نويسنده: محمد رضا اکبري




 

رجعت رسول خدا (صلي الله عليه و آله)

رجعت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به عصر رجعت، شکوه خاصي مي بخشد. روايات معتبري در اين باره وارد شده است که آنها را نقل مي کنيم.
ابوخالد کابلي به سند موثق از امام سجاد (عليه السلام) نقل مي کند که فرمود:
يَرجِعُ إلَيکُم نَبِيُّکُم (صلي الله عليه و آله) وَ اَميرُالمؤمنينَ (عليه السلام) وَ الأَئِمَّةُ(عليهم السلام).(1)
پيامبرتان و اميرالمؤمنين و ائمه (عليهم السلام) به سوي شما باز مي گردند.
بُکِير بن أعيَن نيز به سند موثق(2) نقل مي کند که امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
إنَّ رَسولَ اللهِ (صلي الله عليه و آله) و أميرَالمؤمنينَ (عليه السلام) سَيَرجِعانِ.(3)
همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و اميرمؤمنان (عليه السلام) باز مي گردند.
و امام باقر(عليه السلام) فرمود: خداوند جابر را مورد رحمت خود قرار دهد.
علم او به جايي رسيده بود که مي دانست تأويل اين آيه (إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَادٍ )(4) (همانا کسي که قرآن را بر تو فرض کرد يقيناً تو را به وعده گاه باز مي گرداند) درباره ي رجعت است.(5)
اين روايت از تفسير قمي است و معتبر مي باشد.

هنگامه رجعت رسول خدا (صلي الله عليه و آله)

پس از اثبات رجعت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) با سه روايت معتبر، اين سؤال پيش مي آيد که اين واقعه ي مهم در چه مقطعي از تاريخ آينده جهان اتفاق مي افتد؟
بدون شک رجعت آن حضرت در عصر ظهور تحقق مي يابد.
امام باقر(عليه السلام) مي فرمايد:
لَو قَد خَرَجَ قائمُ آلِ محمّدٍ (عليه السلام)...اوَلُ مَن يَتبَعُهُ محمّدُ (صلي الله عليه و آله) وَ عليُ الثّاني.(6)
اگر قائم آل محمّد (عليه السلام) ظهور کند... اولين کسي که به دنبال او مي آيد محمّد (صلي الله عليه و آله) و دومين نفر علي (عليه السلام) است.
شيخ طوسي (رحمه الله) نيز ظرف زماني رجعت آن حضرت را عصر ظهور دانسته و مي نويسد:
يرجع نبينا و ائمّتنا المعصومون في زمان المهدي (عليه السلام)(7)
پيامبر و ائمه معصوم ما در زمان مهدي (عليه السلام) باز مي گردند.
روايت ديگري را هم در بحث رجعت ائمه (عليه السلام) در اين باره نقل خواهيم کرد.

آيا پيامبر (صلي الله عليه و آله) حکومت مي کند؟

با توجّه به اينکه رجعت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در عصر ظهور خواهد بود و عصر ظهور روزگار حکومت مهدوي است و پس از آن موسم حاکميت حسين بن علي (عليه السلام) مي باشد، رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در اين دو مقطع زماني حاکميتي نخواهد داشت ولي پس از آن منعي براي حاکميت او وجود ندارد؛ امّا آيا دليل معتبري بر حاکميت او وجود دارد؟
پاسخ کامل اين سؤال در فصل آخر اين کتاب خواهد آمد که آن حضرت حکومتي نخواهد داشت.

رجعت ائمه (عليهم السلام)

