نويسنده: گريگوري منکيو
مترجم: دکتر حميدرضا ارباب



 

تمامي دولت ها را اعم از دولت مرکزي در واشنگتن دي. سي تا دولت هاي محلي در شهرهاي کوچک از ماليات ها براي کسب درآمد و تأمين هزينه ي طرح هاي عمومي نظير احداث جاده ها، تأسيس مدارس، و دفاع ملي استفاده مي کنند. ماليات ها يک ابزار مهم سياست گذاري اند و به طرق مختلف بر زندگي اقتصادي ما اثر مي گذارند، و مطالعه ي بحث ماليات ها از اهميتي خاص برخوردار است. در اين مبحث بررسي خود را با اين پرسش آغاز مي کنيم که چگونه ماليات ها بر اقتصاد اثر مي گذارند؟
براي ورود به بحث و ارائه ي تحليل خود از ماليات ها فرض کنيد که يک دولت محلي اقدام به برگزاري يک جشنواره ساليانه بستني همراه به نمايش و آتش بازي و ايراد سخنراني مقامات رسمي شهر کرده است. فرض کنيد که براي کسب درآمد به منظور پرداخت هزينه هاي جشنواره، دولت محلي تصميم بگيرد 0/5 دلار ماليات بر فروش هر واحد بستني وضع کند. پس از اعلام برنامه دو گروه اقدام به مذاکره با يکديگر خواهند کرد. سازمان ملي بازارهاي بستني اظهار مي کند که اعضا براي حفظ بقاي خود در بازار تلاش مي کنند و خريداران بايد ماليات بپردازند. مؤسسه امريکايي مصرف کنندگان بستني نيز معتقد است که خريداران بستني پس از برگزاري جشنواره با مشکل مواجه مي شوند و اصولاً فروشندگان بستني بايد ماليات بپردازند. رئيس شوراي شهر نيز با اميدواري به توافق دو گروه پيشنهاد مي کند که نيمي از ماليات توسط خريداران و نيمي ديگر توسط فروشندگان پرداخت شود.
براي تحليل اين پيشنهادها به طرح يک پرسش ساده اما اساسي نياز داريم: وقتي دولت بر کالايي ماليات وضع مي کند چه کسي بار مالياتي را متحمل مي شود؟ مردمي که کالا را خريداري مي کنند؟
کساني که کالا را مي فروشند؟ يا خريداران و فروشندگان هر دو در تحمل اين بار مالياتي سهيم اند، در اين صورت بار مالياتي به چه نسبتي بين خريداران و فروشندگان تقسيم مي شود؟ آيا دولت بايد ماليات را طبق پيشنهاد رئيس شوراي شهر به طور يکسان تقسيم کند يا تقسيم بار مالياتي بايد براساس عوامل اقتصادي ريشه اي تر باشد؟ اقتصاددانان در اين وضعيت از اصطلاح تعلق ماليات، که به نحوه تقسيم و توزيع بار مالياتي مي پردازد، استفاده مي کنند. همان طور که خواهيد ديد، با استفاده از ابزار عرضه و تقاضا مطالب جالب بسيار زيادي در مورد تعلق مالياتي مي آموزيم.

چگونه وضع ماليات بر خريداران، نتايج بازار را متأثر مي کند؟

ابتدا به بررسي ماليات وضع شده بر خريداران يک کالا مي پردازيم. مثلاً فرض کنيد که دولت محلي بر مصرف بستني ماليات وضع کند و خريداران بستني طبق قانون مجبور شوند براي خريد هر بستني 0/5 دلار به دولت بپردازند. وضع اين قانون مالياتي چه اثري بر خريداران و فروشندگان بستني دارد؟ براي پاسخ به اين پرسش سه مرحله زير را با استفاده از ابزار تحليل عرضه و تقاضا دنبال کنيم: (1) آيا وضع اين قانون بر منحني هاي عرضه و تقاضا اثر مي گذارد؟ (2) اين منحني ها به کدام سمت انتقال مي يابند؟ (3) انتقال منحني ها چه تغييري در وضعيت تعادل ايجاد مي کند؟
وضع ماليات ابتدا بر تقاضاي بستني اثر مي گذارد. در هر سطح از قيمت، فروشندگان تمايل دارند مقداري خاص بستني به بازار عرضه دارند، بنابراين منحني عرضه بستني تغييري نمي کند. از سوي ديگر خريداران مجبورند هنگام خريد بستني و پرداخت قيمت آن به فروشندگان به دولت نيز ماليات بپردازند.
بنابراين وضع و پرداخت ماليات باعث انتقال منحني تقاضاي بستني مي شود.
جهت و سمت انتقال را نيز به راحتي مي توانيم تعيين کنيم. از آن جا که وضع ماليات بر بستني تمايل خريداران را کاهش مي دهد، پس از وضع ماليات، در هر سطح از قيمت تقاضاي خريداران کم تر مي شود.
در نتيجه، همان طور که در نمودار 1 مي بينيد، منحني تقاضا به سمت چپ (يا پايين) انتقال مي يابد.
در نمودار 1 مي توانيم مقدار انتقال منحني تقاضا را به طور دقيق تعيين کنيم. از آن جا که دولت بر هر واحد بستني خريداري شده 0/5 دلار ماليات وضع کرده است، خريداران، هر واحد بستني را 0/5 دلار گران تر از قيمت تعادلي بازار خريداري خواهند کرد. مثلاً اگر قيمت هر واحد بستني در بازار 2 دلار باشد، قيمت مؤثر و قطعي بستني براي خريداران 2/5 دلار خواهد بود. از آن جا که خريداران به هزينه کل پرداختي براي خريد هر واحد بستني توجه دارند، مقدار تقاضاي بستني نيز متناسب با قيمت، 2/5 دلار (0/5 دلار بيش تر از قيمت بازار) تعيين مي شود. به عبارت ديگر براي ترغيب مصرف کنندگان به خريد مقداري معين بستني قيمت بازار بايد پس از وضع ماليات 0/5 دلار کم تر شود. نتيجه آن که وضع ماليات باعث مي شود تا منحني تقاضا از وضعيت D1 به D2 (با توجه به وضع 0/5 دلار ماليات) به سمت پايين انتقال يابد.
براي آن که اثر وضع ماليات را بهتر درک کنيم، نقطه تعادل جديد را با تعادل قبلي مقايسه مي کنيم.
با توجه به نمودار 1 ملاحظه مي کنيد که قيمت يک واحد بستني از 3 دلار به 2/8 دلار کاهش يافته و مقدار تعادلي نيز از 100 واحد به 90 واحد رسيده است. از آن جا که در تعادل جديد خريداران مقدار کم تري کالا مي خرند و فروشندگان نيز مقدار کم تري کالا مي فروشند، وضع ماليات بر بستني حجم و اندازه بازار (مبادلات بازاري) را کاهش مي دهد.
حال بار ديگر به پرسش مربوط به تعلق ماليات باز مي گرديم: چه کسي ماليات را پرداخت مي کند؟ هر چند خريداران کل ماليات را به دولت پرداخت مي کنند اما هم خريداران و هم فروشندگان در تحمل بار مالياتي سهيم اند. با وضع ماليات، قيمت تعادلي بازار از 3 دلار به 2/8 دلار کاهش مي يابد و فروشندگان نسبت به گذشته (قبل از وضع ماليات) براي فروش هر واحد بستني 0/2 دلار کم تر دريافت مي کنند. بنابراين ماليات، وضعيت فروشندگان را بدتر مي کند. هر چند خريداران براي هر واحد بستني قيمتي کم تر، معادل 2/8 دلار، به فروشندگان مي پردازند اما قيمت مؤثر پرداختي از سوي خريداران (پس از ماليات) از 3 دلار به 3/30 دلار افزايش يافته است، (3/30 دلار= 2/80 دلار+ 0/50 دلار). بنابراين وضع خريداران نيز بدتر شده است.
