نويسنده: آيت الله سيدمحمّدتقي مدرسي
مترجم: محمد تقدمي صابري





 


بيشتر آيات سوره بر دو محور اصلي متمرکز شده اند:
الف: انفاق در راه خدا بدون مشخص ساختن نوع آن، بنابراين انفاق در راه خدا با بخشش جان يا مال و يا هر چيز ديگري تحقق مي يابد. قرآن حکيم از رهگذر شيوه اي واقعي و اثرگذار ما را به انفاق برمي انگيزد، که عبارت است از:

1- پروردگار مالک حقيقي تمامي اشياء است و او از نظر آفرينش، قدرت، علم و کارسازي ولايتي تمام دارد و هموست که زنده مي سازد و مي ميراند و همه کارها بدو بازگردانيده مي شود، ليک ما در آنچه داريم تنها جانشيناني از سوي او هستيم، پس شايسته نيست از فرمان او بر انفاق، سرپيچي کنيم، چه، مالک حقيقي اوست.
2- انفاق همانا، گواهي راستين بر پايبندي آدمي به پيمان است، همان پيماني که پروردگار آن را در عالم ذرّ بر خويش گرفته است.
3- آدمي از چه رو در مال خود بخل ورزد، حال آنکه اين مال براي او ماندگار نيست؟ اين مال يا از او رخت برمي بندد يا به ديگري مي رسد. آري؛ آدمي در برهه اي از زمان، در مالي که دارد، جانشين پروردگار خواهد بود، ليک از آن دست مي کشد و مي ميرد و به سوي خداي خويش باز مي گردد.
4- سپس بايد دانست که انفاق چيزي بر خداي نمي افزايد، که او بي نيازي ستوده است، بلکه سود و زيان اين کار تنها به خود آدمي باز مي گردد. پس او اگر انفاق ورزد، مالش افزون گردد و جامعه اش ساخته و به سوي پاداش و خشنودي الهي حرکت مي کند. امّا اگر بخل ورزد جز زيان و بازماندگي در دنيا و گونه هاي عذاب در آخرت، به دست نياورد.

سوره، همچنين موضوعاتي را بر مي رسد که با انفاق در پيوند هست و اشاره مي کند اگر منافقان به علت دورويي و مرضي که در جانشان است در گمراهي و انحرافي ابدي هستند و اگر خود را در بلا مي افکنند و امروز و فردا مي کنند و ترديد مي آورند و شيطان بر آنان چيره مي گردد و ... مؤمنان را نيز خطري ديگر در کمين است که در سنگدلي به سبب آرزوهاي دور و دراز جلوه گر است، چه، آنان مشعل ايمان را از دست مي دهند و آنگاه اندک اندک به دگرگوني خطرسازي مي رسند که قرآن آن را به اختصار، فسوق نام مي نهد. در پي اين، دنيا در ديدگانشان آراسته مي گردد و آن را بازسازي و سرگرمي پنداشته، جايگزين آخرت مي سازند و به فرجامي بد مي رسند.
ب: عدالت اجتماعي هدفي است که رسالتهاي الهي از بهر آن فرود آمدند و تمامي پيامبران و اوليا براي آن کوشيدند و مؤمنان مکتبي نيز بايد همين گونه براي محقق ساختن آن به پا خيزند. عدالت برپا نمي گردد مگر با وجود رهبري شايسته (پيامبر يا ولي) و يا نظامي که از جنبه ي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و تربيتي، شايستگي داشته باشد و يا ترازويي که بدان خطاکار از درستکار بازشناخته شود و يا نيرويي که برنامه هاي نظام را پياده کند.
ميان محور عدالت و انفاق پيوندي استوار وجود دارد که در اين سوره جلوه گر مي شود: انفاق در راه خدا، به گونه اي فعّال در برپايي عدالت و ياري حق سهم دارد، آيا اسلام با ثروت خديجه و جهاد علي برپا نشد؟
از اين نقطه به اين حقيقت رهنمون مي شويم که انفاق گران و کساني که پيش از فتح [مکّه] جنگ کردند بر کساني که پس از آن به انفاق و جهاد پرداخته اند، برتري دارند.
جنبشهاي مکتبي در پي عدالت و برپايي حق هستند و امّت بايد با انفاق کردن، اين رسالتها را پشتيباني کند و به آنها بپيوندد تا پروردگار، پيامبر و اوليا را در برابر ستمگران ياري کرده باشد.
منبع مقاله :
مدرسي، سيد محمدتقي؛ (1386)، سوره هاي قرآن: درونمايه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمي صابري، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوي، چاپ اول.