نويسنده: پي ير دو بوادفر
مترجم: سيمين بهبهاني



 

از شعر سخن گفتن دشوار است خاصه در دنيايي که ادبيات، سخت با علم همچشمي مي کند و همه ي روش هاي آن را به وام مي گيرد و ديگر اعتقادي به هنر ندارد.(1)از آن دشوارتر، همخانه کردن شاعران گوناگون است در کتابي واحد و آن گاه چشم داشتن که نيمي، نيم ديگر را از خود نراند. با اين حال، موسيقي هرگز در مأنوس کردن خُلقيات بي تأثير نبوده است.آشکار است که اين شرط را ناديده نمي گيريم که اگر همکاران خود را نتوانيم راضي کنيم، دست کم اميدواريم به خواننده خدمتي راهنما تقديم داريم تا تشخيص خود را به کار بندد و دلخواه خود را برگزيند.
نويسندگان امروز فرانسه، چاپ 1963، هيچ گروهي از دست اندرکاران ادبيات را وا نگذاشته است، اما شاعران در اين کتاب جايي کما بيش کوچک را اشغال کرده اند. و اينک تا حدي که ابعاد فشرده ي اين مجموعه اجازه مي دهد، خوشنودي بيشترشان را پاس مي داريم.
بررسي ما از سال 1940- سال وحشت، و نيز سالي که شعر در آن نفسي تازه کرد و جهشي عجيب و در عين حال زود گذر پيدا کرد - آغاز مي شود و تا سال 1985 ادامه مي يابد. با تجزيه و تحليل نوبت به نوبت «ميراث»(2) - ميراثي که صرفاً سنّت محض نيست- زباني تازه پديد مي آيد و پيش چشمانمان به کار گرفته مي شود. به اين سبب، جايي هم براي شاعران خارجي فرانسوي زبان باز کرديم: جايي شايان توجه، زيرا سهم آنان در اين سودا انکار ناپذير است.
البته اميدواريم هر کس که شاعر به شمار مي رود از رده بيرون نماند، با اين همه دعوي پيمبري نداريم. بي شک مي دانيم که در سال 1925 «فقط منتقد مي توانست بداند که سن- ژون پرس صد گز برتر از امانوئل سينيوره است و الوار دست کم يک سر و گردن بلندتر از امثال آندره سالمون، فيليپ سوپو، بنيامين پره، و حتا آندره برتون است»(ژرژ مونن)؛ اما اين مطلب را ما دقيقاً «اکنون» است که مي دانيم. اگر امروز هم ما ژوو، دسنو، سزر، سن- دني گارنو، بونفوا و ژان- کلود رنار را پروِر و حتا برتون ترجيح دهيم، اين پسند براستي کسي جز خود ما را ذمه دار نمي کند.
مشاجره بر سر زبان از سوي گروههايي از قبيل وابستگان به نشريه ي تِل کِل و شانژ، پرسشي پديد آورده است که تا ديروز به اين قوت وجود نداشت. آيا شعر مردني است؟ آيا شعر فرانسه در حال مرگ است؟ آيا تقصير اين مرگ به گردن شاعران است يا به گردن مخاطبان؟ تقصير از طغيان و بالندگي شعر است يا از انزوا و انقياد آن؟ زيرا از سويي با امتناع همگي يک نسل [شاعران امروز] از به کار بردن زباني صريح و قابل فهم رويارو هستيم، و از ديگر سو با حداقل علاقه ي مخاطبان تازه وارد به دوران «رسانه هاي گروهي» که با وسايل سمعي - بصري «همرنگ جماعت» و «راضي به قضا» بار آمده اند و يک شعر تعقلي را به اندازه ي يک شعر احساسي دوست ندارند.
با وجود اين، نياز براي وادار کردن چيزها به سرودن هيچ گاه مانند اين روزگار که صناعت همه چيز را فرا گرفته فراوان نبوده است. زماني پورسيا (3) ي شکسپير از اين «موسيقي که در ضمير هر انساني وجود دارد» سخن مي گفت.
«بدبختانه، اين سخن را با کسي مي گفت که آن را نمي شنيد!» من نمي توانم باور کنم انساني که روي کره ي ماه گام گذاشته است نمي تواند در خود سرچشمه هايي بيابد- بدان سان که در گذشته هزيود (4) و ويرژيل(5) يافته بودند- که جهان را به سرودن وا دارد.

پي نوشت ها :
 

1-در روزگار ما، اعتقاد بر اين است که شعر از رده ي ادبيات خارج است و نوعي هنر به شمار مي رود. ادبيات مي تواند داراي متد هاي علمي باشد، اما هنر پذيراي متدي خاص نيست. به عبارت ديگر، ادبيات آن قدر که وابسته ي علوم است، وابسته ي شعر نيست.- م.
Heritage-2
Porcia-3
4- شاعر يوناني قرن هشتم ق م، متولد آسکرا، مؤلف شعرهاي تعليمي و اخلاقي: کارها و روزها les travaux et les jours)) و نسبنامه ي خدايانtheogonie)).- م.
5- شاعر لاتيني، متولد مانتو(71-19 ق م)، مؤلف چوپاني ها(Bucoligues) و گله باني ها (Georgiques) و وانئيد(Eneide). حماسه اي ملي و تقليدي از ايلياد و اوديسه؛ وي قبل از اتمام انئيد در گذشت. – م.

منبع مقاله :
دو بوادفر، پير؛ (1373)، شاعران امروز فرانسه، سيمين بهبهاني، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم 1382