراتيک ليبرال دارند.نظامهاي نمايندگي يک حزبي
هرگاه مردمي که در غرب زندگي مي کنند اصطلاح دموکراسي را به طور مطلق به کار برند، معمولاً به نظامهاي دموکراتيک ليبرال اشاره مي کنند. با وجود اين، بسياري از کشورهاي جهان سوم که در آنها عملاً يک حزب وجود دارد (مانند چين)، نيز خود را دموکراسي مي دانند. در اين کشورها، در حالي که رأي دهندگان امکان انتخاب از ميان احزاب مختلف را ندارند، انتخاباتي وجود دارند که از طريق آنها نمايندگان در سطوح مختلف محلي و ملي تعيين مي شوند.اصلي که معمولاً در اساس دموکراسي نمايندگي يک حزبي قرار دارد اين است که حزب واحد اراده ي فراگير اجتماع را بيان مي کند. به نظر متفکران مارکسيست، احزاب در دموکراسيهاي ليبرال نماينده ي منافع طبقاتي مختلف هستند. در جوامع کمونيستي، که ظاهراً طبقات متخاصم حذف گرديده اند، فرض بر اين است که تنها يک حزب مورد نياز است. بنابراين رأي دهندگان نه از ميان احزاب، بلکه از ميان نامزدها(7)ي مختلف، که سياستهاي متفاوتي را پيشنهاد مي کنند نمايندگان خود را انتخاب مي کنند.
دموکراسي مشارکتي
در دموکراسي مشارکتي (يا دموکراسي مستقيم) تصميمات به طور جمعي توسط افراد ذيربط گرفته مي شود. اين نوع آغازين دموکراسي بود که در يونان باستان يافت مي شد. اقليت کوچکي از جامعه، که شهروندان ناميده مي شدند، براي بررسي سياستها و گرفتن تصميمات مهم به طور منظم گرد هم مي آمدند. دموکراسي مشارکتي در جوامع امروزي، که توده مردم از حقوق سياسي بهره مندند، و براي همه غيرممکن است که در گرفتن کليه ي تصميماتي که به آنها مربوط مي شود فعالانه مشارکت کنند، داراي اهميت محدود است. با وجود اين برخي جنبه هاي دموکراسي مشارکتي در جوامع امروزي کاربرد دارند، و سازمانهاي زيادي در اين گونه جوامع وجود دارند که در آنها از اين شيوه استفاده مي شود. براي مثال، برگزاري رفراندومها، که در آن اتخاذ تصميم بر مبناي نظرات اعلام شده ي اکثريت درباره ي موضوع خاصي قرار داده مي شود، يکي از اشکال دموکراسي مشارکتي است.رفراندوم در سطح ملي در برخي از کشورهاي اروپايي به طور منظم مورد استفاده قرار مي گيرد. همچنين در سطح ايالتي در ايالات متحده آمريکا براي تصميم گيري درباره ي مسائل مورد اختلاف از رفراندوم استفاده مي شود، و عناصر ديگر دموکراسي مشارکتي، مانند گردهم آييهاي اجتماعات کوچک در سطح محلي، براي مثال در بعضي شهرکهاي نيوانگلند، يافت مي شوند. (Mansbridge, 1983)
جاذبه ي عام دموکراسي و انحطاط رژيمهاي سلطنتي
در حالي که بعضي دولتهاي امروزي (مانند بريتانيا يا بلژيک) هنوز رژيمهاي سلطنتي دارند، اين رژيمها اکنون معدود و استثنايي هستند. هرجا که اين گونه فرمانروايان سنتي هنوز يافت مي شوند، قدرت واقعي آنها معمولاً محدود يا عملاً ناچيز است. در تعداد بسيار اندکي از کشورها، مانند عربستان سعودي و اردن، سلاطين همچنان تا اندازه اي بر حکومت کنترل دارند، اما در اکثر مواردي که رژيمهاي سلطنتي هنوز وجود دارند، آنها بيشتر نماد هويت ملي هستند و هيچ گونه قدرت مستقيم در زندگي سياسي ندارند. ملکه انگلستان، پادشاه سوئد، يا حتي امپراتور ژاپن، همگي پادشاهان مشروطه هستند-ميزان قدرت واقعي آنها توسط قانون اساسي، که قدرت را به نمايندگان برگزيده ي مردم واگذار مي کند، به شدت محدود گرديده است. اکثريت عظيم دولتهاي امروزي جمهوري هستند، و تقريباً در هر دولتي، از جمله رژيمهاي سلطنتي مشروطه، طرفداري آشکار از دموکراسي مشاهده مي شود.حتي در کشورهايي که تحت حکومت نظامي هستند، ممکن است انتخاب انجام شود و از نوعي سياست به ظاهر دموکراتيک طرفداري شود. بيشتر فرمانروايان نظامي به اصول دموکراتيک اظهار وفاداري مي کنند و ادعا مي کنند که حکومت آنها وسيله اي است براي دستيابي به ثبات تا زماني که بازگشت به شکلي از دموکراسي نمايندگي امکان پذير شود. (ر.ک. به فصل 11: "جنگ و ارتش")
چرا جاذبه ي دموکراسي به يک ويژگي تقريباً عام دولتهاي امروزي تبديل شده است؟ پاسخ را بي گمان مي توان تا اندازه اي در جذابيت طبيعي آرمانهاي دموکراتيک يافت، که نويد گريز از انقياد قدرت مستبدانه را مي دهند. اما يک عامل اساسي، خصلت يکپارچه شدگي دولتهاي ملي در مقايسه با تمدنهاي سنتي است. دولتهاي امروزي نظامهايي هستند که از وحدت دروني برخوردارند، کساني که در چنين دولتهايي حکومت مي کنند جز با تأمين رضايت فعال اکثريت جمعيت نمي توانند فرمان برانند. آرمانهاي دموکراتيک شيوه ي ابراز و نيز جلب آن رضايت را ارائه مي کنند.
پي نوشت ها :
1. demokratia
2. demos
3. kratos
4. rulc
5. rule by
6. people
7. candidates
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}