نويسنده: هنري فورد
مترجم: محمود کريمي شروداني
منبع: راسخون



 
2- دوباره بايد تأکيد کرد که بحث عمومي درباره ي مسأله ي يهود، ضد يهودي نيست. تبليغ آن سالم است. تبليغي که براي مسأله ي يهود و به طور مشخص براي ظواهر آن انجام شده است، در اين کشور گمراه کننده بوده است. اين بحث بيش از همه در روزنامه ي يهودي انجام مي شود. ولي نه با بي طرفي و چشم باز.
دو نکته ي اصلي که آن ها بارها و بارها با نظمي تکراري و خسته کننده در روزنامه يهودي تکرار مي کنند اين است که غيريهوديان بي انصاف اند و مسيحيان متعصب اند. اين ها ظاهراً دو نماي اصلي از زندگي تحت تبليغات يهودي است، وقتي که مي خواهند فوراً از نژاد خودشان حمايت کنند. در تمام مواضع عاقلانه گفته مي شود که اين روزنامه ي يهودي تفاوتي بين غيريهودي ها قائل نمي شود، براي اکثر يهوديان مفيد است، چرا که احتمال دارد در ايالات متحده، فردي بخواهد سازماني را ايجاد کند بدون کوچکترين تغييري در برنامه اش، مي تواند به وسيله ي يک راه حل ساده مثل يک متن عمومي در بين غيريهوديان احساسات ضد يهودي را برانگيزد. نوشته ي نويسندگان يهودي براي خوانندگان يهودي، اطلاعات غيرواقعي در مورد هوشياري نژادش و پيوست هايي که حاکي از @برحمتي ساير نژادهاست، ارائه مي کند. درست است که اين به ناشران بر مي گردد، ولي امريکا پيوسته مورد ارزيابي واقع مي شود. اما امريکا سرزميني متعلق به مردم امريکايي نيست، امريکا تقريباً سرزميني در دست يهوديان است.
از طرفي در روزنامه هاي روزانه هيچ گونه بحث جدي وجود ندارد. اين نه شگفت آور و نه سزاوار نکوهش است. روزنامه هاي روزانه با موضوعات داغي که به دستشان رسيده، سروکار دارند. در حالي که يهوديان اصلاً قابل ذکر نيستند. او عباراتي را براي هدف خود ذخيره مي کند؛ اين تلاش شامل ليستي از يهوديان مشهور در تاريخ است و معمولاً با منابع با ارزشي که متعلق به يهوديان بومي مشخصي با صفات والاست ارتباط نزديکي دارند. کساني که تبليغات آن ها را کم هم نشان نمي دهد. خلاصه، ممکن است گفته شود که تبليغ ها در اين کشور مسأله اي را بيان کند که حاوي انتقادهاي مخفي از غيريهوديان به وسيله ي روزنامه ي يهودي است و هم چنين ارزيابي مخفي يهوديان به وسيله ي روزنامه غيريهودي است. تلاش مستقلانه براي ساخت يک تبليغ بنابراين نمي تواند به معناي ضد يهود بودن تلقي شود، حتي وقتي که بعضي از اظهارات باعث رنجش خوانندگان يهودي شود.
3- هم چنين نمي توان گفت که ضد يهود احتمالاً در خارج از پايتخت هر تمدني است و به علاوه با يقين مي توان گفت که در دست تعدادي از مردان مهم است که در سطح جهان براي اجراي طرح کنترل جهان فعاليت مي کنند، نه از طريق تصاحب سرزمين، نه با حمله ي نظامي و يا حتي اهداف حکومتي و نه حتي با کنترل اقتصادي از طريق منطق علمي بلکه به وسيله ي کنترل ساختار تجارت و داد و ستد. ضد يهود قابل توصيف نيست، نه شاهدي براي اثبات آن وجود دارد و نه مدرکي مي توان براي آن آورد. آن ها کساني هستند که به بهترين نحو مي توانند اين مسأله را رد بکنند که اگر صادق نبودند خودشان به جاي يهوديان بين الملل قرار مي گرفتند. و البته آن ها اين قضيه را رد نمي کنند. آن ها کساني هستند که به بهترين شکل مي توانند نشان دهند که مي توانند به جاي يهودياني قرار گيرند که در تصور خودشان نه فقط، بهترين هاي يک نسل، بلکه بهترين هاي تمام بشريت اند، اما آن ها اين را نشان نمي دهند. گاهي يک پيشگوي يهودي از ديدن يک قيام در آينده خبر مي دهد که وعده هايي را به مردم ارزاني مي دارد که روش هاي روتچيلد براي مردم قديم عملي نکرد، وعده هايي که تمام ملت ها از آن از طريق اسرائيل بهره مند مي شوند، کاري که به وسيله ي اقتصادهاي دست نشانده ي اسرائيل در ملت ها انجام نشده است؛ وقتي آن زمان فرا رسد ما به راهنمايي مجدد انرژي يهودي به سمت مجراهايي اميدواريم که منابع موجود مسأله ي يهود را تهي خواهد کرد. در اين فاصله اگر ضد يهود وجود نداشته باشد ممکن است حتي به يک خدمت جهاني به يهود برسيم، براي به خاک انداختن اين ضعف مستلزم بر انگيختن هدفي در گستره ي وسيع تر هستيم.
اگر فرضيات بالا درست باشد پس عبارت " ضديت يهود " ، خيلي گسترده تر از آن چيزي است که در اين سري از مقالات آورده شده است، گوياي اشتباه اصلي در انتقاداتي است که به اين نويسنده وارد مي شود. به هر حال اين براي پاسخ کافي است. هنوز کارهاي زيادي براي انجام دادن داريم، بر طبق چه اصولي بايد پيش رفت و چه چيزهايي را هم چنان بايد دوست داشت و با چه چيزهاي مشابهي پس از ارزيابي و نکوهش بايد دشمني کرد.

II (دو در اعداد رومي است)

ضد يهود مسلماً در بسياري از مواقع در طول تاريخ انحرافاتي پيدا کرده است، ديدگاه انحرافي پيدا کرده، سيرت و نهادش منحرف شده و دستهاي خود را با جرائمي آلوده کرده است، ولي عجيب ترين ادعاي ساخته شده اين است که آن ها هرگز کاري انجام نداده اند و هرگز چيزي را که بتوان استفاد کرد به خاندان يهوديان آموزش نداده اند.
به طور منصفانه درجاتي که به ضد يهود تعلق مي گيرد زياد است و تعداد کمي از آن ها در اين جا ذکر مي شود.
1- اولين درجه ضد يهود را اگر بخواهيم توضيح دهيم به طور ساده شامل دوست نداشتن يهود به عنوان يک شخص و نه هر موضوع ديگري که مربوط به او باشد، است. اين چيزي است که در بين اغلب مردم در تمام مراتب ديده مي شود. اين چيزي است که معمولاً ديده مي شود اگر چه در کساني که در تماس با يهوديان اند بسيار کم شده است. اين گاهي در کودکي شروع مي شود در غالب يک حس غريزي که کلمه ي « يهودي » را دوست ندارد. اين حس با استفاده ي نادرست از کلمه ي " يهودي " به عنوان يک برچسب تشويق مي شود، يا به عنوان صفتي که کار ناپسندي را توصيف مي کند. اين احساس براي غيريهوديان، حتي آن هايي که مليّت يکساني دارند فرقي نمي کند، ولي براي نژادي ناشناخته از يهوديان فرق مي کند که درعوض، محدود به شناخت افرادي هستند که خود را در به وجود آمدن چنين احساسي بي گناه نشان مي دهند.
اگر همراهي و سازگاري با انتخاب ما همراه نباشد، بروز احساسات ناسازگار تحت کنترل است. هر فرد منصفي بارها به اين فکر کرده است که اين احتمال وجود دارد که يک فرد نسبت به فردي بهتر از او احساس تنفر داشته باشد. احساس تنفر ما کاملاً مطابق با نتايج توجّه و بيزاري از اعمال انجام شده بين يک فرد با ديگران است. نمي توان نشان داد که تنفر هميشه اشتباه است. البته، هر جا که آگاهي با روي گرداني غريزي، براي ارتباط اجتماعي با افرادي از نژاد يهودي به هم بپيوندد، پيش داوري اجتناب ناپذير است، البته به جز مواردي که هيچ امتياز و احترامي بين يهوديان و ديگران وجود ندارد. البته وجود عناصري در کنار تنفر طبيعي باعث رويکرد افراطي مي شود.
در بين مردم ممکن است که فردي از يهوديان متنفر باشد ولي ضد يهود نباشد. در واقع اين موضوع به شدت در حال رايج شدن است که جامعه به جز در موارد استثنايي، اشتياقي به هوش و فرهيختگي خود يهوديان ندارد. اين حقيقت در توضيح برخي از روش ها و خصوصيت هاي افراد برجسته ي نژاد يهودي وجود دارد. عوارض اين رفتار به طور نفرت انگيزي باعث مي شود که خود يهوديان دائماً انتقادهاي بي رحمانه اي داشته باشند. پرداختن به اين موضوع را به بعداً واگذار مي کنيم.