رجعت دوازده امام شيعه از رجعت هاي ويژه است که شکوه خاصي به بازگشت مؤمنان در عصر ظهور مي دهد. آنها مي آيند تا از مظلوميت هايي که بر آنها رفته است انتقام گرفته شود و خداوند شکوه و عزّت آنها را به دشمنانشان بنماياند و طعم تلخ ذلت و عذاب را به آنان بچشاند.
رجعت ائمه (عليه السلام) علاوه بر بهره مندي از دلايل عامي که براي بازگشت مؤمنان خالص وجود دارد از دلايل خاصي هم برخوردار است.
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
لَيسَ مِنّا مَن لَم يُؤمِن بِکَرَّتِنا.(8)
از ما نيست کسي که به رجعت ما ايمان نداشته باشد.
و امام سجاد (عليه السلام) با سند موثق فرمود:
يَرجِعُ إلَيکُم نَبِيُّکُم (صلي الله عليه و آله) و اَميرُالمؤمنينَ (عليه السلام) وَ الأَئِمَّةُ (عليهم السلام)(9)
پيامبرتان و اميرالمؤمنين و ائمه (عليهم السلام) به سوي شما باز مي گردند.
و در زيارت جامعه کبيره آمده است:
مُؤمِنٌ بإيابِکم، مُصَدّ ِقُ بِرَجعَتِکُم.(10)
به رجعت شما ايمان دارم و بازگشت شما را تصديق مي کنم.
و در بخش ديگري از همين زيارتنامه آمده است:
جَعَلَنِي مِمَّن ....يَکِرُّ في رَجعَتِکُم.
خداوند مرا از کساني قرار دهد... که در رجعت شما به دنيا باز مي گردند.
وقتي پيامبر (صلي الله عليه و آله) درباره ي آفرينش خود و اهل بيتش و امامت آنها و ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) معارفي را بيان مي کند سلمان گويد: از شنيدن اين امور مهم گريه کردم و عرض کردم: اي رسول خدا سلمان کجا به آنها مي رسد؟ حضرت فرمود: اي سلمان تو و امثال تو و کساني که از روي معرفت، ولايت آنها را پذيرفته اند به آنها خواهند رسيد.
سلمان گويد: خدا را بر اين بشارت شکر گفته و آنگاه عرض کردم: اي رسول خدا من تا زمان آنها زنده خواهم بود؟
فرمود: اي سلمان اين آيه را بخوان.
(فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْکُمْ عِبَاداً لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلاَلَ الدِّيَارِ وَ کَانَ وَعْداً مَفْعُولاً * ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْنَاکُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِيراً).(11)
هنگامي که اولين وعده (تحقق رجعت) فرا رسد بندگان جنگجوي قدرتمند خود را بر ضد شما بر مي انگيزيم پس خانه ها را (براي به دست آوردن مجرمان) جستجو مي کنند و اين يک وعده قطعي است آنگاه پيروزي بر آنها را به شما باز مي گردانيم و به اموال و فرزندتان شما را ياري مي دهيم و جمعيت شما را بيشتر (از دشمنان) مي کنيم.
سلمان گويد: گريه و شوقم به اين وعده ي الهي شدت يافت و عرض کردم اي رسول خدا! تحقق اين وعده ي الهي در زمان شما خواهد بود؟ فرمود: آري، قسم به آنکه محمّد را فرستاد هر آينه در زمان من و علي و فاطمه و حسن و حسين و نه امام ديگر و هر کسي که از ما باشد و به خاطر ما ستم کشيده باشد محقق مي شود آري به خدا قسم اي سلمان؛ سپس ابليس و لشکريانش و هر کسي که داراي ايمان خالص و کفر خالص باشد در دنيا حاضر مي شوند تا مورد قصاص قرار گرفته و به خون هاي ريخته شده رسيدگي گردد و پروردگار تو به هيچ کس ستم نخواهد کرد. و ما تأويل اين آيه هستيم که خداوند فرمود:
(وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ‌* وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کَانُوا يَحْذَرُونَ)(12)
ما اراده کرديم تا بر کساني که در زمين تضعيف شدند منت گذاريم و آن ها را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم و آنان را در زمين به حکومت رسانيم و آنچه را فرعون و هامان و لشکريانشان از آن بيم داشتند به آنها نشان دهيم.
سلمان گويد: با شنيدن اين سخنان، از نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مرخص شدم و ديگر سلمان باکي ندارد که در چه زماني مرگ را ملاقات کند يا مرگ او را ملاقات کند.(13)

هنگامه رجعت ائمه (عليهم السلام)

اگرچه زمان وقايع مهمي مانند قيامت، ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) و رجعت به دنيا نامعلوم است، امّا ويژگي هاي ظرف زماني آنها مورد اشاره روايات قرار گرفته اند و چنان که در فصل ويژگي هاي رجعت بيان گرديد زمان رجعت، عصر ظهور است و ائمه (عليهم السلام) که از سران رجعت کنندگان اهل ايمان هستند نيز در همان عصر ظهور رجعت مي کنند؛ زيرا دليل معتبري وارد نشده است که رجعت آنها را از عموم رواياتي که رجعت را همزمان با عصر ظهور مي دانند مستثنا کند.
شيخ طوسي در اين باره مي نويسد:
يرجع نبيّنا و ائمتنا المعصومون في زمان المهدي (عليه السلام).(14)
پيامبر و ائمه معصوم ما در زمان مهدي (عليه السلام) باز مي گردند.
ما در بحث رجعت امام حسين و اميرالمؤمنين (عليه السلام) رواياتي را نقل کرديم که به رجعت آنها در زمان ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) اشاره داشتند. البته روايت ديگري هم داريم که به بيان رجعت همه آنها در کنار حضرت مهدي (عليه السلام) پرداخته و به ترتيب از مظلوميت هاي خود سخن گفته اند امّا به خاطر ضعف شديد سند آن، از نقل اين روايت پرهيز مي کنيم و دلايل مفصل ضعف آن را در فصل بعد همين کتاب مورد بررسي قرار مي دهيم.
امّا اينکه چهارده معصوم به ترتيب رجعت مي کنند و يا يکي پس از ديگري به دنيا باز مي گردند ما از آن آگاهي نداريم.
سيّد عبدالله شبر مي نويسد:
کيفية رجوعهم هل هو علي الترتيب او غيره فکل علمه الي الله سبحانه و الي اوليائه.(15)
چگونگي بازگشت آنها آيا به ترتيب است يا ترتيبي ندارد علم آن نزد خداوند و اولياء اوست.

پاسخ به دو شبهه

براي بازگشت همزمان ائمه (عليه السلام) به دنيا دو شبهه ي مشهور وجود دارد که آنها را مورد بررسي قرار مي دهيم.

1- شبهه اجتماع بيش از يک امام

اصل اين شبهه که شيخ حر عاملي (رحمه الله) هم آن را با تفاوت هايي در چهارمين شبهه درباره ي رجعت نقل کرده (16) اين است که با رجعت ائمه (عليه السلام) در آغاز عصر ظهور، بيش از يک امام در ميان مردم حضور خواهد داشت و با توجّه به اينکه هر امامي تدبير خاص خود را در اداره مردم دارد جامعه گرفتار اختلاف مي گردد و مردم در اطاعت از امامان خود دچار سردرگمي گشته و نظام زندگي آنان مختل مي شود.
و پاسخ ما اين است که اجتماعِ بيش از يک امام در صورتي اشکال دارد که امامت و رهبري همه آنها در اداره ي مردم بالفعل باشد امّا وقتي ولايت يک نفر از آنها بالفعل باشد و تنها يک نفر از سوي خداوند موظف به اِعمال قدرت و امر و نهي و اداره امور باشد اشکالي نخواهد بود.
مسأله ولايت و واجب الاطاعة بودن ائمه (عليهم السلام) به زمان خلافت آنها و مردم زمانشان مربوط مي گردد. امام صادق (عليه السلام) فرمود:
کُلُّ إمامٍ هادٍ لِلقَرنِ الَّذي هُو فيهِم.(17)
هر امامي هدايت کننده ي نسلي است که در ميان آنهاست.
اينکه مي گوييم هر يک از ائمه (عليه السلام) امام زمان عصر خويش است به همين نکته مهم يعني مسأله ولايت و واجب الاطاعة بودن آنها در زمانشان باز مي گردد. بنابراين آمدن ساير ائمه (عليه السلام) که مسؤوليت اداره ي مردم را در عصر ظهور بر عهده ندارند هيچ گونه اصطاکي در پيشوايي سياسي جهان با حضرت ولي عصر نخواهند داشت البته آن ها به خاطر عصمت، انديشه بلند، تشخيص کامل مصالح جامعه و اطاعت از خداوند اختلافي در تدبير امور ندارند و در هر صورت امامت اعتقادي آنها هميشگي است و همه مؤمنان آنها را در عصر ظهور آن حضرت و پس از آن در دنيا و آخرت امام خود مي دانند.
علامه مجلسي مطالبي را در پاسخ به برخي از شبهات بيان کرده است که مي توان از آنها جواب هاي ديگري براي اين شبهه بيان نمود و آن پاسخ ها عبارتند از:
1- در عصر رجعت به اجتماع ائمه (عليهم السلام) با يکديگر تصريح نشده است.
2- ظاهر برخي از اخبار، رجعت ائمه (عليهم السلام) پس از قائم (عليه السلام) است.
3- همان گونه که ائمه (عليهم السلام) در روز قيامت کنار يکديگر جمع مي شوند اجتماع آنها در زمان رجعت هم که واسطه ميان دنيا و آخرت است مانعي ندارد.
4- اختلافي ميان ائمه (عليهم السلام) در هيچ عصري وجود ندارد.
امّا اين پاسخ ها به جز پاسخ آخر کافي نيست؛ زيرا آنچه از روايات به ذهن تبادر مي کند بازگشت همه آنها در يک زمان يعني عصر ظهور است و اگر به اجتماعشان تصريح نشده امّا به رجعت جداگانه آنها هم تصريح نگرديده است. بنابراين آنها هم بنابر عمومِ دلايلي که رجعت را در عصر ظهور مي دانند باز خواهند گشت و با يکديگر خواهند بود.
امّا اينکه ظاهر برخي روايات بازگشت بعضي از ائمه (عليهم السلام) پس از قائم (عليه السلام) و يا در اواخر عمر او مي باشد تنها به اميرالمؤمنين و امام حسين (عليهم السلام) مربوط مي گردد که پس از رجعت اوّل خود در عصر ظهور، دوباره رجعت مي کنند.
همچنين مقايسه اجتماع آنها در قيامت با دنيا صحيح نيست؛ زيرا در دنيا مسأله هدايت و حکومت بر مردم مطرح است امّا در آخرت مطرح نيست.

2- شبهه تقدم فاضل بر افضل

با رجعت پيامبر و اميرالمؤمنين (عليهما السلام) که از حضرت مهدي (عليه السلام) افضل هستند شبهه تقدم فاضل بر افضل به دو شکل مطرح مي گردد:
1- حاکميت حضرت مهدي (عليه السلام) بر زمين با وجود پيامبر و اميرالمؤمنين (عليه السلام)
2- حکومت امام زمان بر پيامبر و اميرالمؤمنين (عليه السلام).
امّا پاسخ شکل اوّل اين شبهه آن است که اگرچه هر يک از معصومين (عليه السلام) و از جمله معصوم اوّل و دوم همواره از علم و عصمت و کمالات خاص خود برخوردارند امّا هر کدام از آنها به حکمت و تقدير پروردگار عالم، ولايت و سرپرستي مردم زمان خود را دارند و در زمان هاي ديگر اگر چه از عنوان نبوّت و امامت برخوردارند امّا چون وظيفه اي در اِعمال قدرت، جهتِ اداره جامعه و حکومت بر مردم ندارند بحث تقدم بر آنها مطرح نخواهد بود. تقدم در جايي مطرح است که هر دو داراي وظيفه باشند امّا پيامبر و اميرمؤمنان که وظيفه و خواسته اي در خصوص رهبري مردم عصر ظهور ندارند، انتصاب حضرت مهدي (عليه السلام) به حاکميت جهان تقدم بر آنها به شمار نمي آيد.
امّا پاسخ شکل دوم شبهه يعني حکومت حضرت مهدي (عليه السلام) بر پيامبر و اميرمؤمنان (عليه السلام) که افضل از او مي باشند اين است که آن حضرت حاکميت به معنايِ اعمال قدرت و امر ونهي و تعيين وظيفه نسبت به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و اميرمؤمنان (عليه السلام) ندارد و آنها نيز فعاليت هاي از پيش تعيين شده ي خود را به امر پروردگار انجام مي دهند.
همچنين تقدم فاضل بر افضل در صورتي است که افضل امکان حاکميت داشته باشد و با توجّه به اينکه در عصر ظهور تقدير خداوند بر حاکميت حضرت مهدي (عليه السلام) است امکان حکومت براي افضل نيست، بنابراين مسأله تقدم منتفي خواهد بود.

رجعت پيامبران

همه پيامبران درعصر ظهور، رجعت ويژه دارند تا پيروزي و عزّت و شکوه دين خدا و به پايان رسيدن مظلوميت هاي اهل ايمان را که در همه تاريخ استمرار داشته است مشاهده نمايند. رجعت رسول خدا، ائمه اطهار و همه پيامبران (عليهم السلام) درعصر ظهورِ يگانه دوران حضرت مهدي (عليه السلام) اتفاق عظيم و حيرت آوري است که چهره ي زمين را عوض مي کند. کنار هم قرار گرفتن همه فرستادگان معصوم خداوند از آدم تا خاتم با آن ادب و اخلاق الهي که هر يک از آنان را به الگوي مردم زمان خود و آيندگان مبدل ساخته بود و آنگاه حرکت هاي جهادي آنها در روي زمين وصف ناپذير است. الله اکبر به قدرت پروردگار عالم و اين جلوه هاي بي نظير الهي که رجعت کنندگان به دنيا و مردمان عصر ظهور با اعجاب به آن نظاره مي کنند.
امام باقر (عليه السلام) فرمود:
ما بَعَثَ اللهُ نَبيّاً مِن لَدُن آدَمَ فَهَلُمَّ جَرّاً إلاّ و يَرجِعُ إلَي الدنيا و يَنصُرُ أميرَالمؤمنينَ.(18)
خداوند هيچ پيامبري را از آدم تا کنون نفرستاد مگر اينکه به دنيا باز مي گردد و اميرالمؤمنين را ياري مي دهد.
جميل بن درّاج يا جميل بن صالح گويد: درباره ي اين سخن خداي متعال (إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ) (19) (همانا ما فرستادگان خود و کساني که ايمان آوردند را در دنيا و آخرت ياري مي کنيم) سؤال کردم و حضرت فرمود:
ذلک واللهِ فِي الرَّجعَةِ، أما عَلِمتَ أنَّ انبياءَ کَثيرَةً لَم يُنصَرُوا في الدُّنيا و قُتلِوا، وَ الأَئِمَّةَ بَعدَهُم قُتِلُوا وَلَم يُنصَروا، ذلِک في الرَّجعَةِ.(20)
به خدا سوگند اين نصرت در عصر رجعت خواهد بود. آيا نمي داني که پيامبران زيادي در دنيا ياري نشدند و به قتل رسيدند و امامانِ پس از آنها نيز به قتل رسيدند و ياري نشدند؟ اين ياري خداوند درعصر رجعت مي باشد.
اين دو روايتي که نقل گرديد از سند موثقي برخوردارند.
روايت ديگري از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است که مي فرمايد:
خداوند هيچ پيامبري را بر نينگيخت و رسولي را نفرستاد مگر اينکه همه آنها را به دنيا باز مي گرداند تا در پيش روي علي بن ابي طالب اميرالمؤمنين (عليه السلام) با دشمنان بجنگند.(21)
احاديثي که نقل گرديد اصل مسأله رجعت پيامبران را به اثبات مي رسانند و مسائلي چون مبارزه با دشمنان خدا و جهاد در پيش روي اميرالمؤمنين (عليه السلام) و کسب نصرت الهي را بيان مي کنند. امّا نکات ناگفته اي هم مانده است؛ نظير اينکه آيا انبياء در نظام حاکميت جهاني حضرت مهدي (عليه السلام) هم شرکت دارند؟ آيا عمر آنها در عصر رجعت مانند عمر مؤمنان است که سي ماه به طول مي انجامد يا تفاوت دارد و اساساً برنامه زندگي آنها در زمان رجعت چگونه است و آيا بازگشت آنها تدريجي است يا يکباره باز مي گردند و مرگ آنها تدريجي است يا همه با هم دنيا را ترک مي گويند؟
پاسخ اين سؤال ها و نظير آنها بيان نشده و شايد اراده اي بر بيان آنها نبوده است؛ زيرا آنچه مهم است مسأله رجعت آنها و اهداف و آرمان هاي اين بازگشت مي باشد.

پي نوشت ها :

1- تفسير القمي، ج2، ص 147.
2- همه راويان اين روايت که آن را از بکير بن اعين نقل کرده اند موثق اند و در کتاب هاي رجالي در وصف بکير آمده است او فرد مشکوري است و مشکور به کسي گفته مي شود که داراي ثناء مطلق يا ثناء جميل باشد. امّا مير داماد درباره مشکور مي نويسد: «من الفاظ التوثيق و المدح» (الرواشح السماوية، ص 60).
3- مختصر بصائر الدرجات، ص 24.
4- سوره قصص، آيه 85.
5- تفسير القمي، ج2، ص 147.
6- کتاب الغيبة للنعماني، ص 240.
7- رسالة العقائد الجعفرية. قاضي بن براج اين رساله مختصر را که تأليف شيخ طوسي است در کتاب جواهر الفقه خود آورده است و بحث رجعت آن در صفحه 250 مي باشد.
8- من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 458، ح 4583.
9- تفسير القمي، ج 2، ص 147.
10- عيون اخبار الرضا (عليه السلام) ج1، ص 307.
11- سوره اسراء، آيه 5و 6.
12- سوره قصص، آيه 6.
13- دلائل الامامة، ص 449 و 450.
14- جواهر الفقه، ص 250.
15- حقّ اليقين، ج 2، ص 35.
16- الايقاظ من الهجعة، ص 377.
17- الکافي، ج 1، ص 191.
18- تفسير القمي، ج1، ص 106.
19- سوره غافر، آيه 51.
20- تفسير القمي، ج2، ص 258 و 259.
21- مختصر بصائر الدرجات، ص 26.

منبع مقاله :
اکبري، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم