تثبيت نهاد تلويزيون در استراليا
اليزابت جاکا (1)
لزلي جانسن (2)
همزمان با آغاز بازي هاي المپيک ملبورن در نوامبر 1956 تنها پنج هزار دستگاه گيرنده تلويزيون به فروش رسيده بود. اما بسياري از مردم ملبورن رويدادهاي المپيک را از طريق تلويزيون هاي داخل ويترين فروشگاه هاي لوازم الکتريکي و فروشگاه هاي همه کاره در شهر و خيابان هاي حومه آن تماشا کردند. تنش هاي بين المللي، به ويژه تنش هايي که در اطراف تجاوز نظامي شوروي به مجارستان وجود داشت، و نيز خصومت هاي جنگ سرد- به طور کلي، و بحران خاورميانه، در آخرين هفته هاي باقي مانده به آغاز بازي ها نگراني هاي شديدي در ميان برگزارکنندگان آنها ايجاد کرده بود. با اين همه، هنگامي که بازي ها پايان يافت، معلوم شد سياست فقط گاه و بي گاه در ميان شرکت کنندگان و تماشاگران و در طول جريان مسابقات و رويدادهاي اطراف آن دخالت مي کرده است.
پخش مستقيم برنامه ها حس هيجان در پيرامون بازي ها را شدت بخشيد و در ايجاد جوّ و حال و هوايي دوستانه از طريق ايجاد حس پشتيباني و اشتياق عمومي براي آنچه گامي عمده در ظهور استراليا به عنوان ملتي جوان شناخته مي شد نقشي مؤثر ايفا کرد.
از نظر نيروي انساني سرويس تلويزيوني نوپاي استراليا بازي هاي المپيک سرآغاز اعطاي نقشي کليدي به ورزش در تلويزيون اين کشور بود. پس از بازي هاي المپيک، اخبار و گزارش هاي ورزشي با سرعت تمام به صورت يکي از ويژگي هاي مهم برنامه هاي تمام ايستگاه هاي تلويزيوني، به ويژه در روزهاي شنبه، درآمد. در آغاز، گزارش هاي زنده تلويزيوني فقط در شهرهاي برگزار کننده مسابقات قابل دريافت بود و بسياري از برنامه هاي ورزشي تنها در محل حائز اهميت بود. سنت هاي گوناگون منطقه اي مربوط به فوتبال در شهرهاي سيدني و ملبورن، به عنوان مثال، تا دهه 1980 تغييرناپذير و بي چون و چرا باقي مانده بود.
با نصب کابل هم محور بين سيدني و ملبورن در سال 1960 و ورود تجهيزات نوار ويديويي در سال 1962، تبادل برنامه هاي زنده بين کلان شهرهاي مختلف استراليا نسبتاً به راحتي امکان پذير شد. پيش از اين، برنامه اي که به طور زنده در شهري پخش مي شد با گذاشت دوربين در برابر صفحه تلويزيون و فيلمبرداري از آن و سپس فرستادن فيلم به شهرهاي ديگر، ضبط مي شد. ولي اين مشکلات اي.بي.سي را از گذاشتن تأکيدي فزاينده بر ورزش بازنداشت، و در مقايسه با راديو وقت بيشتري، يعني دو برابر زمان برنامه هاي ورزشي در ايستگاه هاي تلويزيوني تجاري، به اين برنامه اختصاص يافت. از سال 1962 به اين طرف امکان ارسال برنامه ها از طريق کابل بين شهرهاي بزرگ ميسر شد و از سال 1966 به بعد رابط هاي مايکروويو بين سيدني و ملبورن از يک سو، و ايستگاه هاي منطقه اي از سوي ديگر، به وجود آمد. اين تحول نشانه اهميتي بود که به پوشش گزارش ورزشي و فراروي اي.بي.سي از کانال هاي تجارتي در اين حيطه داده شد، چرا که در زماني اين چنين متأخر، يعني به سال 1996، سيستم رله سراسري از سوي اي.بي.سي در اصل براي فراپخش مسابقات تنيس و کريکت به کار گرفته شده بود.
با آن که ايستگاه هاي تلويزيون تجاري اين جنبه از سرويس خود را با درک موقعيت جديد توسعه دادند، ولي تا تحقق اين امر مدت زماني سپري شد و چنان که اينگليس (3) اشاره مي کند، مدتي طول کشيد تا توانستند برآورد کنند که چگونه برنامه هاي ورزشي را به صاحبان آگهي بفروشند.
هر چند که نيروهاي مربوط به برنامه هاي ورزشي، در طول بازي هاي المپيک، انواع روش هاي بهره برداري مؤثر از ويژگي هاي تلويزيون به عنوان يک رسانه را تجربه کرده بودند، ولي بسياري از کساني که با تحولات اوليه تلويزيون ورزشي استراليا مربوط بودند، عمدتاً آن را « راديوي تصويري » مي دانستند. به همين جهت، تعدادي از برنامه هاي مسابقه و واريته که در راديوي تجارتي بسيار موفق بودند، در دهه 1950، هم در راديو و هم در تلويزيون به صورت مشابه پخش شدند. موضع اوليه اي.بي.سي در برابر تلويزيون اين بود که سرويس تلويزيوني صرفاً چيزي درباره تأمين مواد تصويري براي همان گونه برنامه هايي است که قبلاً براي راديو در بيست سال گذشته تأمين مي کردند. مسئله فوق در اين حقيقت بازتاب يافته بود که اي.بي.سي برخلاف بي.بي.سي ( بريتانيا ) سازمان تلويزيوني جداگانه اي نداشت. به عنوان مثال بخش درام، يا بخش خبر برنامه هايي را براي هر دور رسانه راديو و تلويزيون فراهم مي کرد.
اما، اي.بي.سي به طرق ديگر، خيلي شبيه الگوي بي.بي.سي شکل گرفته بود. نخستين عاملان بهره برداري و مجريان، براي آموزش به بي.بي.سي فرستاده شدند و آنها نيز در بازگشت همکاران خود را به شيوه هايي که از سيستم مادر فراگرفته بودند آموزش دادند و از همان آغاز اي.بي. سي توافقي اختصاصي با بي.بي.سي در مورد حق اولويت خريد برنامه هاي بي.بي.سي داشت. اما، کانال هاي تجاري، از همان ابتدا برنامه هاي وارداتي خود را از هاليوود تأمين مي کردند. در سال 1963 گردانندگان سه شبکه تجاري، به منظور جلوگيري از رقابت با يکديگر و در نتيجه بالا بردن قيمت ها ائتلافي جهت خريدهاي خود تشکيل دادند. طي سال هاي 1967- 1968 در رابطه اين شبکه ها با « اتحاديه صادرکنندگان فيلم هاي سينمايي امريکا »، که مي خواست قيمت محصولات صادراتي خود به استراليا را بالا ببرد، بن بستي به وجود آمده بود.
در نخستين سال هاي تلويزيون در استراليا، وجود محدوديت ارزي و در نتيجه محدوديت واردات بدين معنا بود که، ايستگاه هاي تلويزيوني خواه ناخواه ناچار بودند برنامه هاي محلي تهيه کنند. نبود صنعت فيلم استراليا بدين معنا بود که در ابتداي امر اين توليدات محلي اکثرا بايد از نمايش هاي جنگي نسبتاً کم هزينه تشکيل مي شدند.
بعضي به مسابقات تلويزيوني روي آوردند؛ بعضي ديگر، هم چون برنامه بسيار موفق امشب در ملبورن (4) که در سال 1957 آغاز شد و گراهام کندي (5) مجري آن بود، به شکل سرگرمي هاي سبک متکي بودند. برنامه هاي نوجوانان نيز از همين گونه يا ژانر بود و دو برنامه نخست در اين زمينه که از سال 1958 آغاز شد بسيار شبيه همان برنامه هايي بود که براي بينندگان بزرگسال طراحي شده بود. برنامه برايان هندرسن (6) به نام جايگاه دسته موزيک (7) در کانال 9 تي.سي.ان (8) سيدني و برنامه برايان نيلور (9) به نام بچه پرستو (10) تلويزيون ملبورن در مقايسه با برنامه نوجوانان اي.بي.سي به نام راک در ساعت شش (11) که ستاره راک اندرول استراليا جاني اوکيف (12) مجري آن بود و از سال 1959 در سيدني به نمايش در مي آمد، بسيار متين و سنگين جلوه مي کرد. گذشته از اين نوع برنامه ها، محتواي برنامه هاي محلي عمدتاً از ورزش و خبر- که درست جانيفتاده بود- امور جاري و برنامه هاي مستند تشکيل مي شد.
هر چند نمايش هاي جنگي ساخت داخل در نزد تماشاگران استراليايي محبوبيت داشتند، اما برنامه هاي مستند و کمدي هاي موقعيت وارداتي از امريکا که از ايستگاه هاي تجاري پخش مي شدند به سرعت در زمره برنامه هاي بسيار پرطرفدار درآمدند. تا سال 1962 کمتر از پنجاه درصد برنامه هاي تلويزيون استراليا در داخل کشور تهيه مي شد. برنامه هاي امريکايي مثل من لوسي را دوست دارم، پدر بهتر از همه مي داند (13)، شماره 77 سانست استريپ (14) و تسخير ناپذيران (15) با برنامه هاي سينماي يکشنبه شب (16) و آلفرد هيچکاک تقديم مي کند (17) رقابت مي کردند. برنامه هاي امريکايي، نمايش هاي مشابه ساخت داخل را آماتوري جلوه مي دادند. اما تأثير فرهنگي آنها عميق تر از اينها بود. منتقد معاصر مسائل فرهنگي، خانم ميگان موريس (18) با اشاره به تأثير صداي ناهنجار و بي وقفه لوسيل بال در خانواده خودش، اين صدا را براي پدرش مزاحم و مايه حواس پرتي، و براي خود و مادرش خوشايند و دلچسب مي دانست. بسياري از مردم با نگراني اين قبيل نمايش ها را به مثابه شاهدي بر روند رو به رشد امريکايي شدن جامعه استراليا و تخريب رابطه استراليا با اقتدارمندي هر آنچه بريتانيايي است، تلقي مي کردند. اما به نظر موريس، صداي لوسي براي زنان استراليايي، تأثيري برانگيزاننده و رهايي بخش داشت. لوسي که هميشه جيغ هاي هيستريک سر مي داد و از لحاظ بدن و زبان « عنان از کف داده » بود، يکي از نخستين نشانه هاي احساسي رو به رشد تلقي مي شد که مي گفت، زناني که زياده پرسرو صدا هستند لزوماً نبايد مقيد به آيين هاي حرمسرايي، چاي صبح و بعدازظهر يا شست و شو و رفت و روب باشند. منتقدان اين روزهاي تلويزيون نيز معتقدند که تلويزيون استراليا، از دست بردن در الگوهاي انگليسي و امريکايي، و متقابلاً، چگونگي بازتاب و تقويت اين روند در کثرت گرايي شاخص تاريخ فرهنگي استراليا شکل گرفته است.
با آن که اتکاي اي.بي.سي به برنامه هاي وارداتي کمتر از ايستگاه هاي تجاري بود، ولي اين شبکه هم برنامه هاي امريکايي و هم برنامه هاي بي.بي.سي، مثل فيلم هاي مستند و برنامه هايي درباره تاريخ طبيعي و هنر، و نيز برنامه هاي سبک سرگرم کننده، درام و کمدي را در جدول برنامه هاي خود جاي داده بود. اما مسئله مهم تر اين که، تا اوايل دهه 1960، برنامه هاي توليد محلي بر اساس نوآوري هاي بي.بي.سي، به ويژه در زمينه خبر و امور جاري نيز پديدار شدند. نخستين برنامه از اين گونه توليدات عمده داخلي، چهار گوشه (19)، براساس الگوي برنامه چشم انداز (20) بي.بي.سي. بود که نخستين بار در ماه اوت 1961 در سيدني به روي آنتن رفت. تا اوايل1962، ديگر اين برنامه روي نوار ويديو ضبط مي شد، که توريع سريع آن را به ايالات دگر امکان پذير مي کرد. چنان که اينگليس اشاره کرده، در اين زمان استراليا صاحب اخبار هفتگي تلويزيوني و برنامه هاي گزارش امور جاري شده بود و اين در حالي بود که هنوز روزنامه ملي ( سراسري ) در استراليا وجود نداشت و فقط يک هفته نامه خبري به نام بولتن، در سراسر اين کشور انتشار مي يافت.
ايستگاه هاي تجاري هم به پيروي از اين حرکت پرداختند، و با انواع مختلف برنامه هاي مربوط به امور جاري شروع به تجربه کردند. کانال ده در سيدني براي مدتي کوتاه به پخش يک مجله خبري عصرهنگام به نام تلسکوپ پرداخت که در سال 1965 هفته اي چهار شب روي آنتن بود و براساس الگوي برنامه امشب (21) بي.بي.سي ساخته مي شد. ايستگاه هاي منطقه اي اي.بي. سي در هبارت و آدلايد نيز با برنامه هايي به همين سبک تجربياتي انجام دادند. در آوريل 1967، اي.بي.سي برنامه امروز امشب (22) را با مجري گري بيل پيچ (23) که مجري ثابت برنامه تلسکوپ بود پخش کرد. اگر چه طراحان برنامه هاي اي.بي.سي در اين جا هم متکي به قالب برنامه امشب بي.بي.سي و سبک نوعي برنامه شتاب آلود امور روزمره بودند، ولي عزم آنها در ساختن برنامه امروز امشب چيزي بود که در نظرشان مشخصاً استراليايي مي نمود. بيل پيچ براي رويکرد آنها جنبه محوري داشت. اينگليس لهجه او را با توجه به استانداردهاي اي.بي.سي « به طور نامعمول استراليايي » توصيف مي کند: « سخن گفتن بيل پيچ او را آدمي با معلومات، ولي نه خشک و لفظ قلمي، نشان مي داد. مصاحبه با چهره هاي مردمي که گاه بدون ملاحظه کاري و حتي با پررويي و بي ادبي انجام مي شد، و پيچ سبکي ساده، شاد، و پرانرژي براي اين برنامه برگزيده بود.
امروز امشب در نخستين سال از سيدني و به طور سراسري پخش مي شد، و سپس در سال 1968 چنين برنامه هاي محلي اي، همراه با بخش هايي از نسخه ويژه سيدني که با هواپيما به هر يک از ايالت ها فرستاده مي شد تا تهيه کنندگان در صورت تمايل روز بعد از آن استفاده کنند. به طور کامل جاي خود را باز کردند. اين، برنامه اي بسيار موفق بود که در تحول اخبار تلويزيوني و گزارش هاي روزمره در استراليا تأثيري فوق العاده داشت و تا سال 1979 هم چنان در حال پخش بود. امروز امشب پرورشگاه يک نسل کامل از گزارشگران تلويزيوني، از جمله پيترلوک (24)، مايک کارلتن (25)، پيتر منينگ (26)، مايک ويلسي (27) و کارولاين جونز (28) بود. برنامه هاي خبري و گزارش هاي روزمره بي.بي.سي در زمره پرطرفدارترين و بحث انگيزترين برنامه هاي آن درآمد. اخبار، پيوسته پربيننده ترين برنامه اي. بي.سي بوده و هست، و نخستين مجري برنامه چهار گوشه، مايکل کارلتن، از سوي خوانندگان نشريه تي وي ويک (29) در سال 1962، محبوب ترين شخصيت کشور شناخته شد. برنامه چهارگوشه هنوز پس از قريب چهل سال، بر روي آنتن است و هم چنان مهم ترين برنامه پرس و جوگر در تلويزيون استرالياست. افشاگري اين برنامه از فساد دستگاه پليس در بي يلکي پيترسن (30) ايالت کويينزلند نخستين گام در سقوط دولت محلي آن منطقه بود.
در طول نخستين پانزده سال تلويزيون در استراليا، برخي از مبتکرانه ترين برنامه ها در زمينه جنگ و سرگرمي بوده است؛ روندي که با گراهام کندي (31) در برنامه امشب در ملبورن در سال 1957 آغاز شد. امشب در ملبورن و برنامه هاي نظير آن، با اتکا به سنت هاي تئاتر وود ويل، از شخصيت هاي باسمه اي استراليا، وارونه سازي قراردادها، دست انداختن خود و ديگران، و طرح عنصر هرج و مرج در برنامه هاي سرگرم کننده شب هنگام بهره مي گرفت. کندي دست پرورده دو شخصيت راديويي، نيکي و نانسي لي (32) بود که قبلاً در دهه 1930 فنون بديهه گويي و شوخي پردازي را که موجب دگرگوني برنامه سازي راديويي تجاري شده بود، تکامل بخشيدند. کندي از اين سبک با موفقيت تمام در تلويزيون استفاده کرده، آن را گسترش بخشيد و شکل ظنر تقليد و تمسخر ويژه خود را در برنامه اي که پنج شب در هفته روي آنتن بود، به تکوين رسانيد.
در سال 1965 برنامه شوي ماويس برامستن (33) در کانال اي.تي.ان- 7 (34) آغاز شد. اين نه اصطلاح جنگ شادي با آن سبک نمايشي و مبالغه آميزش، شهرتي براي بازي هاي هوشمندانه گروهي از ستارگانش از جمله گوردون چتر (35) و نيز طنز نيشدار سياسي خود دست و پا کرد. در اين دوران، موفقيت غيرمنتظره شبکه اي.بي.سي با برنامه شوي عمه جک (36) (1972) که طنزش به سنت برنامه بي.بي.سي به نام شوي خل و چل ها (37) بسيار نزديک بود نيز در جاي خود حائز اهميت بود. نورمن گانستن (38) که نقش اش را گري مک دانلد (39) بازي مي کرد، يکي از شخصيت هاي سريال دوم اين برنامه در سال 1973 بود که اتفاقاً کسالت بارترين مرد وُلونگانگ (40) ( از شهرهاي استراليا ) شناخته شد. اما همين مک دانلد در برنامه ويژه خودش، يعني شوي نورمن گانستن که از سال 1975 در زمره برنامه هاي موفق اي.بي.سي قرار گرفت، به شيوه اي بسيار درخشان قواعد تلويزيوني و مطبوعاتي در زمينه مصاحبه، و نيز، حقارت هاي فرهنگي استراليا را به طنز و تمسخر کشانيد. مک دانلد با ستارگان بين المللي که از استراليا ديدن مي کردند مصاحبه مي کرد، در حالي که بسياري از آنها از ماهيت برنامه وي آگاه نبودند. در اين ميان بعضي به شدّت خشمگين مي شدند، در حالي که بعضي ديگر که با پرسش هاي بي معنا و مصرانه او و طرز لباس پوشيدن عجيب و غريب اش روبه رو مي شدند، حسابي به وجد مي آمدند و سرگرم مي شدند. پل هوگان (41) به سبکي نسبتاً متفاوت و در عين حال ستيزه جو نسبت به قراردادهاي نمايش هاي تلويزيوني و جنگ، از همان ابتدا با يک برنامه مسابقه يافتن هنرمندان آماتور به نام چهره هاي جديد (42) (1974) شهرتي براي خود دست و پا کرد.
هوگان با آن شيوه حرف زدن آرام و حرکات خونسرد و آسوده حالش در کار مضحکه يک مرد استراليايي نمونه راه خود را به دنياي ستارگان باز کرد تا آن جا که برنامه ويژه خودش، شوي پل هوگان را تصاحب کرد، و اين برنامه اي بود که به زودي در فهرست ده برنامه اول تلويزيون قرار گرفت.
پي نوشت ها :
1- اليزابت جاکا ( Elizabeth Jacka) استاد رشته ارتباطات و رئيس دانشکده علوم انساني و اجتماعي در دانشگاه تکنولوژي سيدني ( استراليا ) است. جاکا کتاب هاي متعددي درباره سينما و تلويزيون استراليا نوشته که جديدترين آنها تلويزيون استراليا ( با همکاري استوارت کانينگهام ) و الگوهاي خبر در تلويزيون جهاني: ديدگاهي در حاشيه ( با همکاري جان سينکر و استوارت کانينگهام ) است.
2- لزلي جانسن (Lesley Johnson) استاد مطالعات فرهنگي و معاون بخش پژوهش دانشگاه تکنولوژي سيدني است. خانم جانسن نويسنده شماري از کتاب هاي مهم در زمينه رسانه ها، از جمله صداي « ناديده: مطالعه فرهنگي راديوي استراليا در گذشته » و « دختر امروز: کودکي و بلوغ » است.
3- Inglis
4- Melbourne Tonight
5- Graham
6- Brian Handerson
7- Bandstand
8- TCN
9- Brian Naylor
10- Swallow's Junior
11- Six O'clock Rock
12- Johnny O'keefe
13-Father Knows Best
14- 77 Sunset Strip
15- Untouchables
16- Sunday Night Movies
17- Alfred Hitchcock Presents
18- Meaghan Morris
19- Corners
20- Panorama
21- Tonight
22- This Day Tonight
23- Bill Peach
24- Peter Luke
25- Mike Carlton
26- Peter Manning
27- Mike Willesee
28- Caroline Jones
29- TV Week
30- Byielke Petersen
31- Graham Kenedy
32-Nicky and Nancy Lee
33-The Mavis Bramston Show
34- ATN-7
35- Gordon Chater
36- Aunty Jack Show
37- The Goon Show
38- Norman Ganston
39- Garry Mc Donald
40- Wollongong
41- Paul Hogan
42-New Faces
اسمیت، آنتونی؛ پاترسون، ریچارد (1389)، تلویزیون در جهان، ترجمه: مسعود اوحدی، تهران: سروش (انتشارات صدا و سیما)، چاپ دوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}