نويسنده: آندره شاراک
مترجم: ياسمن مَنو





 

* آزادي که نخست در قابليتِ رفعِ تأثير کنوني بروز مي کند، ذات انسان را مي سازد. فقط هنگامي که انسان اين قابليت را منعکس مي سازد، متوجه مي شود که اين توانايي برخاسته از قدرتي فعال و غير فعال تنزيل به ماشين حيواني است: « [....] شعور نيست که انسان را به طور خاص از حيوان متمايز مي کند، بلکه خصوصيت فاعل مختار بودن اوست. طبيعت به همه ي حيوانات فرمان مي دهد و آن ها اطاعت مي کنند. انسان نيز همان احساس را دارد، ولي مي داند که آزاد است بپذيرد يا مقاومت کند و به خصوص با وقوف به اين آزادي است که معنويت روحش بروز مي کند ».(1)
**تمامي تلاش روسو اين است که حتي زماني که انسان ها از خود بيگانگي تعميم يافته را تجربه مي کنند، خصوصيت فاعل مختار بودن را به آن ها ياد آور شود. در بُعد متافيزيکي، اين اقدام باعث مي شود استدلالات ضرورت گرايانه ي فلاسفه ي مادي گرا رد شود، فلاسفه اي که عمل ارادي را صرفاً نتيجه ي قدرت ها مي دانند. روسو عليه آن ها معيار احساس دروني را پيش مي کشد که از مالبرانش اقتباس کرده است، و اين معيار گر چه ناروشن است، چرا که نمي توان آن را به اثباتي واقعي تقليل داد، اما مصداق مسلّم وجود اختيار است: « [...] هر چه اهل نظر به من ثابت کند که آزاد نيستم، احساس دروني ام که از همه ي استدلالات او قوي تر است، مرتباً خلافش را مي گويد و اگر در بحثي عقيده اي اتخاذ کنم، مي دانم فقط در اراده ي من است که مخالفش را بپذيرم ».(2) اما بيش تر در حوزه ي سياست است که احياي آزادي انسان فوريت پيدا مي کند و ديگر نه به معني اختيار بلکه استقلال است. روسو تصريح مي کند که قرا داد اجتماعي نه تنها بايد از زندگي و دارايي شرکا بلکه بايد از آزادي آن ها نيز حفاظت کند. محکوميت برده داري در پاسخ به اين دغدغه است: « چشم پوشي از آزادي خود چشم پوشي از خصلت انساني، از حقوق بشري و حتي وظايف بشري است ».(3) لازم است درک کنيم که وابستگي فرد به فرد ديگر يگانه خلاف آمدِ آزادي است. قرار داد بايد آزادي طبيعي انسان ها را که رشد آشفته ي عزت نفس آن را خفه کرده و افراد را زير سلطه ي يکديگر قرار داده است، به آزادي مدني تبديل کند، تا ديگر شهروند مقيد به فرد نشود، بلکه با قانون ملزم شود، قانوني که عمومي و غير شخصي باقي مي ماند. دراين صورت بايد درک کنيم که آزادي مخالف ضرورت نيست - حداقل تا زماني که در چار چوب مادي گرايي تلقي نشود- بلکه مخالف اجبار است. ضرورت درمفهوم درست، به معني نظم امور است و روسو معتقد است که آزادي زماني که به طور طبيعي در تطابق با اين نظم قرار گيرد، جوهر خود را تحقق مي بخشد: « هيچ گونه [....] آزادي بدون قانون يا زماني که کسي فراتر از قانون قرار مي گيرد، وجود ندارد؛ حتي در وضعيت طبيعي انسان جز به لطف قانون طبيعت که بر همه حاکم است، آزاد نيست. ملت آزاد اطاعت مي کند ولي نوکري نمي کند؛ رهبر دارد ولي ارباب ندارد؛ از قوانين و فقط از قوانين اطاعت مي کند و بر اساس قدرت قانون است که از انسان ها اطاعت نمي کند. »(4)
*** به اين ترتيب قرار داد اجتماعي نوعي از نظم را که برتر از ضرورت ناپخته ي حاکم بر وضعيت طبيعي است، تحقق مي بخشد، چرا که انسان به جاي عمل بر مبناي غريزه، آزادانه انتخاب مي کند که با قوانين دولت سازگار شود. براي همين روسو درگذار به وضعيت مدني، موقعيت اخلاقي شدن اَعمال انساني را مي بيند: « مي توان [....] آزادي اخلاقي را به دستاورد وضعيت مدني افزود، آن چه به تنهايي انسان را واقعاً ارباب خود مي کند؛ چرا که انگيزه ي اميال صرف بردگي است، اما اطاعت از قانوني که انسان براي خود تجويز مي کند، آزادي است »(5). با اين حال، اخلاقيات اصيل ( آن طور که روسو در شهادت نامه ي نايب کشيش ساووايي در نظر دارد ) به دست نمي آيد، مگر هنگامي که فرد به جاي آن که فقط حفاظت از جمعيتي را که به آن تعلق دارد
درنظر بگيرد، بر مبناي عشق به نظم عمومي که خواست خداوند است، عمل کند. هنگامي که روسو در قرار داد اجتماعي از آزادي اخلاقي صحبت مي کند، بر اين امر تأکيد دارد که در وضعيت مدني، فرد با نظمي برتر خود را وفق مي دهد و ديگر اراده اي خاص را به منزله ي هنجار اَعمالش نمي پذيرد، اما به هيچ وجه منظورش اين نيست که هدف از مشارکت مدني عموميت بخشيدن به اين نظم براي در برگرفتن کل بشريت و تحقق کامل اخلاقيات است. بايد اضافه کنيم که مزاياي قرار داد اجتماعي براي نوعي از شخصيت آرماني که فقط در شرايط استثنايي تحقق مي يابد، معين شده است - براي بقيه، حتي در صورت لزوم بايد قرار دادي حکومتي منعقد شود، و بايد به همراه منتسکيو گفت که « آزادي ميوه ي هر آب و هوايي نيست، از همين رو در دسترس همه ي ملت ها نيست ».(6)

پي‌نوشت‌ها:

1- گفتار در باب منشاء و مباني نابرابري انسان ها، بخش اول، جلدIII، ص 142.
2- هِلوئيز جديد، بخش ششم، نامه ي هفتم، جلدII، ص 683.
3- قرار داد اجتماعي، کتاب اول، فصل چهارم، جلد III، ص 356.
4- نامه هاي کوهستان، نامه ي هشتم، جلد III،ص 842.
5. قرار داد اجتماعي، کتاب اول، فصل هشتم، جلد III، ص 365.
6. قرار داد اجتماعي، کتاب سوم، فصل هشتم، جلد III، ص 414.

منبع مقاله :
شاراک، آندره، (1386)، واژگان روسو، ياسمن مَنو، تهران: نشر ني، چاپ اول.