نمودار 1 وضع ماليات بر خريداران. وقتي ماليات بر مصرف (ماليات بر خريداران) به اندازه 0/5 دلار وضع مي شود تمامي نقاط منحني تقاضا به اندازه 0/5 دلار (با توجه به محور عمودي قيمت) به سمت پايين انتقال مي يابد و از D1 به D2 مي رسد. مقدار تعادلي نيز از 90 به 100 مي رسد. قيمت دريافتي فروشندگان نيز از 3 دلار به 2/5 دلار مي رسد. قيمتي که خريداران پس از وضع ماليات مي پردازند از 3 دلار به 3/3 دلار افزايش مي يابد. هر چند ماليات بر مصرف خريداران وضع شده است اما هم خريداران و هم فروشندگان سهمي از بار مالياتي را تحمل مي کنند.
با جمع بندي مطالب فوق به دو نتيجه مهم زير مي رسيم:
* ماليات ها باعث کاهش انگيزه فعاليت هاي اقتصادي مي شوند. با وضع ماليات بر کالا، مقدار فروش کالا در تعادل جديد کم تر خواهد بود.
* خريداران و فروشندگان در تحمل بار مالياتي سهميم هستند.
در تعادل جديد (پس از وضع ماليات) خريداران قيمتي بيش تر براي يک کالا پرداخت مي کنند، و فروشندگان نيز قيمتي کم تر دريافت مي نمايند.

چگونه وضع ماليات بر فروشندگان بر سازوکار نتايج بازار اثر مي گذارد؟

حال به بررسي ماليات وضع شده بر فروشندگان يک کالا مي پردازيم. فرض کنيد طبق قانون مصوب دولت، فروشندگان به ازاي فروش هر واحد بستني مجبور به پرداخت 0/5 دلار ماليات بر دولت باشند. اثر اجراي اين قانون بر اقتصاد چيست؟
در اين حالت وضع ماليات ابتدا بر عرضه بستني اثر مي گذارد. زيرا ماليات بر خريداران وضع نشده است و مقدار تقاضاي بستني در هر سطح از قيمت ثابت باقي مي ماند و منحني تقاضا تغييري نخواهد کرد. از سوي ديگر ماليات بر فروشندگان هزينه فروش بستني را افزايش مي دهد و از اين رو عرضه فروشندگان در هر سطح از قيمت کاهش مي يابد. نتيجه آن که منحني عرضه به سمت چپ يا بالا انتقال مي يابد.
مقدار انتقال را مي توانيم به طور دقيق تعيين کنيم. در هر سطح از قيمت بازاري بستني، قيمت مؤثر پرداخت شده به فروشندگان (پس از وضع ماليات) 0/5 دلار کم تر خواهد بود. مثلاً اگر قيمت بازاري بستني 2 دلار باشد قيمت مؤثر دريافتي از سوي فروشندگان 1/5 دلار است. در هر سطح از قيمت، فروشندگان عرضه خود را متناسب با کاهش 0/5 دلار در قيمت تنظيم مي کنند. به بيان ديگر براي تشويق فروشندگان به عرضه مقداري معين کالا و بي اثر کردن ماليات، قيمت بازار بايد نسبت به گذشته 0/5 دلار بيش تر باشد. بنابراين همان طور که در نمودار 2 مي بينيد هر نقطه از منحني عرضه دقيقاً به اندازه مقدار ماليات به سمت بالا يا چپ انتقال مي يابد و از S1 به S2 (به اندازه 0/5 دلار ماليات) منتقل مي شود.
وقتي بازار از تعادل قديمي به تعادل جديد مي رسد، قيمت تعادلي بستني از 3 دلار به 3/30 دلار افزايش، و مقدار تعادلي از 100 واحد به 90 واحد کاهش مي يابد. بار ديگر يادآوري مي کنيم که وضع ماليات حجم مبادلات بازار را کاهش مي دهد. هر دو گروه خريداران و فروشندگان بار مالياتي را تحمل مي کنند. از آن جا که قيمت بازار افزايش مي يابد، خريداران در مقايسه با قبل از ماليات، 0/3 دلار بيش تر مي پردازند. فروشندگان نيز نسبت به قبل از ماليات، قيمت بيش تري دريافت مي کنند ولي به هر حال قيمت موثر (پس از وضع ماليات) از 3 دلار به 2/8 دلار کاهش يافته است.
از مقايسه نمودارهاي 1و 2 نتيجه اي غير منتظره به دست مي آيد. وضع ماليات بر خريداران و فروشندگان کاملاً معادل و هم ارز است. در هر دو حالت، مقدار ماليات از مرز قيمت پرداختي توسط خريداران تا مرز قيمت دريافتي توسط فروشندگان قرار دارد. مرز قيمت پرداختي توسط خريداران تا مرز دريافتي توسط فروشندگان صرف نظر از اين که ماليات بر خريداران و يا فروشندگان وضع شود کاملاً يکسان است. در هر دو حالت مرز قيمت با توجه به موقعيت نسبي منحني هاي عرضه و تقاضا تغيير مي کند. در تعادل جديد خريداران و فروشندگان هر يک بخشي از بار مالياتي را تحمل مي کنند.
تنها تفاوت بين ماليات بر خريداران و ماليات بر فروشندگان اين است که چه کسي ماليات را به دولت مي پردازد.
براي درک اثر اين دو نوع ماليات (ماليات بر خريداران و ماليات بر فروشندگان) شايد راه ساده تر اين باشد که فرض کنيم دولت به ازاي هر يک عدد بستني عرضه شده در يک فروشگاه 0/5 دلار دريافت و به داخل يک صندوق مي اندازد. وقتي دولت بر خريداران ماليات وضع مي کند، هر خريدار مجبور مي شود تا پس از خريد هر بستني 0/5 دلار به داخل صندوق بيندازد. وقتي دولت ماليات بر فروشندگان وضع مي کند، فروشندگان نيز مجبور هستند به ازاي فروش هر عدد بستني 0/5 دلار به داخل اين صندوق بيندازند. اين مسئله که آيا 0/5 دلار به طور مستقيم از سوي خريداران به داخل صندوق مي رود و يا 0/5 دلار به طور غير مستقيم از جيب خريداران به دست فروشندگان رسيده و سپس به داخل صندوق دولت مي رود چندان مهم نيست. مهم اين است که با رسيدن بازار به تعادل جديد، خريداران و فروشندگان، صرف نظر از اين که ماليات بر چه کسي وضع شده باشد، بار مالياتي را تحمل مي کنند.
نمودار 2 ماليات بر فروشندگان. با وضع 0/5 دلار ماليات بر فروش، هر نقطه از منحني عرضه به اندازه 0/5 دلار (با توجه به محور عمودي قيمت) به سمت بالا و چپ انتقال يافته و از S1 به S2 مي رسد. مقدار تعادلي نيز از 100 به 90 کاهش مي يابد. قيمتي که خريداران پرداخت مي کنند نيز از 3 دلار به 3/30 دلار افزايش مي يابد. قيمتي که فروشندگان دريافت مي کنند (پس از وضع ماليات) از 3 دلار به 2/8 دلار کاهش مي يابد. هر چند در اين جا ماليات بر فروشندگان وضع شده اما هم خريداران و هم فروشندگان هر دو در پرداخت ماليات و تحمل بار مالياتي شريک هستند.

ماليات و تعلق مالياتي

ملاحظه کرديد که پس از وضع ماليات بر کالا، خريداران و فروشندگان کالا در تحمل بار مالياتي سهيم و شريک هستند اما سؤال مهم اين است که هر گروه چه مقدار از ماليات را پرداخت مي کنند؟ در وضعيت هاي خاصي ممکن است ماليات به طور يکسان بين دو گروه تقسيم شود. براي درک چگونگي تقسيم بار مالياتي اثر وضع ماليات در دو بازار را در نمودار 2 ملاحظه کنيد. در هر دو حالت نمودارها، منحني تقاضاي اوليه، منحني عرضه اوليه و مقدار ماليات (که از مرز بين قيمت پرداختي از سوي خريداران تا مرز قيمت دريافتي از سوي فروشندگان است) را نشان مي دهند. (براي منحني هاي جديد عرضه و تقاضا نموداري جديد رسم نکرده ايم. اين که کدام منحني انتقال مي يابد بستگي به اين دارد که ماليات بر خريداران و يا فروشندگان وضع شده باشد. همان طور که ديديد، اين مسئله ارتباطي با تعلق مالياتي ندارد.) اختلاف دو نمودار 3 مربوط به اختلاف در کشش عرصه و تقاضاست.
در نمودار 3 (الف) ماليات در يک بازار با عرضه نسبتاً پرکشش و تقاضاي بسيار کم کشش وضع شده است. به عبارت ديگر فروشندگان نسبت به تغييرات قيمت بسيار حساس هستند ولي خريداران نسبت به تغيير قيمت چندان واکنشي نشان نمي دهند. وقتي در چنين بازاري ماليات وضع شود، قيمت دريافتي توسط فروشندگان چندان تغييري نمي کند بنابراين فروشندگان بار مالياتي کم تري را تحمل مي کنند.
از سوي ديگر قيمت پرداختي از سوي مصرف کنندگان پس از وضع ماليات به گونه اي قابل ملاحظه افزايش مي يابد، به عبارت ديگر خريداران بخش بزرگ تري از ماليات وضع شده را پرداخت مي کنند.
در نمودار 3 (ب) ماليات در يک بازار با عرضه نسبتاً بي کشش و تقاضاي بسيار پرکشش وضع شده است. در اين حالت فروشندگان به تغييرات قيمت چندان حساس نيستند ولي خريداران نسبت به تغيير قيمت بسيار حساس اند. نمودار نشان مي دهد که با وضع ماليات قيمت پرداختي توسط خريداران چندان تغييري نمي کند در حالي که قيمت دريافتي فروشندگان به گونه اي قابل ملاحظه کاهش يافته است. بنابراين فروشندگان بخش بزرگ تري از بار مالياتي را تحمل مي کنند.
هر دو قسمت نمودار 3 به خوبي چگونگي تقسيم بار مالياتي را نشان مي دهند: بار مالياتي هميشه بيش تر به بازاري تعلق مي گيرد که کم کشش تر باشد. علت اين امر چيست؟ به طور ساده کشش، تمايل خريداران و فروشندگان را به ترک بازار در شرايط نامطلوب نشان مي دهد. کششِ اندک تقاضا، نشان مي دهد که خريداران جانشين مناسبي براي کالاي مصرفي مورد نياز خود ندارند. کشش کوچک عرضه نيز نشان مي دهد که فروشندگان نيز جانشين مناسبي براي کالاي توليدي خود ندارند.
وقتي بر يک کالا ماليات وضع مي شود سمت يا بُعدي از بازار (عرضه يا تقاضا) که جانشين هاي کم تري دارند قادر به ترک بازار نيستند، لذا مجبور به تحمل بيش تر بار مالياتي خواهند بود. ما مي توانيم از همين منطق براي ماليات بر حقوق و دستمزد نيز استفاده کنيم. بسياري از اقتصاددانان اعتقاد دارند که عرضه نيروي کار کم کشش تر از تقاضاي نيروي کار است. بنابراين مي توان نتيجه گرفت که کارگران در مقايسه با بنگاه ها بخش بزرگ تري از ماليات حقوق و دستمزد را تحمل مي کنند. به عبارت ديگر توزيع بار مالياتي به هيچ وجه به هدف اصلي قانونگذار که تقسيم مساوي ماليات است نزديک نمي شود.
نمودار 3 چگونه بار مالياتي تقسيم مي شود. در بخش (الف) نمودار، منحني عرضه پرکشش و منحني تقاضا بي کشش است. در اين حالت، قيمت دريافتي توسط فروشندگان اندکي کاهش مي يابد، در حالي که قيمت پرداختي از سوي خريداران به گونه اي قابل ملاحظه افزايش يافته است. بنابراين خريداران بخش بزرگ تري از بار مالياتي را تحمل مي کنند. در بخش (ب) نمودار، منحني عرضه بي کشش و منحني تقاضا پرکشش است. در اين حالت، قيمت دريافتي توسط فروشندگان به گونه اي قابل ملاحظه کاهش مي يابد، در حالي که قيمت پرداختي توسط خريداران اندکي افزايش يافته است. بنابراين در حالت اخير فروشندگان بخش بزرگ تري از بار مالياتي را تحمل مي کنند.

مطالعه موردي: چه کسي ماليات بر کالاهاي لوکس (تجملي) را مي پردازد؟

در سال 1990 مجلس امريکا ماليات جديدي بر کالاهاي لوکس مانند هواپيماي شخصي پوشاک تهيه شده از پوست خز، جواهرات، قايق هاي تفريحي و خودروهاي گران قيمت وضع کرد. هدف از وضع اين ماليات افزايش درآمد دولت از طريق اشخاصي بود که مي توانستند به راحتي اين ماليات را بپردازند. از آن جا که فقط اشخاص ثروتمند قادر به خريد اين کالاهاي گران قيمت بودند، به نظر مي رسد که اين قانون يک روش منطقي اخذ ماليات بر ثروت است.
با اين وجود وقتي نيروهاي عرضه و تقاضا را مورد مطالعه قرار مي دهيم نتيجه اي کاملاً متفاوت با آن چه مجلس به دنبال آن بود به دست مي آيد. به طور مثال بازار قايق هاي تفريحي را ملاحظه کنيد. تقاضا براي قايق هاي تفريحي کاملاً با کشش است. يک ميليونر نيز به راحتي يک قايق تفريحي نمي خرد، او مي تواند پول خود را صرف خريد خانه بزرگ تر، مسافرت به دور دنيا و يا باقي گذاشتن ارثيه بيش تر براي بازماندگان خود کند. برعکس عرضه قايق هاي تفريحي، حداقل در کوتاه مدت، نسبتاً بي کشش است. کارخانه هاي توليد کننده قايق تفريحي در واکنش به تغييرات شرايط بازار به آساني نمي توانند توليدات خود را تغيير دهند و يا کارگران اين کارخانه ها که قايق تفريحي مي سازند نمي توانند در ساير مشاغل مشغول به کار شوند.
تجزيه و تحليل ها از اين وضعيت منجر به يک پيش بيني مي شود. با وجود تقاضاي بي کشش و عرضه ي با کشش، بار ماليات بيش تر بر توليدکننده (عرضه کننده) تحميل مي شود. به عبارت ديگر، وضع ماليات بر قايق هاي تفريحي بيش تر بر کارخانه هاي توليد کننده اين کالا و کارگران آن ها تحميل مي شود زيرا آن ها در نهايت قيمت کم تري براي محصولات خود دريافت مي کنند. به هر حال کارگران اين کارخانه ها ثروتمند محسوب نمي شوند. بنابراين بار ماليات کالاهاي تجملي (لوکس) بيش تر بر طبقه متوسط به جاي طبقه ثروتمند، تحميل مي شود.
فرضيات گمراه کننده تعلق مالياتي کالاهاي لوکس پس از وضع اين قانون در عمل به سرعت آشکار شد.
عرضه کنندگان کالاهاي لوکس نمايندگان مجلس را از اين فشار اقتصادي آگاه کردند و آنان نيز ماليات بر کالاهاي لوکس را در سال 1993 اصلاح نمودند.
منبع مقاله :
منکيو، گريگوري، (1391)، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول