نويسنده: محمد رضا اکبري




 

معناي رجعت

رجعت، به معناي بازگشت به مبدأ است و مبدأ مي تواند محل، حالت، عمل، گفتار و يا هر چيزي باشد که حرکت از آن آغاز مي گردد. قيّومي مي نويسد:
الرَّجعَةُ بِالفَتحِ بِمَعنَي الرُّجُوع.(1)
رجعت به -فتح راء- به معناي بازگشت مي باشد.
رجعت به معناي يک بار برگشتن است، چنان که زبيدي مي نويسد:
الرَّجعةُ ألمرَّةُ مِنَ الرُّجُوعِ.(2)
رجعت، يک بار بازگشت مي باشد.
جوهري در معناي اصطلاحي رجعت، آورده است:
فُلانُ يُؤمِنُ بِالرَّجعَةِ إي بِالرُّجُوعِ إلَي الدُّنيا بَعدَ المَوتِ.(3)
فلاني به رجعت ايمان دارد؛ يعني به بازگشت به دنياي پس از مرگ ايمان دارد.
کلمات ديگري نظير «کَرَّة» و «إياب» هم به معناي بازگشت مي باشند. ابن منظور مي نويسد:
الکَرُّ، الرَّجُوعُ.(4)
و جوهري آورده است:
آبَ، يَؤُوبُ اِياباً؛ يعني رَجَعَ(5) (بازگرديد).

تعريف رجعت

خداوند به هنگام ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) عدّه اي از امواتي که داراي ايمان خالص و يا شرک خالص بوده اند را با همان صورتي که در زمان حيات خود داشته اند، به دنيا باز مي گرداند تا مؤمنان به عزّت و حاکميت زمين دست يابند و مشرکان مورد عذاب قرار گيرند.
تعريفي که بيان شد، برخاسته از آيات(6) و رواياتي است که در مباحث مختلف اين کتاب به ويژه فصل اهداف رجعت نقل خواهد شد.

بررسي برخي از تعريف هاي رجعت

شيخ حرّ عاملي در تعريف رجعت آورده است:
اعلم، ان الرجعة هنا هي الحياة بعد الموت قبل القيامة و هو الذي يتبادر من معناها.(7)
بدان که رجعت در اينجا، همان حيات و زندگي پس از مرگ و قبل از قيامت است و اين همان معنايي است که از لفظ رجعت به ذهن پيشي مي گيرد.
اين تعريف داراي اشکال هايي است که به آنها اشاره مي کنيم.
1- به بازگشت به دنيا پس از مرگ تصريح ندارد؛ زيرا حيات قبل از قيامت به حيات دنيا، منحصر نمي شود و حيات عالم برزخ را هم شامل مي شود.
2- به ويژگي کفر و ايمان خالص بازگشت کنندگان، اشاره اي ندارد.
3- حاکميت مؤمنان و عذاب کافراني را که باز مي گردند، بيان نکرده است.
4. به ظرف زماني رجعت، اشاره نکرده است.
علاّمه ميرزا ابوالحسن قزويني در تعريف رجعت، مي نويسد:
«رجعت؛ يعني رجوع ارواح و نفوس ناطقه ي مقدّسه ي حضرت رسالت پناهي وائمه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين به بدن هاي عنصري و جسدهاي دنيوي خويش».(8)
اين تعريف هم داراي اشکال هايي است که به سه مورد آنها اشاره مي کنيم:
1- از جمع همه رجعت کنندگان، تنها به رجعت معصومين (عليه السلام) اشاره کرده است.
2- به حاکميت رجعت کنندگان، تصريح ندارد.
3- ظرف زماني رجعت را بيان نکرده است.
سيّد مرتضي در تعريف رجعت آورده است.
اعلم، أن الّذي تذهب الشيعة الامامية إليه، أن الله تعالي يعيد عند ظهور امام الزمان، المهدي عجّل الله تعالي فرجه قوماً ممن کان قد تقدّم موته من شيعته ليفوزوا بثواب نصرته و معونته و مشاهدة دولته، و يعيد ايضاً قوماً من اعدائه لينتقم منهم، فليتلذّوا بما يشاهدون من ظهور الحق و علوّ کلمة اهله.(9)
بدان آنچه را شيعه به آن اعتقاد دارد، اين است که خداوند متعال به هنگام ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه، گروهي از شيعيان را که پيش از ظهور او مرده اند، به دنيا باز مي گرداند تا به پاداش ياري و کمک به او و مشاهده ي دولت ايشان برسند و نيز گروهي از دشمنان ايشان را باز مي گرداند تا از آن انتقام گيرد. پس آنان از مشاهده آشکار شدن حقّ و علّو سخن (پيروزي آيين) پيروان آن لذت مي برند.
اين تعريف از جامعيت خوبي برخوردار است و اشکال هاي تعريف هاي گذشته را ندارد، امّا دو اشکال بر آن وارد است:
1- حاکميت جهاني مؤمنان را که هدف اعلاي رجعت مي باشد، بيان نکرده است و تنها به مشاهده ي اين دولت جهاني اشاره دارد، مگر اينکه کمک رساني مؤمنان را گسترده تر از کمک هاي قبل از استقرار حکومت حضرت مهدي (عليه السلام) بدانيم که به نوعي شامل حضور در دستگاه حکومت جهاني آن حضرت گردد.
2- به ويژگي کفر و ايمانِ خالصِ رجعت کنندگان، اشاره نکرده است.

اثبات رجعت

بازگشت به دنيا، نيازمند دو رکن اساسي است که اگر هر دوي آنها به اثبات برسند رجعت تحقق خواهد يافت. رکن اوّل، امکان وقوع اين رستاخيز در عالم فعلي است و رکن دوم، وجود دلايل قابل قبول، جهت تحقق آن، در آستانه قيامت مي باشد؛ بحث ما دراين فصل به اثبات اين دو رکن مربوط مي شود.

امکان بازگشت به دنيا

رجعت، بازگشت انسان به دنيا و ادامه ي حيات مجدد او مي باشد؛ يعني پس از مدتي که ارتباط روح با جسم قطع گرديد، دوباره به آن تعلق مي گيرد، جسم زنده مي شود و با تدبير روح به حيات خود ادامه مي دهد.
حال اين سؤال مطرح است که آيا ممکن است، جسم انسان دوباره داراي حيات شود و روح به آن تعلق گيرد و زندگي دوباره ي خود را آغاز کند؟
بدون شک اصل حيات مجدد امري ممکن است چرا که قيامت هم چيزي غير از اين نيست. رجعت تشابه زيادي با قيامت دارد به گونه اي که مي توان آن را قيامت کوچک نام گذارد؛ زيرا در قيامتِ بزرگ همه انسان ها بدون استثناء زنده خواهند شد، امّا در رجعت عدّه خاصي از خوبان و بدان زنده مي شوند. در قيامت روح به جسم انسان تعلق ميگيرد و در رجعت نيز همين تعلق مجدد صورت مي گيرد.
وقتي ما امکان قيامت را با گستردگي شگفت انگيزي که دارد پذيرفته باشيم رجعت را که در مقياس محدودتري قرار دارد پذيرفته ايم؛ زيرا همان خدايي که قادر است انسان را بيافريند و به او حيات دهد و در قيامت برانگيزاند تا به اعمال او رسيدگي کند، توان آن را دارد که پيش از قيامت هم، او را به دنيا باز گرداند و اين رستاخيز را که از مظاهر شکوهمند قدرت اوست تحقق بخشد.
امام باقر (عليه السلام) در پاسخ ابي الصباح که در باره ي رجعت سؤال کرد فرمود: تِلکَ القُدَرةُ.(10)
اين قدرت خداوند است.
سيّد مرتضي علم الهدي (رحمه الله) در اين باره مي نويسد:
«هيچ شبهه اي بر عاقلي وجود ندارد که بازگشت اموات براي خداوند مقدور است و ذاتاً محال نمي باشد.»(11)

پاسخ به شبهه استبعاد

شيخ حرّ عاملي در بيان شبهات مخالفان رجعت، اوّلين شبهه را استبعاد قرار داده و مي نويسد:
الشبهة الاول الاستبعاد و هذا اصل انکار مَن انکرها.(12)
شبهه اوّل بعيد دانستن رجعت است و ريشه ي انکار کساني که آن را رد کرده اند همين استبعاد است.
امّا پاسخ به اين شبهه آن است که اگر چه برخي از امور بسيار بعيد به نظر مي رسند امّا وقتي دليل بر محال بودن آنها وجود نداشته باشد احتمال وقوع آنها وجود دارد و اگر دليلي بر وقوع آنها اقامه گردد گريزي از پذيرش آنها نخواهد بود. ابوعلي سينا مي نويسد:
کلّما قرع سمعک من عجايب الزمانِ و غرائبي البلدانِ، قذره في بقعة الامکان مالم يذده قائم البرهان.(13)
آنچه را گوش تو از مسائل عجيب دوران و امور شگفت انگيز شهرها شنيد، در بوته امکان قرار ده مادامي که برهاني آن را نفي نکرده است.
نتيجه آنکه باز گرداندن عدّه اي از انسان ها به دنيا براي خداوند مقدور است و به صرف بعيد دانستن نمي توان آن را انکار کرد؛ زيرا بعيد دانستن به معناي منع تحقق نيست بلکه به معناي دور بودن تحقق است و چه دوره هايي که با کمال ناباوري، نزديک مي گردند.
معجزات انبياء از اموري بوده اند که مردم آنها را بعيد مي شمردند، اژدها شدن عصاي موسي (عليه السلام) زنده شدن مردگان به دست عيسي (عليه السلام) و دو نيم شدن ماه به دست رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از اموري هستند که بسيار بعيد به نظر مي رسيدند، امّا تحقق يافتند. يکي از مسائلي که کافران آن را بعيد مي دانند مسئله قيامت است، که قرآن هم به استبعاد آن اشاره کرده است و مي فرمايد:
(إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً وَ نَرَاهُ قَرِيباً) (14)
آنها آن روز را دور مي بينند و ما آن را نزديک مي بينيم.
و در آيه اي ديگر، از قول آنها مي فرمايد:
(ذلِکَ رَجْعٌ بَعِيدٌ )(15)
اين بازگشت، دوري است.
همه ي مخالفان معاد، بر اين استبعاد، اتفاق نظر دارند امّا بعيد شمردن آنها دليلي بر منع تحقق آن نخواهد بود و استبعاد رجعت نيز، همين گونه است.

نمونه هاي بازگشت به دنيا در قرآن

وقوع رجعت در گذشته، بهترين دليل امکان تحقق آن، در آينده است و ما در اينجا چند مورد آن را بيان مي کنيم.

1- بازگشت گسترده مردم شام

خداوند متعال در قرآن کريم مي فرمايد:
( أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ)(16)
آيا نديدي گروهي را که هزاران نفر بودند و از ترس مرگ از خانه هاي خود خارج شدند؟ پس خداوند به آنها فرمود: بميريد؛ سپس آنها را زنده کرد؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «اين کساني که زنده شدند، هفتاد هزار خانواده از اهالي يکي از شهرهاي شام بودند، که گاهي در شهرشان طاعون مي آمد و ثروتمندان که توانمند بودند، از شهر بيرون مي رفتند و فقرا باقي مي ماندند و به اين صورت عده ي کمي از کساني که بيرون مي رفتند به طاعون گرفتار مي شدند و مبتلايان به طاعون در ميان باقي ماندگان زياد بودند؛ از اين رو همه تصميم گرفتند، هر گاه آثار طاعون را احساس کردند از شهر بيرون روند. وقتي فهميدند طاعون آمده است همه ي آنها از بيم مرگ، از شهر خارج شدند و مدتي در شهرها مي گشتند تا به شهر خرابه اي رسيدند که مردم، آن را ترک کرده بودند و بيماري طاعون همه را نابود کرده بود. وقتي پياده شدند تا در آنجا اقامتي داشته باشند خداوند به آنها فرمود: همگي بميريد و همه ي آنها در يک ساعت مردند و بدن آنها به تدريج متلاشي و پوسيده شد.
يکي از انبياء بني اسرائيل به نام حزقيل که از آنجاعبور مي کرد وقتي استخوان هاي آنان را مشاهده نمود، گريه کرد و اشک از چشمانش جاري گرديد و گفت:
پروردگارا! اي کاش همان گونه که آن ها را ميراندي، الآن زنده مي کردي تا شهرهاي تو را آباد سازند و فرزنداني آورند تا بنده ي تو باشند و به همراه ساير بندگانت، تو را پرستش کنند...
(خداوند به خواست او پاسخ داد) و حزقيل مشاهده کرد که استخوان ها به سوي يکديگر پرواز کرده و به يکديگر پيوستند و همه ي آنها زنده شدند و به همديگر مي نگريستند و خدا را تسبيح و تکبير گفته و زبان به لااله الا الله مي گشودند.
در اين حال حزقيل گفت: «شهادت مي دهم که خداوند بر همه چيز تواناست.»(17)

2. بازگشت هفتاد نفر از بني اسرائيل

خداي تعالي در قرآن کريم مي فرمايد:
(وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ‌* ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ‌)(18)
(به خاطر آوريد) هنگامي که گفتيد: اي موسي! هرگز به تو ايمان نمي آوريم تا خدا را به صورت آشکار (با چشم ظاهر) ببينيم؛ پس صاعقه شما را گرفت در حالي که آن را مي ديديد؛ آنگاه شما را پس از مرگ زنده کرديم، شايد خدا را شکر گوييد.
امام رضا (عليه السلام) درباره ي اين واقعه مي فرمايد:
«وقتي خداوند با موسي سخن گفت، به سوي قوم خود بازگشت و سخن گفتن خدا با خود را به آنان خبر داد؛ امّا آنها گفتند: ما به تو ايمان نمي آوريم تا خود سخن خدا را بشنويم.
جمعيت آنها هفتصد هزار نفر بود و موسي از ميان آنها هفتاد هزار نفر را برگزيد و از جمع آن ها، هفت هزار نفر و از ميان آنها هفتصد نفر و از جمع آن ها هفتاد نفر را انتخاب کرد و با خود به کوه طور برد. وقتي سخن خدا را شنيدند، گفتند: به تو ايمان نمي آوريم تا خدا را آشکارا ببينيم. پس به خاطر اين ظلمي که کردند، خداوند صاعقه اي فرستاد و آنان را گرفت و همه مردند.
موسي عرض کرد: پروردگارا! وقتي من به جمع بني اسرائيل بازگردم چه جوابي به آنها دهم؟ ايشان خواهند گفت: تو آنان را بردي و به قتل رساندي؛ زيرا در ادعاي نبوّت خود راستگو نبودي. خداوند هم آنها را زنده کرد و همراه او فرستاد.»(19)

3- بازگشت ارميا

بازگشت ارميا (عزيز) به دنيا، از نمونه هاي صريح و خدشه ناپذير ديگري است که امکان تحقق رجعت را به اثبات مي رساند. قرآن کريم مي فرمايد:
«يا مانند کسي که از کنار يک آبادي گذر کرد که بام هايش فرو ريخته بود (و اجساد مردم آن بر روي زمين پراکنده بود. با خود گفت:) چگونه خداوند اينها را پس از مرگشان زنده مي کند؟ خدا هم او را به مدّت صد سال ميراند و سپس زنده کرد و به او فرمود: چه اندازه درنگ کردي؟ به غذا و نوشيدني خود (که به همراه داشتي) نگاه کن، هيچ تغييري نکرده است (خدايي که اين مواد غذايي را به مدّت صد سال نگاه داشته است، بر آنچه اراده کند قدرت دارد.) و به الاغ خود بنگر (که چگونه از هم متلاشي شده است، اين حيات پس از مرگت هم پاسخي براي تو درباره ي معاد است) وهم آنکه تو را نشانه اي براي مردم (درباره ي قيامت) قرار داديم. (اکنون) به استخوان هاي مرکب خود نگاه کن که چگونه آنها را برداشته به يکديگر پيوند مي دهيم و آنگاه گوشت بر آنها مي پوشانيم. (وقتي زنده شدن خود و مرکبش براي او) آشکار گرديد گفت: ميدانم که خداوند بر هر چيزي تواناست.»(20)

پي نوشت ها :

1. المصباح المنير، ماده رجع.
2. تاج العروس، ج 11، ص 156.
3. الصحاح، ج 3، ص 1216.
4. لسان العرب، ج 5، ص 135.
5. الصحاح، ج 1، ص 89.
6. سوره ي نور، آيه 55 و سوره ي نمل، آيه 83.
7. الايقاظ من الهجعة، ص 61.
8. مجموعه رسائل و مقالات فلسفي، ص 10.
9. رسائل الشريف المرتضي، ج 1، ص 125.
10. بحارالانوار، ج 53، ص 72.
11. رسائل المرتضي، ج1، ص 125.
12. الايقاظ من الهجعة ، ص 374.
13. الاشارات و التنبيهات، ج 3، ص 418، النمط العاشر في اسرار الآيات.
14. سوره ي معارج، آيه 6- 7.
15. سوره ي ق، آيه 3.
16. سوره ي بقره، آيه 243.
17. الکافي، ج 8، ص 199.
18. سوره ي بقره، آيه 55- 56.
19. عيون اخبار الرضا (عليه السلام)، ج 2، ص 178.
20. سوره ي بقره، آيه 259.

منبع مقاله :
اکبري، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم