نويسنده: گريگوري منکيو
مترجم: دکتر حميدرضا ارباب



 

درباره ی منحني عرضه ی بازار دو حالت را بررسي مي کنيم. نخست بازاري را با تعدادي ثابت از بنگاه ها در نظر مي گيريم. دوم به بررسي بازاري مي پردازيم که در آن تعداد بنگاه ها تغيير مي کند و برخي بنگاه هاي قديمي بازار را ترک مي کنند و بنگاه هاي جديد وارد بازار مي شوند. براي هر حالت يک دوره ی زماني خاص در نظر مي گيريم. در دوره ی کوتاه مدت ورود به بازار و يا خروج از آن غالباً مشکل است بنابراين فرض ( حالت نخست ) تعداد ثابت بنگاه ها مناسب دوره ی کوتاه مدت است. اما در دوره ی ی بلند مدت با تغيير شرايط بازار تعداد بنگاه ها نيز تغيير مي کنند ( حالت دوم ).

دوره ی کوتاه مدت: منحني عرضه ی بازار با تعداد ثابت بنگاه ها

يک بازار را با 1000 بنگاه کاملاً مشابه در نظر بگيريد. در هر قيمت، بنگاه ها سطحي از توليد را انتخاب مي کنند که در آن هزينه ی نهايي با قيمت برابر باشد ( بخش الف ) نمودار1). به عبارت ديگر مادامي که قيمت بيش از هزینه ی متوسط کل است، منحني هزینه ی نهايي هر بنگاه همان منحني عرضه ی بنگاه است. مقدار عرضه ی بازار با مجموع عرضه ی 1000 بنگاه برابر است. بنابراين براي استخراج منحني عرضه ی بازار منحني عرضه ی تمامي بنگاه ها را جمع مي کنيم. در بخش ( ب ) نمودار1 منحني عرضه ی بازار را رسم کرده ايم. از آن جا که مقدار عرضه ی بنگاه ها يکسان است، عرضه ی بازار برابر است با 1000 ضرب در مقدار عرضه ی هر بنگاه.
نمودار1 منحني عرضه ی بازار با تعداد ثابت بنگاه ها. وقتي تعداد بنگاه ها در بازار ثابت است، منحني عرضه ی بخش ( ب ) از منحني هاي هزینه ی نهايي بنگاه ها از بخش ( الف ) نمودار به دست مي آيد. از آن جا که تعداد بنگاه ها 1000 واحد است مقدار محصول عرضه شده در بازار برابر است با 1000 ضرب در مقدار عرضه ی هر بنگاه.

دوره ی ی بلند مدت: منحني عرضه ی بازار با تعداد متغير

بنگاه ها ( امکان ورود و خروج )

حال وضعيتي را بررسي مي کنيم که بنگاه ها بتوانند وارد بازار و يا از آن خارج شوند. فرض مي کنيم که تمامی بنگاه ها امکان دسترسي به يک نوع فناوري و همچنين بازار نهاده ها براي توليد را داشته باشند. بنابراين تمامي بنگاه ها داراي منحني هاي هزينه ی يکسان هستند.
تصميم گيري درباره ی ورود به بازار به انگيزه ی صاحبان بنگاه هاي حاضر در بازار و شرکت هايي که قصد ورود به بازار را دارند بستگي خواهد داشت. اگر بنگاه هاي حاضر در بازار سود به دست آورند آن گاه ساير بنگاه ها نيز تمايل دارند وارد اين بازار شوند. با ورود بنگاه هاي جديد به بازار تعداد بنگاه ها افزايش مي يابد، مقدار عرضه ی کالا بيش تر مي شود و در نتيجه قيمت کالا و سود کاهش مي يابد. برعکس اگر بنگاه ها در بازار زيان کنند برخي از آن ها بازار را ترک مي کنند. با خروج برخي از بنگاه ها تعداد بنگاه ها کاهش مي يابد، مقدار عرضه ی کالا کم مي شود و در نتيجه قيمت کالا و سود بنگاه ها افزايش مي يابد. در پايان فرايند ورود و خروج، بنگاه هايي در بازار باقي مي مانند که سود اقتصادي آن ها صفر است. بار ديگر يادآوري مي کنيم که سود برابر است با
اين معادله نشان مي دهد که سود بنگاه هاي فعال در بازار فقط و فقط زماني برابر با صفر است که قيمت کالا مساوي هزینه ی متوسط کل بنگاه باشد. اگر قيمت بيش تر از هزینه ی متوسط کل باشد، سود مثبت است و بنگاه هاي جديد تمايل دارند تا وارد بازار شوند. اگر قيمت کم تر از هزینه ی متوسط کل باشد، سود منفي است و برخي بنگاه ها بازار را ترک مي کنند. فرايند ورود و خروج بنگاه ها فقط زماني متوقف مي شود که قيمت و هزینه ی متوسط کل مساوي شوند (p =ATC )
اين تحيلي کاربردي خاص دارد. بنگاه هاي رقابتي تا سطحی توليد مي کنند که در آن قيمت و هزینه ی نهايي مساوي شوند. علاوه بر اين گفتيم که بنگاه ها آن قدر وارد بازار مي شوند يا آن را ترک مي کنند که قيمت مساوي هزینه ی متوسط کل شود. اما اگر قيمت مساوي هزینه ی نهايي و هزینه ی متوسط کل شود آن گاه اين دو هزینه ی ( MCوATC ) نيز بايد برابر شوند. به عبارت ديگر هزینه ی نهايي ( MC ) و هزینه ی متوسط کل ( ATC ) زماني برابر مي شوند که بنگاه در نقطه حداقل هزینه ی متوسط کل ( ATC ) فعاليت کند. بنابراين تعادل بلند مدت يک بازار رقابتي با ورود و خروج آزاد زماني برقرار مي شود که بنگاه ها در نقطه کارآمد توليد ( حداقل ATC ) فعاليت کنند.
در بخش ( الف ) نمودار 2 وضعيت يک نگاه را که در تعادل بلند مدت قرار دارد در نظر بگيريد. در اين نمودار قيمت p مساوي هزینه ی نهايي MC است و بنگاه سود را به حداکثر مي رساند. علاوه بر اين قيمت با هزینه ی متوسط کل ( ATC ) برابر است و از اين رو سود صفر است
نمودار 2 منحني عرضه ی بازار با ورود و خروج آزادانه. بنگاه ها در بلند مدت تا زماني وارد بازار مي شوند و يا آن را ترک مي کنند که سود صفر شود. بنابراين در بلند مدت قيمت با حداقل هزینه ی متوسط کل برابر است، قسمت ( الف ) نمودار را ببينيد. تعداد بنگاه ها در بازار به قدري تعديل مي شود که کل تقاضا در اين قيمت تأمين شود. منحني عرضه ی بازار در بلند مدت يک خط افقي در همين قيمت است. قسمت ( ب ) نمودار را ببينيد.
در اين حالت بنگاه هاي جديد تمايلي براي ورود به بازار ندارند و بنگاه هاي حاضر در بازار نيز انگيزه اي براي ترک آن ندارند.
از اين تحليل درباره ی رفتار بنگاه مي توانيم منحني عرضه ی بازار در بلند مدت را به دست آوريم. در يک بازار با ورود و خروج آزادانه تنها يک قيمت وجود دارد که سود اقتصادي را صفر مي کند و آن قيمتي برابر با حداقل ATC است در نتيجه منحني عرضه ی بازار در بلندمدت در چنين قيمتي يک خط افقي به موازات محور مقدار ( Q ) خواهد بود، بخش ( ب ) نمودار 2 را ببينيد. هر قيمتي بالاتر از اين قيمت باعث ايجاد سود و ورود بنگاه هاي جديد به بازار و افزايش مقدار عرضه ی کل مي شود. هر قيمتي کم تر از اين قيمت باعث ايجاد زيان و خروج بنگاه ها از بازار و کاهش مقدار عرضه ی کل مي شود. سرانجام تعداد بنگاه هاي موجود در بازار به قدري تعديل مي شود که قيمت مساوي حداقل هزینه ی متوسط کل مي شود و به اندازه ی کافي بنگاه براي تأمين تقاضا در اين قيمت وجود دارد.

به چه دليل بنگاه هاي رقابتي با کسب سود اقتصادي صفر باز هم در بازار مي مانند؟

ابتدا ممکن است کمي غيرعادي به نظر برسد که بنگاه هاي رقابتي در بلند مدت سود صفر به دست مي آورند. قبل از هر چيز مردم تجارت و فعاليت خود را با هدف کسب سود آغاز مي کنند، اما ورود بنگاه ها به بازار سرانجام باعث کسب سود صفر مي شود و ديگر انگيزه ی زيادي براي حضور در بازار باقي نمي ماند.
براي درک بهتر وضعيت سود- صفر، يادآوري مي کنيم که سود برابر است با درآمد کل منهاي هزینه ی کل و هزینه ی کل نيز شامل تمامي هزینه هاي فرصت بنگاه است. هزینه ی کل شامل هزینه ی فرصت زمان و پولي است که صاحبان بنگاه وقف تجارت خود مي کنند. در تعادل سود- صفر درآمد بنگاه بايد زمان و پولي که صاحبان بنگاه صرف کرده اند جبران کند تا آن ها به فعاليت خود ادامه دهند.
به يک مثال توجه کنيد. فرض کنيد که يک کشاورز براي احداث يک مزرعه يک ميليون دلار سرمايه گذاري کند. در حالي که مي تواند اين پول را در بانک ذخيره و سالانه 00050, دلار سود دريافت کند. علاوه بر اين مي تواند در يک شغل فعاليت کند ( هر چند با احداث مزرعه و کاربر روي آن اين فرصت شغلي را از دست داده است ) و سالانه 30,000 دلار حقوق بگيرد. بنابراين هزينه هاي فرصت کشاورز از زراعت شامل سود از دست رفته ی بانکي و دستمزدی است که مي توانست دريافت کند، کل هزینه ی فرصت 00080, دلار خواهد بود، اگر سود کسب شده صفر شود درآمد ناشي از زراعت اين هزينه هاي فرصت را جبران مي کند.
به ياد داشته باشيد که حسابدارها و اقتصاددانان هزينه ها را به روش هايي متفاوت محاسبه مي کنند، حسابدارها فقط به هزينه هاي آشکار توجه دارند و معمولاً هزينه هاي منحني ( غيرآشکار ) را به حساب نمي آورند. به عبارت ديگر حسابدارها تمامي هزينه هايي را که باعث پرداخت پول از سوي بنگاه شده اند، در حساب مي آورند. در حالي که هزينه هاي فرصت توليد که هيچ نوع پرداختي در آن ها وجود ندارد به حساب نمي آيند. نتيجه آن که در تعادل سود- صفر، سود اقتصادي صفر است، ولي سود حسابداري مثبت است. مثلاً حسابدار کشاورز فرضي نيتجه مي گيرد که بايد يک سود حسابداري معادل 00080, دلار نصيب بنگاه شود تا انگيزه ی کافي براي ادامه ی فعاليت به وجود آيد.

