نويسنده: محمد يوسفي




 
جناب آقا سرافراز که از افراد مؤمن و متين و مورد وثوق مي باشند از جناب آقاي حاج اکبر نوذري که آرزوي ديدار آن امام همام را داشته اند، نقل مي کند:
در يکي از سفرها که به عتبات عاليات مشرف شده بودم دو حاجت از خدا خواستم:
اول آن که: چون به کاظمين عليهماالسلام مي رسم حوائجم به شفاعت حضرت امام کاظم عليه السلام و حضرت امام جواد عليه السلام برآورده شود که بعد از آن در کربلا و نجف و سامرا فقط زائر باشم.
حاجت دوم آن که: خدمت حضرت بقيه الله (روحي فداه) مشرف شوم و نشانه اش اين باشد که چيز نفيسي به من بدهند.
اين موضوع از خاطرم فراموش شد تا آن که از عتبات برگشته و به ايران آمدم شب پنجشنبه که در منزل شما مجلسي داشتيم مرحوم حاج محمد هاشم سلامي هم حاضر بودند، ايشان سؤال کردند که در اين سفر قضيه ي تازه اي نداشتيد؟
من يک مرتبه منتقل شدم و به خاطرم آمد که شب چهارشنبه اي به اتفاق آقاي حاج سيف و رفقا در مسجد سهله پس از انجام اعمال معمول به محلي که منسوب به حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه) مي باشد رفتيم و در آنجا با حالت گريه دعاي الهي عظم البلاء را خوانديم و سپس قدري از مراثي حضرت ابي عبدالله عليه السلام خوانده شد و همه مشغول گريه بودند.
در اين موقع سيد جليلي را ديدم که با روي نوراني پهلوي محراب ايستاده و روي مبارک شان به طرف ما است و ما را نگاه مي کنند، بدون آن که صحبتي در ميان باشد ايشان مهر تربت حضرت سيدالشهداء عليه السلام که بهترين اشياء قيمتي است به من مرحمت فرمودند و چون حاجتم فقط تشرف به محضر مقدس آن حضرت بود بيش از اين مقدار چيز ديگري در ميان نبود. (1)

پي نوشت :

1. ملاقات با امام عصر عليه السلام: 261 و همان، ج 2، ص 274.

منبع مقاله :
يوسفي، محمد، (1390)، ملاقات با امام زمان عليه السلام در کربلا، قم، خورشيد هدايت، چاپ دوم