اطلاعات نامتقارن
مترجم: حميدرضا ارباب
« من چيزي مي دانم که تو نمي داني ». اين جمله کنايه و اصطلاحي متداول بين کودکان است، اما حاوي واقعيتي بسيار عميق در مورد چگونگي برخورد و تعامل مردم با يکديگر است. در زندگي به دفعات زياد با وضعيت هايي روبه رو شده ايم که اطلاعات يک شخص نسبت به ديگران بيش تر بوده است. تفاوت در دستيابي به اطلاعات مورد نياز را عدم تقارن اطلاعات يا اطلاعات نامتقارن مي ناميم.
مثال هاي فراواني در اين زمينه وجود دارد. يک کارگر در مقايسه با کارفرما، اطلاعات بيش تري در مورد توانايي ها و تلاش کاري خود دارد. يک فروشنده ي خودرو دست دوم اطلاعاتي بيش تري از خريدار خودرو دارد. ابتدا مسئله را در حالت اقدام پنهان و سپس در حالت ويژگي هاي پنهان مورد بررسي قرار مي دهيم. در هر حالت گروهي که در تاريکي به سر مي برد ( کارفرما، خريدار خودرو دست دوم ) مايل است اطلاعات مورد نياز را کسب کند، ولي گروهي که اطلاعات را در اختيار دارد ( کارگر و فروشنده ي خودرو دست دوم ) به پنهان کردن اطلاعات تمايل دارد.
از آن جا که اطلاعات نامتقارن بسيار شايع و متداول است، اقتصاددانان در دهه هاي اخير بخش زيادي از وقت و تلاش خود را صرف مطالعه در مورد آثار اين مسئله کرده اند. در سال 2001 جايزه ي نوبل اقتصاد به سه اقتصاددان به نام هاي جرج آکرلُف، مايکل اسپنس و جوزف استيگلينز (1) به سبب تحقيق درباره ي موضوع اطلاعات نامتقارن اهدا شد. در ادامه به برخي از جنبه هاي اين تحقيقات مي پردازيم.
اقدامات پنهان: کارفرما، نماينده و خطر صداقت
خطر صداقت يا مخاطره ي اخلاقي زماني صورت مشکل به خود مي گيرد که شخصي به نام نماينده ( وکيل ) تعهد انجام کار يا وظيفه اي را از سوي شخص ديگري به نام کارفرما ( موکل ) بر عهده دارد. اگر کارفرما نظارت کامل بر رفتار نماينده ي خود نداشته باشد، نماينده تمايل پيدا مي کند تا مسئوليت و تعهد خود را در سطحي کم تر از آن چه مورد نظر کارفرماست انجام دهد. واژه ي خطر صداقت يا مخاطره ي اخلاقي نشان دهنده ي ريسک يا خطر رفتار غيراخلاقي نماينده ( وکيل ) در مقابل رفتار صادقانه ي کارفرما ( مدير يا موکل ) است. در چنين وضعيتي کارفرما تلاش مي کند تا به روش هاي مختلف نماينده ( وکيل ) خود را به انجام بيش تر مسئوليت خود تشويق کند.ارتباط استخدامي بين کارگر و کارفرما يک مثال کلاسيک در اين مورد است. کارفرما همان مدير يا موکل است. مسئله يا مشکل خطر صداقت ( مخاطره ي اخلاقي ) باعث مي شود تا کارگراني که بر کار آن ها نظارت کامل نمي شود کم کاري کنند و تعهدات خود را انجام ندهند. کارفرمايان مي توانند به روش هاي زير اين مشکل را حل کنند:
• نظارت بهتر
والدين با نصب دوربين هاي مخفي در خانه هاي خود سعي مي کنند رفتار پرستار فرزندان خود را ضبط و مورد بررسي قرار دهند. هدف اين کار پي بردن به رفتار غيرمسئولانه ي پرستاران است.• دستمزد بيش تر
بر اساس نظريه هاي دستمزد کارايي ( برخي کارفرمايان دستمزدي بالاتر از سطح دستمزد تعادلي ( که عرضه و تقاضاي نيروي کار را در بازار برابر مي کند ) به کارگران خود پرداخت مي کنند. کارگري که دستمزدي بالاتر از دستمزد تعادلي دريافت مي کند، احتمالاً انگيزه ي کم تري براي کم کاري دارد زيرا در صورت ترک يا اخراج از کار امکان ندارد بتواند شغل ديگري با اين دستمزد بالا پيدا کند.• پرداخت ها ي تأخيري
بنگاه ها مي تواند پاداش و مزاياي کارکنان را با تأخير پرداخت کنند. همچنين اگر کارگري اقدام به کم کاري کند با جريمه ي بسيار سنگين اخراج رو به رو مي شود. يک مثال از پرداخت هاي تأخيري، پرداخت بن هاي غيرنقدي در پايان سال است. به طور مشابه ممکن است بنگاه ها براي ايجاد انگيزه ي بيش تر در کارگران و اجتناب از کم کاري، بخشي از مزايا و پاداش آنان را در سال هاي بعد پرداخت کند. بنابراين دستمزد کارگران با افزايش سن آنان بيش تر مي شود، که البته اين افزايش دستمزد فقط به دليل ارتقاي تجربه ي کاري آنان نيست، بلکه براي جلوگيري از خطر صداقت است.هيچ يک از روش هاي فوق براي مقابله با خطر صداقت ( کم کاري و عدم انجام تعهدات ) به تنهايي مورد استفاده قرار نمي گيرد. کارفرمايان معمولاً براي جلوگيري از کم کاري و بي مسئوليتي کارگران مي توانند ترکيبي از اين روش ها را به کار برند.
در خارج از محيط کار نيز مثال هاي فراواني در مورد خطر صداقت ( مخاطره ي اخلاقي ) وجود دارد. مالک خانه اي که بيمه آتش سوزي دارد، احتمالاً از کپسول هاي اطفاءِ حريق استفاده نمي کند زيرا در صورت آتش گرفتن منزل خسارات ناشي از آتش سوزي را از شرکت بيمه دريافت مي کند. ممکن است خانواده اي با وجود خطر سيل و طغيان رودخانه به سبب زيبايي و چشم انداز طبيعي آن مکان در نزديکي رودخانه زندگي کند، زيرا دولت خسارات ناشي از اين فاجعه ي طبيعي را به خسارت ديدگان پرداخت مي کند. در بسياري از قوانين نيز با همين مشکل روبه روييم: از نظر شرکت بيمه ضروري است که خانواده ها کپسول اطفاءِ حريق در منزل داشته باشند و از نظر دولت نيز بهتر است که مردم ساختمان هاي خود را در زمين هايي که با خطر سيلاب روبه روست، بنا نکنند. ولي شرکت بيمه از اقدامات احتياطي خانوارها بي اطلاع است و دولت نيز اطلاعات کافي در مورد قبول خطر از سوي خانوارها هنگام انتخاب مکان احداث ساختمان ندارند. بنابراين مشکل خطر صداقت همچنان وجود دارد.
ويژگي هاي پنهان: انتخاب زيان بار و مشکل کالاهاي دست دوم
مشکل انتخاب زيان بار
مشکل انتخاب در بازارهايي به وجود مي آيد که فروشنده نسبت به خريدار در مورد کالاي فروخته شده، اطلاعات بيش تر دارد. در نتيجه خريدار هميشه با خطر کيفيت پايين کالاي خريداري شده روبه روست. به عبارت ديگر، « انتخاب » کالاهاي فروخته شده ممکن است از نطر خريدار بي اطلاع « زيان بار » باشد. يک مثال کلاسيک در مورد « انتخاب زيان بار » بازار خودروهاي دست دوم است. فروشندگان خودروهاي دست دوم از عيوب کالاي خود اطلاع کامل دارند، در حالي که خريدار اغلب بي اطلاع است. از آن جا که احتمالاً مالکان معيوب ترين خودروها در مقايسه با صاحبان خودروهاي سالم اقدام به فروش مي کنند، خريداران در مورد خريد اين کالاهاي دست دوم نگران اند. در نتيجه بسياري از مردم خودرو دست دوم نمي خرند. مشکل کالاهاي دست دوم به خوبي روشن مي کند که چرا يک خودروي نو که فقط چند هفته از آن استفاده شده، هزاران دلار ارزان تر از همان خودرو صفر کيلومتر، به فروش مي رسد. خريدار خودرو دست دوم احتمالاً حدس مي زند که فروشنده مي خواهد از شرّ اين کالا خلاص شود، زيرا اطلاعاتي درباره ي خودرو دارد که او ندارد.مثال ديگر در مورد انتخاب زيان بار بازار بيمه هاي اجتماعي است. براي مثال، خريداران يا متقاضيان استفاده از بيمه هاي خدمات درماني در مقايسه با شرکت هاي بيمه از وضعيت سلامتي خود و مشکلات بهداشتي و احتمالاً بيماري خود بيش تر اطلاع دارند. از آن جا که مردم بيمار و کساني که از نظر سلامتي مشکل دارند، بيش تر متقاضي دريافت بيمه ي خدمات درماني اند، حق بيمه درماني نشان دهنده ي هزينه هاي بيش تر يک بيمار در مقايسه با افراد غيربيمار است. در نتيجه افرادي که از نظر سلامتي وضعيتي متعادل دارند، ممکن است از خريد بيمه درماني با چنين قيمت بالايي صرف نظر کنند.
وقتي بازارها از انتخاب زيان بار صدمه مي بينند، دست نامرئي لزوماً نمي تواند در اين بازار معجزه کند. در بازار خودروهاي دست دوم مالکان خودروهاي دست دوم سالم احتمالاً تصميم مي گيرند به جاي فروش خودرو به قيمت پايين که شک خريداران را نيز در پي دارد، خودرو را نزد خود نگه دارند. در بازار نيروي کار، پرداخت دستمزد بالاتر از دستمزد تعادلي باعث به وجود آمدن بيکاري مي شود. در بازارهاي بيمه خريداران بيمه با مخاطره ي پايين احتمالاً ترجيح مي دهند. بدون بيمه باشند، زيرا سياست هايي که آن ها دنبال مي کنند به خوبي وضعيت سلامتي آن ها را به شرکت ها اعلام نمي کند. طرفداران بيمه هاي خدمات درماني دولتي با اشاره به مشکل انتخاب زيان بار ادعا مي کنند که نبايد به بازار خصوصي بيمه براي تأمين خدمات درماني مردم اعتماد کرد.
ارسال علائم حامل اطلاعات
هر چند اطلاعات نامتقارن منشأ به وجود آمدن برخي سياست هاي عمومي است، ولي در عين حال اين عدم تقارن اطلاعات مي تواند باعث بروز رفتارهاي فردي شود که در حالت عادي غيرقابل تفسير است. يکي از اين حالات ارسال علائم ناشي از اقداماتي است که يک گروه داراي اطلاعات به منظور خاصي انجام مي دهند، ولي باعث آشکار شدن اطلاعات خصوصي خود براي افراد ناآشنا مي شوند.بنگاه ها با صرف هزينه هاي تبليغات به مصرف کنندگان بالقوه ي کالا اطلاع مي دهند که کالاي توليدي آن ها کيفيت بالايي دارد. دانشجويان و فارغ التحصيلان کارشناسي و کارشناسي ارشد دانشگاه با نمرات خود به کارفرمايان اعلام مي کنند که توانايي شان بيش از ديگران است. به خاطر آوريد که نظريه ي « ارسال علائم در آموزش » با نظريه ي « سرمايه ي انساني » مطابقت دارد، زيرا آموزش فقط حامل اطلاعات در مورد هوش و استعداد فرد نيست بلکه دفاع از اين عقيده است که آموزش باعث افزايش بهره وري افراد مي شود. اين دو مثال مربوط به ارسال علائم ( مثال تبليغات و آموزش ) ممکن است بسيار متفاوت به نظر برسند، ولي در اصل بسيار شبيه هم هستند: در هر دو حالت گروه داراي اطلاعات ( بنگاه ها، دانشجويان ) با ارسال علايم قصد متقاعد کردن گروه بدون اطلاعات ( مشتري، کارفرما ) را دارند. متقاعد کردن آن ها در مورد کيفيت آن چه عرضه مي کنند ( کالا يا نيروي کار ).
براي ارسال علائم موثر و کارآمد چه بايد بکنيم؟ واضح است که ارسال علايم بايد ارزش داشته باشد. اگر علايمي اطلاعاتي مجاني يا بي ارزش باشند، هر کس مي تواند از آن استفاده کند که در اين صورت نيز حاوي اطلاعات مفيدي نخواهد بود. به همين دليل يک الزام ديگر نيز وجود دارد: ارسال علائم اطلاعاتي بايد براي شخص با توانايي بالا يا بنگاهي با کالاي کيفيتِ بالا کم هزينه و پرفايده باشد، در غير اين صورت هر کس انگيزه ي استفاده از ارسال علائم اطلاعاتي را خواهد داشت که قطعاً علايم حامل هيچ اطلاعات مفيدي نيز نخواهند بود.
بار ديگر به اوضاع قبلي توجه کنيد. در حالت تبليغات، يک بنگاه توليدکننده ي کالاي خوب با تبليغات سود بيش تري به دست مي آورد، زيرا مشتريان با يک بار خريد و استافده از کالا مشتري دايم آن خواهند شد. بنابراين کاملاً عقلايي است که بنگاه توليدکننده ي کالاي مرغوب هزينه ي ارسال علائم ( تبليغات ) را پرداخت کند و عقلايي است که مصرف کننده اين تبليغات را بخشي از اطلاعات مربوط به کيفيت کالا به حساب آورد. در مثال آموزش، يک شخص با استعداد در مقايسه با فرد کم استعداد به راحتي مي تواند فارغ التحصيل شود. بنابراين پرداخت هزينه ي ارسال علايم ( آموزش ) از سوي فرد با استعداد کاملاً عقلايي است و براي کارفرما نيز توجه به ارسال علائم ( آموزش ) به عنوان بخشي از اطلاعات مربوط به استعداد اين فرد يک تصميم عقلايي است.
دنياي ما پر از ارسال علايم اطلاعاتي است. در مجلات گاهي اين جمله را مي بينيد همان طور که در تلويزيون ديده ايد. به چه دليل يک بنگاه که با تبليغ در يک مجله قصد فروش کالاي خود را دارد، اين روش را انتخاب مي کند؟ يک احتمال اين است که بنگاه سعي مي کند تا با ارسال علايم اطلاعاتي تمايل خود را به پرداخت هزينه ي بيش تر تبليغ ( از طريق تلويزيون ) به مشتريان نشان دهد و آن ها را اميدوار کند که کالاي تبليغ شده در تلويزيون ( چون هزينه ي تبليغ بيش تري دارد ) کالايي با کيفيت بهتر است. به همين دليل دانشجويان با استعداد مدارس نيز از موفقيت شرح سوابق تحصيلي خود اطمينان دارند.
مطالعه ي موردي: هدايا به منزله ي علايم
مردي با خود فکر مي کند که روز تولد همسرش چه چيزي به او بدهد. او به خودش چنين مي گويد: « مي دانم بهترين هديه، دادن پول نقد به اوست. من که دقيقاً سليقه ي او را به اندازه ي خودش نمي دانم و او با پول نقد مي تواند هر چه دوست دارد بخرد. ولي وقتي او به همسرش به جاي هديه پول نقد مي دهد، همسرش بسيار ناراحت مي شود. او اطمينان پيدا مي کند که شوهرش واقعاً او را دوست ندارد و از او دلگير مي شود.
مفهوم اقتصادي اين داستان چيست؟ به دلايل مختلف، دادنِ هديه رسمِ با اهميتي است. اغلب مردم نيز همانند مرد اين داستان فکر مي کنند که ديگران بهتر از هر کس از ترجيحات و سليقه ي خود اطلاع دارند. بنابراين انتظار دارند که مردم پول نقد را به هدايا ترجيح دهند. اگر کارفرماي شما به جاي دستمزد به شما کالا بدهد، شما آن را به پول نقد تبديل مي کنيد تا کالاهاي مورد نياز خود را خريداري کنيد. ولي در روابط خانوادگي موضوع کاملاً متفاوت است، شما از کسي که اميدواريد به شما عشق بورزد، توقع دريافت پول نقد نداريد.
يک تفسير اقتصادي اين است که هديه دادن نشان دهنده ي اطلاعات نامتقارن و ارسال علايم اطلاعاتي است. آيا مرد داستان ما اطلاع دارد که همسرش دوست دارد چه چيزي را بداند: « آيا او واقعاً عاشق من است؟ » انتخاب يک هديه ي خوب براي او ارسال علامتي حامل دوست داشتن و عشق به اوست. قطعاً انتخاب يک هديه حامل اين پيام براي همسرش است. خريد هديه هزينه دارد ( پول و صرف زمان براي خريد ) و اين هزينه به اطلاعات شخصي مرد بستگي دارد ( او چقدر همسرش را دوست دارد ). اگر او واقعاً همسرش را دوست داشته باشد، انتخاب يک هديه ي خوب بسيار راحت است، زيرا در اين صورت همسرش با دريافت آن هديه هميشه به او فکر مي کند. اگر او همسرش را دوست نداشته باشد، انتخاب هديه ي مناسب بسيار مشکل است. بنابراين دادن هديه اي که مناسب همسرش باشد، يک راه ارسال پيام اطلاعات شخصي درباره ي عشق به اوست. دادنِ پول نقد به اين معناست که او نمي خواهد هيچ زحمتي به خود بدهد.
نظريه ي ارسال علايم از طريق دادن هديه با ديگر مشاهدات ما نيز سازگاري دارد: بنابراين مردم غالباً هنگامي که احساسات و عواطف آن ها تحت فشار است، به هديه توجه خاصي دارند. دادن پول نقد به منزله ي هديه چه از سوي مرد و چه از سوي زن، اقدام ناپسندي است. ولي وقتي دانشجويان از والدين خود پول نقد دريافت مي کنند، چندان رنجيده خاطر نخواهند شد. عشق والدين به فرزندان شان کم تر مورد شک و ترديد قرار مي گيرد بنابراين دريافت کننده به هيچ وجه دريافت اين هديه ي نقدي را همچون علامت بي مهري و بي عاطفه بودن پدر و مادر تفسير نمي کند.
وقتي فردي که داراي اطلاعات است به آشکارسازي اطلاعات شخصي خويش اقدام مي کند، اين پديده را ارسال علايم اطلاعاتي مي ناميم. وقتي يک گروه فاقد اطلاعات با اقداماتي گروه داراي اطلاعات را به آشکارسازي اطلاعات تشويق مي کند، آن را سياست يا ترفند مي ناميم.
برخي از اين ترفندها ( سياست ها ) يک احساس مشترک در مردم است. شخصي که قصد خريد يک خودرو دست دوم دارد، از فروشنده درخواست مي کند تا قبل از انجام معادله، مکانيکي خودرو را معاينه کند. فروشنده اين درخواست خريدار را نمي پذيرد، زيرا اطلاعات شخصي او با بازرسي خودرو دست دوم آشکار خواهد شد. خريدار نيز ممکن است قيمت کم تري پيشنهاد کند يا به جست و جو و خريد خودرو ديگري اقدام کند.
مثال هاي ديگري نيز وجود دارد. براي نمونه، يک شرکت فروشنده بيمه ي خودرو را در نظر بگيريد. شرکت تمايل دارد که حق بيمه ي بيش تر براي رانندگان پرخطر و حق بيمه ي کم تر براي رانندگان با احتياط تعيين کند. اما شرکت بيمه چگونه مي تواند اين دو گروه رانندگان را تفکيک کند؟ رانندگان خودشان مي دانند که با احتياط اند يا رفتارهاي پرخطر هنگام رانندگي دارند، اما رانندگان پرخطر چنين بيمه اي را قطعاً نمي پذيرند. سوابق و آمار تخلفات راننده ها بخشي از اطلاعات است ( که در واقع مورد استفاده ي شرکت هاي بيمه قرار مي گيرد )، ولي با توجه به تصادفي بودن ذاتي حوادث رانندگي، اين سوابق اطلاعاتي شاخص ناقص براي پيش بيني خطرات احتمالي در آينده است.
ممکن است شرکت بيمه بتواند با استفاده از سياست هاي مختلف بيمه اي دو گروه از رانندگان را تشويق کند تا اطلاعات شخصي شان را ارائه کنند. يک سياست اين است که حق بيمه بسيار بالا باشد و خسارت تمام حوادث به طور کامل از سوي بيمه پرداخت شود. سياست ديگر اين است که حق بيمه کم باشد، ولي شرکت بيمه در مورد خسارات کم تر از 1000 دلار چيزي پرداخت نکند ( به عبارت ديگر، در اين سياست راننده مسئول جبران خسارات تا سقف 1000 دلار است و شرکت بيمه فقط خسارت باقيمانده را جبران مي کند ). دقت کنيد که سياست دوم باعث افزايش خطرپذيري رانندگان مي شود، زيرا در مقايسه با سياست اول آن ها تصادف منجر به خسارت بيش تر را ترجيح مي دهند. بنابراين يک سياست بيمه اي معاف از پرداخت خسارت ( تا سقف تعيين شده ) با حق بيمه ي پايين رانندگان با احتياط را بيش تر جذب مي کند، در حالي که سياست حق بيمه بالا و پرداخت کامل خسارت رانندگان بي احتياط و پرخطر را جذب خواهد کرد. با وجود اين دو سياست، دو گروه از رانندگان با انتخاب قراردادهاي متفاوت بيمه اي اطلاعات شخصي خود را آشکار مي کنند.
اطلاعات نامتقارن و سياست بخش عمومي
دو وضعيت مربوط به اطلاعات نامتقارن را مورد بررسي قرار داديم: مخاطره ي اخلاقي و انتخاب زيان بار. علاوه بر اين، ملاحظه کرديد چگونه اشخاص با ارسال علايم اطلاعاتي و ترفند ( سياست ) به اين مشکلات واکنش نشان مي دهند. حال به بررسي اين مسئله مي پردازيم که مطالعه ي اطلاعات نامتقارن براي حوزه ي سياست هاي بخش عمومي چه دستاوردي دارد.
بحران و تعارض ميان موفقيت بازار و شکست بازار در مرکز مباحثات اقتصاد خود قرار دارد. تعادل عرضه و تقاضا از اين جنبه کارآمد است که رفاه کل جامعه توسط نيروهاي بازار به حداکثر مي رسد. به نظر مي رسد دست نامرئي آدام اسميت بيش ترين حاکميت و تسلط را در بازار دارد. اين نتيجه با مطالعات مربوط به آثار جانبي فعاليت هاي اقتصادي، کالاهاي عمومي، بازار رقابت ناقص و فقر مورد شک و ترديد قرار گرفت. اين مثال ها در مورد شکست بازار نشان داد که دولت مي تواند موجب بهبود نتايج بازار شود.
مطالعه ي اطلاعات نامتقارن يک دليل ديگر براي وجود بازارهاي مختلف فراهم مي کند. وقتي گروهي از مردم نسبت به سايرين اطلاعات بيش تري دارند، بازار در استفاده ي بهينه از منابع ناموفق خواهد بود. افرادي که مالک خودروهاي دست دوم کاملاً سالم اند، ممکن است در فروش آن ها موفق نباشند، زيرا خريداران از خريد خودرو دست دوم امتناع مي کنند. افرادي که از نظر جسمي کاملاً سالم اند ممکن است در استفاده از بيمه هاي خدمات درماني ارزان با شکست روبه رو شوند، زيرا شرکت هاي بيمه به آن ها و ساير افرادي که بيمارند ( و از نظر شرکت بيمه بيماري شان معلوم نيست ) به يک چشم نگاه مي کنند و حق بيمه ي همه ي افراد يکسان است.
هر چند اطلاعات نامتقارن ممکن است در برخي اقدامات دولت نيز وجود داشته باشد، ولي سه مسئله موضوع را پيچيده مي کند. اولاً، همان طور که ملاحظه کرديد، بازار خصوصي در برخي اوقات درگير اطلاعات نامتقارن است که با ترکيبي از روش هاي ارسال علايم اطلاعاتي و ترفند ( سياست ) با آن مقابله مي کند. ثانياً، دولت ها به ندرت اطلاعاتي بيش از گروه هاي غيردولتي ( بخش خصوصي ) دارند.
حتي اگر تخصيص منابع توسط بازار بهينه اول نباشد، ممکن است بهينه ي دوم باشد. به عبارت ديگر، وقتي اطلاعات نامتقارن است، سياست گذاران به سختي مي توانند نتايج نامطلوب بازار را بهبود بخشند.
ثالثاً خودِ دولت نيز يک نهاد غيرکامل است.
پي نوشت ها :
1. George Akerlof, Micheal Spance & Joseph Stiglitz
2. screening
منکيو، گريگوري، (1391) ، کليات علم اقتصاد، ترجمه: حميدرضا ارباب، تهران: نشرني، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}