انتقال تقاضا ( منحني تقاضا ) در کوتاه مدت و بلند مدت

از آن جا که بلندمدت بنگاه ها مي توانند به طور آزادانه وارد بازار و يا از آن خارج شوند ولي در کوتاه مدت چنين کاري امکان پذير نيست، واکنش يک بازار به تغيير تقاضا به افق زماني بستگي دارد. براي درک موضوع به بررسي آثار انتقال تقاضا مي پردازيم، اين تحليل واکنش يک بازار را در طول زمان به ما نشان مي دهد. علاوه بر اين مشخص مي شود که چگونه ورود و خروج بنگاه ها منجر به رسيدن بازار به تعادل بلند مدت خواهد شد.
فرض کنيدن بازار شير در تعادل بلندمدت قرار دارد. بنگاه ها در اين حالت سود صفر به دست مي آورند و قيمت با حداقل هزینه ی متوسط کل ( ATC ) برابر است. بخش ( الف ) نمودار 3 چنين وضعيتي را نشان مي دهد. نقطه ی A تعادل بلند مدت، مقدار فروش بازار و قيمت است
حال فرض کنيد پژوهش هاي دانشمندان نشان مي دهند که شير داراي منافعي اعجاب انگيز براي سلامتي انسان است. نتيجه آن که منحني تقاضاي شير به سمت راست يا بالا انتقال مي يابد و از
به مي رسد. بخش ( ب ) نمودار را در نظر بگيريد.
نمودار 3 افزايش تقاضا در کوتاه مدت و بلند مدت. بحث خود را از تعادل بلند مدت بازار در نقطه A قسمت ( الف ) نمودار آغاز مي کنيم. در اين تعادل سود هر بنگاه صفر است و قيمت با حداقل هزینه ی متوسط کل برابر است. قسمت ( ب ) نمودار نشان مي دهد که با افزايش تقاضا از به تغييراتي به وجود مي آيد. تعادل از نقطه ی A به B مي رسد، قيمت از به و مقدار فروخته شده در بازار نيز از به افزايش مي يابد. از آن جا که در اين حالت قيمت بيش تر از هزینه ی متوسط کل است، بنگاه ها سود به دست مي آورند و در طول زمان بنگاه هاي جديد براي ورود به بازار انگيزه ی بيش تري پيدا مي کنند ورود بنگاه هاي جديد به بازار باعث انتقال منحني عرضه ی کوتاه مدت به سمت راست و از به در قسمت ( ج ) نمودار مي شود. در تعادل بلندمدت جديد ( نقطه ی C ) قيمت به سطح برمي گردد ولي مقدار فروش به افزايش مي يابد. در اين حالت مجدداً سود صفر مي شود و قيمت با حداقل هزینه ی متوسط کل برابر مي شود، ولي بازار شامل تعداد بيش تري بنگاه است که توان پاسخ به تقاضاي بزرگ تر خريداران را دارد.
تعادل کوتاه مدت از A به B منتقل مي شود، مقدار تقاضا از به ، و قيمت از به افزايش مي يابد. تمامي بنگاه هاي حاضر در بازار به افزايش قيمت واکنش نشان مي دهند و مقدار توليد خود را افزايش خواهند داد. از آن جا که منحني عرضه ی هر بنگاه نشان دهنده ی هزینه ی نهايي نيز هست، منحني هزینه ی نهايي تعيين کننده ی مقدار افزايش توليد خواهد بود. در تعادل جديد کوتاه مدت قيمت شير بيش از هزینه ی متوسل کل است و از اين رو بنگاه ها سود مثبت به دست مي آورند.
وجود سود مثبت دربازار باعث ورود بنگاه هاي جديد به بازار مي شود. مثلاً ممکن است برخي از کشاورزان توليد محصول خود را متوقف کنند و وارد بازار توليد شير شوند. با افزايش تعداد بنگاه ها در بازار منحني عرضه ی کوتاه مدت به سمت راست، از به ، انتقال مي يابد و اين انتقال باعث کاهش قيمت شير مي شود. ( قسمت ( ب ) نمودار 3 را ببينيد ) سرانجام قيمت به سطح قبلي خود در نقطه ی حداقل منحني هزینه ی متوسط کل مي رسد که سود صفر است و ورود بنگاه ها به بازار متوقف مي شود. بنابراين بازار به يک تعادل بلند مدت در نقطه ی C مي رسد. قيمت شير به سطح
باز مي گردد ولي مقدار توليد شير به سطح افزايش مي يابد. هر بنگاه مجدداً به سطح کارآمد توليد مي رسد ولي از آنجا که تعداد بنگاه ها در توليد لبنيات بيش تر شده است، مقدار توليد و فروش شير نيز بيش تر مي شود.

در چه حالتي منحني عرضه ی بلند مدت صعودي مي شود

تاکنون ملاحظه کرديد که با ورود و خروج بنگاه ها منحني عرضه ی بازار در بلند مدت افقي مي شود. نتيجه ی مهم تحليل ما اين بود که تعداد بسياري زيادي از بنگاه ها به طور بالقوه آماده ی ورود به بازار هستند و تمامي آن ها با يک هزينه ی يکسان مواجه اند. در نتيجه منحني عرضه ی بازار در بلند مدت يک خط افقي است که در نقطه ی حداقل منحني هزینه ی متوسط کل (ATC ) بر آن مماس است. وقتي تقاضا براي کالا افزايش مي يابد، در بلند مدت تعداد بنگاه ها در بازار بيش تر مي شود و عرضه ی کل نيز بدون آن که قيمت تغييري کند افزايش مي يابد.
دراين جا دو دليل براي صعودي شدن منحني عرضه ی بازار در بلند مدت وجود دارد. دليل نخست اين که ممکن است مقدار برخي نهاده هاي مورد نياز توليد بسيار محدود باشد. مثلاً بازار محصولات زراعي را در نظر بگيريد. هر کس مي تواند زميني را انتخاب و خريداري کند ولي مقدار زمين هاي زراعي محدود است. هر چه تعداد کشاورزان بيش تر شود قيمت زمين هاي زراعي افزايش مي يابد و هزينه ی تمامي کشاورزان در بازار بيش تر مي شود. بنابراين افزايش تقاضا براي توليد محصولات زراعي باعث افزايش مقدار عرضه، بدون افزايش هزينه نمي شود، نتيجه آن که قيمت افزايش مي يابد. نتيجه آنکه حتي با وجود آزادي ورود بنگاه ها به بازار کشاورزي منحني عرضه داراي شيب صعودي خواهد بود. دليل دوم براي وجود منحني عرضه با شيب صعودي تفاوت احتمالي در هزينه هاي هر بنگاه است. مثلاً بازار نقاش هاي ساختمان را در نظر بگيريد. هر کس مي تواند آزادانه وارد اين بازار شود و فعاليت کند اما هزینه ی تمامي نقاش ها يکسان نيست. هزينه ها متفاوت است زيرا برخي از مردم سريع تر از سايرين کار مي کنند و يا از وقت خود بهره مي گيرند و ... در هر سطح از قيمت افرادي که هزينه کم تر دارند در مقايسه با کساني که هزينه ی بيش تر دارند وارد بازار مي شوند. با عرضه ی بيش تر خدمات نقاشي تعداد نقاشاني که به احتمال بيش تر وارد بازار مي شوند بيش تر خواهد شد. زيرا اين گروه از نقاشان که پس از تغييرات فوق وارد بازار مي شوند هزينه ی بيش تري دارند و قيمت بايد تا سطحي افزايش يابد که ورود براي آن ها سودآور باشد. بنابراين منحني عرضه ی بازار براي خدمات نقاشي حتي با ورود آزادانه به بازار صعودي خواهد بود.
دقت کنيد که با وجود تفاوت هزينه ی بنگاه ها برخي بنگاه ها در بلندمدت نيز سود به دست مي آورند. در اين حالت قيمت بازار نشان دهنده ی هزینه ی متوسط کل بنگاه نهايي است ( بنگاهي که اگر قيمت کم تر شود از بازار خارج مي شود ) . اين بنگاه ( بنگاه نهايي ) سود صفر به دست مي آورد. ولي ساير بنگاه ها با هزينه هاي کم تر سود مثبت کسب مي کنند. ورود بنگاه ها باعث از بين رفتن اين سود نمي شود زيرا هزینه ی بنگاه هاي جديد که وارد بازار مي شوند. بيش از هزینه ی بنگاه هاي حاضر در بازار است. بنگاه هايي با هزینه ی بالاتر فقط در صورت افزايش قيمت وارد بازار مي شوند زيرا در اين حالت ورود به بازار براي آن ها سودآور است.
بنابراين با توجه به دو دليل ذکر شده ممکن است منحني عرضه ی بازار در بلند مدت صعودي شود ( در مقايسه با منحني عرضه ی افقي ). به عبارت ديگر با افزايش قيمت، مقدار عرضه افزايش خواهد يافت. درس مهم از آزادي ورود و خروج بنگاه ها به صورت زير است، از آن جا که بنگاه ها در بلند مدت به راحتي مي توانند وارد بازار شوند يا آن را ترک کنند ( در مقايسه با کوتاه مدت ) . منحني عرضه ی بلندمدت معمولاً از منحني عرضه ی کوتاه مدت پرکشش تر است.
آزمون. در بلندمدت با آزادي ورود و خروج، قيمت در بازار مساوي هزینه ی نهايي، هزینه ی متوسط کل است؟ با هر دو مساوي است؟ يا با هيچ کدام مساوي نيست؟ به کمک نمودار توضيح دهيد.

نتيجه گيري: باز هم منحني عرضه

ما درباره ی رفتار بنگاه هاي رقابتي حداکثر کننده ی سود بحث کرديم. يکي از ده اصل اقتصادي را به ياد آوريد: افراد عاقل هميشه به تغييرات نهايي فکر مي کنند. در اين مقاله با استفاده از اصل فوق به بررسي رفتار بنگاه هاي رقابتي پرداختيم. از تجزيه و تحليل نهايي به نظريه ی منحني عرضه در بازار رقابتي رسيديم و نهايتاً نتايج بازار را بهتر درک کرديم.
شما آموختيد که وقتي کالايي را از بنگاهي در بازار رقابتي خريداري مي کنيد مطمئن هستيد که قيمت پرداختي شما به هزينه هاي توليد کالا بسيار نزديک است. به ويژه اگر بنگاه ها رقابتي و حداکثر کننده ی سود باشند قيمت کالا مساوي هزینه ی نهايي خواهد بود. علاوه بر اين اگر ورود و خروج به بازار آزاد باشد، قيمت کالا مساوي کم ترين هزینه ی متوسط کل ممکن خواهد بود.
اگرچه در تمامي طول مقاله فرض کرديم که بنگاه ها قيمت پذير هستند ولي بسياري از ابزارهاي مورد استفاده براي ساير بنگاه هاي غيررقابتي نيز مفيد خواهند بود. استفاده از تحليل نهايي براي بررسي اين بنگاه ها نيز مفيد است ولي مفاهيمي کاملاً متفاوت دارد.
منبع مقاله :
منکيو، گريگوري، (1391)، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول