نويسنده:آناهيتا فرهادي*
منبع: راسخون




 

پيشگفتار

مزدك، شايد چنان كه برخي پژوهشگران، از جمله پژوهشگران مكتب شوروي تمايل دارند يادآور شوند، نخستين سوسياليست ايراني نباشد؛ اما بي‌گمان تا سده‌ها پس از پايان جنبش مزدكي، از شهرتي بسزا برخوردار بود و آموزه‌هايش دستمايه‌ي قيام‌ها و شورش‌هاي اعتراضي عليه مسلمانان و اعراب قرار مي‌گرفت. پژوهش حاضر روي همين نكته‌ي اخير تأكيد دارد، و تلاش مي‌كند اين تأثير را دست‌كم روي دو جنبش مهم سرخ‌جامگان و سپيدجامگان ارزيابي كند. در اين جهت، اين پژوهش در سه بخش كلي صورت‌بندي شده است:
در بخش نخست، گزارشي كوتاه، در حوصله‌ي متن حاضر از جنبش مزدكي ارائه مي‌گردد.
بخش دوم، به نگاهي مختصر به ريشه‌ها و عقايد نهضت‌هاي ضداسلامي و يا ضدعربي در ايران دوره‌ي عباسي دارد.
در بخش نهايي، با تأكيد بر دو جنبش مهم ضدعربي در اين دوره، يعني جنبش سرخ‌جامگان و سپيدجامگان، به تأثيري پرداخته شده است كه آموزه‌هاي مزدكي در اين جنبش‌ها بر عهده داشتند.
گفتني است پژوهشگر به هدف برقراري امكان مقايسه‌ي رويدادها، در تمامي موارد از تاريخ‌گذاري ميلادي سود جسته است. در پژوهش‌هاي مشابه، وقايع مربوط به دوره‌ي ساساني با تاريخ‌گذاري ميلادي و وقايع دوره‌ي اسلامي با تاريخ‌گذاري هجري قمري مشخص مي‌شوند كه اين امر به گمراهي‌هايي منجر مي‌شود.
واژگان کلیدی؛
مزدک، کواذ، ساسانیان، موبدان، خرمیه، المقنع، سرخ جامگان، سپیدجامگان، امویان، عباسیان.
(1)

نگاهي اجمالي به جنبش مزدکي

زمينه تاريخي پيدايش جنبش مزدک

مزدک بر پايه‌ي منابع موجود، پسر بامداد اهل فسا بود که در دوره‌ي کواذ (1) ظهور کرد. مزدک خود را يک مصلح ديني به شمار مي‌آورد که در متون پهلوي به زنديک مشهور است. اين واژه که به معني دانستن است، بدين دليل بر وي اطلاق مي‌شده که خود را مفسر آيين زرتشت مي‌دانسته و حتي کتاب او به نام زند مشهور است. البته واژه‌ي زنديک براي نخستين بار در سده‌ي سوم ميلادي در کتيبه کرتير براي اشاره به پيروان ماني به کار مي‌رفته است. اين واژه در دوره‌ي اسلامي نيز به معني ملحد و بي ايمان مورد استفاده قرار گرفت. (2) مزدک به گفته برخي، پيرو ماني بود. (3) در آن زمان که موبدان زرتشتي به شدت درگير آداب و رسوم مذهبي بودند و به واسطه‌ي اقتدار مذهبي‌شان، باعث کاهش قدرت پادشاهان نيز مي‌شدند، براي مزدک فرصت مناسبي براي پيدا کردن پيرو بود. بر پايه‌ي گزارش‌هاي تاريخي، جنبش مزدکي با استقبال زياد عامه روبرو شد.
پرسش‌هاي بسياري در باره‌ي رابطه‌ي جنبش مزدكي با حكومت كواذ وجود دارد:
(1) بر پايه‌ي يكي از مشهورترين گزارش‌ها، حکومت کواذ که در آن زمان دچار تزلزل شده بود، از مزدک حمايت کرد تا به وسيله‌ي او بتواند قدرت اشراف و موبدان را کاهش دهد. اگر اين گزارش را محور پژوهش خود قرار دهيم، روشن است كه كواذ در اين جهت‌گيري، دقيقاً مانند شاپور اول عمل كرده است؛ شاپور در شرايط مشابه و به دلايلي مشابه، ماني را دستاويزي براي کوتاه کردن دست موبدان از حکومت قرار داد.
البته در اين مورد، گزارش‌هاي تاريخي كمتر پذيرفته‌شده‌ي ديگري نيز وجود دارد.
(2) براساس گزارشي از کتابي به نام «مزدگ‌نامگ» (4) مزدک با حيله و مکر توانست کواذ را متقاعد کند.
(3) مطابق گزارش منابع بيزانسي، کواذ پيش از مزدک به اين آيين گرويده بود. البته اينکه اين آيين پيش از ظهور مزدک رواج داشته و مورد پذيرش كواذ بوده و اينکه از کجا نشأت گرفته، هنوز جاي پرسش دارد و شوربختانه به دليل تنفر شديد موبدان از اين فرقه، اطلاعات کمي از آنها به جا مانده است.

آيين مزدک

جنبش مزدك، به جنبش درست‌ديني (5) نيز معروف بود. اين نام، به خودي خود نشان مي‌دهد كه اين جنبش وظيفه‌ي اصلاح ديني براي خود قائل بوده است. آيين مزدك از نظر خود مزدکيان تفسير اوستا بود.
مشهورترين عقيده‌اي كه در منابع تاريخي به جنبش مزدكي نسبت داده شده، عقيده‌ي پيروان اين آيين به اشتراک در خواسته و زن بوده است. پژوهش در آيين زرتشتي نشان مي‌دهد که زناشويي اشتراکي، آموزه‌اي بيگانه و نا مأنوس نبوده است. منصور شکي در اين رابطه، به خصوص به دو مؤلفه اشاره کرده است: (شکي؛ 178 :1384)
(1) زناشويي اشتراکي بين اشراف به اين ترتيب رواج داشته است که دختران و خواهران به ازدواج پدر و پسران در مي‌آمده اند. (6)
(2) اين آموزه در معادشناسي دين مزديسني نشانه پيروزي اهورا بر اهريمن قلمداد مي‌شده است.

سركوب مزدكيان

جنبش مزدكي در دوره‌ي خسرو انوشيروان (578-531 ميلادي) به شدت و با خشونت سرکوب شد. در باره‌ي اين سركوب و نحوه‌ي وقوع آن، با اختلافات بسيار در جزئيات، مورخان در كليت امر توافق دارند؛ مرتضي راوندي روايت مي‌كند (راوندي؛ 27 :3 :1382) كه انوشيروان توطئه‏اى ترتيب داد و خود را پيرو آيين مزدك شمرد و همه‌ي پيروان مزدك را در باغى فراخواند، سپس ناجوانمردانه به كشتار آنان فرمان داد و در اين جريان هزاران نفر به فرمان انوشيروان كشته شدند. خواند مير، تعداد كشته‌شدگان را يكصد هزار نفر تخمين مي‌زند. (خواند مير؛ 240 :1 :1380) به روايت كليما، پس از قلع و قمع مزدكيان (524- 525)، كتاب‏هاى آنان سوزانده شد. (كليما؛ 96 :1381)
انوشيروان پس از قتل عام مزدكيان، قوانيني وضع كرد تا آثار و پيامدهاي جنبش مزدكي را در ايران از بين ببرد. پيرنيا اين قوانين را به شرح زير بر مي‌شمارد: (پيرنيا؛ 2881 :4 :1385)
1) اموال بايد به صاحبان آنها بازگردانده شود و اگر عين مال از ميان رفته، بايد غرامت آن را بپردازند؛
2) زن‌هائي را كه از شوهران‌شان جدا كرده‏اند، بايد به شوهران آنها برگردانند؛
3) اولاد مشكوك متعلق به خانواده‏اى هستند كه در حين انتشار اين قانون در آنجا اقامت دارند و از شخصي كه پدر فرض مي‌شود، ارث مي‌برند. در صورتي كه او آنها را به فرزندي بشناسد؛
4) اگر مردى زن بى‏شوهرى را به عنف تصاحب كرده بايد وجهى به او بدهد و پس از آن آن زن مختار است كه در خانه او بماند يا به ديگرى شوهر كند؛
5) اطفال بى‏بانى و باعث در تحت قيمومت شاهنشاه مي‌باشند و به خرج خزانه كفالت و تربيت مي‌شوند.
با اين همه، پس از اين سركوب، جنبش مزدكي به صورت پنهاني به حيات خود ادامه داد. خسرو اول لقب انوشيروان (انوشك‏روبان، انوشه‏روان يا صاحب روان جاويد) يافت، و هنوز هم وى را مظهر واقعى پرهيزكارى و تقوى و عدل‏ و داد شاهانه ياد مى‏كنند و روش قاهرانه وى در قلع‏وقمع مزدك، و ابطال بدعتى كه مزدك به وسيله‌ي مسلك اشتراكى خود در دين و آيين گذاشت، در نظر موبدان بى‏گذشت زرتشتي، دليل عمده‌ي جاودانگي و ابديت روان او است.

جنبش‌هاي ايرانيان بعد از اسلام

پس از حمله‌ي اعراب نومسلمان به شاهنشاهي پير ساساني و برپايي حکومت‌هاي عربي ـ اسلامي اموي و به ويژه عباسي، مبارزه با اسلام و اعراب توسط گروه‌هاي مختلف آغاز شد.

دوره‌ي اموي

شعوبي‌گري از نخستين زمزمه‌هاي مبارزه با اعراب است. در پايان دوره‌ي اموي گروه‌هاي مبارز فعاليت خود را به صورت جدي آغاز کردند ودر اين بين، ابومسلم سردار خراساني که از سوي عباسيان عليه امويان مبارزه مي‌کرد، از اين گروه‌ها بهره بسياري برد. کليما از مزدکيان نيز از اين گروها نام مي‌برد. (کليما؛ 59 :1371) مبارزين که خواهان براندازي حکومت اموي بودند، ابومسلم را راهي به رهايي مي‌ديدند: ابومسلمي که خود را هماهنگ با آيين زرتشت نشان داده بود.

دوره‌ي عباسي

با تشکيل حکومت عباسي و خشونت بي‌سابقه‌ي اين حكومت، مخالفين و حتي خود ابومسلم مورد برخورد واقع شدند. ابومسلم به دست خليفه كشته شد و اين آرزو نوميدانه بر باد رفت و مخالفت و مبارزه از نو آغاز گرديد. جنبش‌هايي چون سپيدجامگان به رهبري المقنع، سنباد، استادسيس، سرخ‌جامگان و بابك خرم‌دين مربوط به اين دوره مي‌شوند. تمام اين جنبش‌ها در مبارزه با اعراب و احياي سنت‌هاي باستان هدفي مشترک داشتند.
رهبر يكي از اين قيام‌ها، «هاشم بن حكيم» بود كه به «المقنّع» شهرت داشت. از آنجا كه واژه‌ي «مُقَنَّعْ» در عربي به معناي «نقاب‏پوش» است و حالت صفت دارد، پيشوند معرفه‌ساز «ال» را هميشه در ابتداي آن ذكر مي‌كنند تا تبديل به اسم خاص شود. اين نكته‌ي دستوري را بسياري از منابع، حتي منابع معتبر تاريخي ناديده گرفته و اين شورش‌گر را به نام «مقنع» خوانده‌اند كه قاعدتاً نام صحيحي به شمار نمي‌رود. المقنّع از دهكده‏اى نزديك مرو شورش كرد و از جيحون تا كش را زير نفوذ خويش گرفت. المقنع‏ خود را خدا مي‌دانست و دينى جديد براى اتباع خود آورد؛ به روايت برخي منابع تاريخي، (7) در نخشب چاهى ساخت كه از آن چاه ماهى برمى‏آمد، و مردم آن را مانند ماه آسمان مى‏ديدند، و به واسطه‌ي چنين معجزه‌اي قبول عام پيدا كرد. پيروان المقنع به سبب پوشيدن جامه سپيد به سپيد جامگان و مبيضه يا مقنعيه ناميده مى‏شدند. وي با استفاده از اتحاد با بعضى از طوايف ترك چند سال با سپاهيان خليفه‌ي عباسي در حال جنگ بود. سرانجام، پس از واپسين شكست در سال 777 ميلادى، براساس رايج‌ترين قول منابع تاريخي، خود را در آتش سوزاند. (8)
ظاهراً سرخ‌جامگان در گرگان توانستند عقايد و افكار وى را در ده‏ساله‏هاى بعد، با وجود اردوكشي‌هاى مكرر خليفه، حفظ كنند. پيروان وى تا اوايل قرن پنجم شهرت داشتند. اما خرميه يا خرم‌دينان، جنبشي بسيار طولاني و عنوان عام براي تمام جنبش‌هاي ضد عربي ـ ضد اسلامي اين دوره به شمار مي‌رفت. اين در حالي است كه حتى آن نهضتى هم كه اصطلاح خرّميان به معنى واقعى كلمه به آن اطلاق مى‏شد، وحدت نداشته و شامل آراء مختلفى مى‏شده است. به هر روي، محور و مركز جنبش خرم‌دينان، قيامى بود كه در سال‌هاى بين 816/ 817 تا 838 رخ داد و مركز جغرافيائى آن در قلعه البذ (يعنى در سرحدات بين‏ آذربايجان و اران) و رهبر آن پاپك (به عربى بابك) بود كه از طرف برادر خود حمايت مى‏شد.
آغاز كار بابك كاملا روشن نيست، آنچه مسلم است جنبش وي از 816 تا 837 ميلادي به طول انجاميد. بابك در آغاز جوانى به سپاه جاويدان از رؤساى خرم‏دينان پيوست و در نزد او تقرب يافت تا حدى كه چون جاويدان مى‏مرد وصيت كرد كه بابك جانشين اوست.
پس از مرگ جاويدان، زنش سپاه او را گرد آورد و بنا به عقيده خرم‏دينان، كه به تناسخ ايمان داشتند، اعلام كرد كه جاويدان در شب مرگش گفت كه روح او در بدن بابك حلول خواهد كرد. سپس دستور داد گاوى قربان كردند و پوست آن را گسترد و طشتى پر از شراب بر روى آن نهاد و قطعات نان در پيرامون طشت چيد، هريك از افراد لشكريان دست خود را بر آن پوست مى‏نهاد و قطعه نانى را در شراب زده مى‏خورد و دست بابك را گرفته مى‏گفت:
«آمنت بك يا روح بابك كما آمنت بروح جاويدان.» (راوندي؛ 186 :2 :1382)
يكى از پايه‏هاى مسلك وى، به گفته‌ي اشپولر، عقايد زردشتى بوده است. (اشپولر؛ 367 :1 :1373) و جزئيات تعليمات او نيز اين نكته را تأييد مى‏كند: مثل ايمان به دو اصل نور و ظلمت، تقديس آتش، پاكى و پاكيزگى، اجازه ازدواج با مادر و خواهر و دختر و نيز عقيده به وجود فرشتگان. بدين عقايد نيز طبعاً ايمان به تناسخ را بايد افزود كه پاپك را با المقنّع و همچنين با بودائيان مرتبط مى‏سازد.
چنان كه روشن است، کانون اين مبارزات بيشتر در مناطق شمالي ايران بود، چرا که به دليل شرايط آب و هوايي و وجود جنگل‌هاي نفوذناپذير و کوهستان‌هاي مرتفع، دست اعراب کمتر به آنجا مي‌رسيد. همه‌ي اين جنبش‌ها در نهايت سركوب شدند، اما ميراث عقيدتي و سياسي ايشان براي نسل‌هاي آينده باقي ماند.

تأثير جنبش مزدک بر جنبش‌هاي ايراني دوره‌ي اسلامي با تأکيد برسرخ‌جامگان و سپيدجامگان:

جنبش مزدک، بيش از جنبش‌هاي باستاني ديگر بر جنبش‌هاي ضدعربي ـ ضداسلامي در دوره‌ي عباسي تأثير گذاشته است. اين تأثير، به اندازه‌اي پررنگ است كه يكي از پژوهشگران معاصر در اين رابطه مي‌نويسد:
«جنبشهاى مذهبى چندى براى مبارزه با اسلام و احياى راه و رسم مزدكى و اجراى عدالت اجتماعى، تحت رهبرى سنباد، استاد سيس، مقنع و بابك به ظهور رسيد. بيرونى، ابن نديم، خواجه نظام الملك، شهرستانى و عده‏اى از مستشرقين خارجى نيز اين نهضت‌ها را در حكم بازگشت و ظهور مجدد آيين مزدك مى‏شمارند. ابوريحان بيرونى مى‏نويسد: «المقنع حكم كرد كه پيروى از كليه قوانين و احكام مزدك بر آنها (يعنى بر پيروانش) فرض و واجب است.» شهرستانى نيز عقيده دارد كه كلمات مزدكى، سنبادى، خرمى و مبيضه (سفيدپوشان) و محمره يا سرخ‏پوشان، الفاظى مترادف است.» (راوندي؛ 178 :2 :1382)
خواست عدالت، يكي از ويژگي‌هاي مشترك اين جنبش‌ها با آيين مزدكي بود. گزارش‌هاي تاريخي در مورد اعتقاد ايشان به زناشويي اشتراكي بسيار است؛ اشپولر اباحه‌ي زنان را نزد سرخ‌جامگان گيلان به رهبرى عبدالقهار يافته (اشپولر؛ 363 :1 :1373) و توضيح مي‌دهد كه خرميان در سال 736 ميلادي اين عقيده را پذيرفتند، (اشپولر؛ 365 :1 :1373) و بابك نيز تعدد زوجات را (بدون تعيين حد و حصرى) جائز مى‏شمرده‏ است. (اشپولر؛ 367 :1 :1373) اما به نظر مي‌رسد اباحه‌گري، يا همان زناشويي اشتراكي، کمتر بين آنها رواج داشته است. تابان در اين مورد مي‌نويسد: «اتهام اباحه يا اشتراکي کردن زنان در باره‌ي همه‌ي جنبش‌هاي الحادي ايران از قيام مزدک به بعد، امري عادي و شايع بوده است.» (تابان؛ 546 :1368)
هدف اصلي آنها مبارزه با حاکم وقت و به دست آوردن قدرت سياسي بود. آنها باور به تناسخ داشتند. و بر مبناي اينکه آخرين فرستاده هستند از سمت خداوند ادعاي پيغمبري مي‌کردند. هرچند که براساس شواهد مزدک هيچ‌گاه خود را پيغمبر نمي‌دانست.
مزدک در ميان برخي از اين فرقه ها از احترام خاصي برخوردار بود. گويا از پس سيصد سال فاصله، هنوز خاطره‌ي خوش از اين مصلح مذهبي بر جاي مانده بود. براي نمونه خواجه نظام الملک روايت کرده که سنباد مزدک را شيعه مي‌دانست و ياران خودرا موعظه مي‌کرد که ابومسلم و مزدک و مهدي (عج) در حصاري از مس هستند و با هم محشور مي‌شوند. وي در پايان سده‌ي يازدهم ميلادي، جنبش مزدکي ريشه‌ي جنبش شبه تروريستي اسماعيليه در زمان خود مي‌دانست. (نظام‌الملک؛ 230 :1382) اشپولر نيز با نقل قولي از الأنساب اثر سمعاني، جنبش بابك خرم‌دين را ميراث‌بر جنبش مزدكي قلمداد كرده است. (اشپولر؛ 369 :1 :1373)
فرقه‌هاي اسلامي نه تنها از آيين مزدک، بلکه از فرقه‌هايي چون مانويان در ايران باستان و تشيع و زيديه در دوره‌ي اسلامي الهام گرفته بودند. جنبش سرخ‌جامگان، نمونه‌ي بارز اين فرقه‌ها است. براساس گزارش برخي منابع، همسر مزدک که خرم نام داشته است، بعد کشتار دسته‌جمعي وي و يارانش، به همراه چند تن از مزدكيان برجسته گريخته و به کوهستان‌هاي شمالي ايران پناه آورده و شروع به فعاليت کرده بود. و آغاز جنبش سرخ‌جامگان که به خرميه هم مشهور هستند، از همين همسر مزدک است. البته با توجه به فاصله‌ي سيصد ساله بين اين جنبش‌ها، به نظر مي‌رسد اين روايت، بيشتر يك داستان باشد تا واقعيت تاريخي. پژوهشگر حاضر پيشنهاد يارشاطر را پيشنهاد دقيق تري ارزيابي ميکند. (يارشاطر؛ 222: 1384)
اين فرقه که در متون عربي به محمره نيز شهرت دارد، فعاليت خود را به رهبري بابک خرم‌دين در سال 736ـ 737 ميلادي آغاز کرد.که به اعتقاد ابن نديم اين فرقه ادامه جنبش مزدکي بوده است. (ابن نديم؛ 342 :1350) بابک معتقد بود روح ابومسلم در او حلول کرده و بايد به خونخواهي برخيزد. قيام بابک صدمات زيادي به دولت عباسي وارد کرد و مدت طولاني دوام آورد. اما جنبش سرخ‌جامگان با کشته شدن بابک متلاشي شد. بين ياران بابک، موالي و زرتشتيان فراواني بودند.
سپيد‌جامگان نيز بين جنبش‌هاي ضدعربي ـ ضداسلامي، تأثير قابل‌توجهي از مزدک گرفته بودند، و شايد همان طور كه اشپولر ارزيابي كرده است، آنها بقاياي مزدكيان بوده باشند. (اشپولر؛ 361 :1 :1373) آنها نيز به خونخواهي ابومسلم برخاستند و خواستار دين جديدي به جاي دين اسلام بودند. رهبر اين جنبش، المقنع، از هم‌رزمان قديم ابومسلم بود. او پيروان خود را به پيروي از قوانين و نهادهايي فرمان مي‌داد.که مزدک تشريع کرده بود. (بيروني؛ 211 :1923) المقنع به ياران خود اجازه مي‌داد که هرکس با آنها هم عقيده نيست بکشد و کودکان را به اسارت ببرند. وي همچنين در روابط جنسي آزادي مطلق قائل بود و همه اعمالي که اسلام حرام شمرده بود جايز مي‌دانست. (تابان؛ 546 :1368)

نتيجه‌گيري

جنبش‌هاي اعتقادي و مذهبي، هرگز از بين نمي‌روند. آنها حتي در صورتي كه به شدت سركوب شوند، نهايتاً تأثيرات قابل‌توجهي بر عقايد و آموزه‌هاي مذهبي مشابه خود در دوره‌هاي بعد خواهند گذاشت. اين تأثيرهاي كمرنگ‌تر و يا پررنگ‌تر مي‌شوند، اما هرگز به طور كامل انتقال نمي‌يابند، همان طور كه هرگز به طور كامل نابود نمي‌شوند.
جنش مزدكي نيز از اين قاعده مستثني نيست. اين جنبش، تنها يك جنبش سياسي نبود، و تنها عقايد اقتصادي و اجتماعي نويني نياورد. مزدك، به روايت منابع تاريخي كه در اختيار ماست، خود را مصلح آيين زرتشتي مي‌دانست و مجموعه‌اي منسجم از عقايد و آراء مذهبي را موعظه مي‌كرد. اين عقايد و آراء مذهبي اگرچه به شدت سركوب شد، اما تأثير خود را بر آيندگان گذاشت. آيندگاني كه عليه آيين نوظهور ديگري، و قوم مهاجم بيگانه‌اي، شمشيرهاي خود را از نيام بركشيده بودند.
پژوهش حاضر بر آن است که جنبش‌هاي ضد عربي ـ ضد اسلامي در دوره عباسي ريشه‌هاي نيرومندي در آموزه‌هاي انقلابي جنبش مزدکيان داشتند که سه سده پيش از ايشان به وقوع پيوسته بود. ضروري است اين نکته را در نظر بگيريم که پاره‌اي پژوهشگران نتيجه گيري پژوهش حاضر را نمي‌پذيرند. ايشان با ذکر مواردي از اعتقادات باقي مانده‌ي جنبش‌هاي ضد عربي ـ ضد اسلامي در دوره عباسي، ردپايي از آن اعتقادات را در جنبش مزدکي نمي‌يابند. (9) با اين همه اين اعتراض ايشان نتيجه گيري پژوهش حاضر را چندان مخدوش نمي‌سازد. به ويژه با اتکاء به اين دو احتمال تاريخي که [1] اين جنبش ها، اعتقادات مذکور را از منابع ديگري به جز جنبش مزدکي به وام گرفته باشند ـ براي نمونه در مورد اعتقاد به آموزه‌ي تناسخ، مي‌توان به منابع شرقي تر، همچون منابع هندي اشاره کرد. ـ و؛ [2] حتي اين احتمال کمرنگ تاريخي وجود دارد که آموزه‌هايي از اين دسته نزد مزدکيان وجود داشته ولي انعکاسي ميان منابع تاريخي نيافته است.

پي‌نوشت‌ها:

* کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی
1- در منابع عربي قباد ذكر شده است، اما اينجا براي حفظ املاي اصلي [= پهلوي] از نام «كواذ» استفاده شده است.
2- نگاه کنيد به، (بهار؛94 :1384)
3- براي نمونه، (لوکونين؛ 123 :1350) قابل اشاره است و به عنوان يک ديگاه مخالف (شکي؛ 161 :1384) را ببنيد.
4- متن اصلي پهلوي اين اثر در اختيار ما نيست. اما ابن‌مقفع آن را در دوره‌ي اسلامي از پهلوي به عربي ترجمه کرده است.
5- در پهلوي: drīst dēnīh در اين باره کليما را ببنيد: (کليما؛ 23 :1371)
6- اين رسم را در زبان پهلوي به نام خويدوده khwēdōdah مي‌ناميدند.
7- براي نمونه در اين مورد تاريخ بخارا را ببينيد: (نرشخي؛ 276 :1363)
8- براي نمونه در اين مورد ترجمه تقويم التواريخ‏ را ببينيد: (چلپي؛ 241 :1376)
9- براي نمونه منصور شکي در اين مورد توضيح مي‌دهد: «تبيين اصول آموزش درست دينان به قراين عقايد و آداب فرقي مانند خرم‌دينان و قرمطيان و غيره که مورخان دوران اسلامي آنها را در زمره‌ي مزدکيان آورده‌اند، موجب گمراهي است. زيرا گو اينکه اينان در برخي از اصول از درست‌دينان پيروي کرده‌اند ولي در بسياري از نظريات مزدکياني که ما مي‌شناسيم چندان تناسبي نداشتند.» (شکي؛ 180 :1384) مستند وي در رابطه با آموزه‌ي تناسخ، «فرق الشيعه» نوبختي است.

کتابنامه
ابن نديم؛ (1350) الفهرست، ترجمه‌ي رضا تجدد، تهران، بی نا چاپ دوم.
اشپولر، برتولد؛ (1373) تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى‏، ترجمه‌ي جواد فلاطورى و مريم مير احمدى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ چهارم.
بهار، مهرداد؛ (1384) زنديق، منتشر شده در: بدعت‌گرايي و زندقه در ايران عهد ساساني (مجموعه مقالات)، به کوشش مليحه کرباسيان- محمد کريمي زنجاني‌اصل، تهران، اختران، چاپ نخست.
بيروني، ابوريحان؛ (1923) الآثار الباقيه عن القرون الخاليه، به کوشش ادوارد زاخائو، لايپزيگ.
پيرنيا، حسن؛ (1375) تاريخ ايران باستان، تهران، دنياى كتاب، چاپ نخست.
تابان، تورج؛ (1368) قيام مقنع: جنبش روستايي سپيدجامگان، مجله ايران‌شناسي، سال اول، شماره‌ي سوم، پاييز 1368.
چلپى، مصطفى بن عبدالله؛ (1376) ترجمه تقويم التواريخ،‏ مترجم ناشناخته، به تحقيق و تصحيح مير هاشم محدث، تهران، احياء كتاب، چاپ نخست.
خواند مير، غياث‌الدين بن همام‌الدين؛ (1380) تاريخ حبيب السير، تهران، خيام، چاپ چهارم.
راوندى، مرتضى؛ (1382) تاريخ اجتماعى ايران‏، تهران، انتشارات نگاه، چاپ دوم.
كليما، اوتاكر؛ (1371) تاريخچه‌ي مكتب مزدك، ترجمه‌ي جهانگير فكري ارشاد، تهران، توس، چاپ نخست.
كليما، اوتاكر؛ (1381) اوستا: سنگ‏نبشته‏هاى ايران باستان: ادبيات فارسى ميانه‏، منتشر شده در: تاريخ ادبيات ايران از دوران باستان تا قاجاريه‏ (مجموعه‌ي مقالات)، گردآوري يان ريپكا، ترجمه‌ي عيسى شهابى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ نخست.
لوکونين، و.گ.؛ (1350) تمدن ايران ساساني، ترجمه‌ي عنايت‌الله رضا، تهران، بنگاه نشر کتاب.
نرشخى، ابى‌بكر محمد بن جعفر؛ (1363) تاريخ بخارا، به تحقيق و تصحيح مدرس رضوى، تهران، توس، چاپ دوم.‏
نظام الملک، حسن بن علي؛ (1382) سياست‌نامه: سيرالملوک، به کوشش جعفر شعار، تهران، اميرکبير: کتاب‌هاي جيبي، چاپ يازدهم.
يارشاطر، احسان؛ (1384) کيش مزدکي، ترجمه‌ي م . کاشف، منتشر شده در: کشاکش‌هاي مانوي – مزدکي در ايران عهد ساساني (مجموعه مقالات)، به کوشش مليحه کرباسيان- محمد کريمي زنجاني‌اصل، تهران، اختران، چاپ نخست.