نويسنده: محمد يوسفي




 

عالم جليل آقا سيد حسن کاظميني جبل عاملي فرمود:

آن دوراني که در سامرا مشغول تحصيل بودم يک وقت حاج ملاعلي پسر حاج ميرزا خليل قدس سره به سامرا آمد از او خواهش کردم که در حجره ي من توقف کند. ايشان قبول کرد اما من تقاضا کردم وقتي براي تهجد و نماز شب بيدار مي شود به من کاري نداشته باشد و بيدار مي کند. حاجي مرحوم همان اول شب خوابيد و من مشغول درس و مطالعه بودم اما وقتي خوابيدن مرا بيدار نمود و به خواندن نماز شب امر فرمود. هرچه عذر آوردم نپذيرفت بلند شدم و نماز شب خواندم بعد از نماز اين بار گفت به دنبالش بروم. و به سمت صحن مطهر رفت. من هم ناگزير پشت سرش مي رفتم از آنجا به سرداب مقدس رفت و من دنبالش بودم. در وسط پله هاي سرداب مطهر ناگاه نوري به اندازه يک تنور جلو خودم ديدم.
حاجي مرحوم به عربي فرمود: اِتشوف؛ يعني نور را مي بيني؟
فهميدم که آن نور نور امام عصر و ناموس دهر حضرت صاحب الامر عليه السلام بود. (1)

پي نوشت :

1. کمال الدين، ج 2، ص 162، س 36 و عبقري الحسان، ج 1، ص 451.

منبع مقاله :
يوسفي، محمد، (1390)، ملاقات با امام زمان عليه السلام در کربلا، قم، خورشيد هدايت، چاپ دوم