نويسندگان: ترين سيورتسن *
الي اسکوگربو **



 

مجتمع هاي رسانه اي

ظهور سرويس هاي بين المللي ماهواره اي در مناطقي از هلند و بلژيک که از نظر تلويزيون کابلي بسيار متراکم بودند، به معناي جدايي از گذشته نبود، بلکه اين سرويس ها سنت بازپخش برنامه کانال ها از کشورهاي همسايه را هم چنان ادامه دادند. آن عامل رسانه اي که طولاني ترين تجربه را در پخش برون مرزي قاره اروپا داشت، شرکت سي. ال. تي (1) از لوکزامبورگ بود. سرويس تلويزيوني اين شرکت، يعني آر. تي. ال (2) از درون نهادي اکنون تقريباً اسطوره اي هم چون راديو لوکزامبورگ، که از دهه ي 1930 به پخش تجاري امواج راديويي در کشورهاي اروپا مي پرداخت، سر برآورده بود. تلويزيون آر. تي. ال خيلي پيش از دگرگوني هاي دهه 1980، از طريق شبکه هاي کابلي به بخش هاي فرانسوي زبان بلژيک نفوذ کرده، و درآمدهاي تبليغات را از مطبوعات بلژيکي سلب کرده و به خود اختصاص داده بود. در سال 1984 آر. تي. ال حدود يک سوم بازار تبليغات بروکسل و والونيا را در اختيار داشت، و بدين طريق الگويي را پي ريزي کرد که بسياري از کشورهاي کوچک اروپا آن را سرمشق قرار دادند.
سي. ال. تي با توجه به جاي پايي که در قلب اروپاي مرکزي براي خود باز کرده بود، آن قدر در موقعيت خوبي قرار داشت که بتواند از فناوري هاي جديد ارتباطي بهره برداري کند. اين شرکت از اواسط دهه 1980 به اين سو گسترشي فوق العاده يافته، و در اواسط دهه ي 1990 بازيگر اصلي صحنه تلويزيون تجاري اروپا بوده است. راهبرد کاري و تجاري سي. ال. تي، نوعاً وارد شدن به بازارهاي جديد به عنوان نخستين عامل يا بازيگر خارجي- معمولاً به اتفاق يک عامل ( فراپخش ) داخلي است. اين اتفاق يا اتحاد معمولاً با افتتاح يک کانال ويژه برنامه هاي سرگرم کننده ( به طور کلي ) آغاز مي شود و همين که کانال مذکور خوب استقرار يافت و به حد قانوني لازم براي تبليغات رسيد، سي. ال. تي يک کانال استوار يافته دوم را راه اندازي مي کند که متوجه منفعت سازترين بخش هاي مخاطبان است.
از طريق اين راهبرد، سي. ال. تي در پرسودترين بازارهاي اروپا حضور دارد. در سال 1996 سي. ال. تي در نه کشور، از جمله آلمان و فرانسه شانزده کانال تلويزيوني را در اختيار داشت. در سال 1987 آر. تي. ال، از طريق وابسته بلژيکي خود، امتياز راه اندازي سرويس جديد تلويزيون تجاري در والونيا را کسب کرد. در هلند، آر. تي. ال با شبکه پخش ورونيکا در سال 1989 به اين نيروهاي جديد پيوست و سرويس هلندي زبان، کانال آر. تي. ال- 4 را به وجود آورد. در تمامي اين کشورها آن کانال استوار يافته دوم هم تأسيس شد. سي. ال. تي در اواخر سده گذشته فعاليت هاي تلويزيوني خود را به بريتانيا ( کانال 5 ) و ايالات متحده گسترش داد.
ساير بازيگران، در صحنه فراپخش اروپا تازه وارد بودند، معروف ترين آنها نيوز کورپوريشن، (3) روپرت مرداک بود که در سال 1983 وارد اين صحنه شد. سرويس تلويزيون برون مرزي مرداک؛ يعني کانال اسکاي (4) بر پايه شرکت مبتلا به کسادي « تلويزيون ماهواره اي » (5) بود که در واقع بنيان گذار سرويس ماهواره اي براي کشورهاي اروپايي محسوب مي شد. اين شرکت سرويس اوليه خود را به سال 1982 از لندن راه اندازي، و به سوي کشورهاي مالت، فنلاند، و نروژ هدايت کرده بود، ولي مشکلات به دست آوردن آمار قابل اعتمادي از ميزان اقبال بينندگان، کار جلب آگهي دهندگان را برايش دشوار کرده بود. به همين سبب، سرمايه گذاران شرکت واقعاً در انديشه فروش سهام خود بودند. خريد يک ايستگاه تلويزيون برون مرزي اروپا با امپراتوري رسانه هاي جهاني مرداک سازگاري کامل داشت، و همين بود که بعدها به چهارمين شبکه تلويزيوني امريکا ( شبکه فاکس ) و انبوهي از فعاليت هاي تلويزيوني در سراسر جهان شکل بخشيد.
برنامه هاي کانال اسکاي از همان آغاز تحت استيلاي موسيقي ويديويي و تکرار برنامه هاي امريکايي بود؛ يک بار ديگر بخش هاي قديمي سريال برنامه لوسي بر صفحه تلويزيون اروپا ظاهر شد. تا اواسط دهه 1980، کانال اسکاي به 1/7 ميليون خانوار در هلند، نيم ميليون خانوار در سوئيس و بيش از يکصد هزار خانوار در هر يک از کشورهاي دانمارک، فنلاند، نروژ و بريتانيا رسيد، و طرح هايي هم براي برقراري ارتباط با خانوارهاي داراي امکانات تلويزيون کابلي در بلژيک وجود داشت. با همه اينها کانال اسکاي مقرون به صرفه نبود و در سال 1989 مرداک تصميم گرفت که اين کانال را به ويژه متوجه سودآورترين بازار، يعني بازار بريتانيا کند. اين ماجراجويي تجاري که از طريق ادغام با رقيب اصلي او در اين زمينه، يعني سازمان فراپخش ماهواره اي بريتانيا ( بي. اس. بي ) (6) در سال 1990 صورت گرفت، در اين زمان با عنوان جديد بي. اسکاي بي (7) به موفقيت تجاري دست يافت. کانال اسکاي ضمناً مسير عمليات خود را نيز متنوع کرد و در پيش انتقال آن به بريتانيا در سال 1989 سه کانال « ويژه- برنامه » افتتاح شد که اسکاي نيوز، نخستين سرويس بيست و چهار ساعته اخبار تلويزيوني از جمله اين سه کانال بود.
به هر حال، تا آن زمان، مجتمع هاي تلويزيوني ديگري هم در حال ظهور بودند، که مجتمع سوئدي کينه ويک، (8) که تأثيري عميق بر کار فراپخش راديو تلويزيوني در اسکانديناوي گذاشت، از آن جمله بود. کينه ويک با سرمايه گذاري از محل سود حاصل از پايگاه سنتي خود در صنايع جنگل، از اواخر دهه 1980 به اين سو در شماري از فعاليت هاي مربوط به فراپخش راديو تلويزيوني، مثل شرکت هاي توليد برنامه، فروش آگهي، کانال راديو تلويزيوني، تکنولوژي ماهواره اي، خريدهاي داخلي، و ارتباطات دور وارد شد.
ورود کينه ويک به صحنه تلويزيون برون مرزي در سال 1987، يعني هنگامي که اين شرکت سرويسي به نام تي. وي- 3 (9) براي بينندگان تلويزيون کابلي در نروژ، سوئد، و دانمارک به راه انداخت، صورت پذيرفت، تا آن زمان تازگي کانال اسکاي و ساير کانال هاي انگليسي زبان در شرف از بين رفتن بود، و هراس گسترده از آن که مبادا تلويزيون برون مرزي فرهنگ هاي ملي را از ميان بردارد ( به واسطه اين انديشه که فراپخش تلويزيوني به زبان خودي، تنها کليد موفقيت است )، بيش از پيش غلبه مي يافت، اما، با توجه به مقاومتي که در برابر تبليغات تلويزيوني ابراز مي شد، هيچ يک از کشورهاي اسکانديناوي هنوز سرويس هاي زميني خصوصي را داير نکرده بود. به همين جهت کينه ويک نخستين شرکت تلويزيون تجاري اسکانديناوي بود که از امکانات جديد دهه 1980 بهره برداري کرد.
تي. وي- 3 با آنچه سياستمداران اسکانديناوي به هنگام مذاکره درباره همکاري هاي ماهواره اي بين کشورهاي اين منطقه در اواخر دهه 1970 پيش بيني مي کردند، به کلي متفاوت بود. در اين جا يک کانال تلويزيوني سراسري وجود داشت که براي گريز از قوانين ملي از لندن برنامه پخش مي کرد. اين کانال شديداً تجاري بود و از لحاظ ظاهر کاملاً مردمي؛ و افزون بر اين، براي ورود به جنگ مزايده با عاملان پخش عمومي ( غيرتجاري ) براي اخذ حقوق پخش رويدادهاي ورزشي مورد علاقه مردم هم ترديدي نشان نمي داد.
تي. وي- 3 علاوه بر همه اينها، با جذب درآمدهاي تبليغاتي در کشورهاي اسکانديناوي، به استدلال کساني که طالب مقررات زدايي بودند، ميدان داد. دولت ها در دانمارک، نروژ، و سوئد، يکي پس از ديگري، به اين نتيجه رسيدند که هنگام گشودن بازار به روي عاملان فراپخش تجاري که در سطح ملي فعاليت کنند، فرا رسيده است. حتي پس از تحقق اين امر، رابطه جدال آميز بين تي. وي- 3 و دولت هاي ملي ادامه يافت، زيرا تي. وي-3 هم چنان به تخلف از مقررات تبليغات در سطح کشور ادامه مي داد. اعمال تي. وي-3 هم به نوبه خود از جانب کانال هاي جديد تجاري و در مورد رقابت هاي غيرمنصفانه شکايت هاي علني بسياري را برانگيخت؛ شکاياتي که بعدها بحث آزادسازي بيشتر مقررات تبليغات را، بيش از آنچه بود، مطرح کرد. کينه ويک نيز هم چون ديگر مجتمع هاي رسانه اي، سرويس هاي خود را متنوع کرده است. در سال 1990 تي. وي-3 در قالب سه برنامه سراسري، هر يک براي يک کشور اسکانديناوي، تقسيم شد.
مجتمع رسانه اي چهارمي که نشان خاص خود را بر کشورهاي اسکانديناوي، هلند، و بلژيک گذاشته است، سيستم فراپخش اسکانديناوي ( اس. بي. اس ) است که تحت نظارت امريکا اداره مي شود. اس. بي. اس که پايگاهش در لوکزامبورگ است، راهبرد تصاحب، تملک و راه اندازي ايستگاه هاي تلويزيون و راديو در بازارهاي رو به توسعه را دنبال کرده است. در دهه 1990، اس. بي. اس سهام عمده ايستگاه هاي تلويزيوني را که در آغاز به صورت کانال هاي کابلي محلي فعاليت مي کردند ( مثل فمان (10) در سوئد، تي. وي نُرژ (11) در نروژ، و کانال دو در دانمارک ) خريداري کرد. گذشته از اين، اس. بي. اس تعدادي کانال هاي تلويزيوني و راديويي اسکانديناوي، و نيز شرکت هاي توليد برنامه و بنگاه هاي تبليغات در چندين کشور را زير نظر دارد. در سال 1994 اين شرکت يک کانال هلندي زبان به نام وي. تي-4 را راه اندازي کرد که پايگاهش در لندن و امواجش متوجه فلاندر بود، و در سال 1995 هم اس. بي. اس- 6، سرويس هلندي زبان رقيب آر. تي. ال، را تأسيس کرد که از لوکزامبورگ براي هلند برنامه پخش مي کرد.
در نتيجه دسترسي به فناوري هاي جديد توزيع و پخش برنامه ها، همه امپراتوري هاي بزرگ رسانه اي جهان در کشورهاي اروپا حضور دارند. شبکه اي. بي. سي/کاپيتال سيتيز (12) سهامدار عمده اس. بي. اس است. آر. تي. ال از طريق يک ادغام راهبردي در سال 1996 به امپراتوري رسانه اي آلمان، برتلسمان (13) مرتبط شده است؛ و نيوز کورپوريشن، روپرت مرداک يکي از سهامداران عمده بي. اسکاي بي است. در اين شرکت، کينه ويک سمت برادر کوچک را دارد. با اين همه کينه ويک بزرگ ترين عامل پخش تلويزيون خصوصي در اسکانديناوي و مجتمع فراپخشي است که تقريباً به تمامي خارج از محدوده قوانين اسکانديناوي عمل مي کند. البته، در نظري اجمالي مي توان ديد که بعضي از کشورها براي بسياري از ايستگاه ها جنبه لنگرگاه راحت را دارند. لندن براي تي. وي-3 اسکانديناويايي، تي. وي-4 فنلاندي و کانال اسکاي خانه پدري است، در حالي که لوکزامبورگ منزل، مراکز اس. بي. اس و سي. ال. تي است. گزارش ها و شکايت هايي که از سوي دولت هاي ملي درباره تخلف ايستگاه هاي مستقر در دو کشور انگلستان و لوکزامبورگ واصل مي شود، چندان فعالانه پي گيري نمي شود. در سال هاي دهه 1980 اين امر بيش از پيش مسلم شد که دولت هاي ملي اگر بخواهند سرويس هايي را که در خارج از حوزه قضايي آنهاست قانونمند کنند، چاره اي ندارند جز آن که خود را بين المللي کنند. نهادهاي سياسي اروپا شاهد بارز اين تلاش ها بوده اند.

خط مشي رسانه اي اروپا

در اوايل دهه 1980 دولت هاي ملي از اين حقيقت عميقاً آگاهي يافتند که هيچ مرجعي را نمي توان مسئول رفتار کانال هاي برون مرزي دانست. اين مسلئه از هر دو نهاد شوراي اروپا و جامعه اروپا ( که بعداً اتحاديه اروپا شد ) واکنش هاي سياسي را برانگيخت. در آن زمان با آن که اين شش کشور عضو شوراي اروپا بودند، ولي فقط هلند، بلژيک و دانمارک به جامعه اروپا تعلق داشتند. سوئد و فنلاند در سال 1995 به آنها ملحق شدند، اما نروژ هم چنان غيرعضو باقي ماند.
تا دهه ي 1980 در جامعه ي اروپا هيچ اقدام مشترکي در اين زمينه صورت نگرفت، اما در سال 1984 در پاسخ به تقاضاي پارلمان اروپا يک « سند سبز » ارائه شد. اين سند، که تلويزيون بدون مرز نام دارد، حاوي دو اظهارنظر يا استدلال بود که از آن زمان تاکنون پي آمدهايي براي اتخاذ خط مشي در اين زمينه در برداشته است. از يک سو، سند مذکور چارچوب قانوني مشترکي براي تلويزيون بدون مرزي پيشنهاد مي کند ( چارچوبي که استقرار بازار فراپخش اروپايي را سهولت مي بخشد )، و از سوي ديگر، استدلالي در جهت تشويق توليد برنامه به عنوان وسيله حفظ فرهنگ اروپايي ارائه مي کند.
هدف نخست با گذاشتن حداقل مقررات ناظر بر رفتار عاملان پخش فراملي تأمين شد؛ هدف دوم هم با پيشنهاد سهميه بندي براي اختصاص سهم از برنامه هايي که بايد مبدأ اروپايي داشته باشد، تحقق مي يافت. اما تدابير اخير شديداً بحث برانگيز بود؛ دولت هاي دانمارک و هلند در زمره ي سرسخت ترين منتقدان تدبير مذکور بودند، از نظر آنها جامعه اروپا با صدور رهنمودي که با سياست هاي فرهنگي ملي تداخل يا مغايرت دارد، از حدود اختيارات خود تجاوز کرده است. گذشته از اين، اکثريتي از اعضاي جامعه اروپا معتقد بودند که سهميه هاي برنامه اي فقط عاملان پخش راديو تلويزيوني در کشورهاي کوچک تر را وادار به خريد برنامه هاي گران قيمت از کشورهاي بزرگ مي کند، بي آن که هيچ معامله ي متقابلي وجود داشته باشد.
اين برخورد و مخالفت ها به تضعيف تدابير سهميه بندي انجاميد و عاقبت، صرفاً به عنوان پيشنهاد، فرمول بندي شد. بدين معنا که هر عامل پخش تلويزيوني مي بايد در صورت امکان حداقل پنجاه درصد برنامه اروپايي به نمايش بگذارد. اين رهنمود با اين امر، شوراي اروپا رسيدگي به آن را اختتام بخشيد. در سال 1989 شوراي اروپا تشکيل کنوانسيوني در زمينه ي تلويزيون برون مرزي را به تصويب رساند که عمدتاً حاوي تدابير مشابهي بود.
اين دو سند با قيد حداقل شرايطي که تمامي ايستگاه ها را- در صورتي که بخواهند به فراسوي مرزها دسترسي داشته باشند- ملزم به پيروي مي کند، در واقع تلويزيون برون مرزي را قانونمند کرده است. از ميان مهم ترين تدابير اتخاذ شده، بايد از شرطي نام برد که طي آن تمامي عاملان پخش را ملزم به ثبت در کشور مبدأ يعني ثبت در کشوري مي کند که مراجع ملي آن مسئول اعمال و اجراي قانون مذکور قلمداد مي شوند. اسناد مورد بحث، ضمناً حاوي پيش بيني هايي در مورد محدود کردن مقدار و نوع تبليغات است؛ مثل، محدوديت حداکثر پانزده درصد تبليغات در روز و بيست درصد تبليغات در هر ساعت از پخش تلويزيوني. هر کشور مي تواند مقررات ملي شديدتري را اتخاذ کند، ولي هيچ کدام نمي تواند دسترسي به کانال هاي تلويزيوني را که از قوانين اروپايي پيروي مي کند منع يا انکار کند.
رهنمود مورد بحث، و به ويژه تدابير سهميه بندي، هم چنان مايه بحث و مناظره بوده و تلاش در جهت نزديک کردن آرا مخالف به يکديگر ناموفق از کار درآمده است. در اواخر دهه 1990 اتحاديه اروپا گام هاي بلندتري در جهت تخفيف تأثيرات مضر رقابت برداشت، از جمله به مسئولان در سطح ملي اختيار داده شد که نگذارند رويدادهايي که از اهميت خاص برخوردارند- مشخص ترين آنها، رويدادهاي ورزشي- از سوي کانال هاي تلويزيون پولي ( آبونماني ) و يا کانال هاي پخش محدود خريداري شود.

کانال هاي جديد و راهبردهاي جديد

انحصارهاي فراپخش در فاصله سال هاي 1985 و تا 1995 در بيشتر کشورهاي اروپايي از ميان رفت و سيستم جديد چند کانالي پديدار شد. اين سيستم، قاعدتاً از سه نوع کانال که به تماشاگران انبوه دست مي يافت، تشکيل مي شد.
عوامل تعيين کننده در شکستن انحصار، ماهواره ي تجاري و فراپخش کابلي بودند، که بيشتر آنها کلاً يا جزئاً زير نظر مجتمع هاي رسانه اي برون مرزي قرار داشتند. بعضي از اين کانال ها، مثل کانال هاي آر. تي. ال رو به سوي بازارهاي داخلي کرده بودند، در حالي که سايرين، به عنوان مثال، کانال اسکاي و تي. وي-3 کينه ويک، به بينندگان برون مرزي توجه داشتند. به طور کلي، اين رقيبان تازه وارد، مقررات ملي را تضعيف کردند و درِ بازارهاي حفاظت شده را به روي منافع تجاري گشودند. پاسخ دولت هاي ملي در همه جاي اروپا يکي، و آن، باز کردن راه فراپخش تجاري خصوصي در سطح ملي بود.
به همين ترتيب، نوع دوم سرويس، يعني سرويس هاي تجاري زميني هم پوشش سراسري داشت. در نيمه دوم دهه 1980 و اوايل دهه ي 1990، دولت هاي اسکانديناوي، هلند، و بلژيک ديگر در برابر فراپخش تجاري و صاحبان امتياز پخش در هر کدام از اين کشورها که تأمين مالي آنها از محل درآمدهاي تبليغات بود، مقاومتي نشان نمي دادند. به طور کلي، فقط به يک کانال در هر کشور امتياز پخش داده شده بود، اما هلند، که در آغاز امر ساختاري يگانه را در اين حيطه به نمايش گذاشته بود، به شماري از عاملان پخش پروانه راه اندازي داد. در نروژ، سوئد، دانمارک و فلاندر کانال هاي جديد در واقع کانال هاي « پيوندي » بودند، يعني عاملان پخش تجاري که ملزم به انجام خدمات عمومي بودند مي توانستند در عوض بر تبليغات تلويزيوني در سطح ملي انحصار داشته باشند. در فنلاند، هلند، و والونيا کانال هاي تجاري الزام و تعهد کمتري داشتند. ولي، بدون استثنا، تمامي کانال هاي پيوندي متهم به تخطي از تعهدات خدمات عمومي، و صرفاً دنبال کردن راهبردهاي تجاري بودند.
کانال هاي جديد تجاري تأثيري ژرف بر تماشاي تلويزيون، برنامه هاي آن، و ساختارهاي بازار گذاشته اند. آنها با آوردن تلويزيون به ساعات اوليه صبح، اوايل بعد ازظهر و اوخر شب، ساعات پخش تلويزيوني را گسترش داده اند. گذشته از اين، آنها مستعد ارائه برنامه هاي تقابلي ( ضد برنامه ) هستند، و از سياست هاي برنامه بندي تلويزيون هاي عمومي که به طور سنتي از گذر بين برنامه هاي جدي و برنامه هاي مردم پسند تشکيل مي شده اند، بهره برداري مي کنند. کانال هاي جديد درصد بالايي از برنامه هاي ارزان قيمت از قبيل سريال هاي خارجي و فيلم هاي سينمايي- بيشتر فيلم هاي امريکاي شمالي و استراليا- برنامه هاي مسابقه و سرگرمي، و برنامه هاي مبتني بر واقعيت را ارائه مي کنند. سبک برنامه هاي خبري آنها مردم پسند و ملموس است. تا آن جا که به بينندگان مربوط مي شود، اين عاملان جديد فراپخش بر بينندگاني تمرکز دارند که از نظر صاحبان آگهي جذاب ترين اند، يعني زنان، جوانان، و خانواده هاي داراي بچه هاي کوچک و بعضي از آنها بدين منظور کانال هاي ويژه خبر، فيلم و ورزش ايجاد کرده اند. اين قبيل راهبردها هم از نظر درآمد و هم از نظر اقبال تماشاگران، موفق بوده است. در چهار کشور از شش کشور مورد بحث، کانال تجاري داخلي به صورت محبوب ترين کانال تلويزيوني درآمده است.
تلويزيون هاي سنتي سرويس عمومي، سومين دسته کانال هاي حاضر در تمامي شش کشور را تشکيل مي دهند. طي دهه هاي 1980 و 1990، شرکت هاي عمومي ( دولتي ) موقعيت ممتاز خود را به عنوان نهادهاي متعلق به مردم و دريافت کنندگان اصلي حق امتياز، حفظ کردند. رقابت روزافزون، بر عاملان فراپخش عمومي نيز تأثيري نمايان گذاشت. آنها بدون استثنا به منظور پيشي گرفتن از رقباي خود، ضد راهبردهايي را ايجاد کردند. اين راهبردها در هر شش کشور تقريباً مشابه بوده است. نخست آن که، آنها مدعي استقلال بيشتر از دولت شده، و در نتيجه، عاملان فراپخش عمومي ( دولتي ) را به نهادهاي عمومي مستقل تري مبدل کرده اند. دوم، عاملان فراپخش عمومي، در موارد بسيار، فعاليت هايشان را با رقباي داخلي هماهنگ کرده اند تا با رقابت راديو تلويزيون هاي برون مرزي مقابله کنند.
راهبرد سوم متنوع کردن و بازسازي است: همه عاملان فراپخش عمومي بازده خود را گسترش داده و به تغيير در برنامه هاي خود دست زده اند، آنها مقدار برنامه هاي جدي در ساعت پربيننده را کاهش داده، و براي دستيابي به حقوق پخش رويدادهاي ورزشي مورد علاقه بينندگان، تلاش فراوان کرده اند. بعضي از آنها هم راه عاملان پخش تجاري را دنبال کرده و سرويس هاي تلويزيوني ويژه را به وجود آورده اند. با همه اين ها، راديو تلويزيون هاي عمومي هم چنان متمايز از کانال هاي تجاري باقي مانده اند. آنها هم چنان به توليد برنامه هاي فرهنگي، مذهبي، و آموزشي، و نيز تئاترهاي تلويزيوني، برنامه هاي مستند، و برنامه هاي کيفيت دار کودکان ادامه مي دهند. منابع موجود، تا حدودي، هنوز بر مبناي « اهميت » يا « سنخيت » اختصاص داده مي شود تا بر مبناي اقبال بينندگان. با اين همه، مشکل عاملان فراپخش عمومي متعادل کردن ادعاي فراهم آوردن همتايي در برابر عاملان فراپخش تجاري، و در عين حال، به دست آوردن بينندگان بسيار است.
با درک اين نکته که راز بقاي راديو تلويزيون هاي عمومي در کشورهاي کوچک، حفظ يک سيماي مشخصاً ملي است، راه حل ترجيحي، ظاهراً اولويت بخشي به برنامه هاي مردم پسند ساخت داخل است.
راهبرد چهارمي که عاملان فراپخش عمومي به کار گرفته اند، کاهش هزينه ها از طريق افزايش جلب پشتيباني مالي و محصولات مشترک است. گذشته از اين، نهادهاي عمومي بيش از پيش به واحدهاي توليد و پخش تقسيم شده، و از اين رو حلقه رابط بين برنامه سازان و برنامه بندان را شکسته است. ديگر روند مشترک براي هر دو دسته عاملان فراپخش عمومي و خصوصي، سفارش برنامه از سوي تهيه کنندگان خارجي است. تقاضا براي برنامه سازي به توسعه يک بخش مستقل توليد انجاميده که پيوسته در جست و جوي ايده هاي تازه جهت برنامه هاي تلويزيوني است. به هر حال، حتي تهيه کنندگان مستقل هم در مورد کنار آمدن با هزينه هاي بالا و بازارهاي محدود در کشورهاي کوچک اروپا مشکل دارند.
شرکتي که به راه حلي براي رفع اين مشکل دست يافته، يک شرکت هلندي توليد برنامه به نام اندمول (14) است. اندمول در ايجاد و فروش جهاني « قالب ها »ي تلويزيوني يعني بسته هاي برنامه اي استاندارد شده که مي تواند به نسخه هاي داخلي در هر کشور تبديل شود، موفقيتي چشمگير داشته است. اندمول عمدتاً به توليد برنامه هاي مسابقه و سرگرمي، برنامه هاي سرگرم کننده مبتني بر واقعيت، و نيز برنامه هاي اطلاعاتي سرگرم کننده مي پردازد، و از جمله بزرگ ترين موفقيت هاي آن، برنامه هايي مثل حالا يا هيچ وقت (15) ( که به شرکت کنندگان در مسابقه پول مي پردازند که بر ترس خود غلبه کنند )، برنامه تقليد صدا (16) ( که هر کس حتي بچه هاي کودکستان هم به تقليد ستارگان مشهور مي پردازند )، و برنامه هاي مبتني بر عواطف و احساسات، مثل تنها چيزي که نياز داري، عشق است (17) قابل ذکر است. در سال 1997 قالب هاي برنامه اي "اندمول" نه تنها در سراسر اروپا، بلکه در کشورهايي مثل چين، آفريقاي جنوبي، اوکراين، و اروگوئه هم به نمايش در مي آمد.

تلويزيون ملي در سال هاي دهه ي 1990

ظهور سيستم هاي چند کانالي، به همگرايي ساختارهاي تلويزيوني در سراسر اروپا انجاميد. با اين همه، روند مقررات زدايي و خصوصي سازي در هر کشور شکل و ظاهر مخصوص به خود را اختيار مي کند. تجربيات تاريخي خاص هم چنان اثر خود را بر شکل بندي خط مشي ملي، راهبردهاي رقابتي عاملان فراپخش، و ترجيح هاي بينندگان به جا مي گذارد. در هلند در سايه تصويب مقررات ارشادي تلويزيون از سوي جوامع اروپايي در سال 1989 دگرگوني هايي بسيار ژرف پديد آمد. مجتمع رسانه اي سي. ال. تي بلافاصله با افتتاح يک سرويس هلندي که با همکاري جامعه فراپخش ورونيکا از لوکزامبورگ پخش مي شد، از اين موقعيت بهره برداري کرد. اين کانال ( آر. تي. ال-4 ) به زودي به صورت محبوب ترين کانال تلويزيوني هلند درآمد و سرويس دومي هم ( آر. تي. ال-5 ) در سال 1993 افتتاح شد. دو سال بعد، ورونيکا به طور کامل از سيستم عمومي به درآمد.
جوامع فراپخش باقي مانده، در سال 1987 در قالب سه کانال سازماندهي شدند، اما در وضعيت جديد، ساختار رکني به صورت يک نقيصه رقابتي درآمد. دولت هلند براي تقويت فراپخش عمومي تدابير متعددي اتخاذ کرد: مقررات تبليغات براي تأمين درآمدهاي بيشتر مشمول تساهل گرديد، و گام هايي در جهت هماهنگي برنامه سازي و برنامه بندي جوامع فراپخش برداشته شد. با اين همه، مشکل لاينحل اين است که اين انجمن ها تا چه حد مي توانند هويت خود به عنوان نمايندگان اقشار جامعه را حفظ کنند و در عين حال براي گستره وسيعي از بينندگان جاذبه داشته باشند. اين پرسش بر ريشه يک عصب کهنه در هلند انگشت مي گذارد: آيا قدرت در جوامع فراپخش بايد در آن ارکان باقي بماند، يا سيستم در جهت تناسب با منطق رقابتي دهه 1990 بازسازي شود؟
در بلژيک، تلويزيون هم چنان بازتاب ساختار قدرت منطقه اي- و بيش از پيش فدرالي- است. با اين حال، دولت هاي منطقه اي در والونيا و فلاندر به ترتيب در سال هاي 1987 و 1989 راه ورود تلويزيون تجاري را باز کردند.
در والونيا، آر. تي. ال که سال ها با نهاد فراپخش عمومي از طريق کابل رقابت کرده بود، پروانه تأسيس تلويزيون تجاري ( آر. تي. ال-تي. وي. آي ) (18) را به دست آورد. سرويس جديد موفق بود، اما موفقيتش با رقابت ديگري از جانب کانال فرانسوي تازه خصوصي شده تي. اف. يک (19) و بسياري از کانال هاي کابلي و ماهواره اي ديگر، به مانع برخورد. رقابت شديدي نيز از جانب عوامل فراپخش عمومي ( آر. تي. بي. اف ) (20) پديدار شد، که در سال 1987 از امتياز پخش آگهي- هر چند در شرايط محدودتري نسبت به کانال تجاري- برخوردار شده بود. آر. تي. بي. اف سه سرويس تلويزيوني را راه اندازي مي کند: يکي کانال عمومي يک (21)، يکي هم کانال فرهنگي دو (22)، و يک کانال ورزشي، در سال 1995 کانال دوم آر. تي. ال ( کلوپ آر. تي. ال ) (23) با سمت گيري به سوي کودکان و جوانان تأسيس شد.
شرايط رقابتي در فلاندر، به واسطه آن که منطقه مذکور جامعه زباني کوچک تري ( جامعه هلندي زبان نه فرانسوي زبان ) را دارد، با والونيا تفاوت داشته است. در فلاندر، کنسرسيومي به رهبري محافل مطبوعات هلندي زبان، در سال 1989 امتياز تلويزيون تجاري را براي مدت بي سابقه هجده سال، در ازاي الزام به رعايت تفاوت ها در تأمين برنامه، به دست آورد. سرويس جديد ( وي. تي. ام ) (24) به زودي هم از لحاظ درآمد و هم از جنبه اقبال بينندگان، به موفقيت دست يافت، و اين موقعيت، نهاد فراپخش عمومي ( بي. آر. تي. ان ) (25) را در موضع نامطلوبي قرار داد. به هر حال، تا اواسط دهه 1990، بي. آر. تي. ان هم سرويس هاي خود را در تناسب با تقاضاهاي بازار عرضه مي کرد، و از آن زمان تاکنون، توانسته به نحوي سهم از دست رفته خود از بازار بينندگان را بازپس گيرد. در سال 1997 دو کانال عمومي موجود، حدود يک سوم از کل بازار بينندگان را به خود اختصاص دادند، که چيزي در حدود همان سهم دو سرويس وي. تي. ام است ( که يکي از آن ها، يعني کانال دو، اختصاصاً براي جوانان است ).
در اسکانديناوي، تجاري شدن تلويزيون حتي از هلند و بلژيک هم بحث انگيزتر بود. هنگامي که تصميم مربوط به وارد کردن فراپخش راديو تلويزيوني دانمارک به رقابت اتخاذ شد، کمترين رأي ممکن پارلماني را به خود جلب کرد. کانال جديد، يعني تي. وي- (2) دانمارک، که حاصل اين تصميم بود، انگ مصالحه اي را بر خود داشت که چانه زني هاي طولاني بر آن صورت گرفته بود: اين کانال مي بايست در مالکيت عموم باشد و در عين حال منابع مالي خود را از محل فروش وقت آگهي، پشتيباني مالي صاحبان آگهي، و درصد کوچکي از حق امتياز ( پروانه ) تأمين کند. البته اين قرار، مطلوب نبوده است، اما در سال 1997، نيمه خصوصي شدن اين شرکت را پيشنهاد کرده اند.
تي. وي-2 علي رغم برخي مشکلات ساختاري و مالي، به زودي از نظر آمار بينندگان با راديو تلويزيون عمومي سنتي ( دي. آر ) فاصله گرفت. اين دو کانال پس از يک دوره ضد برنامه سازي تهاجمي، به اين توافق داوطلبانه رسيدند که برخي از برنامه هاي مهم را به طور همزمان پخش نکنند. در سال 1996 عامل فراپخش عمومي سنتي، دومين کانال خود ( دي. آر-2 ) را که کانالي اختصاصي تر بود، راه اندازي کرد.
در نروژ، کانال پيوندي اين کشور که آن هم تي. وي-2 نام داشت، فراپخش را از سال 1992 آغاز کرد. اين کانال نروژي، برخلاف همنام دانمارکي خود، متعلق به بخش خصوصي است و به طور کامل از منابع تجاري تأمين مالي مي شود. موفقيت مالي تي. وي-2 در نروژ به نحو چشمگيري سريع حاصل شد، اما مبارزه اين کانال براي به دست آوردن بيننده شديدتر از ساير کانال هاي اسکانديناوي بوده است. تي. وي. -2 وارد بازاري شد که چندين کانال تجاري از پيش مواضع محکمي را در آن اشغال کرده بودند. فراپخش عمومي سنتي ( ان. آر. ک ) نيز با موفقيتي قابل ملاحظه، در برابر رقيبان ايستادگي کرد و توانست با تنها کانال خود موقعيت مسلطش را از لحاظ سهم بازار حفظ کند. در سال 1996 ان. آر. ک-2 با توجيه بازگيري بينندگان جوان و خدمات فرهنگي تأسيس شد. به هر حال، تي. وي-2 نيز، هم از طريق خنثي سازي رقيبان تجاري و هم از راه همکاري فزاينده با ان. آر. ک توانست در فرآيند تحکيم موقعيت خود قرار گيرد.
در سال 1991 پارلمان سوئد يکي از سرويس هاي ماهواره اي پيشين را به عنوان سومين کانال در شبکه ملي ( تي. وي-4 )، از پروانه راه اندازي برخوردار کرد. سرويس ماهواره اي مذکور در رقابت با تي. وي-3 کينه ويک، متوجه کشورهاي اسکانديناوي بود، ولي پس از به دست آوردن پروانه راه اندازي، فعاليت خود را در سوئد متمرکز کرد. پس از چندين سال، اين کانال پيوندي ( تي. وي-4 ) به صورت کانال ملي مسلط، هم از لحاظ ساعات فراپخش و هم از جنبه آمار بينندگان، جلوه گر شد.
دو کانال سرويس عمومي سنتي ( اس. وي. تي-1 و اس. وي. تي-3 ) در اين موقعيت رقابتي تا حد قابل توجهي به خوبي ايستادگي کرده اند، اما اين نهاد بارها در معرض تقليل گسترده بودجه و اصلاحات قرار گرفته است. در سال 1993 ساختار مالکيت سرويس عمومي سنتي دگرگون شد، زيرا تمامي سهام آن به يک بنياد عمومي انتقال يافت.
در فنلاند، که سرويس هاي تلويزيون تجاري، از پيش به عنوان جزيي از سيستم سرويس عمومي، تأسيس شده بودند، تأثير رقابت خارجي هم سو کردن ساختار تلويزيون با ساير کشورهاي اسکانديناوي بود. در سال 1993 تصميم بر آن قرار گرفت که دو کانال عمومي ( وال. ال. ئي-1 و واي. ال. ئي-2 ) ديگر نبايد آگهي داشته باشند، و کانال سوم بايد کاملاً در اختيار شبکه خصوصي ( ام. تي. وي-3 ) قرار گيرد. اين تصميم به رابطه طولاني مبتني بر همزيستي بين فراپخش عمومي و فراپخش تجاري که با پروانه آن يک کار مي کرد، پايان داد. ام. تي. وي-3 از آن زمان به صورت يکي از موفق ترين عاملان فراپخش تجاري در اروپا درآمد، و تا سال 1995 سهمي از بينندگان را که برابر با مجموع دو کانال سرويس عمومي بود، به دست آورد.
در سال 1996 کانال چهارمي هم جهت فراپخش در شبکه زميني فنلاند ( کانال چهار ) صاحب امتياز شد. اين امتياز با انگيزه آشکار تأمين منابعي براي ديجيتالي کردن شبکه فراپخش صادر شد، و دارنده امتياز، که يک عامل پيشين تلويزيون کابلي است، ناگزير از عهده دار شدن سهمي در حصول به اين هدف است. فراپخش عمومي، هم چون کانال هاي خواهر خود در ساير کشورها، استقلالي فزاينده از سياستمداران و دولت ها کسب کرده است. اين سرويس، هم چون خواهران خود بيش از پيش با قوانين بازار اداره مي شود.

به سوي يک نظم نوين اروپايي

تلويزيون در اروپا اخيراً صحنه نبرد بوده است؛ مجتمع هاي بزرگ رسانه اي براي دستيابي به سودآورترين بازار جهان، با يک ديگر مي جنگند. در اين محيط شديداً رقابتي، تمامي عاملان فراپخش در معرض فشار سودآوري، توسعه، گرفتن بازارهاي جديد، جبران هزينه هاي توليد، و در برگرفتن فن آوري هاي جديدند. شرکت هاي فراپخش، هم چون هر شرکت تجاري ديگر، به طور کلي، بايد در پي مواضع قدرت باشند تا رقيبان نتوانند آنها را جذب کنند؛ آنها بايد راهبردهاي توسعه گرايانه را که با ادغام، تمرکز، تنوع، و مالکيت چند جانبه همراه است، بپذيرند. تا به حال، آنها با موانع اندکي، در هيئت مقررات اروپايي، مواجه شده اند. اتحاديه اروپا در شکستن سدها و استاندارد کردن مقررات کارساز بوده، اما در جلوگيري از تمرکز رسانه ها چندان فعال نبوده است.
نمونه اين گونه تلاش ها و مبارزه ها در پهنه اروپا، در سطح هر يک از ملت هاي اين قاره نيز شکل گرفته است. مجتمع هاي رسانه اي، چنان که ديديدم، در هر يک از اين کشورها و در تمامي آنها حضور دارند و براي کسب سلطه با کانال هاي داخلي ( ملي ) مي جنگند. در چنين وضعيتي، به ويژه سرنوشت نهادهاي سرويس عمومي مورد توجه است. عاملان فراپخش عمومي، بدون استثنا از بحران هاي دهه 1980 و اوايل 1990 جان سالم به در برده و سرويس ها و حق امتيازهاي آنها دست نخورده باقي مانده است. با اين حال، تمامي آنها با خلع موقعيتي آشکار مواجه بوده اند. آنها از مقام مطلقه « سرويس هاي ملي » و مراکز نهايي توجه، تا حد تنها يکي از عاملان فراوان فراپخش، تنزل يافته اند. پس، شايد غيرمنتظره نباشد که، مشروعيت سياسي عاملان فراپخش عمومي تقويت شده است: آنها ديگر آن انحصارهاي قدرتمندي نيستند که در دهه هاي نخست بعد از جنگ، سياستمداران را به هراس اندازند. گذشته از اين، در موقعيتي که ناظران ملي نفوذ چنداني بر وضعيت فراپخش ندارند، تقويت عامل فراپخش عمومي چيزي جز يکي از اندک راه هاي چاره باقي مانده نيست. تلاش در راه ايجاد گونه گوني و تنوع از طريق رقابت، پيوسته تحت الشعاع ادغام ها و تصاحب هايي که در ميان عاملان فراپخش تجاري رواج دارد، قرار مي گيرد.
تحولات اخير اروپا نشان داد که کشورهاي داراي فراپخش محدود، در برابر نفوذ عاملان پخش برون مرزي آسيب پذيرند. کشورهاي کوچک، منابع اندک تري براي حفظ صنايع شنيداري و ديداري ملي در اختيار دارند و از امکانات کمتري جهت نفوذ بر ديگر کشورها بهره مندند. با اين همه، رويدادهاي دهه هاي 1980 و 1990 نشان داد که تفاوت هاي متعددي بين کشورهاي کوچک وجود دارد. توسعه تلويزيون در بلژيک و هلند از نظر تاريخي با تراکم جمعيت و موقعيت مکاني خالي از پيچيدگي آنها سهولت يافت، در حالي که تلويزيون در اسکانديناوي رشد کندتري داشت. موقعيت جغرافيايي هلند و بلژيک در قلب اروپا و حضور فراگير شبکه هاي کابلي اخيراً پرسش هايي را در اين باره که آيا اصلاً سرويس هاي ملي اين کشورها مي توانند به حيات خود ادامه دهند يا خير، مطرح ساخته است. در مقابل، کشورهاي اسکانديناوي به واسطه موانع زباني و موقعيت جغرافيايي خود در حاشيه اروپا، از حفاظت بيشتري برخوردارند.
هجوم شبکه هاي برون مرزي، فقط يکي از گرفتاري هايي است که در برابر عاملان فراپخش و مردم مخاطب آنها در ورودشان به هزاره جديد قرار دارد. کابل و ماهواره در تنوع و گونه گون سازي سرويس ها سهمي داشته اند، اما به خودي خود هيچ گونه نوآوري در سيستم ارتباطي عرضه نمي کنند. اما از آن طرف؛ فن آوري هاي ديجيتال دو سويه مي تواند نشان دهنده آغاز مرحله جديدي در تاريخ ارتباطات، و گذر از دوران ارتباطات همگاني به دوران سرويس هاي شخصي رسانه ها باشند. سرويس هاي مذکور اين نويد را در خود دارند که استفاده کننده را در مقام عامليت و فاعليت و نه فقط موضوع و مفعول تبادل و ارتباط، قرار دهند. همين مسئله، ضمناً مي تواند نشان دهنده پايان هستي تلويزيون به عنوان سپهر عام يا حوزه اي مشترک براي اطلاعات، فرهنگ، و تفنن باشد.

پي نوشت ها :

* ترين سيورتسن (Trine Syvertsen) استاد ارشد دانشکده ارتباطات و رسانه هاي دانشگاه اُسلو ( نروژ ) است. خانم سيورتسن فارغ التحصيل دوره دکتراي مطالعات رسانه ها از دانشگاه لايِسسِتر در سال (1992) و عنوان رساله او « تلويزيون عمومي در آستانه دگرگوني: تحليل قياسي و تاريخي (بي. بي. سيو ان. آر. ک » بوده است. سيورتسن مقالات متعددي در زمينه تاريخ، ساختار و برنامه سازي در تلويزيون نگاشته است. و از اعضاي هيئت سردبيري نشريه مطالعات رسانه هاي نروژ است.
** الي اسکوگربو (Eli Skogerbo) پژوهشگر ارشد دانشکده ارتباطات و رسانه هاي دانشگاه اُسلوست، که با کمک مالي شوراي پژوهش نروژ از طريق برنامه پژوهشي، مطالعات عالي اروپايي کردن ملت و دولت (ARENA) اداره مي شود. خانم اسکوگربو ضمناً استاد مهمان دانشکده مطالعات رسانه ها در دانشگاه برگن و فارغ التحصيل دکتراي علوم سياسي دانشگاه اُسلوست. عنوان رساله او « خصوصي کردن منافع عمومي: مصالحه و مخاصمه در سياست هاي رسانه اي نروژ 1939-1980 » (گزارش شماره 20، دانشکده رسانه ها و ارتباطات، دانشگاه اُسلو، 1996) است.
خانم اسوگربو مقالات متعددي در زمينه هاي سياست رسانه ها، رسانه ها و دموکراسي، توسعه و خط مشي ارتباطات دور به رشته تحرير درآورده است. او يکي از اعضاي هيئت سردبيري نشريه مطالعات رسانه هاي نروژ است.
1-Compagnie Luxembourgeoise de telediffusion(CLT)
2- RTL
3- News Corporation
4- Sky Channel
5- Satellite Television ltd
6-British Satellite Broadcasting (BSB(
7- B. Sky B
8- Kinnevik
9- TV. 3
10-Femman
11- Tv Norge
12- ABC/ Capital Cities
13- Bertelsman
14- Endemol Entertainment
15- Now Or Never
16- Soundmix show
17- All You Need is Love
18- RTL-TVi
19- TF-1
20-RTBF
21- La Une
22- La Deux
23- Club RTL
24- VTM
25- BRTN

منبع مقاله :
اسمیت، آنتونی؛ پاترسون، ریچارد (1389)، تلویزیون در جهان، ترجمه: مسعود اوحدی، تهران: سروش (انتشارات صدا و سیما)، چاپ دوم.