نويسنده: گريگوري منکيو
مترجم: حميدرضا ارباب



 

منبع تفاوت در دستمزدها تبعيض است. تبعيض زماني به وجود مي آيد که پيشنهادها و فرصت هاي متفاوتي در اختيار افراد مشابه فقط بر اساس نژاد، رنگ، جنس، سن و يا ساير ويژگي هاي شخصي، قرار گيرد. تبعيض حاکي از اين مسئله است که نوعي پيشداوري نسبت به برخي گروه هاي خاص در جامعه وجود دارد. هر چند تبعيض موضوع مناقشه برانگيزي است که غالباً بحث ها و منازعات تخريبي ايجاد مي کند، ولي اقتصاددانان سعي مي کنند اين موضوع را صرف نظر از واقعيات مربوط به آن مورد بررسي قرار دهند.

اندازه گيري تبعيض در بازار کار

تبعيض در بازار کار بر درآمد گروه هاي مختلف کارگران چه اثري دارد؟ اين پرسش بسيار مهمي است ولي پاسخ ددن به آن آسان نيست.
بدون شک دستمزد گروه هاي مختلف کارگري تفاوت هاي اساسي دارد، ( جدول 1 را ببینيد ).
متوسط دستمزد يک کارگر مرد سياه پوست 22 درصد کم تر از متوسط دستمزد يک کارگر مرد سفيدپوست است، همچنين متوسط دستمزد يک کارگر زن سياه پوست 11 درصد کم تر از متوسط دستمزد يک کارگر زن سفيد پوست است. تفاوت دستمزدها با توجه به جنسيت باز هم بيش تر است. متوسط دستمزد يک زن سفيدپوست 28 درصد کم تر از متوسط دستمزد يک مرد سفيدپوست است و متوسط دستمزد يک زن سياه پوست 17 درصد کم تر از متوسط دستمزد يک مرد سياه پوست است. اگر به اين ارقام توجه کنيد، تفاوت ها به خوبي نشان مي دهد که کارفرمايان عليه سياه پوست ها و زنان تبعيض اعمال مي کنند.
با وجود اين، در اين جا يک مشکل بالقوه از اين استنتاج به وجود مي آيد. حتي با وجود عدم تبعيض در بازار آزاد نيز دستمزد افراد مختلف متفاوت است. افراد مختلف از نظر سرمايه ی انساني در اختيار خود و انواع مهارت هاي شغلي و کارهاي مورد علاقه شان تفاوت دارند. بخشي از تفاوت دستمزدهايي که در اقتصاد مشاهده مي کنيم ناشي از عوامل تعيين کننده ی سطح دستمزدهاي تعادلي است که در قسمت گذشته درباره ی آن صحبت کرديم. در واقع ثابت نشده است که تفاوت هاي مربوط به دستمزدهاي گروه هاي مختلف ( سفيدها، و سياه ها، مردان و زنان ) ناشي از تبعيض کارفرمايان است.
جدول 1 متوسط درآمد سالیانه بر اساس نژاد و جنسیت

 

سفید

سیاه

احتمال کم تر
درآمد سیاهان

مردان
زنان
احتمال کم تر بودن درآمد زنان

38870 دلار
28080 دلار
28%

30403 دلار
25107 دلار
17%

22%
11%

یادداشت: داده های کسب شده مربوط به سال 2000 و در رابطه با کارگران 14 سال به بالا، دائمی و تمام وقت است.
براي مثال، نقش سرمايه هاي انساني را بررسي مي کنيم. احتمال اين که کارگران مرد سفيدپوست مدرک دانشگاهي داشته باشند 75 درصد بيش از داشتن مدرک دانشگاهي مردان سياه پوست است. بنابراين بخشي از تفاوت موجود بين دستمزد سفيدپوستان و سياه پوستان ناشي از تفاوت در مهارت هاي آموزشي است. بين کارگران سفيدپوست ( مرد و زن ) احتمال داشتن مدرک دانشگاهي يکسان ولي مردان سفيدپوست با احتمال بيش تري ( 11 درصد ) پس از دانشگاه به مهارت هاي تخصصي و فوق تخصصي دست مي يابند و همين واقعيت تفاوت دستمزد بين مردان و زنان را از نظر آموزشي نشان مي دهد.
علاوه بر اين، در توضيح تفاوت دستمزدها سرمايه ی انساني در مقايسه با سال هاي تحصيل و آموزش اهميت بيش تري دارد. از نظر تاريخي مدارس دولتي در مناطق سياه پوست نشين کيفيت آموزشي پايين تري دارد ( که بر اساس هزينه، اندازه ی کلاس و غيره اندازه گيري مي شود ). به طور مشابه براي سال هاي بسيار طولاني طبق قانون دختران از آموزش علوم و رياضيات منع شده بودند، هر چند اين دروس ارزش بسيار زيادي در مقايسه با ساير رشته ها داشت. اگر ما بتوانيم کيفيت آموزش را همانند کميت آن اندازه گيري کنيم، تفاوت در سرمايه هاي انساني بين اين گروه ها بيش تر خواهد شد.
کسب و اندوختن سرمايه انساني به صورت تجربيات شغلي مي تواند در تشريح تفاوت دستمزدها به ما کمک کند. به خصوص اين که زنان نسبت به مردان، تجربه اندوزي شغلي کم تري دارند. يک دليلش اين است که مشارکت نيروي کار زنان طي دهه هاي اخير است که افزايش يافته است. به سبب همين تحولات تاريخي، امروزه متوسط سن کارگران زن کم تر از متوسط سن کارگران مرد است. علاوه بر اين، زنان شاغل به احتمال زياد مجبور مي شوند مدتي از کارکردن صرف نظر کنند تا فرزندانشان را پرورش دهند. به همين دليل تجربيات شغلي زنان به طور متوسط کم تر از تجربيات شغلي کارگران مرد است.
با وجود اين، يک علت ديگر تفاوت دستمزدها مربوط به تفاوت در مزايا و فوق العاده هاي شغلي است. مردان و زنان هيچ گاه مشاغل کاملاً مشابهي ندارند و انتخاب شغلي آنان متفاوت است. همين واقعيت به ما کمک مي کند تا بتوانيم تفاوت بين درآمد مردان و زنان را توضيح دهيم. براي مثال، احتمالاً زنان بيش تر منشي و مردان بيش تر راننده ی کاميون هستند. دستمزدهاي نسبي منشي ها و رانندگان کاميون تا حدودي به شرايط کاري هر شغل بستگي دارد. از آن جا که مفاهيم غيرپولي را به سختي مي توان اندازه گيري کرد، مشکل بتوان اهميت عملي تفاوت در مزاياي شغلي را براي توصيف تفاوت دستمزدها مورد استفاده قرار داد.
سرانجام، با مطالعه ی تفاوت هاي موجود ميان گروه ها به هيچ نتيجه ی روشني در مورد رواج و حاکميت و وجود تبعيض در بازارهاي نيروي کار امريکا نمي رسيم. اکثر اقتصاددانان معتقدند تفاوت دستمزدها ناشي از تبعيض است ولي هيچ توافقي در مورد چگونگی این امر وجود ندارد. تنها نتیجه ای که اقتصاددانان بر آن توافق دارند يک نتيجه گيري منفي است: از آن جا که بخشي از تفاوت متوسط دستمزدها بين گروه هاي مختلف ناشي از تفاوت در سرمايه ی انساني و ويژگي هاي شغلي است، بنابراين وجود اين عوامل دلالت بر وجود تبعيض در بازار نيروي کار نيست.
البته تفاوت در سرمايه ی انساني ميان گروه هاي مختلف کارگران در جاي خود نشان دهنده ی تبعيض است. براي مثال، برنامه هاي درسي ارائه شده به زنان، در مقايسه با مردان از نظر تاريخي محتواي علمي کم تري داشته است و همين مسئله خود نوعي تبعيض به شمار مي آيد. به طور مشابه مدارس سطح پايين در اختيار دانش آموزان سياه پوست بوده است که تبعيض در آن مشاهده مي شود. اما اين نوع تبعيض در سال هاي بسيار دور و قبل از ورود کارگران به بازار کار اعمال مي شد. در اين حالت سياست بيمار بوده است، هر چند علت بيماري اقتصادي است.

اعمال تبعيض از سوي کارفرمايان

حال اجازه دهيد از آمار و ارقام مربوط به تبعيض نيروهاي اقتصادي که در وراي تبعيض در بازار کار قرار دارند، بازگرديم. اگر يک گروه در جامعه در مقايسه با گروه ديگر دستمزد کم تري دريافت مي کند ( پس از کنترل عوامل به وجود آورنده ی تبعيض مانند سرمايه ی انساني و ويژگي هاي شغلي ) چه کساني بايد از اين تفاوت دستمزدها شرمنده باشند؟
پاسخ روشن نيست. ممکن است سرزنش کارفرمايان براي تفاوت دستمزدهاي تبعيض آميز امري طبيعي به حساب آيد. صرف نظر از همه ی مسائل، کارفرمايان ممکن است با تصميم گيري هاي خود سطح دستمزد و تقاضاي نيروي کار را تعيين کنند.
اگر برخي گروه هاي کارگري دستمزد کم تري دريافت مي کنند به نظر مي رسد که کارفرمايان مقصرند. ولي بسياري از اقتصاددانان به اين پاسخ ساده به ديده ی ترديد نگاه مي کنند. آن ها اعتقاد دارند که بازار رقابتي پادزهري طبيعي عليه تبعيض کارفرمايان فراهم مي کند. اين پادزهر را انگيزه ی کسب سود مي ناميم.
فرض کنيد در يک اقتصاد، رنگ موي کارگران با هم تفاوت دارد. در اين اقتصاد، کارگران مو بور و مو مشکلي سطح مهارت، تجربه و اخلاق کاري يکسان دارند. ولي به علت وجود تبعيض، کارفرمايان ترجيح مي دهند که کارگران مو بور را استخدام نکنند. بنابراين تقاضا براي استخدام کارگران مو بور کاهش مي يابد و در نتيجه درآمد اين گروه از کارگران کم تر از درآمد کارگران مو مشکي مي شود.
اين تفاوت در دستمزدها تا چه مدتي مي تواند پايدار باشد؟ در اين اقتصاد، يک راه ساده براي هر بنگاه وجود دارد تا ديگر رقبا را در فشار قرار دهد: اين بنگاه ها مي توانند کارگران مو بور استخدام کنند. با استخدام کارگران مو بور بنگاه ها دستمزد کم تري پرداخت مي کنند و در نتيجه هزينه هاي بنگاه در مقايسه با استخدام کارگران مو مشکي کاهش مي يابد. در طول زمان ساير بنگاه ها نيز براي کاهش هزينه ها و افزايش سود خود به استخدام کارگران مو بور اقدام خواهند کرد. بنگاه هايي که از کارگران مومشکي استفاده مي کنند هزينه هاي بيش تري خواهند داشت، بنابراين با ورود رقبای جدید به بازار زیان مالی بیش تری خواهند داشت، به طوری که نهایتاً این بنگاه ها مجبور به ترک بازار مي شوند. سرانجام با ورود بنگاه هايي که کارگران موبور استخدام مي کنند و خروج بنگاه هايي که کارگران موموشکي استخدام مي کنند، تقاضا براي کارگران مو بور افزايش و تقاضا براي کارگران مو مشکي کاهش مي يابد. اين فرايند تا جايي ادامه مي يابد که تفاوت دستمزدها از بين برود.

مطالعه ی موردي: تبعيض نژادي مسافران قطار شهري و انگيزه ی سود
در اوايل قرن بيستم قطارهاي شهري در بسياري از شهرهاي جنوبي امريکا بر اساس نژاد جداسازي شده بودند. مسافران سفيدپوست در صندلي هاي جلو قطار مي نشستند و جاي مسافرين سياه پوست در صندلي هاي عقب بود. به نظر شما چه عاملي باعث اين تبعيض نژادي و حفظ و تداوم آن بود؟ بنگاه ها و شرکت هاي قطار شهري با اين پديده چگونه برخورد مي کردند؟
در مقاله اي که در سال 1986 در مجله ی تاريخ اقتصاد به چاپ رسيد، اقتصادداني به نام جنيفرروباک (1) اين سؤالات را مطرح کرد. روباک به اين نتيجه رسيد که تبعيض نژادي در قطارهاي شهري به علت وجود قوانيني است که به اين تبعيض منجر مي شود. قبل از تصويب اين قوانين، جداسازي افراد و تبعيض نژادي در جايگاه مسافران به ندرت ديده مي شد. اين نوع تبعيض با جداسازي افراد سيگاري و غيرسيگاري در قطارها فاصله ی بسيار زيادي داشت.
علاوه بر اين، شرکت هايي که قطار شهري داشتند، اغلب با اين قوانين تبعيض نژادي مخالفت مي کردند. جداسازي صندلي ها در قطار باعث افزايش هزينه ها و کاهش سود شرکت ها مي شد. مدير يک شرکت قطار شهري با توجه به قوانين تبعيض نژادي به شوراي شهر اعلام کرد که «شرکت مجبور است با قطارهاي خالي حرکت کند.»
روباک وضعيت يکي از شهرهاي جنوبي را به صورت زير توصيف مي کند:
شرکت قطار شهري سياست تبعيض نژادي و جداسازي را اجرا نمي کند و به اين کار ابداً تمايلي ندارد. قوانين ايالتي، آشفتگي عمومي و تهديد به بازداشت مديرعامل قطارهاي شهري در مجموع باعث فشار براي تبعيض نژادي در وسايل حمل و نقل بوده است... . هيچ دليلي وجود ندارد که مديريت با اعتقاد به حقوق مدني يا برابري نژادي چنين انگيزه اي داشته باشد. واضح است که مهم ترين انگيزه ی شرکت قطار شهري يک انگيزه ی اقتصادي است. تبعيض نژادي هزينه دارد... مقامات شرکت قطار شهري ممکن است سياهان را دوست داشته باشند يا دوست نداشته باشند ولي به از دست دادن سود خود براي مخالفت با اين تبعيض تمايلي ندارند.
از داستان قطار شهري در شهرهاي جنوبي امريکا يک درس مهم مي گيريم: صاحبان بنگاه معمولاً بيش تر به کسب سود علاقه دارند تا اعمال تبعيض عليه يک گروه خاص. وقتي بنگاه هاي اقتصادي درگير اقدامات تبعيض آميز مي شوند، منبع غايي تبعيض ناشي از نيروهاي درون شرکت نيست بلکه از خارج شرکت نشئت مي گيرد. در اين قضيه ی واقعي شرکت هاي قطار شهري تبعيض بين سفيد و سياه را بر اساس قوانين و نه بر اساس تمايل خود اعمال کردند.

اعمال تبعيض از سوي مصرف کنندگان و دولت ها
هر چند انگيزه ی کسب سود انگيزه اي بسيار قوي براي حذف تفاوت هاي تبعيض آميز در دستمزدهاست، ولي در اين مورد نيز محدوديت هايي وجود دارد. در اين جا دو نوع از مهم ترين محدوديت ها را بررسي مي کنيم: ترجيحات مصرف کننده و سياست هاي دولت.
براي درک اين مسئله که ترجيحات مصرف کننده چگونه بر دستمزدها تأثير مي گذارد، بار ديگر به اقتصاد فرضي با دو گروه کارگران مو بور و مو مشکي بر مي گرديم. فرض کنيد صاحبان رستوران ها هنگام استخدام خدمتکار عليه موبورها اعمال تبعيض مي کنند. در نتيجه دستمزد خدمتکاران موبور در مقايسه با دستمزد خدمتکاران مومشکي کم تر خواهد بود. در اين حالت يک رستوران با خدمتکاران موبور هزينه و قيمت هاي کم تري خواهد داشت. اگر مشتري ها فقط به کيفيت و قيمت غذا توجه کنند، بنگاه هايي که اقدام به تبعيض کرده اند از بازار خارج مي شوند و تفاوت در دستمزدها نيز به تدريج از بين مي رود.
اما اين امکان وجود دارد که مشتري ها ترجيح دهند خدمتکاران مومشکي غذاي آن را بياورند. اگر اين ترجيح مشتري ها يک عامل قوي در ايجاد تبعيض باشد، آن گاه ورود رستوران هايي با خدمتکاران موبور به بازار در کاهش يا حذف تفاوت هاي دستمزد بين کارگران مومشکي و موبور تأثيري نخواهد داشت. به عبارت ديگر، اگر مشتريان رجحان هاي تبعيض آميز داشته باشند، يک بازار رقابتي نيز دستمزدهاي متفاوت تبعيض آميز خواهد داشت. هر اقتصادي با اين نوع تبعيض دو نوع رستوران خواهد داشت. رستوران هايي با خدمتکاران موبور فقط کارگران موبور با هزينه ی کم تر استخدام مي کنند و قيمت هاي کم تري را از مشتريان مي گيرند. ساير رستوران ها خدمتکاران مومشکي استخدام مي کنند، هزينه ی بالاتري پرداخت مي کنند و قيمت بيش تري از مشتريان دريافت خواهند کرد. مشترياني که رنگ موي خدمتکاران برايشان اهميتي ندارد به رستوران هايي با کارگران موبور مي روند و قيمت هاي کم تري پرداخت مي کنند. افراد متعصب نيز به رستوران هايي با خدمتکاران مومشکي خواهند رفت. اين مشتريان بابت ترجيحات تبعيض آميز خود مجبورند مبلغ بيش تري بپردازند.
روش ديگري که به پايداري و ثبات وضعيت تبعيض آميز در بازارهاي رقابتي منجر مي شود، دخالت دولت در ايجاد مسئله ی تبعيض است. براي مثال، اگر دولت قانوني تصويب کند که بر اساس آن کارگران موبور بتوانند در رستوران ها ظرف ها را تميز کنند ولي حق توزيع غذا به مشتريان را نداشته باشند، آن گاه تفاوت دستمزدها در يک بازار رقابتي از بين نخواهد رفت. در قضيه ی واقعي جدايي و تبعيض نژادي در قطارهاي شهري را ارائه کرديم، يک نمونه از دخالت دولت در تبعيض را ديديم. در سال هاي اخير قبل از آن که دولت افريقاي جنوبي سياست تبعيض نژادي را کنار بگذارد سياهان حق کار در بعضي مشاغل را نداشتند. دولت هايي که با وضع قوانين چنين تبعيض هايي اعمال مي کنند تعادل عادي نيروي هاي بازارهاي آزاد و رقابتي را بر هم مي زنند.
پس در نتيجه بازارهاي رقابتي يک راه علاج و درمان طبيعي براي از بين بردن تبعيض در استخدام نيروي کار دارند. ورود بنگاه ها به بازار رقابتي با انگيزه ی کسب سود باعث حذف تفاوت هاي تبعيض آميز دستمزدها مي شود. زماني تفاوت دستمزدها در بازارهاي رقابتي پايدار خواهند ماند که يا مشتريان با توجه به ترجيحات خود تمايل به پرداخت هاي متفاوت و تبعيض آميز داشته باشند و يا دولت ها با وضع قوانين تبعيض را تأييد کنيد.

مطالعه ی موردي: تبعيض در ورزش
همان طور که ملاحظه کرديد، اندازه گيري مقدار تبعيض بسيار مشکل است. براي تشخيص اين مسئله که کدام گروه از کارگران مورد تبعيض قرار گرفته اند، پژوهشگر بايد تفاوت بهره وري بين اين گروه از کارگران و ساير کارگران را از بين ببرد. با وجود اين، اندازه گيري سهم مشارکت کارگران در توليد کالاها و خدمات در بسياري از بنگاه ها بسيار مشکل است.
يک نوع بنگاه که اعمال چنين اصلاحاتي در آن آسان تر است، مؤسسات ورزشي است. تيم هاي ورزشي حرفه اي روش هاي عملي بسيار زيادي براي اندازه گيري بهره وري در اختيار دارند. مثلاً در بيس بال مي توان متوسط ضربات با چوب، مسافتي که بازيکنان در زمين مي دوند، تعداد توپ هايي که از دست مي رود و امثال آن را محاسبه کرد.
پژوهش در مورد تيم هاي ورزشي نشان مي دهد که تبعيض نژادي امري رايج است که ورزشکاران به آن اعتراض دارند. در يک پژوهش که در سال 1988 در مجله ی اقتصاد کار به چاپ رسيد، دستمزد بازيکنان بسکتبال مقايسه شده بود. پژوهش نشان داد که دستمزد بازيکنان سياه پوست بسکتبال با توانايي يکسان 20 درصد کم تر از دستمزد بازيکنان سفيدپوست است. علاوه بر اين، مشخص شد که رسيدگي و توجه به تيم هايي که بازيکنان سفيدپوست بيش تري در اختيار دارند نيز بيش تر است. يک تفسير واقعيت هاي به دست آمده اين است که در زمان پژوهش تبعيض بين بازيکنان ناشي از سودآوري کم تر بازيکنان سياه براي صاحبان باشگاه نسبت به بازيکنان سفيد بوده است. در صورت وجود چنين تفاوتي در بازيکنان شکاف تبعيض آميز بين آن ها پايدار باقي خواهد ماند، حتي اگر صاحبان باشگاه فقط به سود توجه کنند.
در بين بازيکنان بيس بال نيز چنين وضعيتي وجود دارد. يک پژوهش در اواخر دهه ی 1960 نشان داد که درآمد بازيکنان سياه پوست در مقايسه با بازيکنان سفيدپوست کم تر است. علاوه بر اين، پژوهش نشان داد که تعداد تماشاگران بازي هاي بيس بال که در آن بازيکنان سياه پوست بازي مي کنند کم تر از تعداد تماشاگران تيم هايي است که بازيکنان سفيدپوست دارند، حتي اگر بازيکنان سياه پوست توانايي بيش تري داشته باشند. مطالعات سال هاي اخير نشان داد که هيچ نوع تفاوت و تبعيض در دستمزد بين بازيکنان وجود ندارد.

نتيجه گيري
در بازارهاي رقابتي کارگران دستمزد کارگران با ارزش مشارکت نهايي آن ها در توليد کالاها و خدمات برابر است. البته عوامل بسيار زيادي بر ارزش محصول نهايي اثر مي گذارد. بنگاه ها حاضرند به کارگران باهوش تر، با تجربه تر، آموزش ديده و پرتلاش به علت بهره وري بيش تر آن ها دستمزد بالاتري پرداخت کنند. بنگاه ها به کارگراني که باعث ايجاد تبعيض از سوي مشتريان مي شوند، دستمزد کم تري پرداخت مي کنند زيرا در کسب درآمد سهم کم تري دارند.
نظريه ی بازار کار به اين پرسش پاسخ مي دهد که چرا برخي کارگران نسبت به سايرين دستمزد بالاتري دريافت مي کنند. بر اساس اين نظريه، توزيع درآمد يکسان، عادلانه يا مطلوب نخواهد بود.

پي نوشت :

1. Jenifer Roback

منبع مقاله :
منکيو، گريگوري، (1391) ، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول.