نويسنده: آيت الله سيدمحمّدتقي مدرسي
مترجم: محمد تقدمي صابري





 


صلحي که مسلمانان با آن از مکه بازگشتند، جنجالي بود؛ همان مکه اي که آرزو داشتند پيروزمندانه و يا دست کم با آرامش بدان درآيند. صلح مسلمانان با مشرکان قريش يکي از مهمترين رخدادهاي سيره ي نبوي است که جدالهايي را برانگيخته است... زيرا چگونه ممکن است مؤمنان که جانشان از خشم کفار آکنده بود و با آنان شوق جنگ و شهادت داشتند، با دشمن کافر و ستمگر صلح کنند؟
شايد فرود آمدن سوره ي کاملي در اين موضوع و ناميده شدن آن به « فتح » گواهي بر حساسيت بررسي موضوع صلح، از اين چند زاويه باشد:
1- صلح به معناي تسليم، ضعف و کوتاه آمدن از اهداف استراتژيک امّت نيست.
2- صلح به معناي غالب شدن نظر منافقان نيست که مسلمانان را به صلح فرامي خواندند و يا بدين معنا نيست که در بسيج نظامي سستي شده است.
3- صلح و جنگ بسته به دستور رهبري است و اُمتي که به ريسمان رهبري الهي چنگ در زده است، هرگز شکست نمي خورد، نه در جنگ و نه در صلح.
شايد اين زوايا، چکيده ي محورهاي اين سوره باشد که صلح را «فتح مبين» [پيروزي درخشان] وصف کرده و اينکه پروردگار از آنچه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) درگذشته انجام داده و يا در آينده، انجام خواهد داد و دشمنان آن را گناه به شمار مي آورند، درگذشته و او پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خويش را به راهي راست هدايت کرده، که اين راه به اهداف والاي او مي رسد و نصرتي ارجمند، در شمار آن اهداف است.
پس از اين سخن رسا در آغاز سوره (آيات 1- 3) ، قرآن مؤمنان را مي ستايد؛ آنان که در صلح نيز به سان جنگ از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمان بردند. قرآن اين فرمانبرداري را راهکار پيروزي مي داند، چه، پروردگار سبحان، آرامش را بر دلهاي مؤمنان فرو فرستاد ... و آنان دانستند تا بدان هنگام که در صف سپاهيان پروردگار جاي دارند، پيروزند، پروردگاري که سپاهيان آسمانها و زمين از آنِ اويند. همچنين مؤمنان در انتظار باغهايي هستند که از زيردرختان آن جويبارها روان است. (آيات 4-5)
امّا منافقاني که در صلح همانند جنگ با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به مخالفت برخاستند، پروردگار آنان را کيفر مي دهد، زيرا به پروردگار گمان زشت بردند- خداوند آنان را ياري نمي کند- از اين رو، بديهاي زمانه آنان را در بر مي گيرد و به هر سويي که روي نهند در آنجا بدي بينند و خداوند بر آنان خشم گيرد و آنان را نفرين گويد و بر ايشان دوزخ را آماده گرداند. (آيه 6)
بنابراين، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) محور جامعه ي اسلامي است که چنانچه مسلمانان خيرخواه او باشند و مخلصانه از او فرمان برند به سعادت مي رسند، زيرا پروردگار او را گواه، بشارتگر و هشداردهنده فرستاد و محور زندگاني مسلمانانش قرار داد تا به خدا و پيامبرش ايمان آورند و او را ياري کرده، ارج نهند و در حقيقت با بزرگداشت او، خداي را بزرگ دارند، چه، دست پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، دست خداست و دست خدا بالاي دستهاي آنان است. (آيات 7-10)
سياق آيات به سخن گفتن از منافقان روي مي آورد که در پي استفاده از فرصت صلح بودند تا اعتبار رسالت را خدشه دار سازند. قرآن مي فرمايد: بر جاي ماندگان باديه نشين که با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به سوي مکه نيامدند به زودي خواهند گفت: اموالمان و کسانمان ما را گرفتار کردند، آنان مي خواهد پس از اينکه با برجاي ماندن، از صفوف رسالت بيرون آمدند، دوباره به آن برگردند، ليک پروردگار نيرنگشان را رسوا مي سازد که اميد داشتند پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به سويشان بازنگردد، آنان گماني زشت بردند و قومي درخور هلاکت بودند. (آيات 11- 12)
اينک که بخت با مسلمانان يار شده و آنان بزرگترين نيروي جزيرة العرب (قريش) را فرمانبردار خويش ساخته اند، چندان که مسلمانان را نيروي سياسي رقيب در شمار مي آورد، فرصت طلبان براي دستيابي به غنيمت ها، در پي آن هستند تا خود را در صف سواران رسالت جاي زنند و اين هميشه از مشکلات صلح است. اسلام بازگشت اينان را نمي پذيرد، مگر اينکه چون بار ديگر به صلح فراخوانده شوند، آماده ي آن گردند، پس در آن روز اگر فرمان بردند، پروردگار به آنان پاداش نيک مي بخشد و اگر- همچنان که پيشتر پشت کردند- باز هم روي بگردانند، خداوند آنان را به عذابي پردرد، گرفتار مي سازد. (آيات 13-16)
پس از اينکه سياق آيات، بيماران و معلولان جسمي را از اين حکم مستثني مي کند، بار ديگر مؤمنان را ستايش مي نمايد که با سعي و تلاش آنان مسلمانان به اين صلح دست يافتند، زيرا آنان در زير درختي که آنجا بود، با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بر جنگيدن پيمان بستند و خداوند از آنان خشنود گشت و آرامش را بر آنان فرو فرستاد و در دنيا به عنوان پاداش، پيروزي زود هنگام ارزانيشان کرد که در دستاوردهاي صلح حديبيه و پس از آن در فتح مکّه، جلوه گر بود. پروردگار صلح حديبيه را از دستاوردهاي مؤمنان مي داند که آزار مردم را از آنان بازداشت و آن را نشانه و پندي تاريخي قرار داد که مؤمنان از آن بهره مي برند. (آيات 17-20)
پيروزي مؤمنان از روي اقتدار بود نه از روي ضعف و خواري. پس اگر کساني که کافر شدند نزد دروازه هاي حرم مکه، با مسلمانان به جنگ برمي خاستند، قطعاً پشت مي کردند و اين سنتي الهي است که تغييري نخواهد کرد. پروردگار اگر مي خواست شعله هاي جنگ زبانه مي کشيد و کافران طعم شکست را مي چشيدند، ليک کوتاه کردن دستها از جنگ در دل مکه، از روي حکمتي بود. قريش سزاوار جنگيدن بود، چه، مسلمانان را از مسجدالحرام بازداشته بود، امّا حکمت کوتاه کردن دست ها از جنگ اين بود که گروهي از مؤمنان با قرشيان در هم آميخته بودند و پنهاني کار خويش را انجام مي دادند. (آيات 21-25)
جنگ کردن مؤمنان برخاسته از تعصب ايشان نبود، بلکه از مصلحت رسالت برخاسته بود. بر اين بنيان، اين جنگ بر محور مصلحت ايماني مي گرديد، حال آنکه جنگ کردن کافران برخاسته از تعصبات جاهلي بود و بدين سبب آنان به واسطه جنگ به اهداف خود دست پيدا نمي کردند.
دل هاي کافران از تعصب جاهليت پر بود، حال آن که دلهاي مؤمنان با آرامش ايماني آباد گشته بود، زيرا آنان پايبند آرمان تقوا بودند. (آيه 26)
راستيِ رؤيايي که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ديده بود، آشکار شد. او ديده بود، با مؤمنان به حق و بدون ترس به مسجدالحرام درمي آيد، پروردگار پيروزي زودهنگامي را در برابر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) قرار داده بود، امّا هدف دورتر اينکه او دين اسلام را بر تمامي اديان پيروز مي گرداند، اگرچه مشرکان اين را خوش نداشته باشند. (آيات 27- 28)
در پايان سوره، قرآن ويژگيهاي ياران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را روشن مي سازد که در لحظه هاي سخت- در صلح و همانگونه در جنگ- او را فرمان بردند. قرآن روشن مي سازد که تمامي فضايل ايشان برخاسته از علاقه اي است که به پرستش پروردگار و گريه و زاري به درگاه او دارند. آنان بر کافران سختگير و با همديگر مهربانند و به دنبال خشنودي پروردگار خويش اند و علامت مشخصه ي آنان بر اثر سجود در چهره هايشان است... (آيه 29)
اينگونه است که سوره تمامي زواياي صلح با قريش را در بر مي گيرد و به مشکلاتي جانبي بر مي رسد که از هر صلح احتمالي با دشمن کافر، آفريده مي شوند.
منبع مقاله :
مدرسي، سيد محمدتقي؛ (1386)، سوره هاي قرآن: درونمايه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمي صابري، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوي، چاپ اول.